در حال بارگذاری ...

از محمد عماره سوال کردم آیا ازدواج مسلمان با کافر جایز است؟ وی پاسخ منفی داد. فتواهایی را از کتاب حضرت امام درباره مجوز ازدواج شیعه با سنی نشان وی دادم. چند مسئله دیگر که دلالت بر این داشت که اهل سنت از نظر حضرت امام کافر نیستند، به وی نشان دادم و گفتم تا آنجا که من اطلاع دارم هیچیک از علمای شیعه اهل سنت را کافر نمی دانند.

مجتبی امانی
رییس سابق دفتر حافظ منافع ایران در قاهره

 ابتدا باید به این مقدمه اشاره کنم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، توجه به اسلام سیاسی در جهان عرب افزایش یافت. بسیاری از رهبران فکری و علمای جهان اهل سنت، سال های سال به دنبال تشکیل حکومت اسلامی و یا به تعبیر دقیق تر «تطبیق شریعت» و یا همان اجرای احکام اسلامی بودند. آنها دیدند شیعه توانست با رهبری علمای خویش، یک حکومت اسلامی در ایران تشکیل دهد و نام آن را نیز جمهوری اسلامی گذاشتند و توانستند در طول سه دهه قدرت بلامنازع منطقه ای شوند. 
گرچه انقلاب اسلامی ایران و بنیانگذار هوشمند آن، روش تقریبی را در جهان اسلام احیا کرد و در ابتدا نیز مورد استقبال علمای مستقل جهان اسلام قرار گرفت، ولی دشمن تلاش کرد با حمایت سیاسی و تبلیغاتی مدعیان دروغین اسلام و فریب برخی رهبران فکری جهان اسلام، شیعه ستیزی و ایران ستیزی را در جهان اسلام رواج دهد. رژیم صهیونیستی با سلطه ای که بر رسانه ها داشت، این هراسی را تبلیغ می کرد. این حمله همه جانبه، باعث شد برخی از علمای بی بصیرت و درباری اهل سنت نیز فریب بخورند و به جای تمرکز حملات خود بر حکومت های فاسد، دیکتاتور و ضد اسلامی عربی، دشمن اول خود را ایران و تفکر شیعه تصور کرده و در این راستا نیرو و امکانات خود را صرف کنند. 
انقلاب های عربی، آتش زیر خاکستر اسلام خواهی را شعله ور کرد، اما در عین حال برخی رهبران فکری و سیاسی اهل سنت که در پرتو این اسلام خواهی و موج بیداری اسلامی، خود را در معرض قرار گرفتن در رهبری نظام های سیاسی می دیدند، برخلاف سیره انقلاب اسلامی، کوششی در راه تقریب مذاهب نکردند. آنها به جای آن که انقلاب اسلامی ایران را یار و مددکار خود بدانند، تلاش کردند نمونه حاکمیت سنی را در مقابل الگوی جمهوری اسلامی ایران قرار دهند. 
طبیعی است عربستان سعودی، صهیونیسم، آمریکا و غرب همگی منافع مشترکی در این راستا داشتند. به این ترتیب دشمن تا حدودی موفق شد که برخی نخبگان انقلاب های عربی را از مسیر صحیح یعنی به اشتراک گذاری منافع جهان اسلام با ایران منحرف کند. متأسفانه اخوان المسلمین نیز در سطوحی فریب خوردند و به سراب تشکیل یک حکومت اسلامی عربی، با عربستان و آمریکا و غرب به داد و ستد سیاسی پرداختند و در نهایت این بی بصیرتی باعث شد که دشمنانشان با یکدیگر متحد شوند و آرزوی دیرینه گروهی پرسابقه مثل اخوان المسلمین را که ده ها سال بدنبال تشکیل حکومتی اسلامی بودند، در چند روز مضمحل و نابود شود. 
در این دوره چند ده ساله، نظریه ای با هدایت های پنهان صهیونیست ها در درون جهان اسلام شکل گرفت که جهان پس از فروپاشی شوروی سابق را جهانی سه قطبی می داند. این سه قطب، شامل آمریکا، غرب و صهیونیسم از یک سو و اسلام سنی و اسلام شیعی می باشد. برخی رهبران عناصر تکفیری اسامی محور صلیبی، صهیونی، محور سنی و محور شیعی- فارسی را برای این قطب های سه گانه برگزیده اند. 
رهبران عناصر تکفیری اهل سنت درباره اینکه دشمن اصلی آنها کدام محور است، اختلاف نظر دارند. برخی از آنها خطر شیعه را خطر اصلی و رو به رشد دانسته و حاضرند برای از بین بردن شیعه، با محور صلیبی- صهیونی متحد شوند. آنها شیعه را نه یک مذهب از مذاهب اسلام، بلکه یک دین می دانند که پیروان آن کافر و مستحق مرگ بوده و جان و مال و ناموس آنها مباح است. 
برخی دیگر چنین اعتقادی ندارند، ولی با بعضی استنادات تاریخی، مدعی خیانت شیعه به اهل سنت در مقاطعی از تاریخ نظیر ساقط کردن سلسله عباسی توسط مغول و نیز همپیمانی صفویان با اروپاییان علیه عثمانی ها اشاره می کنند. البته مغالطه آنها در استناد به این حوادث واضح است. 
