مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ فَکَأَنَّمَا صَلَّى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ، صلی الله علیه وآله، فِی الصَّفِّ الْأَوَّل ؛ هر که با آنها (مخالفان) در صف اوّل نماز بگذارد، گویا با رسول خدا در صف اوّل نماز خوانده است.
حجت الاسلام مهدی مسائلی
به تحقیق یکی از جلوه های بارز توصیه های ائمه، علیهم السلام، به وحدت اسلامی را می توان در تأکیدهای فراوان ائمه اطهار، علیهم السلام، بر حضور شیعیان در اجتماعات سایر مسلمین و خصوصاً نمازگزاردن با آنها یافت. آن چنان که با دقت در این روایات می توان به اهتمام والای اهل بیت، علیه السلام، به مسأله ی وحدت اسلامی پی برد. چنانچه امام صادق، علیه السلام، درباره اهمیت نمازگزاردن با مخالفان مذهبی می فرمودند:
مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ فَکَأَنَّمَا صَلَّى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ، صلی الله علیه وآله، فِی الصَّفِّ الْأَوَّل ؛ [1]
هر که با آنها (مخالفان) در صف اوّل نماز بگذارد، گویا با رسول خدا در صف اوّل نماز خوانده است.
اسحاق بن عمار نیز می گوید که امام صادق، علیه السلام، به من فرمودند:
یَا إِسْحَاقُ أَتُصَلِّی مَعَهُمْ فِی الْمَسْجِدِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ قَالَ: صَلِّ مَعَهُمْ فَإِنَّ الْمُصَلِّیَ مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَالشَّاهِرِ سَیْفَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ؛ [2]
ای اسحاق، آیا با مخالفین در مسجد نماز می خوانی، گفتم: آری، امام فرمودند: با آنها نماز بخوان؛ زیرا کسی که با آنها در صف اوّل نماز بخواند مانند کسی است که شمشیرش را در راه خدا آخته است.
و یا در روایت دیگری آن حضرت می فرمایند:
إِذَا صَلَّیْتَ مَعَهُمْ غُفِرَ لَکَ بِعَدَدِ مَنْ خَالَفَک ؛ [3]
هنگامی که با آنها نماز می گذاری خداوند به میزان کسانی که مخالف تو هستند گناهان تو را می بخشاید.
جالب اینکه در روایتی هنگامی از امام صادق- علیه السلام_ سؤال می شود چرا ایشان فرمودند مسافران در مکه و مدینه نماز را تمام بخوانند، آن حضرت در پاسخ، علّت آن را جلوگیری از خروج زود هنگام شیعیان از صفوف نمازگزاران عنوان می کنند. [4] زیرا بعضی از شیعیان پس از آن که نماز خویش را به صورت قصر و شکسته بجا می آوردند، صفوف جماعت را ترک می نمودند که اهل سنت این عمل را نوعی بی احترامی به خویش به حساب می آورند.
فراتر از اینها طبق روایات و نیز گزارش های تاریخی و روایی، امام علی، علیه السلام، نیز در نماز جماعت زمان خلفا شرکت می کرد. [5] نمی توان حضور بیست و پنج ساله حضرت در جمعه و جماعت را حمل بر خوف و تقیه سیاسی کرد، چرا که اگر بنا بود آن حضرت از ترس حاکمیت و به خاطر رعایت مصلحت شخصی اهل ترس و تقیه باشد، در این صورت می بایست از بیان حقوق از دست رفته خویش و برتری اش از دیگر خلفا نیز پرهیز می کرد، و حال آن که چنین نکرد. همچنان که هیچ دلیل تاریخی و روایی از ایشان نداریم که وی از قضای نمازهای مکرر خود پشت سر خلفا، خبر داده باشد. گویا مسئله آن قدر روشن بود که جاعلان حدیث نیز نتوانسته اند چنین احادیثی را جعل کنند. [6]
البته روایات در این معنی آن قدر زیاد است که صاحب کتاب وسائل الشیعه بابی را به اختصاص داده و در آن روایات فراوانی که بر مطلوب بودن شرکت در نماز جماعت اهل سنت دلالت دارد را جمع نموده است.
