در حال بارگذاری ...

«زمین بازی ما»، داستان یک کودک فلسطینی را روایت می کند که بر اثر حمله ی رژیم صهیونیستی به زمین بازی آن ها، زخمی شده است و در خانه مشغول بازی رایانه ای است و در تخیلات خویش در بازی میان تیم منتخب دنیا که مربی آن به صورت نمادین علی دایی است، سعی می کند تیم مقابل که رژیم صهیونیستی است را شکست دهد.

 به گزارش اخوت به نقل از عمارفیلم؛ مدتی پیش فیلم کوتاهی به نام «زمین بازی ما»، توسط جمعی از هنرمندان جوان قزوینی در حمایت از کودکان فلسطینی تولید و در اینترنت منتشر شد. 
«زمین بازی ما»، داستان یک کودک فلسطینی را روایت می کند که بر اثر حمله ی رژیم صهیونیستی به زمین بازی آن ها، زخمی شده است و در خانه مشغول بازی رایانه ای است و در تخیلات خویش در بازی میان تیم منتخب دنیا که مربی آن به صورت نمادین علی دایی است، سعی می کند تیم مقابل که رژیم صهیونیستی است را شکست دهد. 
این فیلم کوتاه خلاقانه توسط استودیو فیلم و انیمیشن پویاگران قزوین و به حمایت مرکز هنرهای رقومی(دیجیتال) بسیج تولید شده است. 
گفتگویی با سیدمحسن مهاجری، کارگردان این اثر خلاقانه انجام داده ایم که در ادامه می خوانید. 

ابتدا خودتان را معرفی بفرمایید. 
سیدمحسن مهاجری، اهل قزوین و دانشجوی رشته کارگردانی نمایش هستم. 6-7 سالی است که کار فیلمسازی انجام می دهم. از سال 87 چند کار مستند کوتاه انجام دادم و«زمین بازی ما» اولین کار داستانی حرفه ای من است، البته یک کاری هم اوایل برای تمرین ساخته بودیم ولی این اولین کار داستانی ام بود. 

ایده فیلم «زمین بازی ما» چطور به ذهنتان رسید؟ 
واقعیتش سال 91 بود که من یک بار طبق معمول داشتم بازی می کردم، البته زیاد علاقه به بازی کامپیوتری ندارم ولی بازی فوتبال با همه بازی ها فرق دارد! گفتم چقدر خوب می شود بتوانم پیوندی بین دنیای بازی با دنیای واقعی برقرار کنم. با این یک خط همه چیز شروع شد که من نشستم به طور مدام نزدیک پنج شش ماه با همین بازی فوتبال که بازی معروفی هم هست به اسم PES بازی کردم و همه دموها را می نوشتم. مثلا در فلان جای بازی چه دمویی می دهد در فلان جا چه اتفاقی می افتد، چون کامپیوتر همه چیز را به صورت اتفاقی به آدم می دهد، ما نمی توانستیم در بازی دخل و تصرف کنیم. بعد شروع به نوشتن فیلمنامه کردم فیلمنامه هم چند ماه طول کشید چون دست من بسته بود و فقط می توانستم با آن دموهایی که بازی امکان آن را می دهد آن فیلمنامه را بنویسم. شاید اگر دستم باز بود خیلی از پلان های دیگر را هم جا می دادم. 
آن موقع ایده موضوعی فیلم هم در ذهن تان بود که راجع به رژیم صهیونیستی باشد؟ 
موقع نوشتن دموها همزمان داشتم فکر می کردم که مثلا چه تیمی جلوی چه تیمی بازی کند؟ کی این را بازی کند؟ این ایده آرام آرام شکل گرفت، اول مثلا بازی بین تیم ایران و رژیم صهیونیستی بود بعد کمی که جلو رفتم گفتم شاید مناسب نباشد خود ایران را مستقیم جلوی رژیم صهیونیستی بگذارم، شاید بهتر باشد فلسطین را جای ایران بگذارم. همین طور این ایده شکل گرفت تا اینکه دیگر روی تک تک بازیکنان هم فکر کردیم، اینکه مربی کی باشد؟ اینطور فیلمنامه طی چند ماه شکل گرفت، بعد به این نتیجه رسیدم حتما باید یک بچه فلسطینی این بازی را انجام دهد و مادرش هم باید کمکش کند. 

