در حال بارگذاری ...

افزایش حضور جریان های تندرو در سوریه و فعالیت گسترده جریان های سلفی و نئو سلفی در کشورهای خاورمیانه از کویت در حاشیه خلیج فارس گرفته تا تونس در شمال آفریقا، بیانگر احیا نسل جدیدی از القاعده می باشد که هرچند در تاکتیک و روش های عملیاتی چون حملات انتحاری، کشتار مردم بی گناه، خشونت بی حد و حصر و... شباهت زیادی با نسل های پیشین دارد اما یک تغییر استراتژیک کلیدی در اهداف ان دیده می شود و ان هم چرخش از مبارزه با کفار و صلیبی ها به مبارزه با فرق و مذاهب داخل امت اسلامی. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به روند شکل گیری این سه نسل از القاعده در خاورمیانه و شمال افریقا.

*علی ممتاز 

نسل اول القاعده و جهاد با بی خدایان اشغالگر
با پایان دوران ملی گرایی در اوایل دهه 1970 در اغلب کشورهای اسلامی و شکست ایدئولوژی پان عربیسم، فرصتی برای مطرح شدن ایدئولوژی های بدیل فراهم آمد. ناکامی های گذشته جوامع اسلامی دربرخورد با غرب و نیز ناکامی فعالان اسلام گرا در برابر حاکمان، موجب شد که برخی جنبش های اسلامی عملگراتر و تندروتر شوند، به گونه ای که درا ین دوره سازمان های جهادی بسیاری از کشورهای عربی شکل گرفت و ایده جهاد تحت آموزه های سید قطب و عبدالسلام فرج ترویج شد. همزمان و به دنبال حمله ارتش سرخ شوروی به افغانستان در سال 1979 میلادی (بیش از 30 سال پیش) و افزایش هراس سیاستمداران آمریکایی از گسترش کمونیسم در خاورمیانه، حمایت از جریان های اسلام گرای افراطی و رادیکال به یکی از راهبردهای اصلی دستگاه دیپلماسی و امنیتی آمریکا تبدیل شد، عاملی که نقشی جدی در سازمان یافتن جریان های افراطی جهان اسلام داشت. در سال 1980 اسامه بن لادن به همراه عبدالله عزام فلسطینی به آموزش، تربیت و پشتیبانی مالی هزاران نفر از مجاهدین خارجی پرداختند و افراد آموزش دیده را راهی بیش از 50 کشور در نقاط مختلف دنیا کردند. آموزش نیروهای مجاهدین در خاک افغانستان و پاکستان انجام می گرفت و انها برای مبارزه راهی کابل می شدند. در میان مسلمانانی که به افغانستان می رفتند، افرادی از مصر، عربستان، یمن، الجزایر، فلسطین، سودان، عراق، کویت، اردن، ترکیه، سوریه، لیبی، تونس، مراکش، لبنان، پاکستان، هند، 