جالب توجه است که این تفکر تاثیر خود را در برخی شیعیان نیز گذاشته و عجیب است که این تفکر همزاد و سنی ستیز، توسط کسانی رواج داده می شود که ارتباطات آنها با غربی ها واضح است. ظاهراً آنها نیز معتقدند که برای از بین بردن اهل سنت، باید با غرب همپیمان شد. برخورداری این افراد از رسانه های متنوع و شبکه های تلویزیونی و تحریک عوام اهل سنت از طریق ناسزا گفتن به شخصیت های مورد احترام اهل سنت، از شیوه های آنان است. گفته های این افراد، مسبب اصلی تحریک عوام اهل سنت برای قتل شیعیان است. بدیهی است دست پنهان سازمان های اطلاعاتی غربی- صهیونیستی در این تحریکات بسیار واضح است. این جریان انحرافی در شیعه و سنی، باعث می شود که درگیری اسلام و صهیونیسم، به درگیری شیعه و سنی تبدیل شود. 
علمای وهابی عربستان سعودی در ترویج تفکر شیعه ستیزی نقش مهمی داشته اند که تا امروز نیز ادامه دارد. آنها از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به نگارش کتاب های ضد شیعی و حمایت مالی از آنها روی آوردند. یکی از نمونه های سخیف این تفکر را می توان در اظهارات امام جمعه مسجد النبی (ص) در اسفند سال 1375 و در هنگامی که رئیس جمهور پیشین کشورمان، آقای هاشمی رفسنجانی و هیأت همراه در صف نماز جمعه نشسته بود، جستجو کرد. 
شیخ الهذیفی در مقابل رئیس جمهور وقت ایران می گوید: چگونه شیعه و سنی می توانند با یکدیگر سازش کنند در حالیکه اهل سنت با تمسّک به قرآن و سنت نبوی(ص) دین را زنده نگاه داشته و تکریم کردند و روافض (شیعیان) بطور علنی به اصحاب پیامبر(ص) اهانت کرده و اسلام را نابود کردند. تا زمانیکه شیعیان عقاید خود را ترک نگویند و به اسلام حقیقی نگروند، ما قدمی به سوی آنان بر نخواهیم داشت. خطر شیعیان برای اسلام بیش از یهودیان و مسیحیان است و هرگز نباید به آنان اعتماد کرد. بنابراین مسلمین باید با نهایت احتیاط با آنان برخورد کنند. 
یکی از کسانی که نظریه جهان سه قطبی را تأیید و از آن دفاع می کرد، محمد عماره اندیشمند مصری و عضو شورای علمای ازهر بود. او نیز همانند بسیاری دیگر از علمای اهل سنت از پیروزی انقلاب اسلامی ایران خشنود بود، اما در طول سال های بعد از آن آگاهانه یا نا آگاهانه، به آهستگی به دامن همان تفکر غلطید که جهان را سه قطبی می داند که وظیفه اهل سنت، ایجاد یک محور مستقل در برابر غرب و شیعه است. 
محمد عماره وقتی مرسی به حکومت رسید، از جمله حامیان او بود. به نظرم او نیز مانند برخی دیگر تصور کرده بود که پس از رسیدن اخوان المسلمین به حکومت مصر، وقت آن رسیده که جهان اهل سنت بپا خیزد و شکوه حکومت عباسی را تجدید کند. او که مدیر نشریه رسمی الازهر بود، رویکردی ضد شیعی به این مجله داد. در همین زمان او یک کتاب ضد شیعی به نام الخطوط العریضه نوشته محب الدین الخطیب را که وقیحانه بسیاری از اتهامات را به شیعه و شیعیان نسبت داده بود، همراه نشریه ماهانه ازهر توزیع کرد. همچنین مصاحبه های زیادی را علیه شیعه و اعتقادات آن انجام می داد. 
تصمیم گرفتم با او ملاقات کنم، شاید موثر باشد. وقت گرفتم و همراه یکی از کارشناسان نمایندگی به دیدار او رفتم. او در سال های 1377 روابطی با علمای ایران داشت، اما بعد از آن ویژگی های ضد شیعه او بروز کرد. ملاقات من با وی سه ساعت طول کشید. موضع سرسختی علیه شیعه و علمای آن داشت. اصل بحث او بر این پایه بود که شیعه در کتاب های حدیث خود، اهل سنت را کافر می داند. مدام به فیش هایی که در این باره تهیه کرده بود استناد می کرد و می گفت در فلان کتاب شما درباره اهل سنت اینگونه نوشته شده است. 
به وی توضیح دادم که شیعه میراث علمی فراوانی دارد. علمای شیعه تمام احادیثی را که حتی کمترین ظن به صحت آنها وجود داشته، جمع آوری کرده اند و از جمله آن مجموعه کتاب های بحار الانوار است. توضیح دادم که همه این احادیث معتبر نیستند و علمای شیعه بسیاری از آنها را جعلی و مخدوش می دانند. به وی گفتم، من به عنوان یک شیعه حق ندارم بصورت مستقیم از این احادیث فتوا استخراج کنم، بلکه این وظیفه علمای بزرگ ما یعنی مراجع تقلید است که با تحقیق و دقت و اجتهاد، احکام عملی را برای ما معین و فتوا صادر کنند. 
محمد عماره حرف های من را قبول نمی کرد و می گفت، شما بر اساس احادیثی که من در کتاب هایتان یافته ام اهل سنت را کافر می دانید. وی در برابر پرسش من که شما شیعه را کافر می دانی؟، می گفت علمای شیعه کافرند و عوام شیعه تقصیری ندارند. نمی دانم این اعتقاد قلبی او بود یا اینکه در حضور من نمی خواست بگونه ای سخن بگوید که من را هم به کافر بودن متهم کند. 

