در حال بارگذاری ...

اخوت: در بحرین دو جریان معارض شیعی وجود دارد. جریان الوفاق به ریاست شیخ علی سلمان، قائل به راه اصلاحات و تئوری «پادشاهی مشروطه» است و جریان معارضه شامل الوفا با رهبری استاد عبدالوهاب حسین، حرکت الاحرار با رهبری دکتر سعید الشهابی، حرکت حق با رهبری شیخ حسن مشیمع و نیز جوانان انقلابی چهارده مارس از اصلاحات ناامیدند و به «سرنگونی نظام» معتقدند.

پای صحبت عبدالغنی خنجر و سید مرتضی السندی، دو تن از نیروهای انقلابی بحرین که سابقه حضور در زندانهای این کشور را به جرم مطالبه دموکراسی داشته اند نشستیم و از وضعیت کنونی بحرین که ظاهراً به یک بن بست سیاسی رسیده است سوال کردیم. آنچه در ادامه می آید خلاصه ای از گفتگوی مجله الکترونیکی اخوت با آنهاست. 
شعرخوانی جوان انقلابی بحرینی در محضر رهبر انقلاب - دانلود
تجربه مذاکره در دهه پنجاه 
السندی: در وهله نخست در مورد رخدادهای گذشته صحبت می کنیم، پس از آن شرایط کنونی را مورد بررسی قرار می دهیم. من از آغاز ورود آل خلیفه به بحرین صحبت نمی کنم، دویست و سی سال است که آل خلیفه بحرین را اشغال کرده اند. کتاب "از بحرین به تبعیدگاه" از عبد الرحمن الباکر، از مخالفان بحرینی است که در آن تجربه انقلاب 1956 بیان شده، می گوید که در آن هنگام تظاهرات و اعتراض هایی صورت گرفت، در پی این اعتراض ها نظام مساله مذاکره با مخالفان را مطرح کرد؛ من متن کتاب را قرائت می کنم: "مذاکراتی میان من و نمایندگان انگلیس در بحرین بعنوان کسانی که نقش میانجی را میان نظام و مخالفان ایفا کردند، انجام شد؛ نظام آمادگی خود را برای مذاکره پیرامون بسیاری از مسائل اعلام کرد و من نمی دانستم که این امر نقشه ای از پیش برنامه ریزی شده برای خریدن زمان است، اما آنها نیت های شان را بعداً نشان دادند، چرا که در وزرات خارجه انگلیس طرح نابودی ما ریخته شده بود تا این طرح در زمان مناسب اجرایی شود. من در جریان مذاکرات فریب خوردم. چرا که نیت نظم بحرین و انگلیس را نمی دانستم. این میانجی ها هم همانند من فریب خوردند و از این امر تعجب کردند که حاکم بحرین و مشاور وی برای حل اوضاع بحرانی کشور اهمال می ورزند. موضع نظام نیز از صلابت به اهمال کاری تغییر کرد، ما نمی دانستیم که این طرح برای این است که در زمان مناسب به ما ضربه زده شود". گویی که در این کتاب رخدادهای کنونی به تصویر کشیده شده است. این تجربه در سال 1956 حاکی از این است که زمانی که عرصه بر نظام تنگ شود، نظام آل خلیفه به مذاکرات متوسل می شود، این نظام از مذاکرات برای فریب مردم استفاده می کند. در آن هنگام اعتصاب سراسری صورت گرفته بود و شرایط بحرانی بود، آنها شروع کردند به مردم وعده دادند، تا مردم را آرام کنند. 
سایر تجربه های مصالحه و گفتگو 
تجربه دیگر در سال 1970 و زمانی صورت گرفت که اشغالگران انگلیسی می خواستند از بحرین خارج شوند، آنها دو گزینه در مقابل مردم گذاشتند؛ یا این که بحرین وابسته به ایران باشد و یکی از استان های ایران شود و یا این که دولت مستقلی تشکیل شود که آل خلیفه بر آن حکم فرما شود، نظام در آن هنگام چه کار کرد؟ نظام بحرین در آن هنگام به مردم وعده داد که به شیعیان تمام حقوق شان را می دهد و به دیدار «عیسی بن سلمان»، پادشاه سابق بحرین رفتند. آنها به حوزه علمیه در نجف اشرف رفتند و با «محسن حکیم»، مرجع عالیقدر شیعیان دیدار و از مرقد حضرت علی«ع» زیارت کردند و رسانه ها این امور را پوشش دادند. آنها به مردم وعده های بسیاری دادند و اعلام کردند که تحقق این وعده ها در صورتی خواهد بود که مردم به نفع آل خلیفه برای رسیدن به قدرت رأی دهند. قانون اساسی سال 1973 تدوین شد و اصلاحات واقعی برای یک سال و نیم صورت گرفت، اما پس از این که نظام حاکم احساس کرد که پایه های قدرت شان مستحکم شده است. تمام تعهدات توافق شده را نقض کرد و قانون امنیت کشور و قانون فوق العاده را صادر کرد که این امکان را به آنها می داد تا مخالفان را شکنجه و به مدت سه سال بازداشت و حبس آنها را بدون محاکمه تمدید کنند و این مجازات فقط به این دلیل بود که آنها با نظام مخالف بودند. 