اندونزی و مالزی دیده می شدند. در آن دوره ریاض هم که پشتیبان سرسخت اسلام گرایی بود از جنگ در افغانستان بهره سیاسی مناسبی می برد . سعودی ها از طریق درگیری در افغانستان علاوه بر این که در مقابل جریان ناسیونالیسم عربی و رشد رقیب هایی چون مصر و سوریه در جهان عرب تقویت می شدند، می توانستند بسیاری از جوانان ماجراجو و تندرو را به بهانه کمک به مجاهدین، از کشورش دور می کرد. دولت های پاکستان و مصر نیز با راهی کردن داوطلبان مبارز افراطی عرب خود به افغانستان، به گونه ای مستقیم از مجاهدین افغان پشتیبانی می کردند. این دولت ها، بویژه دولت اسلامی ضیاءالحق در پاکستان، با بهره گیری از پوشش رسانه ای گسترده، جوانان را با شعار جهاد در برابر کمونیسم، به جنگ بی پایان با «بی خدایان اشغالگر» فرا می خواندند. 
سال 1988 زمان دقیق شکل گیری رسمی شبکه القاعده به رهبری اسامه بن لادن بود. اگرچه اسامه بن لادن از دید همگان بنیان گذار سازمان القاعده شناخته می شود اما باید گفت که مفهوم القاعده را که در آغاز از سوی پایه گذارانش «القاعده الصلبه» (به معنای پایه های استوار) نامیده می شد برای نخستین بار "عبدالله عزام" در ١٩۸٧ مطرح کرد. او در این زمینه در «الجهاد» نوشت: «هر اصلی، نیاز به یک گروه پیشگام دارد که آن را اجرا کند، گروهی که همزمان در حالی که بر جامعه تمرکز می کند، آماده وظایف سنگین و ایثار و فداکاری باشد. هیچ ایدئولوژی ای از یک گروه پیشگام که برای پیروزی آن آماده فداکردن همه چیزش باشد، بی نیاز نیست. این گروه در راه پر خطر بی پایان زندگی برای رسیدن به هدف، پرچم به دست می گیرد. چون خدا فرمان داده که باید چنین کاری انجام دهند.»
در بسیاری از کشورهای اسلامی این اعتقاد وجود داشت که درگیری در افغانستان، جنگ کمونیسم و اسلام است. آمریکا نیز به آموزش مجاهدین و تجهیز آنان به پیشرفته ترین تسلیحات خود روی آورده بود تا بدین وسیله برای ممانعت از کسترش کمونیسم یک "پرده آهنین" دیگر را در خاورمیانه ایجاد کند. با پایان اشغالگری ارتش سرخ در 1989 بسیاری از مجاهدین عزم بازگشت به موطنشان را کردند. اما قهرمانان مبارزه با کمونیسم در خانه با بی مهری مقامات امنیتی مواجه شدند. برخی به زندان رفتند و برخی به تبعید. اسامه بن لادن در سال 1989پس از کشته شدن "عبدالله عزام" مربی و مراد خود به عربستان رفت. از آنجایی که وی قبلا بر ضد فساد کاخ سلطنتی عربستان و همچنین استقرار نیروهای آمریکایی به عنوان اشغالگران خارجی صحبت کرده بود، حکومت عربستان وی را در بازداشتگاه خانگی قرار داد. برخی نیز چون شیخ عمر عبدالرحمن، مبارز نابینای مصری که به خاطر عضویت در سازمان جماعت اسلامی مصر( که نقش اصلی در ترور انور سادات را داشت) حق ورود به کشورش را نداشت با وساطت مقامات سازمان سیا به آمریکا پناهنده شد. 

از ویژگی های نسل اول القاعده می توان به تمرکز بر مقابله با اشغالگری یک کشور مسلمان توسط نیروهای خارجی، برخورداری از حمایت غرب، جبهه نبرد محدود و مشخص، برخورداری از حمایت ویژه عربستان اشاره کرد.
نسل دوم القاعده و مبازره با غرب
تلاش آمریکا برای گسترش سلطه خود بر کشورهای جهان، رقابت " لیبرال دموکراسی" با اسلام سیاسی، افزایش اسلام ستیزی در پرتو جهانی شدن و حمایت روزافزون ساکنان کاخ سفید از دیکتاتورهای فاسد در کشورهای اسلامی به تدریج موجب احیای دوباره شبکه القاعده شد. چاقویی که این بار قرار بود دسته خودش را ببرد.
در سال 1989 حسن ترابی با ارسال پیک به پیشاور از افراد القاعده دعوت کرد که در جنگ با شورشیان جنوب به سودان کمک کنند؛ از اینجا بود که اسامه بن لادن و تعدادی از افراد القاعده در سودان مستقر شدند که گروه جنجوی (جنگجوی) سودان، محصول آن سال ها است، اما پس از چند سال فعالیت در سودان بن لادن ناچار شد، سودان را به مقصد افغانستان ترک کند. در این برگشت بود که عرب افغان ها آمریکا را نیز در ردیف کفر جهانی قرار داده و پیمان بستند تا همان گونه که علیه کمونیسم جنگیدند، علیه این نیروی شیطانی نیز بجنگند. سازمان سیا هرگز انتظار نداشت، عرب افغان ها دشمنی با کمونیسم و هندویسم را به دشمنی با آمریکا تبدیل کنند. انفجار هم زمان سفارت آمریکا در نایروبی و دارالسلام تانزانیا اعلام جنگ رسمی بر ضد آمریکا بود . 

