در حال بارگذاری ...

جناب آقای محمدرسول محقق بلخی، پژوهشگر و از فعالان فرهنگی کشور افغانستان است. با ایشان درباره خاطرات خود از انقلاب اسلامی و تاثیر آن بر مردم افغانستان به گفتگو نشستیم:

مصاحبه: سید محمد سرکشیکیان 

اخوت: با سلام و تشکر از اینکه دعوت ما را برای مصاحبه پذیرفتید. در ابتدا خود را معرفی بفرمایید.
محمد رسول محقق بلخی هستم. سال 1332 در مزار شریف متولد شدم. پدرم روحانی محل بود. تحصیلات ابتدایی را نزد پدرم شروع کرده و در 7-8 سالگی به مدرسه دولت آباد بلخ رفتم و در پائیز سال 1359، همراه پدرم وارد نجف اشرف شده و خدمت آیات عظام غریفی بحرینی ، فیاض ، ایروانی و درنهایت شهید صدر شاگردی کردم. ایشان درسشان را به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی تعطیل کردند. بهارسال 1358، پس از دستگیری شهید صدر و آغاز تظاهرات سراسری درعراق من و تعدادی از طلاب، علما ودانشجویان دستگیر شدیم.
اخوت: قبل از انقلاب محور کار شما چه بود؟ تبلیغی بود یا پژوهشی؟ فضای کشور افغانستان به چه صورت بود؟
آن موقع فضای پرتنشی در افغانستان حاکم بود. جنبش های چپ مارکسیستی به شدت فعال بودند تا این که در ماه ثور سال1357 کودتا کردند. از نیروهای مسلمان بیشتر اخوانی ها فعال بودند و شیعیان بیشتر به صورت فردی در مراکز مذهبی، مدارس وحسینیه ها در شمال(مزارشریف) و کابل فعالیت می کردند.
این فضای رقابتی بین نیروهای مسلمان و چپ، که هم زمان با آن آثار متفکران اسلامی وارد کشور می شد، نقش بسزایی در بیداری جوانهای مسلمان داشت. کتاب ولایت فقیه امام و آثار شهید صدر تکثیر و دست به دست می شدند. کتابهای شهید شریعتی، شهید قطب و برخی دیگر از شخصیتهای اسلامی نیز مورد توجه بود. 

آمار شهدای افغانستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به 5000 هزارنفر می رسد. همه به دست مارکسیستها دستگیر و شهید شده اند. در مورد دلیل شهادتشان نیز در پایان پرونده نوشته اند: « خمینیستها». جرم شهدای برادران اهل سنت را «اخوانی بودن» ثبت کرده اند. همه این مجاهدتها به خاطر این بود که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران امیدی تازه در دلهای مسلمانان به وجود آمده بود. بعد از انقلاب حرکتهایی شکل گرفت و به مقابله بارژیم کودتا، انقلاب بر ضد رژیم کمونیستی منجر شد. این حرکات سرانجام منتهی شد به قیام اسلامی درچنداول کابل در سال 1358 که شیعیان زیادی کشته شدند. همچنین نهضت بزرگی که در هرات و مناطق مرکزی وشمال کشور چون دریصف آغاز شده بود.
در آن زمان این انقلاب بازتاب وسیعی داشت که بخش هایی از آن را در کتاب خاطرات از یک زندانی نوشته ام که چطور ملت مسلمان افغانستان، عراق و دیگر ملل مسلمان به حمایت از آن برخواسته و از انقلاب اسلامی الگو گرفتند و علیه حاکمان جبار قیام کردند.
اخوت: وضعیت مردم افغانستان از نظر اجتماعی، اقتصادی، مذهبی به چه صورتی بود؟
آمار رسمی دقیق وجود ندارد اما شیعیان افغانستان تقریبا 25 درصد را تشکیل میدهند. از لحاظ قومیتی اکثرا هزاره و فارسی زبان هستند ودر بین آنها اقلیت هایی از سادات، قزل باش، یا برخی قندهاریهای شیعه وجود دارند.