علاوه بر این، فقها و مراجع تقلید نیز با توجه به استحکام و اتقان این روایات از حیث سند ومتن همواره فتوا به استحباب حضور در نماز جماعت داده اند، و آن را زمینه ساز وحدت میان مسلین دانسته اند.آنچنان که آیت الله العظمی خوئی نیز پس از ذکر تعدادی از این روایات، با بیان این که صدور چنین دستورهائی به جهت رعایت تقیه و خوف از ضرر نبوده است، زیرا اصحاب امام، علیه السلام، در آن زمان شناخته شده و معروف بودند، می نویسد:
«از این روایات استفاده می شود حکمت مدارا با اهل سنت در نماز جماعت و مانند آن مبتنی بر ترس از ضرر نیست، بلکه حکمت مدارا کردن با آنان رعایت مصلحت نوعیه و اتحاد کلمه ی مسلمین است، بی آن که ترک شرکت در نماز ضرری را در پی داشته باشد؛ زیرا در آن روزگار یاران امام به «تشیع» معروف بودند. بنابر این دستور امام، علیه السلام، به شرکت در نماز آنان، به جهت شناخته نشدن اصحاب نبوده، بلکه برای مؤدب شدن به اخلاق نیکو بوده تا با این رفتار، شیعه با اوصاف زیبا و دور از تعصب و عناد و لجاجت شناخته شود و گفته شود خدا رحمت کند جعفر را که اصحاب خوبی تربیت کرده است». [7]
ایشان در ادامه با تأکید بیشتر بر معنایی که گذشت، این توصیه ها را مربوط به همه ی زمان ها دانسته و می فرماید:
«همانا حکمت از صدور چنین روایاتی رعایت مدارا و حفظ توحید کلمه ی مسلمین بوده است تا بدین وسیله شیعیان، خود را به عدم تعصب متمایز و مشخص سازند؛ بنابراین چنین توصیه هایی در زمان ما نیز جاری بوده و حضور در مساجد مخالفان و نماز خواندن با آنها به منظور مشخص ساختن شیعه از سایر مسلمانان به عدم تعصب، مستحب است تا بدین جهت اتحاد کلمه مسلمین حفظ گردد». [8]
فشرده سخن این که بر اساس مفاد این دسته از رویات، ائمه، علیهم السلام، ما را ترغیب و تشویق کرده اند که با اهل سنت ارتباط داشته باشیم و از راه های مختلف از جمله شرکت در نماز آنها، محبت آنان را به دست آوریم. پرواضح است که این گونه رفتار انسجام و وحدت اسلامی را در پی خواهد داشت. [9]
مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ فَکَأَنَّمَا صَلَّى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ، صلی الله علیه وآله، فِی الصَّفِّ الْأَوَّل ؛ [1]
هر که با آنها (مخالفان) در صف اوّل نماز بگذارد، گویا با رسول خدا در صف اوّل نماز خوانده است.
اسحاق بن عمار نیز می گوید که امام صادق، علیه السلام، به من فرمودند:
یَا إِسْحَاقُ أَتُصَلِّی مَعَهُمْ فِی الْمَسْجِدِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ قَالَ: صَلِّ مَعَهُمْ فَإِنَّ الْمُصَلِّیَ مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَالشَّاهِرِ سَیْفَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ؛ [2]
ای اسحاق، آیا با مخالفین در مسجد نماز می خوانی، گفتم: آری، امام فرمودند: با آنها نماز بخوان؛ زیرا کسی که با آنها در صف اوّل نماز بخواند مانند کسی است که شمشیرش را در راه خدا آخته است.
و یا در روایت دیگری آن حضرت می فرمایند:
إِذَا صَلَّیْتَ مَعَهُمْ غُفِرَ لَکَ بِعَدَدِ مَنْ خَالَفَک ؛ [3]
هنگامی که با آنها نماز می گذاری خداوند به میزان کسانی که مخالف تو هستند گناهان تو را می بخشاید.
جالب اینکه در روایتی هنگامی از امام صادق- علیه السلام_ سؤال می شود چرا ایشان فرمودند مسافران در مکه و مدینه نماز را تمام بخوانند، آن حضرت در پاسخ، علّت آن را جلوگیری از خروج زود هنگام شیعیان از صفوف نمازگزاران عنوان می کنند. [4] زیرا بعضی از شیعیان پس از آن که نماز خویش را به صورت قصر و شکسته بجا می آوردند، صفوف جماعت را ترک می نمودند که اهل سنت این عمل را نوعی بی احترامی به خویش به حساب می آورند.