در بین سال های ۱۹۹۱ تا 1996 القاعده فعالیت خود در مرزهای پاکستان را افزایش داد و در اکثر شهرهای پاکستان رخنه کرد. جنگجویان به پاکستان می رفتند و پس از پیمودن مراحل آزمایشی به مبارزان افغان می پیوستند. بنا به اعلام برخی منابع بعد از مدت زمان نه چندان زیادی شمار این مبارزان به سی هزار نفر رسیده بود که رقم چندان کمی به حساب نمی آمد. بن لادن پس از امضای یک قرارداد صوری میان سازمان جهاد در نهمین سال تشکیل القاعده در سال 1997مجبور شد خارطوم پایتخت سودان را در اثر فشار دولت سعودی به دولت البشیر ترک کند. او به افغانستان بازگشت و ترجیح داد با یاری پاکستانی ها سازمان القاعده را در افغانستان استقرار دهد.
با این حال وضعیت در افغانستان برای استقرار او مثل سودان آماده نبود. جنگ افغانستان شکل تازه ای به خود گرفته بود و با افغانستانی که پس از عقب نشینی شوروی می شناخت، تفاوت داشت. قدرت طالبان به صورت ناگهانی و چشمگیر رشد کرده و اتحاد سه گانه ای که از نیروهای گلبدین حکمتیار، برهان الدین ربانی و احمد شاه مسعود تشکیل شده بود در وضعیت مناسبی قرار نداشت. برای بن لادن، طالبان و پتانسیل آن در سازماندهی و جذب نفرات دقیقاً همان چیزی بود که القاعده برای تحقق اهدافش به آن نیاز داشت. او به صورتی غریزی جذابیت خفته در این گروه را درک کرد. با در نظر گرفتن رابطه حکمتیار و عرب افغان ها در مقطع زمانی پانزده ساله، توقع می رفت نوعی وفاداری و همبستگی بین بن لادن و حکمتیار در مقابل طالبان نوپا به وجود آید، اما طالبان موفق به بیرون راندن حکمتیار شدند و بن لادن خود را در جبهه پیروزمند قرار داد. در رابطه با انتقال اسامه بن لادن از سودان به افغانستان عبدالقیوم فدوی در کتاب خود می گوید: «مقامات سیاسی و نظامی پاکستان وقتی دیدند اسامه بن لادن در سودان در مضیقه قرار گرفته، تصمیم گرفتند تا او را برای پیشرفت مقاصد استراتژیکی خویش در افغانستان به استخدام بگیرند. برای برآورده شدن این منظور، بن لادن را همراه با خانواده اش ضمن هماهنگی با مقامات سودان به وسیله یک هواپیمای اختصاصی به یکی از فرودگاه های نظامی اسلام آباد انتقال دادند. آنگاه خانواده اش را در اسلام آباد جابجا ساخته، خودش را با چند تن از همراهانش به افغانستان رساندند. بعدها معلوم شد که پاکستانی ها ورود اسامه بن لادن را به اسلام آباد بسیار سرّی انجام داده و این عمل را از دسترس مطبوعات و رسانه های خبری دور نگه داشتند. پس از سقوط کابل به دست طالبان و پاکستانی ها، مقامات استخبارات پاکستان (I.S.I) برای این که بتواننند بین اسامه و ملاعمر روابط مستحکم و پایدارتری به وجود بیاورند، دختر جوان اسامه بن لادن را به عقد ملاعمر و بعدها چنان که شایع شد برعکس دختر جوان ملاعمر را نیز به عقد اسامه بن لادن درآورند. با برقرار ساختن پیوند خویشاوندی و ارتباطات تنگاتنگ سیاسی و نظامی بین آن دو، مقامات پاکستانی فکر می کردند چندین گام مهم به اهداف استراتژیک خویش نزدیک تر خواهند شد، زیرا آن ها می خواستند با جلب حمایت مالی اسامه بن لادن در پیشبرد اهداف یاد شده در عمق کشور افغانستان بار سنگینی را از روی دوش خویش برداشته، روی گردن بن لادن بگذارند. در جهت حمایت از طالبان تمام سفارتخانه های پاکستان در کشورهای آسیایی، آفریقایی و حتی برخی کشورهای اروپایی دست به کار شدند. صف های عریض و طویل عرب افغان ها و مبارزان کشورهای آسیای میانه جهت اخذ روادید از این سفارتخانه ها نشانه توفق پاکستانی ها در سازماندهی مجدد جنگجویان سابق بود. مقامات پاکستانی در رابطه با فراخوانی تروریست های بن لادنی از سراسر کشورهای اسلامی، نقش فعالی اتخاذ کرده، پوشش و چتر حمایتی کاملی بر آنان گسترانیدند ودست آن ها را به دست اسامه بن لادن رساندند. بن لادن ارتباط بسیار خوبی با طالبان و خصوصاً ملامحمد عمر رهبر طالبان داشت و خدمات زیادی به طالبان ارائه نمود. طالبان در افغانستان امکانات و تسهیلات فوق العاده ای را برای القاعده فراهم آورده اند، که در هیچ جای دیگر دنیا قابل دستیابی نیستند. هزاران نیروی جدید القاعده شش ماه از سال را به جنگیدن برای کمک به طالبان می گذرانند.» 