الان شیعیان نقش بارزی در رسانه ها، پارلمان و... دارند که با هماهنگی درونی بیشتر و همسویی و وحدت با مجموعه های معتدل از برادران اهل سنت می توانند کارآمدی بهتری برای افغانستان داشته باشند.
قبل از انقلاب اوضاع اقتصادی به دلیل وابستگی رژیم داود خان و تک صدایی و تبعیض حاکم بر کشور زندگی مردم افغانستان-که برپایه کشاورزی و دامداری سنتی است وهنوز مکانیزه نشده است – نمادی جز فقر و محرومت نبود که اربابان حکومتی وزمین خواران به غارت واستثمار مردم مشغول بودند.
با آمدن نظام مارکسیستی و شعار مبارزه طبقاتی، حمایت ازکارگران و عدالت اقتصادی، عملا وضع اقتصادی مردم بدتر شده ودر نتیجه استبداد رژیم کمونیستی واشغال افغانستان بواسطه شوروی و تشدید جنگ؛ تولید، تجارت و همان نظم نیم بند هم از هم پاشید. برنامه توسعه و انکشاف معادن و منابع با فرارمغزها و با ناامن شدن راه های مواصلاتی و غیره همه چیز عملا تعطیل شد. همانطوری که گفته میشود : مردم با شکم گرسنه روی گنج خوابیده اند. به هر حال با تشدید جنگ،کشتار مردم مسلمان، فقر، بیکاری و فرار نیروی کار تبعیض اجتماعی، اقتصادی و ستم سیاسی و مذهبی به بحران بی سابقه ای منجر شد.
اخوت: شما در عراق بودید که انقلاب ایران شکل گرفت. از خاطرات تان از آن زمان و همچنین واکنش شهید صدر نسبت به انقلاب ایران بگویید؟ خبرها را چگونه پیگیری میکردید؟
در عراق پیگیر انقلاب ایران بودیم و با امام ارتباط داشتیم. در مراسم و مناسباتی که برگزار می شد و در نماز جماعت امام که –به منزله حمایت از ایشان بود -شرکت میکردیم. ما با شنیدن سخنرانی های امام در جریان مسائل بودیم و با آمدن بعضی شخصیت ها از ایران، مثلا شهید مطهری، جلال الدین فارسی و... به صورت عمومی درجریان اوضاع قرار می گرفتیم. و اخبار را نیز از طریق رسانه های عمومی پیگیری میکردیم.
من و برادرم در مدرسه ی امیر المؤمنین، که به فیضیه نجف شهرت یافته بود -به خاطر تعداد زیاد زندانی وشهدایی که داشت-سکونت داشتیم. من بعضی کتاب ها و نوارهای تکثیر شده علیه شاه را در آنجا به عربی ترجمه کرده و برای عراقیهای ساکن مدرسه توضیح میدادم... فضا، انقلابی، امیدوار کننده و آرمانگرایانه بود. خیلی از دانشجویان بغداد به آنجا می آمدند. شخصیت های برجسته ای همچون شیخ خزعل السودانی، سید عبد الجبار، عباس عبود و.. که همه شهید شدند در آن مدرسه ساکن بودند و دهها شخصیت دیگر از شهر های عراق در آنجا رفت وآمد داشتند. لذا عراقی ها بهای زیادی برای حمایت از انقلاب دادند. چون هم با امام ارتباط داشتند و شهید صدر هم مرید انقلاب اسلامی بود و شاگردان زیادی از شهید صدر در عراق زندانی و شهید شدند و برخی هم از جمله آیة الله آصفی، تسخیری، محمود هاشمی {شاهرودی} به ایران مهاجرت کرده بودند.
