در حال بارگذاری ...

بخش جریان شناسی فقهی و کلامی جهان اسلام

*محمد سرکشیکیان
بخش جریان شناسی فقهی و کلامی جهان اسلام از پرطرفدارترین بخش های مجله الکترونیکی اخوت است. این بخش دارای سیر خاصی است که از کلیات تقسیم بندی های فقهی و کلامی شروع و به جزئیات هریک از مذاهب ختم می شود. لذا برای فهم بهتر و عمیق تر مطالب جریان شناسی ناگزیر از خواندن مطالب پیشین هستیم:

نقشه کلی فرق و جریانات جهان اسلام (قسمت اول) + جدول 
جریان شناسی شیعه(فقه و کلام زیدیه/قسمت اول)
جریان شناسی شیعه(فقه و کلام زیدیه/قسمت دوم) 
جریان شناسی شیعه(فقه و کلام اسماعیلیه/قسمت اول)
جریان شناسی شیعه(فقه و کلام اسماعیلیه/ قسمت دوم)

(فقه و کلام اسماعیلیه/ قسمت سوم)

بخش سوم - اسماعیلیه پس از افتراق نزاری - مستعلوی
دوام دعوت مستعلوی طیبى در یمن و شبه قاره
دعوت مستعلوی طیبى پایگاه اصلى و همیشگى خود را در یمن و سپس در شبه قارة هندوستان پیدا کرد. اسماعیلیان مستعلوی طیبى معتقدند که امامت آنها در اعقاب طیب که همچنان در استتار مانده اند، تداوم یافته است و سرانجام ، در پایان دوره فعلى ستر در تاریخ مذهبى بشر، یکى از همین امامان ظهور خواهد کرد و آغازگر دوره کشف خواهد گردید. در زمینه اصول عقاید و تفکر، مستعلویان طیبى ادامه دهنده تعالیم و سنن اسماعیلیان فاطمى بوده اند. آنان مجموعه ای بزرگ از کتب و رسائل خطى را که از عهد فاطمى برجای مانده بود، و به «الخزانة المکنونه » شهرت داشت ، حفظ نمودند و از قرن 10ق به تدریج این میراث را به گجرات نیز انتقال دادند.
انتقال مرکز دعوت طیبیه به گجرات هند
از آغاز پیدایى دعوت طیبیه، داعیان مطلق از یمن به طور دقیقى امور دعوت طیبى را در هند، خاصه گجرات، زیرنظر داشتند؛ از هنگام ورود نخستین داعیان اسماعیلى به گجرات در 460ق /1068م، جماعت اسماعیلى در غرب شبه قارة هند به تدریج گسترش یافت و این جماعت از هندیان اسماعیلى که عمدتاً اصل و نسب بومى داشتند، به زودی با نام «بُهره » شهرت یافتند.
گسترش تدریجى دعوت طیبى در هندوستان، و افزایش جمعیت طیبیان در آن دیار از یک سو، و مساعدتر بودن اوضاع سیاسى برای این دعوت در مقایسه با یمن از سوی دیگر، نظر رهبری دعوت طیبى را از یمن متوجه هندوستان ساخت و در 974ق /1566م بود که جلال بن حسن، داعى طیبى هندی تبار، مرکز دعوت مستعلوی طیبى را از یمن به احمدآباد در گجرات منتقل کرد.
 