پس ایده در طی مدت به این صورت درآمد؟ 
وقتی ایده اولیه به ذهنم آمد؛ پیوند بین بازی و دنیای واقعی، مطمئن بودم که اگر بخواهم این کار را سریع ببرم جلوی دوربین کار ضربه می خورد. از آن طرف نباید خیلی این جریان را طول می دادم، چون یک سری حدس هایی می زدم که جام جهانی 2014 یک اتفاقاتی قرار است بیافتد. 2006 را تجربه کرده بودیم، جام اروپا را تجربه کرده بودیم که به غزه حمله کردند. این موضوع هم معروف است که این ها همیشه می گذارند زمانی که افکار عمومی حواسش پرت جاهای دیگر است کارهایی می کنند بنابراین تمام تلاش مان این بود که برای جام جهانی برسانیم. 

کار را گروهی انجام دادید؟ 
یک گروه فیلمسازی به اسم استودیو فیلم و انیمیشن پویاگران هست که وقتی من طرح را به مدیر استودیو آقای برادران دادم استقبال کرد و الحمدلله بقیه عوامل جمع شدند. همه کار به مرکزیت همین استودیو تولید شد و هم بازی و هم پلان های واقعی را در خود دفتر ضبط کردیم . هنگام کار بچه ها با وضو پای سیستم می نشستند چون ما یک هدف مقدس برای خودمان ترسیم کرده بودیم، خیلی اتفاقات افتاد که این پروسه طولانی شد اینکه ما بازیگر پیدا نمی کردیم، تقریبا من چهل پنجاه نفر را برای نقش پسر فلسطینی دیده بودم که داستان مفصلی دارد. بحث طراحی صحنه و لباس مان خیلی مهم بود. وقتی بچه های فلسطین فیلم را دیدند گفتند ما کاملا می پذیریم که این ها فلسطینی هستند و این خیلی برای ما جالب بود. 

از اتفاق هایی که در طول تولید این کار برایتان پیش آمد بگویید. 
ما روی پلان به پلان این فیلم فکر کرده بودیم یعنی من واقعا فیلم را می دیدم ولی همش استرس این را داشتم که آیا موقع ضبط این پلان هایی که من دیدم و بر اساسش فیلمنامه را نوشتم دوباره بازی PES به ما خواهد داد یا نه؟ اینجا بود که گفتم بچه ها وضو می گرفتند پای کار می نشستند. اینجا بود که از خدا می خواستیم آن چیزی که در ذهنمان بود اتفاق بیفتد. باید شبانه روز بچه ها بازی می کردند. بچه هایی که می آمدند از هشت شب تا چهار صبح بازی می کردند. این هم جزو بازی هایی بود که اصلا لذت بخش نبود، چون فقط استرس داشت که آیا فلان پلان را می دهد؟ آیا فلان اتفاق می افتد؟ من یادم هست گلی که بنایون میزند تقریبا سی تا برداشت رفته بودیم نشده بود، من دیگر کلافه شده بودم این پلان را باید طبق برنامه ریزیمان ضبط میکردیم، هر کاری هم می کردیم گل نمی شد. یعنی هر تدبیری بود به کار بردیم مثلا رفتیم سطح دروازه بان اسرائیل را خیلی پایین آوردیم که هر توپی می زنی در گل برود باز هم نمی شد. یکی از انیماتورهای استودیو به من گفت : یک بار من امتحان کنم تقریبا ساعت سه چهار صبح بود، من هم مستاصل گفتم نمی دانم، همه زدند نتوانستند، گیمرهایی که آورده بودیم نتوانستند گل بزنند. اولی را که زد خیلی نزدیک از دروازه رد شد، نزدیک تیرک، گفتم کار خودت است، حتما می توانی بزنی دیگر ساعت سه چهار صبح بود ما هم از شب قبلش کار کرده بودیم مستاصل و کلافه وقتی گل خورد تقریبا هشت نه نفر بودیم این قدر هیجان زده شدیم و داد زدیم که کل همسایه ها بیدار شدند، ماه رمضان هم بود تهیه کننده مان شوخی می کرد می گفت اشکال ندارد مردم را برای سحری بیدار کردید! کلی از این اتفاقات افتاد. 