فراتر از اینها طبق روایات و نیز گزارش های تاریخی و روایی، امام علی، علیه السلام، نیز در نماز جماعت زمان خلفا شرکت می کرد. [5] نمی توان حضور بیست و پنج ساله حضرت در جمعه و جماعت را حمل بر خوف و تقیه سیاسی کرد، چرا که اگر بنا بود آن حضرت از ترس حاکمیت و به خاطر رعایت مصلحت شخصی اهل ترس و تقیه باشد، در این صورت می بایست از بیان حقوق از دست رفته خویش و برتری اش از دیگر خلفا نیز پرهیز می کرد، و حال آن که چنین نکرد. همچنان که هیچ دلیل تاریخی و روایی از ایشان نداریم که وی از قضای نمازهای مکرر خود پشت سر خلفا، خبر داده باشد. گویا مسئله آن قدر روشن بود که جاعلان حدیث نیز نتوانسته اند چنین احادیثی را جعل کنند. [6]
البته روایات در این معنی آن قدر زیاد است که صاحب کتاب وسائل الشیعه بابی را به اختصاص داده و در آن روایات فراوانی که بر مطلوب بودن شرکت در نماز جماعت اهل سنت دلالت دارد را جمع نموده است.
علاوه بر این، فقها و مراجع تقلید نیز با توجه به استحکام و اتقان این روایات از حیث سند ومتن همواره فتوا به استحباب حضور در نماز جماعت داده اند، و آن را زمینه ساز وحدت میان مسلین دانسته اند.آنچنان که آیت الله العظمی خوئی نیز پس از ذکر تعدادی از این روایات، با بیان این که صدور چنین دستورهائی به جهت رعایت تقیه و خوف از ضرر نبوده است، زیرا اصحاب امام، علیه السلام، در آن زمان شناخته شده و معروف بودند، می نویسد:
«از این روایات استفاده می شود حکمت مدارا با اهل سنت در نماز جماعت و مانند آن مبتنی بر ترس از ضرر نیست، بلکه حکمت مدارا کردن با آنان رعایت مصلحت نوعیه و اتحاد کلمه ی مسلمین است، بی آن که ترک شرکت در نماز ضرری را در پی داشته باشد؛ زیرا در آن روزگار یاران امام به «تشیع» معروف بودند. بنابر این دستور امام، علیه السلام، به شرکت در نماز آنان، به جهت شناخته نشدن اصحاب نبوده، بلکه برای مؤدب شدن به اخلاق نیکو بوده تا با این رفتار، شیعه با اوصاف زیبا و دور از تعصب و عناد و لجاجت شناخته شود و گفته شود خدا رحمت کند جعفر را که اصحاب خوبی تربیت کرده است». [7]
ایشان در ادامه با تأکید بیشتر بر معنایی که گذشت، این توصیه ها را مربوط به همه ی زمان ها دانسته و می فرماید:
«همانا حکمت از صدور چنین روایاتی رعایت مدارا و حفظ توحید کلمه ی مسلمین بوده است تا بدین وسیله شیعیان، خود را به عدم تعصب متمایز و مشخص سازند؛ بنابراین چنین توصیه هایی در زمان ما نیز جاری بوده و حضور در مساجد مخالفان و نماز خواندن با آنها به منظور مشخص ساختن شیعه از سایر مسلمانان به عدم تعصب، مستحب است تا بدین جهت اتحاد کلمه مسلمین حفظ گردد». [8]
فشرده سخن این که بر اساس مفاد این دسته از رویات، ائمه، علیهم السلام، ما را ترغیب و تشویق کرده اند که با اهل سنت ارتباط داشته باشیم و از راه های مختلف از جمله شرکت در نماز آنها، محبت آنان را به دست آوریم. پرواضح است که این گونه رفتار انسجام و وحدت اسلامی را در پی خواهد داشت. [9]
منابع:
1 . شیخ صدوق، الهدایة، ص53؛ شیخ کلینی، کافی، ج3، ص380؛ شیخ صدوق، امالی، ص449؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص382؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص299-300. (سند این روایت صحیح و معتبر است. امام خمینی، الخلل فی الصلاة، ص8. محمد بن علی بن الحسین بإسناده عن حماد بن عثمان)
2 . شیخ طوسی، تهذیب، ج3، ص277 و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص301.