شبی که شهید صدر درسش را تعطیل کرد، فرمود : «حکومت اسلامی که یکی از آرمانهای انبیاء بوده با فعالیت و تلاشهای امام محقق شده است و ما از این انقلاب حمایت میکنیم. این انقلاب که زیر نظر یک مرجع شایسته و جامع و فرهیخته شکل گرفته مورد تایید می باشد»
ما آن زمان بیشتر رادیو فرانسه - مونتکارلو که به زبان عربی - بود گوش میدادیم که شخصیت های ایرانی با این رادیو ورادیو بی بی سی مصاحبه میکردند. شب پیروزی انقلاب تا صبح نخوابیدیم و عراقی ها علیرغم فشار و سانسور شدید صدام – که اخیرا با شاه نزدیک شده بود- تا صبح سرودهای انقلابی پخش میکردند، نذر می کردند، گوسفند می کشتند و به همدیگر تبریک می گفتند.
البته برخی عناصر ساواکی (معممین وابسته به شاه) که در برخی دفاتر آقایان رفت و آمد داشتند از انقلاب و امام بدگویی میکردند. برای نمونه یک روز در یک نانوایی ایستاده بودیم که یکی از همین آقایان شروع کرد به بدگویی و مصیبت سرایی که ایران خراب شد و نظام به دست کمونیست ها افتاد و... من اول به آرامی در جواب ایشان گفتم که چرا ما از این که حکومت بدست یک مرجع عالیقدر و بی بدیل از نظر تقوا، افتاده و بزرگترین انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانده است، ناراحت باشیم؟! اما او میگفت نه، اوضاع خیلی بد است و این کمونیست ها و حزب توده هستند که چنین وچنان می کنند. من هم با صراحت گفتم این تبلیغات دشمنان است که بر زبان شما جاری می شود. بعد ها همان حضرت را دیدم که در بیوت برخی مراجع در قم رفت وآمد داشت.
در مراسمی که از طرف شهید صدر برای شهید مطهری برگزار شده بود فضای امنیتی خاصی در اطراف حرم (حضرت علی) از سوی نیروهای بعثی حاکم شده بود. بعد از مراسم میان مردم با دژخیمان بعثی درگیر شدند. تا این که در خرداد 1358، شهید صدر توسط نیروهای رژیم زندانی گردید. البته ایشان با تظاهرات گسترده مردم آزاد می شود و در حصر خانگی قرار می گیرد. همزمان خواهرشان بنت الهدی صدر در حرم نجف اشرف سخنرانی میکند و مردم را به قیام و تظاهرات علیه رژیم دیکتاتور بعثی دعوت میکند که بسیاری از دوستان وشاگردان شهید صدر در این تظاهرات دستگیر و اعدام می شوند. تا این که صبح جمعه 20 رجب همان ماه با تهاجم پلیس و جنایتکاران رژیم تعدادی دیگر از شاگردان شهید صدر از جمله حجة الاسلام سودانی، عباس عبود خفی، ابوابراهیم، ابوایمان ودانشگاهیان ومعلمانی چون ابوجاسم، ابوشهید و... از مدرسه امیر المؤمنین (که ما همانجا ساکن بودیم) دستگیر می شوند و پس از بازجویی و شکنجه درسازمان امنیت نجف،به بغداد منتقل می شوند که من و برادرم و برخی دیگر از طلاب کشورهای عربستان، کویت، ایران، پاکستان، بحرین، لبنان وغیره وهزاران نفر ازشخصیت های عراقی، در بازداشت طولانی مدت بسر می بردیم. با آنکه بسیاری درزندان«سازمان امنیت» اعدام شدند ولی چون نتوانستند علیه من وبرادرم وبرخی ایرانیها وغیره مدرکی به اثبات برسانند آزاد شدیم که البته من وبرادرم به ایران تبعید شدیم. اولین سوالاتی که در بازجویی ها از ما میکردند ارتباط با امام و شهید صدر بود که مفصلا آن را در کتاب خاطراتی از یک زندانی افغانی در بغداد آورده ام.
