در حال بارگذاری ...

نمی شود شما مدام حرف از وحدت شیعه و سنی بزنید، اما از انتصاب یک مسئول اهل سنت هم دریغ کنید. جلب رضایت و حمایت اهل سنت، بدون مشارکت دادن آنها در مدیریت ها اصلا معنا پیدا نمی کند. اگر او را در مدیریت مشارکت دادید، به صداقت شما ایمان می آورد و از شما حمایت خواهد کرد.

دکتر غلامحسین اعرابی،
استاد قرآن و حدیث دانشگاه قم
 
تقیه در روایات شیعه و سنی وجود دارد 
هم در روایات شیعه و هم در روایات اهل سنت، مساله تقیه دو بخش دارد. یک تقیه خوفیه داریم. یعنی تقیه ای که دلیل مشروعیت آن ترس از دیگری است. این دیگری می تواند یک کافر ظالم یا یک سنی ظالم یا یک شیعه ظالم باشد. فرقی بین اینها نیست. چون ملاک مشروعیت تقیه خوفیه ظلم و ستمِ ستمگر است. تقیه خوفیه برای حفظ جان و مال و ناموس و آبروست. طبیعی است که در فضای ستم شدید، هم عقل و هم شرع حکم به تقیه می کنند. شیعیان چون مبتلا به حاکمان ستمگر بوده اند، چنین تقیه ای داشته اند. سایر مسلمانان هم از حاکمان ستمگر تقیه می کردند. 
امروزه تقیه ای که علیه شیعه عَلَم کرده اند، اصلا تقیه به معنای صحیح آن نیست. تقیه را به معنای نفاق می گیرند و بر همین اساس به شیعه حمله می کنند. در حالی تقیه مورد نظر شیعه اصلا این معنا از تقیه نیست. همچنین در زمان حاضر شیعه نیازی به تقیه خوفیه ندارد. 
تقیه دیگر تقیه مداراتی است. به این معنا که انسان با همنوعان خود، ولو همفکر او نباشند، اهل مدارا و زندگی مسالمت آمیز باشد. این وظیفه ای شرعی است. هم روایات این مسئله در کتاب شیعه آمده و هم در کتب اهل سنت. یک بابی در کتب روایی اهل سنت، از جمله صحیح بخاری وجود دارد به نام «باب المداراة». 
 
در باب المداراة نسبت به تعاملات فرق اسلامی تاکید شده که مدارای بیشتری با هم داشته باشند. یعنی افراد مذاهب مختلف با حسن خلق با هم رفتار کنند. حقوق همسایگی را رعایت کنند. در مراسمات هم شرکت کنند. در تشییع جنازه و نماز جماعت هم شرکت کنند. به فقرای هم کمک کنند و ... 
اهل بیت «ع» با اهل سنت ترک مراوده نداشتند 
اهل بیت «ع» در شرایط زمانی خود هر دو تقیه را داشتند. اهل بیت «ع» با اهل سنت ترک مراوده نداشتند. لذا در بین شاگردان این بزرگواران کسانی را می بینیم که اهل سنت هستند، اما از ائمه درس می گیرند و از آنها روایت می کنند. حتی روایات فقهی از ائمه نقل می کنند. یعنی روایاتی از اهل بیت «ع» داریم که راویان آن شیعه نیستند. 
نکته مهم این است که اهل بیت سعی کردند شیعه را از کاروان مسلمانان جدا نکنند. هرچند شیعه اعتقاداتی دارد که در بعضی موارد مخالف با اعتقادات اهل سنت است، اما صف آن نباید از صف سایر مسلمین جدا شود. لذا از امام اول یعنی حضرت امیر «ع» تا آخر ، اهل بیت مانند سایر مردم در مراسمات عمومی مانند جمعه و جماعات شرکت می کردند. در زمان ائمه «ع» اصلا مسجد شیعه و سنی نداشتیم. یک مسجد بیشتر وجود نداشته است. اهل بیت پشت سر اهل سنت نماز می خواندند. اینطور نبود که بگویند چون ما در بعضی مسائل اختلاف نظر داریم، در جمعه و جماعت آنها شرکت نمی کنیم. فایده مهم این کار این بود که شیعه از کاروان عمومی مسلمین رانده نمی شد. این جدایی از کاروان مسلمین خیلی خطر داشت و امروز نیز خطر دارد. تمام سوءاستفاده ها هم از اینجاست. 
بین طیف های مختلف اهل سنت خلط نکنیم 

ما نباید بین طیف های مختلف اهل سنت خلط کنیم. یک طیف حاکمان ستمگر بودند. اهل بیت «ع» سعی می کردند به این افراد نزدیک نشوند. اگر یکی از علمای اهل سنت هم به این حاکمان نزدیک می شد، به او تذکر می دادند. مثلا امام سجاد «ع» به ابن شهاب زهری نامه می نویسد و از نزدیکی او به حاکمان ستمگر انتقاد کرد. 