گروه جدیدی ساخته شده از الجهاد و القاعده اولین آزمون ارتش چریکی را در آگوست 1998 به نمایش گذاشت، در حالی که حدود یک دهه از حضور نیمه مخفی بن لادن در پیشاور پاکستان و تشکیل القاعده می گذشت، اولین اقدام تروریستی به رهبری وی در سفارت آمریکا در نایروبی و دارالسلام صورت گرفت و در پی این حادثه بیل کلینتون رئیس جمهوری وقت ایالات متحده دستور داد به تاسیسات القاعده در افغانستان و سودان حمله نظامی انجام شود. در این حمله بیش از 200 تن از مردم کشته شدند. بعد ها حادثه یازدهم سپتامبر 2001 (حمله به برج های دوقلوی آمریکا) به عنوان بزرگ ترین فعالیت تروریستی این گروه رقم خورد. در این حمله بیش از ۳ هزار نفر جان خود را از دست دادند. یازده سپتامبر نقطه عطفی در مبارزات القاعده بود. 

با اعلام استراتژی "جنگ علیه تروریسم" توسط جورج بوش رئیس جمهور امریکا، مبارزه ای خونین میان القاعده و غرب به سرکردگی آمریکا شکل گرفت. گرچه اوج این در گیری ها در افغانستان و عراق بود ولی بر خلاف نسل اول القاعده نسل دوم جبهه نبرد خود را محدود به کشور خاصی ندانسته و حملات خود را از ریاض تا نیویورک اجرایی ساختند. از اهداف نسل دوم القاعده برپایی حکومت اسلامی بود که در افغانستان تحت حکومت طالبان دنبال می شد، علاوه بر این بر خلاف نسل اول که از حمایت مالی و اطلاعاتی امریکا برخوردار بود، نسل دوم القاعده این گونه پشتیبانی ها را از پاکستان در یافت می کرد با این حال هنوز ارتباط معنوی قوی میان عربستان و به ویژه علمای وهابی با القاعده وجود داشت. نکته ویزه دیگر در رابطه با نسل دوم القاعده در عربستان را می توان اختلاف در میان کادر رهبری این گروه دانست. برخی از رهبران این گروه چون ابومصعب الزرقاوی، رهبر القاعده در عراق، تحت نفوذ عربستان مبارزه و کشتار شیعیان را اولویت خود می دانست در حالی که برخی دیگر چون بن لادن بر ضرورت اولویت مبارز با آمریکا تاکید می کردند. با این حال کشته شدن اسامه بن لادن توسط کماندوهای آمریکایی در ابیت آباد پرونده نسل دوم القاعده را مختومه ساخت.
نسل سوم القاعده و جنگ طایفه ای
زایش نسل سوم القاعده را بایستی همزاد انقلاب های عربی در خاورمیانه دانست. سرنگونی حکومت های سرکوبگر در لیبی، تونس و مصر باعث شد تا پتانسیل خفته در القاعده مغرب اسلامی که بیشترین نمودش در مبارزات بنیادگرایان الجزایری ها بود، فعال شود. حضور چهره های شاخص القاعده همچون عبدالحکیم بلحاج در لیبی، سالم الجوهری در مصر و همچنین فعال شدن گروه هایی چون"جماعت اسلامی جنگجویان لیبی"، "جماعت اسلامی جنگجویان تونس" ، "سازمان سنت و الجماعه تونس" ،"جبهه اسلامی تونس" و صدها شخص و گروه دیگر، خبر از شکل گیری نسل سوم القاعده را می دهد.