برای رد هر دو موضوعی که بر آن اصرار می کرد (احادیث مورد استناد وی در کتاب های شیعه و کافر دانستن اهل سنت توسط شیعه)، از هر دری وارد شدم، او به همان احادیث کتاب های شیعه استناد می کرد. در این بین در کتاب های داخل کتابخانه او که در معرض دید ما بود چشمم به کتاب تحریر الوسیله حضرت امام (ره) افتاد. این کتاب چهار جلدی که به زبان عربی توسط آن حضرت نگاشته شده می توانست گفته های من را تایید کند. به وی گفتم اگر اجازه بدهید در همین کتاب تحریر الوسیله که توسط بنیان گزار جمهوری اسلامی نوشته شده و در قفسه کتاب ها وجود دارد، فتواهایی را نشان شما دهم که ادعای شما را تایید نمی کند. 
محمد عماره سعی می کرد حرف را عوض کند. من نیز با سماجت تمام از او می خواستم که این کتاب ها را به من بدهد تا من ادعای او را جواب دهم. او نیز زیر بار نمی رفت. شاید پنج بار این درخواست را از وی کردم و او اینکار را نکرد. در نهایت از همراهم خواستم که این کتاب ها را به من بدهد. 
ابتدا از محمد عماره سوال کردم آیا ازدواج مسلمان با کافر جایز است؟ وی پاسخ منفی داد. فتواهایی را از کتاب حضرت امام درباره مجوز ازدواج شیعه با سنی نشان وی دادم. چند مسئله دیگر که دلالت بر این داشت که اهل سنت از نظر حضرت امام کافر نیستند، به وی نشان دادم و گفتم تا آنجا که من اطلاع دارم هیچیک از علمای شیعه اهل سنت را کافر نمی دانند. 
به محمد عماره گفتم: این برداشت های ناصحیح است که امروزه سیل خون را در عراق و سوریه و ... جاری کرده و تمامی این خون ها بر گردن علمایی است که درباره شیعه و سنی قضاوت های نابجا دارند. احساس کردم محمد عماره خود را به خواب زده و امید نداشتم این سخنان در وی تاثیر جدی داشته باشد. 
چند ماهی گذشت و محمد مرسی توسط ارتش مصر برکنار شد و حوادث خونینی رخ داد. تقریباً سه هزار نفر از مردم مصر که در تظاهرات خیابانی از مرسی دفاع می کردند، در خیابان های مصر کشته شدند. محمد عماره به صورت آشکار از مرسی دفاع کرد و به همین علت از جمع علمای بلندپایه ازهر کنار گذاشته شد. وی چند نوار تصویری داشت که اقدام ارتش در برکناری مرسی را محکوم کرده بود. 
چند ماه بعد از برکناری مرسی و دستگیری همه اخوانی ها، مجدداً به دیدار محمد عماره رفتم. صحبتی طولانی با وی داشتم. در ابتدا با توجه به حادثه شهادت شیخ حسن شحاته که به طرز فجیعی توسط گروه های تکفیری به شهادت رسیده بود، گفتم آیا او خود را در این جنایت مقصر نمی بیند؟ 
او به شدت از این واقعه تبری جست، اما نمی دانم به اشتباهات خود پی برده بود یا نه؟ اما سوالی از من کرد که شاید نشان می داد که در افکار خود متزلزل شده و احساس می کرد باید شیعه و سنی با یکدیگر متحد باشند. وی با ادعای اینکه شیعیان در زمان مغول و عثمانی ها از دشمنان اهل سنت حمایت کرده اند، سوال کرد آیا شیعه این بار نیز می خواهد از دشمنان اسلام و کسانی که حکومت اسلامی را در مصر ساقط کردند، حمایت کند. توضیحات مفصلی به وی درباره موضع کشورمان در برابر حوادث مصر دادم و به نقش جمهوری اسلامی در حمایت از مسلمانان سنی و شیعه در جهان از بوسنی تا لبنان و از افغانستان تا فلسطین اشاره کردم. گفتم متاسفانه دشمن شناسی اسلام گرایان مصری آن قدر ضعیف بود که به محض آنکه قدرتی نیم بند به دست آوردند، به فکر مقابله با فکر شیعی افتادند و ندانستند که دشمنان اسلام با اصل این دین مخالفند. 




نظرات کاربران