3 . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص407 و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص299. ( این روایت گرچه مرسله است اما در معنا با روایات صحیحه مشترک است.)
4 . شیخ صدوق، علل الشرائع، ج2، ص454 و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص532.
2 . شیخ طوسی، تهذیب، ج3، ص277 و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص301.
3 . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص407 و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص299. ( این روایت گرچه مرسله است اما در معنا با روایات صحیحه مشترک است.)
4 . شیخ صدوق، علل الشرائع، ج2، ص454 و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص532.
5 . أحمد بن عیسى اشعری، النوادر، ص129؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص301؛ ؛ بحارالأنوار، ج100، ص377 و شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص126؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج1، ص236.
6 . علی آقا نوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی، ص184.
7 . سید ابوالقاسم خوئی، کتاب الطهارة، ج4، ص316؛ ایشان همچنین در مورد بعضی از روایات که در باب تقیه آمده و در آنها ائمه، علیهم السلام، فرموده اند: هرکس تقیه را به عنوان شعار و علامت خویش قرار ندهد از ما نیست. می گوید: «روایاتی که دلالت دارد از ما نیست هرکس تقیه را شعار و دثار خویش قرار ندهد، ناگزیر باید حمل شود بر تقیه مداراتی؛ مانند حضور در مجالس آنان و شرکت در نمازشان؛ زیرا در تقیه مداراتی ترس از ضرر شرط نیست و ممکن نیست این گونه از روایات بر تقیه خوفی حمل گردد؛ چرا که چنین تقیه ای مشروط به وجود ترس از ضرر است و پر واضح است، از کسی که نسبت به او امان هست، ترس وجود ندارد.» همان، ص318.
6 . علی آقا نوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی، ص184.
7 . سید ابوالقاسم خوئی، کتاب الطهارة، ج4، ص316؛ ایشان همچنین در مورد بعضی از روایات که در باب تقیه آمده و در آنها ائمه، علیهم السلام، فرموده اند: هرکس تقیه را به عنوان شعار و علامت خویش قرار ندهد از ما نیست. می گوید: «روایاتی که دلالت دارد از ما نیست هرکس تقیه را شعار و دثار خویش قرار ندهد، ناگزیر باید حمل شود بر تقیه مداراتی؛ مانند حضور در مجالس آنان و شرکت در نمازشان؛ زیرا در تقیه مداراتی ترس از ضرر شرط نیست و ممکن نیست این گونه از روایات بر تقیه خوفی حمل گردد؛ چرا که چنین تقیه ای مشروط به وجود ترس از ضرر است و پر واضح است، از کسی که نسبت به او امان هست، ترس وجود ندارد.» همان، ص318.
8 . سید ابوالقاسم خوئی، کتاب الطهارة، ج4، ص319.
9 . رک: محمد رحمانی زروندی، تقیه مداراتی و انسجام اسلامی، مجله تخصصی فقه و اصول، زمستان1386؛ همان گونه که گذشت در مورد استحباب و مطلوب بودن حضور در نماز اهل تسنن با توجه به بسیاری روایات آن، اختلافی میان فقها وجود ندارد. اما در مورد مجزی بودن این نماز، اختلافاتی میان فقها وجود دارد که از بحث ما خارج و این نوشتار در صدد بیان آن نیست.
9 . رک: محمد رحمانی زروندی، تقیه مداراتی و انسجام اسلامی، مجله تخصصی فقه و اصول، زمستان1386؛ همان گونه که گذشت در مورد استحباب و مطلوب بودن حضور در نماز اهل تسنن با توجه به بسیاری روایات آن، اختلافی میان فقها وجود ندارد. اما در مورد مجزی بودن این نماز، اختلافاتی میان فقها وجود دارد که از بحث ما خارج و این نوشتار در صدد بیان آن نیست.
مطلب مرتبط: