انقلاب اسلامی ایران از همان بدو آغاز، بنا بر تاکیدات مکرر بنیانگذار آن، حضرت امام خمینی «ره» یک اقدام تاریخی برای احیاء «اسلام» بود. ایشان و رهبر معظم انقلاب پرهیز داشتند که چنانچه دشمن می خواست تقریری شیعی و مذهبی از این انقلاب ارائه بشود.
انقلاب اسلامی ایران از همان بدو آغاز، بنا بر تاکیدات مکرر بنیانگذار آن، حضرت امام خمینی «ره» یک اقدام تاریخی برای احیاء «اسلام» بود. ایشان و رهبر معظم انقلاب پرهیز داشتند که چنانچه دشمن می خواست تقریری شیعی و مذهبی از این انقلاب ارائه بشود.
آری! کسی منکر این نبود که مبادی شکل دهنده ساختارهای سیاسی و اجتماعی این انقلاب، مبادی نشأت گرفته از آموزه های ناب شیعی بود ولی مساله اصلی این بود که اهداف این انقلاب، اهدافی کاملا اسلامی بود و در واقع، از آن منظر تاریخی و بصیرتی که رهبران انقلاب به جهان امروز می نگریستند، این انقلاب برای تقویت عزت و قدرت اسلام گام برمی داشت.
اساساً از همین روی بود که پدیده «صدور انقلاب» نیز توسط حضرت امام مطرح گردید و تعبیر ایشان از این مفهوم نیز بازگشت به آموزه های اصیل اسلامی و یافتن استقلال مبتنی بر دین، در سایر کشورها بود که همواره خطاب به مسلمانان جهان این مساله را مطرح می نمودند.
این تفکر اما متاسفانه در همه دست اندرکاران و بدنه انقلابی جانیفتاده بود. قدرت گرفتن شیعه در ایران برای برخی فرصتی برای بروز تشیع معنا شده بود! ناگفته نماند که این رخداد به طور طبیعی موجی از امید را در میان شیعیان ایجاد کرده و به یک الگو برای آنان بدل شده بود ولی همین مساله در بدنه اهل سنت انقلابی نیز کاملا دیده می شد.
دشمن ولی بیدار بود و سعی داشت تا با نمایاندن چهره ای شیعی از انقلاب اسلامی در ایران، مانع صدور این پدیده به سایر کشورهای اسلامی بشود و متاسفانه برخی با اقدامات خود به این امر دامن زدند!
حضرت امام دوگانه شیعه – سنی را به دوگانه مستضعف – مستکبر تغییر دادند و همواره با خطاب قرار دادن ملتهای مسلمان، آنان را به شوریدن بر علیه حکام دست نشانده خود تشویق می نمودند ولی برخی تمام دغدغه شان، تقویت شیعیان بود و بس!
ماهیت اسلامی انقلاب باعث شد که حتی در قانون اساسی ایران نیز بندی در حمایت از جنبشهای اسلامی و آزادی بخش دیده شود. این چیزی نبود که با نگرش سنتی موجود در بدنه مذهبی جامعه ایرانی همخوانی داشته باشد فلذا آنان که از ظن خویش یار این انقلاب شده بودند همت شان را تقویت تشیع قرار دادند.
نیم نگاهی به مجموعه توصیه های امام و رهبری به سفرا، رایزنان فرهنگی و متولیان عرصه بین الملل نشان می دهد که ایشان دغدغه ای جز اسلام نداشته و ندارند. در آن سوی، استقبالهای گسترده از مسؤولان جمهوری اسلامی در سایر کشورها نیز نشان از این دارد که ملتهای اسلامی از انقلاب ایران، برداشتی اسلامی داشته اند.
متاسفانه این فرهنگ، هنوز در بسیاری از دستگاههای مرتبط با عرصه بین الملل مشهود نیست! حال آنکه اگر این ارگانها – مثل جامعه المصطفی العالمیه، سازمان فرهنگ و ارتباطات و... – رسالت خویش را همسو با ماهیت انقلاب اسلامی، تقویت مسلمانان جهان می دانستند، اینک کارایی آنها بسیار بیشتر از وضع موجود بود و طبعا نگرشها به مقوله وحدت اسلامی و تعایش میان مسلمانان، وضعیت کنونی را نداشت!
مثلاً اگر فارغ التحصیلان المصطفی در اندونزی یا بنگلادش و... وجهه همت شان جهت گیری اسلامی و نه صرفا شیعی باشد، با حدود دویست میلیون مخاطب در هر کشور مواجهند حال آنکه شاهدیم، این مخاطب در اکثر موارد به همان چند ده هزار شیعه موجود تقلیل یافته است! طبعا اتخاذ نگرش «تمدن توحیدی» ملزوماتی آموزشی و تربیتی را نیز بر این ارگانها بار می کند.
براستی اگر نگرش تمدنی موجود در اندیشه رهبر انقلاب اسلامی معنا می شد و راهبردها و آموزشهای ارگانهای حوزه بین الملل بر اساس آن طراحی می گردید امروز کارایی این ارگانها دهها برابر وضع موجود بود.
طبعا وجود همین نگرش در ائمه اطهار علیهم السلام باعث شده بود که ایشان فارغ از رنگ بندی های مذهبی، رابطه ای تنگاتنگ با مسلمانان و بزرگان فرق مختلف برقرار کنند و همه همت خویش را تقویت اسلام قرار دهند تا امروز ما میراث دار آن باشیم.
این ظرفیت گسترده اینک در مقابل ماست و پاسخی که فردا در مقابل نبی اکرم «ص» خواهیم داشت...