در مجموع مردم عراق خیلی از انقلاب حمایت کردند و شکنجه و زندانی شدند. ولی در ایران بی انصافی های خاصی در حق برخی از جانب افرادی صورت گرفته است که شاید ناشی از تبلیغات سوء رژیم بعث و منافقین بوده است .
اخوت: شما گفتید رسانه ها را مدام پیگیری میکردید. موضع رسانه ها در قبال انقلاب ایران چگونه بود و شما روایت آنها را چقدر به واقعیت نزدیک می دیدید؟
رسانه ها بیشتر به اخبار ایران با بازتاب های داخلی اش می پرداختند و از بازتاب های خارجی انقلاب ایران چیزی نمی گفتند و البته اخبار را به گونه ای منتقل می کردند که ماندگاری نظام ایران زیر سئوال می رفت. مثلا اخبار جنگ، کودتاها و اختلافات داخلی را به گونه ای خاص نشر می کردند تا روحیه امید مردم را بشکنند. البته همین رسانه ها به جهت اطلاع رسانی، کمکی برای انقلابیون هم به حساب می آمدند که بالاخره خبرهای ایران را به جهان رسانده و ایران را در جهان مطرح میکردند چون خودشان رسانه ای نداشتند.
اخوت: نگاه بدنه مردمی در افغانستان و عراق به آینده انقلاب چطور بود؟
تحلیل روشنی وجود ندارد که آیا مردم در اوایل انقلاب آن را ماندگار می دیدند یا نه؟ ولی آنچه که روشن است این است که مردم در یک فضای انقلابی و با شور و امید و با روحیه حماسی زندگی میکردند و انقلاب را بادوام می شناختند و برای خود تکلیف میدانستند که از انقلاب حمایت کنند و در کشورهای خودشان با ظلم و طاغوت مبارزه نمایند. با شعارهای انقلابی امام نظیر "ما پشتیبان همه مستضعفین هستیم"، "ما انقلاب را به همه جهان صادر میکنیم"، "این پابرهنه ها را بر همه کاخ نشینان ترجیح می دهیم" دلگرمی و انتظاراتی بوجود آمده بود.
اخوت: حمایت هایی از جنبشهای مردمی در این کشورها از طرف ایران انجام می شد؟
حمایتهایی از جهاد اسلامی در افغانستان وهمچنین از مبارزین و مردم انقلابی عراق وجود داشت که مردم را خیلی امیدوار به پیروزی جمهوری اسلامی عراق علیه صدام کرده بود ولی متاسفانه نهاد یا سازمانی نبود که ارتباط مستمری با بدنه مردمی ویا جنبشها واحزاب اسلامی داشته باشد و بر اساس برنامه با نخبگان واقعی و جنبشهای اسلامی ارتباط برقرار نماید.
به نظر می رسد اگر یک نهاد انقلابی با کارشناسانی در سطح شهید بهشتی، -همانطور که ایشان قبل از انقلاب ارتباطاتی را با دانشجویان اروپا و ... داشتند- پیوندی کارآمد با این جنبشها برقرار می کرد، کارهای بزرگی راه می افتاد وشاید ما امروز شاهد این وضعیت در منطقه نبودیم. اگر در ایران نهادی که با تدبیر و توانمندی و عقلانیت، به دور از احساسات، و بدون نگرشهای تنگ مذهبی و ملی داشتیم، امروز شاید شاهد جنگ مذهب علیه مذهب نبودیم وشاید بیداری اسلامی بهتر پاسخ می داد و شاید ما شاهد تاسیس جنبشهایی مانند القاعده نبودیم. تاسیس القاعده به خاطر وجود خلائی بود که نیرو های انقلابی اصیل نتوانستند آن را پرکنند و فضای امیدوار کننده و روح اسلام خواهی که شکل گرفته بود درست مدیریت نشد. گویا در ایران طرح واحدی،ازطرف ارگانهای انقلابی وسیاسی وجود نداشت، وحوزه هم که اصلا برنامه ای نداشت.