انشعاب طیبیه به داوودیه و سلیمانیه
جماعت طیبى خود از انشعابات فرقه ای مصون نماند و با مرگ داعى مطلق داوود بن عجب شاه، در 999ق /1591م، مستعلویان طیبى بر سر جانشینى وی اختلاف پیدا کردند و به دو شاخه داوودیه و سلیمانیه منشعب شدند. اکثر بهره های طیبى هندوستان ، داوود بن برهان الدین (د 1021ق /1612م ) را به جانشینى داوود بن عجب شاه پذیرفتند و به داوودیه معروف گشتند، در حالى که بیشتر طیبیان یمن و گروه کوچکى از بهره ها، سلیمان بن حسن هندی (د 1005ق /1597م ) را به عنوان بیست و هفتمین داعى مطلق خود شناختند و به سلیمانیه مشهور شدند. اکنون کل جمعیت داوودی جهان در حدود نیم میلیون نفر است که چهار پنجم آنها در هندوستان سکنى دارند. بیش از نیمى از بهره های داوودی هند در گجرات زندگى مى کنند و بقیه عمدتاً در بمبئى و نواحى مرکزی هندوستان مسکن گزیده اند. در پاکستان و یمن و کشورهای خاور دور نیز گروههای پراکنده داوودی یافت مى شوند. بهره های داوودی، همانند اسماعیلیان نزاری هند (خوجه ها)، جزو نخستین گروههای آسیایى بودند که در قرن 13ق /19م به زنگبار و سواحل شرقى افریقا مهاجرت کردند. از چند دهه پیش، گروههایى از این اسماعیلیان هندی تبار (بهره ها و خوجه ها) که عمدتاً برای تجارت به افریقا رفته، و تدریجاً در کشورهای شرقى آن قاره، خاصه کنیا و تانزانیا، مقیم شده بودند، به کشورهای غربى در آمریکای شمالى و اروپا مهاجرت کرده اند. جمعیت سلیمانیان در یمن نیز، در حال حاضر حدود 70 هزار نفر است که عمدتاً در نواحى شمالى ، خاصه حراز و مرز عربستان سعودی، متمرکز هستند. گروههای کوچکى از بهره های سلیمانى نیز در هندوستان، خاصه شهرهای بمبئى، بروده، احمدآباد و حیدرآباد یافت مى شوند و در خارج از یمن و هند و پاکستان ، مستعلویان طیبى سلیمانى حضور محسوسى ندارند.
نزاریه در دورة الموت
تاریخ متقدم نزاریان از تاریخ حکومت ضد سلجوقى  الموت به رهبری حسن صباح تفکیک ناپذیر است. حکومت اسماعیلى در قلعه ها که اندکى پیش از بروز اختلاف نزاری مستعلوی در سلسله جبال البرز شکل گرفته بود، بلافاصله پس از این اختلاف، مهم ترین پایگاه فرقة نزاری گشت. این حکومت که مرکزش معمولاً در قلعة مستحکم کوهستانى الموت، واقع در نزدیکى طالقان قزوین، قرار داشت، به نهضت نزاریه قدرت سیاسى مهمى بخشیده بود و عاقبت تنها در مقابل حملات بى امان مغولان منقرض شد. حسن صباح که در واقع دعوت مستقل نزاریه را بنیان نهاده بود. در دورة 171 سالة الموت، اسماعیلیان نزاری توانستند با رهبریهای اولیة حسن صباح، دعوت مستقل خود را که دیگر هیچ گونه ارتباطى با قاهره و حکومت فاطمى و دعوت مستعلویه نداشت، بنیان گذاری کنند و در نواحى مختلف، خاصه ایران و عراق و شام، بسط دهند.