تجربه دیگر در انقلاب سال 1994 صورت گرفت. رهبران در زندان ها بودند، دولت پیشنهاد برگزاری مذاکرات را مطرح ساخت و در مقابل ، مخالفان قبول کردند که در صورت مذاکرات واقعی و تحقق اصلاحات مردم را آرام کنند. پس از این که رهبران از زندان خارج شدند، نظام تمام وعده های داده شده را که با رهبران بازداشت شده صورت گرفته بود، نقض کرد و مذاکره با نظام در آن زمان به «مبادرة» نامیده می شد و کسانی که در آن زمان پذیرفتند که با نظام مذاکره کنند، به «أصحاب المبادرات» نامیده شدند.
تجربه دیگر در سال 2001 حاکم کنونی که روی کار آمده بود، وعده داد که اصلاحات اجرا شود، در 14 فوریه تمام مردم با مخالفان، موافق بودند که نظام مشروطه تشکیل شود و اصلاحات صورت بگیرد و پارلمان تشکیل شود. رهبران بار دیگر بازداشت شدند، بر سر همه چیز توافق شد، اما حاکم کنونی تمام توافق ها را نقض کرد و از سوی خود قانون اساسی جدیدی را تصویب کرد و به نظر مخالفان هیچ اهمیتی نداد!
مخالفان از سال 2002 تا 2011 در خصوص تعدای از مسائل اختلاف نظر داشتند، گروه بزرگ، جمعیت الوفاق بود که تلاش کرد تا با نظام گفتگو کند و در هر بار که خواهان مذاکره با نظام می شدند، نظام هیچ گوش شنوایی نشان نمی داد و به هیچ یک از خواسته های آنها پاسخ نداد، نشست ها و کنفرانس هایی برگزار شد، اعتراض هایی صورت گرفت تا اینکه دهمین سالگرد اجرای منشور ملی در 14 فوریه سال 2011 فرا رسید و مردم به خیابان ها ریختند. 
انقلاب یا مذاکره؟
خنجر: به عقیده من با گذشت سه سال، باید این سوال را مطرح کرد که آیا براندازی نظام امری ممکن است؟ و آیا انتخاب گزینه مذاکره با نظام امکان نتیجه گیری بیشتری را ندارد، این سوال بهتر است؛ چرا که این سوال دو نظریه را مورد بررسی قرار می دهد: اسقاط نظام 
و نظریه دیگر اصلاح نظام. اگر بخواهیم به سرعت به نتیجه بپردازیم، می گوییم که انقلاب بیش از سه سال است که به طول انجامیده و باید ببینیم که کدام راه حل نزدیک تر است. آیا می توانیم بگویم که مذاکره همان راه حل است یا گزینه براندازی نظام بهتر است؟ با توجه به شرایط کنونی اگر بخواهیم که واقع نگر باشیم، باید بگوییم که گزینه ای جز این وجود ندارد. ما باید تحولات منطقه و اوضاع بحرین را در نظر بگیریم، چشم انداز مذاکرات بسته و مسدود است و راه حل مذاکرات تقریباً به در نیمه بسته رسیده است و دیگر عقایدی مبنی بر این که مذاکرات به نتیجه می انجامد یک امر مُسلّم نیست.