اخوت: وقایع مهمی در تاریخ انقلاب وجود دارد که بازتاب ها و نظرات متفاوتی در مورد آنها شنیده میشود. برای مثال حکم ارتداد و قتل سلمان رشدی توسط امام، ترورها، جنگ تحمیلی. شما از این وقایع چه بازتاب هایی در رسانه ها می شنیدید؟
جنبش های اسلامی با حساسیت به مسائل انقلاب ازجمله جنگ تحمیلی، تحریم های امریکا، ترور ها وغیره می نگریستند و تحت تاثیر تبلیغات رسانه ها و دروغ پردازی های دشمنان قرار نمی گرفتند.
برای مثال مسئله سلمان رشدی یک مسئله محلی نبود بلکه مسئله بین المللی و گره خورده به سرنوشت همه جهان اسلام بود و لذا امام از وزارت خارجه گله مند بود که چرا این خبر را دیرتر از دیگران به ایشان اطلاع داده اند.
قبل از فتوای امام مسلمانان هند در تظاهرات و درگیری با پلیس شهید داده بودند و امام ناراحت بود که چرا عده ای در هند کشته شده اند ولی ما بی خبر مانده ایم. ولی بعد از فتوای امام این محکومیت ها شدت گرفته و در همه جهان از جمله افغانستان، پاکستان، عراق و غیره تظاهرات صورت گرفت.
در افغانستان هم گروه های اسلامی در حمایت از فتوای امام بیانیه میدادند و ما در نشریاتی که داشتیم فتوای امام را ترجمه و به همراه بازتاب های آن چاپ کردیم.
اخوت: یکی دیگر از وقایع مهم فتح لانه جاسوسی، انقلاب دوم بود. اهمیت این حرکت را در چه بود؟ الان برخی میگویند این حرکت منافی با حقوق و قوانین بین المللی است. تحلیل مردم افغانستان چه بود؟
آمریکا حتی پس از پیروزی تا آخرین مرحله کینه و دشمنی خودش را از انقلاب پنهان نمیکرد و از مخالفین انقلاب صریحا حمایت می نمود طبیعی بود که مردم ایران نمیتوانستند بی تفاوت و نظاره گر نسبت به این دشمنی و توطئه ها باشند و انقلابیون جهان حق طبیعی مردم ایران میدانستند که به این اعمال پاسخ مناسبی بدهند. بازتاب این حرکت که به تحقیر و شکست هیمنه آمریکا منجر شد نشان داد که اگر مسلمانان با هم متحد و متکی بر ارزشهای دینی باشند پیروز خواهند شد.
اخوت: جنگ تحمیلی هجمه صدام به نمایندگی شرق و غرب علیه انقلاب بود و مردم افغانستان همزمان درگیر جنگ داخلی و جنگ با شوروی بودند. بازتاب های جنگ ایران و فتح خرمشهر در افغانستان و تاثیر آن در روحیه جهادی آنها به چه نحوی بود؟
خود مردم عراق هم صدام را متجاوز میدانستند و او را یک حاکم مستبد و عامل نظام استکبار می شناختند و امیدوار به پیروزی انقلاب اسلامی ایران بودند. من خیلی از افراد را میشناسم که تک تک و یا در دسته های انبوه به ایران پناهنده شدند. یادم هست یکی از دوستان که ملوان یک ناو جنگی بود با مقدار زیادی تجهیزات نظامی به ایران آمد و همه را به نیروهای ایرانی تحویل داد.