حضور نگران کننده نیروهای القاعده در خاک ترکیه و ایجاد پایگاه های آموزشی در کمپ های پناهندگان سوری در استان های "هاتای" و "غازی آنتپ"، این روزها صدای بسیاری از سیاستمداران ترک را درآورده است. "محمت علی ادیپ اغلو" نماینده استان هاتای در پارلمان ترکیه؛ استانی که تاکنون بیش از یکصد هزار آواره سوری را در خود جای داده است، اخیرا در گفتگو با نشریه "ترکیش ویکلی" با انتقاد از بی توجهی مقامات امنیتی و دولتی به حضور گسترده نیروهای القاعده در ترکیه عنوان کرده بود: "حضور آشکار جنگجویانی از لیبی، چچن، افغانستان و کشورهای عربی و آفریقایی که تحت پرچم القاعده در استان های مرزی گردهم آمده اند، امنیت و اقتصاد در این مناطق را از بین برده است".
از سوی دیگر مدتی است که منطقه طرابلس در شمال لبنان به جولانگاه سلفی های تندرو تبدیل شده است و هر از چند گاه درگیری میان این افراد و علوی های "جبل محسن" هزینه زیادی را بر مردم لبنان تحمیل می کند.
نا آرامی های سوریه، حضور گسترده نیروهای القاعده در لبنان و ترکیه، همسویی دوباره غرب و عربستان و القاعده و حضور پر رنگ آژانس امنیت ترکیه به عنوان سازمان دهنده جدید، جبهه جدیدی را برای تندروهای مذهبی به وجود آورده است. اخیرا وزارت خارجه آمریکا "جبهه النصره" از زیر شاخه های القاعده در سوریه را به عنوان یک گروه تروریستی در لیست سیاه قرار داده است. بسیاری از تحلیل گران غربی و عرب نیز نسبت به شکل گیری نسل جدیدی از القاعده در منطقه "لوانت"( در زبان فرانسه به منطقه ای گفته می شود که شامل کشورهای سوریه، اردن، لبنان و فلسطین کنونی است، به عبارت دیگر، کشورهای شرق دریای مدیترانه،) هشدار داده اند. نسل سوم القاعده که صحنه عمل خود را در سوریه تعریف کرده است هرچند هنوز تحت حمایت معنوی و مالی سعوی ها است. اما این بار پاکستان جای خود را به ترکیه داده است و این گروه از چتر امنیتی اطلاعاتی میت، آژانس امنیتی ترکیه برخوردار است. بر خلاف نسل اول و دوم که اولویت خود را بر مبارزه با کفار اشغالگر و صلیبیون اشغالگر تعریف کرده بودند، نسل سوم بر طبل جنگ طایفه ای و مذهبی می کوبد. پاکستان، افغانستان، امریکا و حتی عربستان طعم همپیمانی با القاعده را چشیده اند با این حال شاید این بار نوبت ترکیه باشد تا از این محصولی که امروز در زمین القاعده می کارد بر داشت کند، محصولی که بنا به قاعده القاعده در کمتر از یک دهه نتایج فاجعه باری را در کشور ترکیه خواهد داشت و امنیت این کشور را با مشکلات جدی مواجه خواهد ساخت.  
 

    




نظرات کاربران