آنچه مسلم است این است که انقلاب ادامه دارد، نمی توانیم از خواسته مان برای براندازی نظام کوتاه بیاییم، و مذاکره کنندگان به چیزی دست نمی یابند، چرا که برگ برنده ای ندارند و البته نمی توانیم بگوییم که فقط گزینه براندازی نظام باقی می ماند، چرا که براندازی نظام نیاز به جانفشانی های بیشتری دارد و باید همه مردم با آن موافقت کنند و هزینه های بسیاری بپردازند. در ضمن جناحی که خواهان اصلاح نظام است، آن را نمی پذیرد، و شیخ عیسی قاسم اگر خواسته خود را برای براندازی نظام مطرح کند این امر مستلزم جانفشانی های بسیار می باشد.
البته هیچ انقلابی بدون جانفشانی به براندازی نظام ها نمی انجامد. در انقلاب امام خمینی (ره) پیشنهادهای بسیاری برای امام جهت مذاکره با نظام صورت گرفت، اما ایشان به براندازی نظام ایمان داشت. وی در معرض فشارهای بسیاری قرار گرفت و به سرنگونی نظام اصرار ورزید و و انقلاب وی در آغاز کار نتیجه ای نداد اما بعد از 15 سال به ثمر نشست. شما نمی توانید بگویید چون الآن نمی توانید نظام را سرنگون کنید پس به مذاکره بپردازید و یا اینکه بگوییم که فقط باید برای براندازی نظام تلاش کرد و بدین ترتیب کسانی که خواهان مذاکره با نظام هستند، به انقلابی ها بپیوندد. این امری متوازی است گروهی که به مذاکره با نظام معتقد است، به این کار می پردازد و انقلابیون به مبارزه ادامه می دهند. 

دارند ساختار جمعیتی بحرین را تغییر می دهند
باید گفت که تلاش برای براندازی نظام چند فایده دارد؛ چرا که گروهی هست که در مقابل نظام می ایستد و جانبازی می کند و دژ محکمی برای مذاکره کنندگان می شود و برگ برنده های آنها را بیشتر می کند. این امر بدون در نظر گرفتن این است که مذاکرات امری ممکن یا غیر ممکن است. کسانی که خواهان مذاکره هستند، باید تلاش کنند تا از جنبش های اعتراضی استفاده کنند، چرا که این امر برای آنها برگ برنده ایجاد می کند لذا باید انقلاب ادامه داشته باشد. در مورد دو هدف مذاکره یا تلاش برای براندازی نظام، باید گفت که بدون درنظر گرفتن شرایط منطقه ای که وجود دارد این امر قابل تحقق نیست. شرایط نشان می دهد که نظام قدرت دارد، از حمایت بین المللی برخوردار است، رسانه را در اختیار دارد و نهادها تحت کنترل اوست. نظام بحرین فقط برای به حاشیه راندن مخالفان از صحنه سیاسی تلاش نمی کند، بلکه برای به حاشیه راندن مردم بر اساس اصل طائفه ای تلاش می کند و می خواهد که شیعیان بحرین را از اکثریت به اقلیت تبدیل کند و اگر شیعیان به اقلیت تبدیل شوند، حتی اگر پارلمان دارای اختیارات کامل هم تشکیل شود، فایده ای نخواهد داشت.
گزارش های بین المللی حاکی از این است که تلاش های نظام برای دادن تابعیت به اتباع غیر بحرینی با هدف کاهش جمعیت شیعیان، در مسیر موفقیت آمیزی قرار دارد و در سال 2020 شیعه در بحرین اقلیت خواهد بود و آنگاه مذاکره با نظام هم دیگر فایده ای نخواهد داشت. 

آمریکا پشت آل خلیفه است
نکته دیگر این است که برخی کشورها حامی نظام هستند که از جمله آنها آمریکا و انگلیس می باشند. آنها از این جهت از نظام بحرین حمایت می کنند که این کشور برای آنها منافع استراتژیک و اقتصادی دارد و دلیل دیگر این است که بحرین در حلقه مربوط به عربستان است و رخدادها در این کشورها بر یکدیگر تاثیر می گذارد و جامعه بین الملل نیز به نظام آل خلیفه مشروعیت بین المللی بخشیده است.
بنابراین طبیعتاً کسی نظام را وادار نمی کند که قدرت را در بحرین به شیعه بدهد! شیعه به دلیل شرایط حاکم به صورت طبیعی به سمت ایران خواهد رفت، این امر فقط به دلیل شیعه بودن نیست، بلکه به این خاطر است که مردم بحرین از حامیان مقاومت هستند. درست است که ما خواهان سرنگونی نظام هستیم و می دانیم که براندازی نظام به صورت مسالمت آمیز و تا زمانی که مردم جانفشانی نکنند، امری دشوار است و ما تاکید می کنیم که باید خواسته براندازی نظام به عنوان بخشی از راه حل مطرح شود چرا که تجارب بسیاری وجود دارد که نشان می دهد نظام در بحرین به راحتی خواسته های مخالفان را نمی پذیرد.   