مردم افغانستان با توجه به خاطره بدی که از جنگ با شوروی داشتند و صدام را هم با توجه به تفکراتش عامل شوروی میدانستند، بشدت علیه صدام موضع گیری میکردند. اگر نشریات افغانستان در آن دوره را نگاه کنید مملو از این مطالب است. من هم در نشریاتی که چاپ میکردم در وابستگی صدام به شوروی و تفکرات سوسیالیستی او و یا دست های غرب در جنگ با ایران مقاله می نوشتم.
بعد از فتح خرمشهر یک امیدواری مضاعفی شکل گرفت که صدام نابود بشود و مردم عراق از دیکتاتوری رها شوند. برای شکست صدام دعا میکردند. البته خیلی از مردم افغانستان و عراق در جنگ شرکت داشتند و شهید شدند که تعدادی هم در گلزار شهدای قم وجاهای دیگر مدفون هستند. در واقع انقلاب اسلامی را از خودشان میدانستند و پیروزی ایران را پیروزی خودشان می شناختند.
اخوت: رحلت امام شما کجا بودید؟ این واقعه برای مردم افغانستان چگونه بود؟
آن زمان در ایران بودم اما رسانه ها را پیگیری میکردم. مردم افغانستان طوری عزادار شدند که انگار پدری مهربان و دلسوز را از دست داده اند و حتی نگرانیشان نسبت به آینده در افغانستان بیشتر شده بود. واقعا با تمام وجود عزاداری کردند. غم و حزن فراوانی را در چشمان مردم افغانستان می دیدم که احساس غربت می کردند. زمانی که به افغانستان برگشتم موسسات و مکانهای زیادی را با نام امام خمینی مشاهده کردم از جمله مسجدی که من سالهای 73 و74 در آنجا نمازجمعه می خواندم. بعضی از مردم افغانستان قبل و بعد از رحلت امام اسم فرزندانشان را روح الله گذاشته اند.
اخوت: بعد از رحلت امام آینده انقلاب را چطور تصور میکردند؟
عموما نگاهشان به عملکردها دوخته شده بود. برخی با مشکلات زود ریزش میکنند ولی کسانی که نگاهی فرامنطقه ای داشتند به آینده انقلاب امیدوار هستند و البته این به عملکرد مسئولین نظام هم برمیگردد که چقدر پای آرمانهای امام راحل و اسلام ناب باقی بمانند و با نگاه ایدئوژیک به مسئله بنگرند نه سیاسی و شعاری.
اخوت: آشنایی افغانها با انقلاب از چه طریقی بود؟ کتابهای مطرحی در این زمینه وجود داشت؟
رسانه ها و نشریات انقلاب پیوسته توسط مردم رصد می شد و نخبگان از آن الگو میگرفتند. برای مردم افغانستان آثار شخصیت هایی مثل شهیدان بهشتی و مطهری مطرح بود. و البته ارتباط مستقیمی بین مجاهدین و امام وجود داشت. متاسفانه نهادی که متولی شناسایی نخبگان باشد وجود نداشت که به تشکیل جنبش ها کمک کنند. لذا بعد از انقلاب جنبش هایی به تراز آنچه قبل از آن داشتیم – مثل اخوان، مثل جنبش های عراق و..- به وجود نیامد.
اخوت: کتاب های مطرح را نفرمودید؟
قبل از انقلاب، تفکر انقلابی از طریق کتاب های امام از جمله کتاب ولایت فقیه ایشان، برخی کتب شهید صدر و نشریه مکتب مبارز که انجمن های اسلامی دانشجویان اروپا منتشر می کردند منتقل می شد. حتی در آن فضا کتاب های دکتر شریعتی، مهندس بازرگان و جلال الدین فارسی، هم خوانده می شد که من خودم برخی کتب - مثل انقلاب تکاملی، نهضت های انبیاء - را چند بار خواندم. ولی بعد از انقلاب کتاب های شهید مطهری بهتر شناخته شد مخصوصا کتاب هایی که علیه مارکسیست ها بود.

 

   




نظرات کاربران