طیف دیگر علمای وابسته به حاکمان ستمگر و توجیه گر سیاست های آنها بودند. اینها هم از نظر ائمه مطرود بودند. اما طیف وسیعی وجود داشتند که کاری به حاکمان نداشتند و به علم آموزی خود مشغول بودند. هیچ کدام از ائمه اربعه اهل سنت وابسته به حاکمان نبودند. حتی گاهی به خاطر حمایت از بعضی جریانات سیاسی که به جریانات علوی ها نزدیک بود، زندان می رفتند و کتک می خوردند. لذا رابطه اینها با ائمه رابطه ای نزدیک بوده است. 
حال ما با قشر وسیعی از اهل سنت مواجه هستیم که هرچند ممکن است بعضی عقاید ما را نداشته باشند، اما در دلشان جز رضایت خدا و پیامبر وجود ندارد. او می گوید که مثلا ولایت بلافصل اهل بیت «ع» برای من اثبات نشده است. این شخص فرق دارد با کسی که حق را شناخته و با آن عناد می ورزد. باید اینها را از هم تفکیک کرد. 
نمیشود شیعه محبوب دیگران نباشد! 
شیعه اسلام ناب است. نمی شود یک شیعه واقعی محبوب دیگران نباشد. اخلاق او مانند اخلاق معصوم است. 
عثمان بن مظعون از اصحاب پیامبر «ص» است. قبل از اینکه پیامبر «ع» به رسالت مبعوث شد با ایشان رفیق بود. بعد از اینکه پیامبر «ص» به رسالت مبعوث شد، عثمان بن مظعون می گوید که من مدت ها مردد بود که به او ایمان بیاورم یا نه. می گوید من اعتقادی به پیامبری محمد نداشتم ولی با خودم گفتم چرا باید یک دوست خوب را از دست بدهم؟ به همین دلیل در ظاهر شهادتین را می گوید تا رابطه دوستی اش با پیامبر «ص» به هم نخورد. البته او بعدها قلبا به اسلام ایمان آورد. 
منظور اینکه اگر الگوی کسی پیامبر «ص» و اهل بیت «ع» باشند، نمی تواند محبوب دیگران نباشد. چنین شخصیتی مجسمه صدق و راستی و اخلاق است. در سیره اهل بیت «ع» جز تبلیغ همراهی، رفاقت و راستی چیز دیگری در این رابطه نمی بینیم. اما غالیان چهره تشیع و ائمه را خراب کردند. دشمن هم سوءاستفاده کرد. 
شکاف بعد از اهل بیت «ع» شکل گرفت 

بعد از اهل بیت «ع» آرام آرام خطوط شکاف بین شیعه و اهل سنت به وجود می آید. در این میان شیعیان غالی نقش زیادی در ایجاد تفرقه داشته اند. مراد از شیعیان غالی دو جریان است که جریاناتی قوی بوده و آثارش هنوز هم در برخی از مداحی ها و منبرها مشهود است. این دو جریان یکی جریان مفوضّه بوده و دیگری جریان طیّاره است. هر دو طیف غلات از سوی ائمه طرد و تکفیر شده اند. 

دشمن آمد و شیعه و سنی را به جان هم انداخت. دشمن یعنی حاکمان وقت و نیز جریان زندقه. زنادقه کسانی بودند که اعتقادی به اسلام نداشتند ولی به ظاهر خود را مسلمان جلوه می دادند و تلاش شان بر این بود که اسلام را از درون تخریب کنند. 
در دعوا حلوا خیر نمی کنند! 
وقتی که درگیری و نزاع ایجاد شد، در آن حلوا خیر نمی کنند. ما باید سعی مان بر این باشد که نزاعی ایجاد نشود، نه اینکه بعد از به وجود آمدن آن با آن مقابله کنیم. ایجاد نزاع هم بین علما و حاکمان شیعه وجود داشته و هم بین علما و حاکمان اهل سنت. قبل از صفویه قتل عام های زیادی از شیعیان صورت گرفت. بعد صفویه آمد نقطه مقابل را عمل کرد. یعنی سُنّی کشی راه انداخت. 
در طول تاریخ در بین علمای دو طرف هم طیف های مختلفی وجود دارد. بعضی خیلی تند و افراطی بودند. بعضی دیگر اما تقریبی بودند. وقتی حاکمی پیروان مذهب مقابل را مورد ظلم قرار می دهد، یا عالمی پیروان مذهب مقابل را کافر و نجس می خواند، نتیجه اش تولید نفرت می شود. این نفرت، تبعات ناگوار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... خواهد داشت. زندگی مسالمت آمیز به کلی از بین می رود. «الفتنة اشد من القتل»، وقتی جنگی در میگیرد روزی پایان می پذیرد و دیگر کسی نگران ناامنی و تبعات جنگ نیست. اما وقتی فتنه ایجاد شد، هر لحظه احتمال اتفاق ناگواری می رود و مدام نگرانی وجود دارد.
باید اهل سنت را در مدیریت ها دخیل کرد 
متاسفانه یک میراث تاریخی از ذهنیت های منفی و بدبینی نسبت به یکدیگر بین شیعه و سنی وجود دارد. رفع این ذهنیت های منفی تلاش زیادی می خواهد. باید در عمل این ذهنیت ها را تصحیح کرد. مثلا نمی شود شما مدام حرف از وحدت شیعه و سنی بزنید، اما از انتصاب یک مسئول اهل سنت هم دریغ کنید. جلب رضایت و حمایت اهل سنت، بدون مشارکت دادن آنها در مدیریت ها اصلا معنا پیدا نمی کند. اگر او را در مدیریت مشارکت دادید، به صداقت شما ایمان می آورد و از شما حمایت خواهد کرد. فقه شیعه کِی گفته که مثلا باید یک سُنّی را تحت فشار قرار داد؟ ما باید به رهنمودهای امام و رهبری عمل کنیم. 
مثلا در عمان هم وزیر شیعه وجود دارد، هم سنی و هم اباضی مذهب. لذا در این کشور «حس تبعیض» بین پیروان مذاهب مختلف وجود ندارد. ما هم نمی توانیم «حس تبعیض» را از بین ببریم در حالی که در عمل مان به وحدت پایبند نیستیم. 
 

      




نظرات کاربران (1)