آنها که خواهان مذاکره با نظام هستند، خواسته هایی همچون تشکیل دولت منتخب و نظام مشروطه را مطرح می کنند. اما نظام به آسانی قدرت و پارلمان با اختیارات کامل و نیروهای امنیتی و ارتش را تحویل نمی دهد. فشارهای بین المللی از این جهت نیست که نظام بحرین قدرت را به شیعه تحویل دهد، بلکه می خواهند اعتراضات را مهار کنند و می گویند که اگر شما یک برگ برنده دارید، ما هم چیزهای ساده ای به شما می دهیم؛ همچون اینکه دولت توافقی باشد و پادشاه همان کسی باشد که دولت را تعیین می کند و شیعه چند وزیر در دولت داشته باشد و شیعه با وجود اکثریت بودن در پارلمان به میزان حق اهل تسنن در داشتن کرسی حق داشته باشد؛ اما این مذاکرات به معنی راه حل نیست. خواسته گروه های انقلابی براندازی نظام است، راه حل مناسب چیست؟ این است که دو روند در یک مسیر حرکت کنند و مذاکره کننده به کار خود ادامه داده و ما اعتراضات مان را دنبال و تلاش کنیم تا سقف اعتراضات مان را بالا ببریم. 
ارتش سعودی بحرین را نگاه داشته است
ارتش و آل سعود و سپر جزیره با تمام امکانات برای نظام بحرین به کار گرفته شده اند و مزدورانی در کشور وجود دارند که نمی توانند بر اراده مردم غالب شوند. گروه هایی که خوهان مذاکره با نظام هستند از صدای واقعی مردم به دور هستند، مردم در خیابان شعار سرنگونی نظام را سر می دهند. گروههایی که در بحرین خواهان مذاکره با نظام هستند، دارای حامیانی هستند و از حمایت های طرف هایی هم چون حزب الله نیز برخوردارند و سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله به صورت کاملاً واضح و مشخص اظهار کرد که از مذاکره در بحرین حمایت می کند. 
آنها انقلاب را آغاز نکردند و به تغییر نظام اعتقاد ندارند. آنها در آماج سرکوب ها قرار ندارند. بلکه کسانی که انقلاب کردند، در معرض سرکوب قرار دارند. این یک تکنیک بین الملی است که مذاکرات را بعنوان تنها راه حل موجود معرفی می کند. توجیه آنها این است که تروریست ها و تندروهایی را بازداشت می کنند که خواهان مذاکرات نیستند. از نظر مشروعیت بین المللی تنها مذاکره مهم است. گروههای سیاسی و در راس آنها جمعیت الوفاق معتقد هستند که گزینه آنها درست ترین است و از طریق آن از ریختن خونها جلوگیری می شود. آنها فکر می کنند که مردم طاقت انقلاب را ندارند، چرا که در صورت در مسیر انقلاب بودن باید خون های بسیاری ریخته شود.
توجیه دیگر آنها این است که ما نمی توانیم نظام آل خلیفه را همچون نظام زین العابدین بن علی، رئیس جمهور پیشین تونس و حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر تغییر دهیم، چرا که در بحرین یک شخص حزبی قدرت را در دست ندارد، چرا که آل خلیفه یک خاندان است که با آل نهیان در امارات و نظام آل سعود در عربستان دارای ارتباطات خانوادگی است و این طور نیست که یک شخص در یک حزب باشد که بتوان وی را تغییر داد. اینها توجیه های آنهاست و می گویند که گزینه براندازی نظام، کشور را به سمت سرنوشتی نامشخص سوق می دهد و اهل تسنن در بحرین سرنگونی نظام را نمی پذیرد و کشور وارد خشونت می شود. 