تفکر نزاریه
در زمینة تفکر و نظام نظری، نزاریان کمتر از مستعلویان ادامه دهنده سنن و تفکر اسماعیلیان فاطمى بودند، به طوری که از ابتدا مسلمانان غیر اسماعیلى نهضت آنها را «دعوت جدید» مى خواندند و آن را متمایز از «دعوت قدیم »، یعنى دعوت اسماعیلیان فاطمى مى دانستند. در واقع، اسماعیلیان نزاری ایران که از فارسى به عنوان زبان مذهبى خود نیز استفاده مى کردند، رفته رفته با آثار دوره فاطمى بیگانه شدند؛ ولى در شام مکتوبات اسماعیلیان فاطمى تا حدودی مورد استفاده نزاریان آن دیار قرار گرفته است؛ از این رو، آنها شماری از کتب آن دوره، از جمله آثار قاضى نعمان را حفظ کرده اند.
مشکل امامت در نزاریه
پس از افتراق نزاری مستعلوی، نزاریان در شناخت امام خود با بحران مهمى مواجه بودند؛ با وجود اینکه از نزار، اعقاب ذکور برجای مانده بود، هیچ یک از آنان پس از مرگ نزار به طور علنى مدعى امامت نشدند و حسن صباح و دو جانشین بعدی و  نام امام یا امامانى را پس از نزار ذکر نکردند. بر روی سکه هایى نیز که از زمان محمد بن بزرگ امید (د 557ق /1162م )، سومین خداوند الموت، بر جا مانده ، نام خود نزار به عنوان آخرین امام نزاری ذکر شده است، بدین ترتیب، در آن زمان نزاریان در واقع به «دوره ستر» دیگری داخل شده بودند و در چنان اوضاعى حسن صباح اندکى پس از افتراق نزاری مستعلوی ریاست عالى دعوت را در سرزمینهای شرقى به دست گرفته بود. در «دوره ستر» که امام نزاری از چشم پیروانش پنهان بود، حسن صباح به عنوان حجت امام مستور یا نماینده تام الاختیار وی شناخته شد، در حالى که نزاریان همچنان منتظر بودند تا توسط حسن از تاریخ ظهور قریب الوقوع امام خود و هویت وی آگاه شوند.
درگیری نزاریان با سلجوقیان
به رغم فشارها و حملات ممتد سلجوقیان به قلاع و پایگاههای نزاریان، دعوت نزاریه با موفقیت کم و بیش در شهرها و نواحى کوهستانى ایران اشاعه مى گردید و دامنه نفوذ آن گاه تا اصفهان، مقر حکومت سلجوقیان گسترش مى یافت. از حدود سال 495ق /1102م ، حسن صباح فعالیتهای دعوت را به شام نیز بسط داد و از همان زمان پیوسته داعیانى از الموت، برای تشکل بخشیدن به نزاریان شام و رهبری آنها، و همچنین اشاعه دعوت در میان مسلمانان غیر اسماعیلى آنجا، به شام فرستاده مى شدند. این داعیان که ریاست دعوت نزاریه را در شام بر عهده مى گرفتند، در زمینه سیاستهای کلى مجری دستورهای الموت بودند.
حسن دوم و دوره قیامت در عقاید نزاریه
چهارمین خداوند الموت، حسن دوم، بانى انقلابى عظیم در تعالیم اسماعیلیه نزاری گردید. حسن دوم به تاریخ و تعالیم اسماعیلیان متقدم توجه خاص داشت و از علم تأویل نیز بهره کافى برده بود. در 17 رمضان 559 حسن دوم طى مراسم ویژه ای در الموت و در حضور گروههایى از نمایندگان جماعات نزاری مناطق مختلف، به عنوان داعى و حجت امام مستور خطبه ای ایراد کرد که ظاهراً از جانب شخص امام برای پیروانش ارسال شده بود. از آن سال به بعد، نزاریان همه ساله روز 17 رمضان را به عنوان «عید قیامت » جشن مى گرفتند. طى این مراسم، حسن دوم وقوع قیامت و فرارسیدن آخر الزمان را اعلام کرده بود، یعنى همان دوره واپسین تاریخ مقدس که اسماعیلیان از آغاز تاریخ خود در انتظارش بودند و همان طور که در ارتباط با قیامت انتظار مى رفته است و اسماعیلیان متقدم بیان کرده بودند، شریعت اسلام نیز مى بایست منسوخ مى گردید. در منابع تأکید شده که حسن دوم قیامت و معاد و بهشت و دوزخ را تأویل، و تعبیرهای روحانى و معنوی مختلفى از آنها ارائه مى کرده است.
همان طور که اوضاع قیامت و زندگى در بهشت ایجاب مى کرده است، مؤمنان دیگر مجبور به اجرای احکام شرعى و فرایض دینى نبودند، زیرا در آخرت که دورة حساب رسى است - به عکس این دنیا - همه «حساب » است و دیگر نیازی به «عمل » نخواهد بود.
نزاریه پس از سقوط الموت
امامت و جماعت اسماعیلیان نزاری در ایران به دست مغولان در 654ق /1256م منهدم نگردید؛ و گروههای پراکنده ای از نزاریه همچنان در دیلم و قهستان باقى ماندند و شمار بسیاری از نزاریان خراسانى که از تیغ مغول رهایى یافته بودند، نیز به نواحى مجاور در افغانستان و سند مهاجرت کردند. در طى دو قرن که مبهم ترین دوران تاریخ نزاریان بعد از الموت است، جماعت نزاریه برای حفظ بقای خود مجبور بوده است تا به شدیدترین وجهى تقیه کند و به تدریج هویت واقعى خود را در پوشش ظاهری تصوف کتمان نماید. در این دوره از امامان نزاریه و ارتباط نزاریان با امامان خود تقریباً چیزی دانسته نیست. از دانسته های محدود، این است که با مرگ شمس الدین محمد، بیست و هشتمین امام نزاری که در حدود 710ق /1310م اتفاق افتاد، اولین انشعاب در جماعت نزاریه پدیدار گشت. مؤمن شاه و قاسم شاه ، فرزندان شمس الدین محمد بر سر جانشینى پدر اختلاف پیدا کردند و امامت هر یک از آنها مورد پذیرش گروههایى از نزاریان قرار گرفت و در نتیجه جماعت نزاریه به دو شاخه مؤمن شاهى (یا محمدشاهى ) و قاسم شاهى منقسم گردید. ابتدا اکثر نزاریان شام و دیلم و بدخشان به شاخة مؤمن شاهى پیوستند و نزاریان قاسم شاهى ظاهراً تا مدتى در اقلیت بودند.