چرا آرم یونیسف را برای تیم منتخب جهان انتخاب کرده بودید؟ 
آرم یونیسف مربوط به صندوق حمایت از کودکان است. من یک نیتی داشتم که از همان ابتدای کار می خواستم کار بین المللی بسازم که هرکس در هر جای دنیا دید در حد خودش با آن ارتباط برقرار کند. این بود که از آرم یونیسف استفاده کردم. نمی دانم چرا این ها در مورد بچه های فلسطین همیشه ساکت هستند. 
پس یک جورهایی طعنه بود؟ 
دقیقا! در واقع بازی تخیل یک کودک و یک مادر فلسطینی بود به این معنی که شماها خوابید. سر این قضیه جنگ پنجاه و چند روزه هم این ها آن طور که باید هیچ موضع محکم و موثری نگرفتند. لوگوی آن ها هم خیلی برای من جذاب است که یک مادری بچه اش را بغل گرفته من همان لوگو را هم گفتم برای تیم منتخب جهان استفاده کنم، در واقع می شود گفت طعنه چون واقعا قصدم همین بود و که این کار را ببینند، ما خیلی پیگیری کردیم از طرف نماینده های یونیسف که متاسفانه توجهی نشد. خیلی سعی کردم و رفتم دنبال نماینده های یونیسف در ایران که اسمشان را نمی آورم چون چهره های داخلی معروفی هستند. علی دایی را هم نتوانستم پیدا کنم، می خواستیم از طریق ایشان یک سری رایزنی ها شود چند ماه پیگیری کردم، دوستان دیگر هم پیگیری کردند نتوانستند پیدایشان کنند. 

الآن کسی که گزارشگری می کند واقعا گزارشگر است؟ چون خیلی خوب گزارشگری می کند. 
اول قرار بود عادل فردوسی پور روی کار گزارشگری کند که ایشان قبول نکرد. ما برده بودیم برای اتود در استودیو، صدا را ضبط کنیم ولی امیرعلی اکبربیک اینقدر خوب و با انرژی بود که من به بچه ها گفتم اگر آن کسی هم که مد نظر من است، بیاید بگوید می خواهم کار را گزارش کنم اجازه نمی دهم چون هر چی که می خواستم امیرعلی اکبربیک اجرا کرد. 

گزارشگر کجاست؟ 
صدا و سیمای قزوین. در واقع رفتیم اتود ضبط کنیم که این قدر خوب بود. 