حتی راه اصلاحات را بسته اند
تکفیری ها در حال حاضر در حال تخریب عراق است، اما تجربه عراق موفقیت آمیز بود؛ چراکه شیعه توانست قدرت را در دست بگیرد. نظر طرف هایی که در بحرین خواهان مذاکره با نظام هستند، تغییر نمی کند و سقف مذاکراتی که دارند، محدود است. آنها به سند منامه تکیه کرده اند که بر اساس این سند، می گویند که خواهان کشور مشروطه و پارلمان دارای اختیارات کامل و دولت منتخب هستند. اما از نظر ما، آنها می توانند در امور توافقی کوتاه بیایند و این در صورتی است که نظام مشروطه ای که مردم انتخاب کنند، وجود ندارد. آنها در صدد سهمیه بندی های غیر علنی میان اهل تسنن و تشیع هستند تا نظام مردمی تشکیل شود که با توافق میان شیعه و اهل تسنن است و دیدگاه غیر علنی آنها و آنچه که اعلام می کنند، این است که دولت مشروطه تشکیل شود که تحقق آن بسیار دشوار است. آمریکایی ها و انگلیسی ها هم می گویند که شرایط برای این امر در بحرین مناسب نیست. وزارت خارجه انگلیس نیز به صراحت و به صورت علنی اعلام کرده که رویکردها در بحرین با نظام مشروطه هم خوانی ندارد.
اخوت: مردم ممکن است که فکر کنند که این روند به نتیجه ای نمی رسد و نا امید شوند، و حتی در برخی موارد، به خشونت و حمل سلاح بیاندیشند؛ آیا مردم در آینده نزدیک ممکن است که واکنشی نشان دهند؟
السندی: مردم بحرین مانند دیگر مردم جهان هستند و زمانی که بینند راه ها بسته است، به راه های دیگری فکر می کنند. در 14 فوریه چند انفجار رخ داد و یک پلیس کشته و چند پلیس دیگر زخمی شدند. این اقدامات به این دلیل بود که مردم می بینند که چشم اندازهایی وجود ندارد و ما نمی گوییم که این انفجارها را تایید می کنیم، اما می خواهیم اوضاع را مورد بررسی قرار دهیم. هیچ چشم اندازی وجود ندارد و چون نظام حاضر نیست امتیازهایی ارائه دهد که مردم را راضی نگه دارد، مردم به این فکر می کنند که آنها خون داده اند، مساجد تخریب شده، بیش از 3000 تن در کشور کوچکی چون بحرین بازداشت و شکنجه شده اند. آنچه که نظام تا به امروز مطرح کرده، کم ترین سطح خواسته ها را بر آورده نمی سازد. حتی آنها نمی خواهند نخست وزیر را عوض کنند و حتی این امر را نمی پذیرند که نخست وزیر جدید از خود خاندان آل خلیفه باشد و زمانی که جوانان می بینند که راه بسته است، احتمالاً این رویکردها را در پیش می گیرند. 
برخی معارضین با آمریکا مرتبط هستند!
آمریکایی ها از مخالفان می خواهند که مردم را آرام کنند و خشونت ها را محکوم کنند و به مخالفان وعده می دهند که بر نظام بحرین اعمال فشار می کنند تا نظام امتیازدهی کند و از مواضع خود کوتاه بیاید، اما سطح خواسته هایی که آمریکایی ها دارند، پایین است و آنها از اصلاح نهادهای رای گیری در پارلمان و آزادی بازداشت شدگان و بازگشت تبعید شدگان صحبت می کنند. اما با این خواسته ها گویی که ما به جایگاه نخست بازگشته ایم و این سقف از خواسته ها، آرمان های مخالفان را برآورده نمی سازد.
موضع جمعیت های سیاسی این است که خشونت را چه از سوی مردم و چه از سوی نظام محکوم می کنند و گزینه خشونت را تایید نمی کنند. آنها به تبلیغات رسانه ای دست میزنند تا این گزینه را تضعیف کنند و به مردم بگویند که این گزینه مناسبی نیست. این خشونت ها از سوی گروههای سیاسی که دارای پایگاه مردمی هستند، صورت نمی گیرد، بلکه گروه های انقلابی جوانی که خواهان براندازی نظام هستند، دست به این کارها می زنند. 

اخوت: آیا دیدارها و هماهنگی هایی میان طرف هایی که خواهان مذاکره هستند، با کسانی که خواهان براندازی نظام هستند، صورت گرفته است؟
اسامی گروه های سیاسی در قانون جمعیت ها ثبت شده و بدین ترتیب آنها با افرادی که در این قانون نام شان ثبت نشده، مذاکره نمی کنند. جمیعت های سیاسی از گروههایی که خواهان براندازی نظام هستند، به صورت علنی حمایت نمی کنند و حمایتهای غیر علنی آنها بسیار محدود است. دیدارهایی برای هم سو ساختن دیدگاهها و خواسته ها صورت گرفته؛ اما نتیجه ای در پی نداشته است. آنها به عنوان جمعیت های سیاسی در آماج فشارهای مردمی قرار دارند که می خواهند این مذاکرات دست کم به آزادی زندانیان تا پیش از آغاز مذاکرات بیانجامد ولی آنها حتی این خواسته را هم مطرح نمی کنند!
آنها در مذاکرات انعطاف بیشتری نشان می دهند و اگر مذاکرات جدی است، باید زندانیان آزاد شوند. مذاکراتی تا به امروز میان گروه های حامی اصلاح نظام و گروههای خواهان براندازی نظام صورت نگرفته است و دلیل آن اختلاف بر سر دو امر است. آنها معتقدند که اعتراضات، به براندازی نظام نمی انجامد و در صورتی که به آنها مجوز داده نشود حتی تظاهرات هم نمی کنند!! 

ما به خدا دل بسته ایم آنها به آمریکا
آنها می خواهند در چارچوب قوانینی عمل کنند که نظام تعیین کرده است، اما انقلابی ها می خواهند که از قوانین نظام پا را فراتر گذاشته و اراده خود را محقق سازند. ما در خصوص هدف و مکانیزم مذاکرات به توافق نرسیده ایم. ما بر این باوریم که آمریکا دشمن است و هر چه از آن نشات بگیرد، شر است. اما گروه های سیاسی بر این باورند که واشنگتن می تواند نقش مثبتی را در پیشبرد مذاکرات داشته باشد و بدین ترتیب با آمریکا مذاکراتی دارند! ما معتقدیم که این اختلافات اساسی است و این اختلافات مسافت میان طرف ها را بیشتر می کند. ما می خواهیم بگوییم که به دنبال آن هستیم که در کشور کوچک بحرین اراده آمریکا را در هم بشکنیم. همه ما را به استهزاء می گیرند و می گویند که اینها چه می گویند؟ اما ما می گوییم خدا بزرگتر از هر چیزی است. اگر خدا در معادلات آنها وجود نداشته باشد، سخن آن ها درست است، چرا که آنها تجهیزات و امکانات در اختیار دارند.   
انقلاب اسلامی در ایران با توکل به خدا و با اعتماد به نفس به پیروزی رسید و به همین ترتیب حزب الله و حماس پیروز شدند و ما نیز همین روش را در پیش می گیریم تا به پیروزی نائل آییم. ما هرچند که با جمعیت های سیاسی اختلافاتی در زمینه اهداف و روش ها داریم، اما ما برادران یکدیگر هستیم اما باید گفت که مسائل رسمی در این بین وجود ندارد. ما زمانی که انقلاب را آغاز کردیم، شعار اصلی مان «اخوان شیعه سنه/ البلد ما نبیعه» بود و تا پیش از انقلاب ما مشکلی با اهل تسنن نداشتیم، اما باید به صراحت بگویم که اهل تسنن در بحرین و در بیشتر کشورها بدون تجربه و کفایت سیاسی هستند. 
پیروزی خون بر شمشیر
ما مردمی بسیار مظلوم هستیم. در هر وزارت خانه تنها 13 درصد از اعضای آن را شیعیان تشکیل می دهند. سه سال از مذاکرات گذشته است و ما شاهد تجربه ای هستیم که در جریان آن افرادی شکنجه، کشته و پرده هایی دریده شد، تا کجا این روند ادامه خواهد داشت؟ خدا در قرآن به ما وعده داده است «کَم مِن فئةٍ قلیلةٍ غَلَبَت فِئةً کَثیرةً بِاِذنِ اللهِ وَ اللَّه مَعَ الصّابرین» خداوند به افراد صبور وعده می دهد که اگر صبر کنند و به خدا توکل کنند، پیروز خواهند شد. تمام تجارب تاریخی در انقلاب ها حاکی از این است که انقلاب هایی که به مذاکره کشیده شد، به جایی نرسید؛ چه بسیار حوزه های علمیه و مراجع بر امام خمینی «ره» فشار آوردند که شاه را بپذیرد و مانع از خونریزی ها شود. اگر امام خمینی به این درخواستها عمل می کرد، این انقلاب محقق نمی شد. 