در مورد دیالوگ ها و انتخاب بازیکن ها مثل بوفون، رونالدو و بنایون هم توضیح دهید. 
هم بازیکن های تیم منتخب جهان هم بازیکن های اسرائیل، همان تیمی است که در بازی کامپیوتری هست، به غیر از چند نفر. مثلا بوفون دروازه بان تیم منتخب جهان نیست ولی چون در بین بازیکن های محبوب و سطح بالا خیلی از فلسطینی ها حمایت کرده و چهره خوب و مثبتی دارد و جزو معدود بازیکن هایی است که با چفیه های فلسطینی عکس انداخته و برایشان پیام فرستاده من مُصِر بودم که حتما بوفون در دروازه باشد و کاپیتان تیم باشد که در دنیای واقعی هم جلودار حرکت ضد صهیونیستی بوفون است. کریستیانو رونالدو هم دفاع اسرائیل را به هم می ریزد و آن پلان اول کار هم جزو معجزات بود چون مطمئنم هر کس الآن بخواهد بازی کند نمی تواند دو بار توپ را به تیرک بزند و آخر هم توپ را کرنر بزند و آن اتفاقات بیافتد کریستینو رونالدو کمی نگاههای ضد صهیونیستی دارد و مصاحبه هایی هم کرده. این یک طرف قضیه طرف بعدی اینکه محبوبیت خیلی بالایی دارد این شد که ما کریستینو رونالدو را برای شروع کار انتخاب کردیم. 
امام یک جمله خیلی معروفی داشتند به این مضمون که اگر هر کس یک سطل آب روی رژیم صهیونیستی بریزد، اسرائیل نابود خواهد شد، این بازیکن های منتخب جهان هم نماد همان اتفاق هستند که اگر قرار است بر علیه اسرائیل اتفاقی بیافتد همه باید دست به دست هم بدهیم. 
اما در مورد بنایون که همین الآن کاپیتان تیم ملی اسرائیل است و یکی از متعصب ترین بازیکن های آن هاست. اما تخیل کودک دوست دارد این بازیکن را برای تیم منتخب جهان به بازی بیاورد و می گوید آخر یکی از خودتان به خودتان ضربه آخر را می زند. 

چرا علی دایی را به عنوان مربی تیم منتخب جهان انتخاب کردید؟ 
سر انتخاب مربی خیلی فکر کردیم و گزینه های مختلفی را بررسی کردیم و فقط و فقط به گزینه علی دایی رسیدیم این خیلی اتفاق مثبتی در کار بود به عنوان کسی که می خواهد این اتفاق را بر علیه صهیونیست ها رهبری کند دوم اینکه چهره بین المللی است این خیلی نکته مهمی است. با آمدن علی دایی هر کس از هر جای دنیا نگاه کند یک سوالی هم برایش به وجود بیاید من کار خودم را کردم، چرا علی دایی مربی تیم منتخب جهان است؟؟ این را هم در نظر بگیرید علی دایی آقای گل جهان است. 
شاید ظاهر کار خیلی ساده باشد اما ما به دنبال این بودیم که مفاهیم عمیقی را به طوری که در دل داستان باشد و به کار ضربه نزند در فیلم بگنجانیم. سینمایی که محبوب خود من هم هست. 
کار را به چه جاهایی ارائه دادید؟ چه کسانی حمایت کردند و چه کسانی حمایت نکردند؟ 
شاید باورتان نشود تا الان در قزوین که این همه گذشته از هیچ جا نیامدند بگویند در مورد این کارت حرف بزن یا یک جلسه نقدی بگذارند هیچ اتفاقی نیفتاده من هم انتظار ندارم، اول خیلی انتظار داشتم. به جاهای مختلفی ارائه دادیم، مثل ارشاد، حوزه هنری، صدا و سیما، این قدر من را بردند آوردند که دیگر من کلافه شدم مخصوصا صدا و سیما. تصمیم گرفتیم کار را همین جوری روی اینترنت بگذاریم که رفتم سپاه قزوین. گفتند یک سازمان رسانه های دیجیتال بسیج تشکیل شده این کار را بفرستید آن ها هم ببینند. واقعا دستشان درد نکند خیلی خوب استقبال کردند و کار را گرفتند. واقعا از آقای مهدی جعفری مسئول بسیج رسانه های دیجیتال نهایت تشکر را دارم. 
شبهه ای که ممکن است ایجاد شود این است که اسرائیل به رسمیت شناخته شده است، اما به نظرم دیالوگی که هوشمندانه در اواخر فیلم آمده از قول پدرش گفته می شود که ما اسرائیل را به رسمیت نمی شناسیم و با دشمنی که زمین ما را غصب کرده بازی نمی کنیم، اما پسر با نگاه کودکانه اش می گوید شکست اسرائیل تنها هدفش است حتی در بازی کامپیوتری. آیا به ذهنتان رسیده بود که ممکن است چنین شبهه ای به وجود بیاید؟ 
دقیقا با همان شبهه ای که مطرح کردند ما به این نتیجه رسیدیم. من خیلی از این اتفاق می ترسیدم هنوز کار کامل نشده بود چند نفر می گفتند الان انگ این را می زنند که رسمیت دادی و این ها. این شد که من با مشاور فیلمنامه مان آقای احمد تقی خوانی صحبتی کردم گفتم همچین فضایی در ذهن مردم هست ایشان هم دیالوگ ها را نوشت و با هم به نتیجه رسیدیم بازنویسی اش کردیم آقای تقی خوانی باز سعی کردند یکسری اطلاعات در آن دیالوگ ها بدهند اینکه آنجا مشخص می شود چرا دست پسر بچه در گچ است زمین بازی شان را زدند و مادر هم بعد کلی پس انداز این دستگاه را برایش خریده که در کوچه نرود ولی بازی با هم بازی هایش را خیلی ترجیح می دهد، اما حالا نشسته با مادرش بازی انجام می دهد و اگر دقت کرده باشید یک طرف دسته را هم مادرش گرفته است. 