چه کسی تجربه مصر را به این سمت سوق داد که دوباره شکست بخورد و تمام فعالیتهای انقلابی ناکام بماند؟ اگر اخوان المسلمین حاضر به گفتگو با اسرائیل نمی شدند، وضعیت این گونه پیش نمی رفت. گروهی که صبر کند و به خدا توکل کند و به خود اعتماد داشته باشد، پس از تحمل رنج به نتیجه می رسد. باید به این نکته توجه کرد که تمام اقداماتی که با عنوان جلوگیری از خونریزی صورت گرفته، به نتایج منفی منتهی شده است. ما زمانی که به وعده خدا و تجارب تاریخی و صبر مردم پس از تحمل سه سال رنج و شرایط سخت ایمان داریم، می بینیم که با وجود مقاومت شرق و غرب علیه ما، مردم همچنان ثابت قدم هستند و همچنان شعار «یسقط حمد» را سر می دهند لذا امید پیدا می کنیم. 
آینده انقلاب
اخوت: رهبر معظم انقلاب اسلامی تاکید کرده اند که دشمن نمی خواهد از مواضع خصمانه اش کوتاه بیاید لذا نباید عقب نشست. سوال این است که آیا اگر تمام گروه های مختلف بحرینی در یک جبهه قرار بگیرند به پیروزی نمی رسند؟ آیا ارتش عربستان به این دلیل در بحرین دخالت نکرد که از براندازی نظام این کشور هراس داشت و این یعنی مردم تا مرز موفقیت جلو رفتند؟ آیا اگر هه مردم یکصدا شوند آنها می توانند تمام مردم بحرین را به قتل برسانند؟
خنجر: حکم کردن در خصوص نتایج انقلاب ها دشوار است، در 8 مارس 2011 انقلابی ها کشور را کاملاً تحت کنترل گرفتند، اما مشخص کردن این امر که در صورت ادامه داشتن این روند و دخالت نیروهای عربستانی نتیجه این می شد که انقلاب پیروز می شد یا این که خون های بیشتری ریخته می شد، تنها خدا از آن آگاه است. جمعیت الوفاق سه روز قبل مردم را به خیابان ها آورد که در این راهیپیمایی سیصد هزار تن مشارکت کردند و این تعداد با توجه به جمعیت کل بحرین، جمعیت بسیار زیادی به شمار می آید. اگر آنها به براندازی نظام اعتقاد داشتند، این راهپیمایی را با توجه با اخذ مجوز برگزار نمی کردند! ما نمی توانیم شیخ عیسی قاسم، عالم شیعه را مجبور کنیم که خواهان سرنگونی نظام شود و به زندان بیفتد و احتمالا از بحرین اخراج شود. اینک تنها کسانی در زندان به سر می برند که خواهان براندازی نظام شده بودند و می دانند که باید در این مسیر جانفشانی کنند. 

ما به وعده الهی اطمینان داریم
السندی: شیخ عیسی قاسم مورد تایید آیت الله خامنه ای و حزب الله است. ما حدود 10 روز قبل دیداری با آقای خامنه ای داشتیم که ایشان در جریان این دیدار تاکید کردند که راه حل در بحرین از طریق صبر، ایستادگی و پایداری خواهد بود. ما به همان چیزی اعتقاد داریم که آقای خامنه ای فرمودند. ما باید صبر کنیم تا خدا برای ما پیروزی را محقق سازد. تمام جهان فکر می کردند که بشار اسد، رئیس جمهور سوریه ظرف دو هفته از قدرت حذف می شود؛ اما بعد از سه سال وی همچنان بر مسند قدرت نشسته است. همه گمان می کردند که حزب الله در جنگ ژوئیه از بین می رود، همه فکر می کردند که جنبش حماس در حمله رژیم صهیونیستی به نقطه پایان می رسد، اما حماس قدرتمندتر بیرون آمد. ما به نظریه مقاومت اعتقاد داریم. برخی از مردم می گویند که باید به دنبال راهی بگردیم که هزینه های کمتری در جریان آن پرداخت شود و ما می گوییم که مسیر پایداری و صبر را در پیش گرفته ایم. شیخ عیسی قاسم پدرانه، حتی از گروههای انقلابی که خواهان براندازی نظام هستند، حمایت می کند. وی با توجه به حمایت آیت الله خامنه ای از وی از جایگاه و محبوبیت مردمی برخوردار است. 
نسیم باغ خمینی - دانلود

           




نظرات کاربران