چرا نتیجه ابتدایی را 1-1 در نظر نگرفتید که جذابیت بازی بیشتر شود، چون بازی هیجانی تر می شد و بعد گل پیروزی زده می -شد؟ 
من به این هم خیلی فکر کردم یعنی نتایج خیلی زیادی را بررسی کردیم از 6-1 بگیرید تا 5-1 و 4-1 و 1-1 . چون ما هم از این 3-1 مقصود داشتیم و از آن طرف هم نه می خواستیم خیلی اسرائیل را قدرت نشان دهیم چون وقتی تا دقیقه نود ما 1-1 جلو بیاییم یعنی یک قدرتی به اسرائیل دادیم یعنی توانسته تا دقایق آخر پا به پای دنیا جلو بیاید از این طرف هم اگر ما می خواستیم 6-1 کنیم یا 5-1 که اصلا آن هم درست نمی شد اینها این قدرها هم ضعیف نیستند الآن در کشورهای مختلفی نفوذ دارند بعد در واقع یک جورهای بالانس می شد که بهترین گزینه 2-1 بود که هم مقداری درام قضیه حفظ شود مثلا هر لحظه هم امکان دارد اسرائیل گل دوم را بزند 2-2 مساوی شوند که با آن تعویض که حتما باید دلیلی داشته باشد که علی دایی تعویض می کند گل سوم که ضربه آخر هست توسط خودشان به خودشان زده می شود. 

چه بازخوردهایی از کار گرفتید چه از داخل چه از خارج؟ 
بازخوردها فوق العاده بود شاید باور نکنید من از صد درصد بازخوردهایی که داشتم نود و پنج درصد بازخوردها به شدت عالی بوده یعنی هم اهل فن هم مردم عادی این هم لطف خدا و اهل بیت بوده که شامل حال ما شده. یکی از بهترین بازخوردهایی هم که من گرفتم در یک جمع هفتصد نفری در مشهد این کار را اکران کردند که بچه های عرصه فرهنگ و هنر بودند من متاسفانه آنجا نبودم ولی می گویند کار روی بچه ها تاثیر می گذاشته بعد آخر کار خیلی جالب است خیلی ها گریه کرده بودند که یکی از فرماندهان سپاه می روند بالای سن صحبت میکنند می گویند قدرت این کار از موشک های ایرانی هم قوی تر است. 

جاهای دیگری هم بود که خودتان بروید پخش کنید مثل مدرسه؟ 
نه متاسفانه. یکی از بهترین اتفاقات جشنواره عمار این است که در دور افتاده ترین نقاط فیلم ها را پخش م کنند واقعا ایده فوق العاده ای است متاسفانه شرایط برای پخش این کار برای ما آن طور که دوست داشتیم مهیا نشد. 

خیلی ممنون و صحبت آخر. 
تشکر 

در ادامه می توانید این فیلم کوتاه خلاقانه را مشاهده و دانلود نمایید: 




نظرات کاربران