نزاریه مومن شاهی
دربارة امامان مؤمن شاهى و فعالیتهای آنها اطلاعات محدودی در دست است و تنها اخباری جسته و گریخته از فعالیتهای برخى از آنان در دیلم، سلطانیه و هند رسیده است. چهلمین و آخرین امام نزاریان مؤمن شاهى، امیر محمد باقر بود که در 1210ق /1795م برای آخرین بار با پیروان خود در شام تماس گرفت و دیگر از وی خبری نشد. هم اکنون، نزاریان مؤمن شاهى تنها در سوریه، در نواحى مصیاف و قدموس، یافت مى شوند و در آنجا به جعفریه شهرت دارند. این شاخه از مؤمن شاهیان، ظاهراً با حفظ ویژگیهای اعتقادی نزاریه، هنوز در انتظار ظهور امام مستور خود از اعقاب امیر محمد باقر هستند و در احکام شرعى پیرو مذهب شافعیند.
نزاریه قاسم شاهی
در شاخة نزاری قاسم شاهى نیز امامان از مخفى گاههای مختلف خود در آذربایجان، فعالیتهای بسیار محدود دعوت خود را رهبری مى کردند. اسلام شاه مقر خود را برای همیشه از آذربایجان به حومة قم در ایران مرکزی منتقل کرد؛ در زمان همو قریة انجدان ، واقع در دشت فراهان بین اراک و قم، به عنوان محل دائمى استقرار امامان قاسم شاهى و مرکز دعوتشان برگزیده شد. از هنگام سقوط الموت، امامان قاسم شاهى و پیروانشان در ایران تدریجاً به میزان قابل توجهى در پوشش تصوف تقیه مى کردند و در ظاهر به صورت یکى از طریقه های صوفى درآمده بود.
تجدید حیات نزاریه قاسم شاهی
از زمان مستنصر دوم، فرزند محمد بن اسلام شاه و سى و دومین امام قاسم شاهى که در حدود سال 868ق /1464م به امامت رسید، دورة جدیدی در تاریخ نزاریان این شاخه آغاز شد که تا آخر قرن 11ق /17م به طول انجامید. طى این دو قرن که در تاریخ نزاریه به دورة انجدان معروف شده، امامان این جماعت نه تنها پیروانى جدیدی یافتند، بلکه توانستند ارتباطات مستقیم خود را با گروههای پراکندة پیروانشان در نقاط دور دست، خاصه در هندوستان و آسیای مرکزی برقرار کنند و آن گروهها را تحت رهبری متمرکز درآورند. و یکى از بزرگ ترین موفقیتهای خود را در شبه قارة هند به دست آورند.
شکل گیری خوجه های هند(اسماعیلیان نزاری هند)
پیر شمس الدین ظاهراً نخستین فردی بوده که در زمان قاسم شاه دعوت نزاریه را در ملتان تشکل داده بوده است؛ نوادة او پیر صدرالدین، بسیاری از هندوهایى را که به کاست لوهانا و دیگر کاستها تعلق داشتند، به کیش نزاری درآورد و به آنها لقب خوجه داد و ضمن توسعة دعوت در دیگر نواحى شبه قارة هند، در واقع، سازمان اجتماعى نزاریان هند، یا خوجه های نزاری را بنیان نهاد.
عقاید خوجه ها
پیرهایى که در هند به اشاعه تعالیم دعوت نزاری مى پرداختند، تا مدتها توجه خاصى به اصول عقاید و سنتهای هندوها مبذول مى داشتند و تعالیم خود را در قالبهای تفکر اساطیری هندوها، و به گونه های ویژه ای ارائه مى کردند که برای هندوهای سند و گجرات قابل فهم باشد. در نتیجه، در تألیفات مذهبى خوجه ها، یعنى گنانهای مختلف که به پیرها منسوب هستند، به گونه های متفاوت اصول عقاید متقدم هندوها با تعالیم اسلام و شیعه و اسماعیلیه اختلاط پیدا کرده است. در گنانهای نزاری هیچ گونه اثری از عقاید اسماعیلیان متقدم در زمینه های جهان شناسى و تاریخ ادواری یافت نمى شود.
انتقال مقر نزاریه به هندوستان
از زمان امامت شاه نزار(1134ق /1722م )، مقردعوت قاسم شاهى از انجدان منتقل شد و برای دوره ای میان قریة کهک، کرمان (و گاه شهر بابک ) و یزد در انتقال بود. در جریانهای عهد افشاریه و زندیه، برخى از امامان قاسم شاهى به ایفای نقش سیاسى پرداختند و در اوایل عهد قاجار، امام حسنعلى شاه که او نیز شخصى متنفذ بود، از سوی فتحعلى شاه قاجار، به لقب «آقاخان » ملقب شد. این لقب به طور موروث مورد استفاده جانشینان وی نیز قرار گرفته است. وی در جریان فعالیتهای سیاسى خود در 1256ق /1840م، پس از جمع آوری افراد و تجهیزات لازم و با حمایت پیروانش در شهر بابک، به خصوص ایلات خراسانى و عطاء اللهى آن ناحیه، با نیروهای دولتى در کرمان به جنگ و ستیز پرداخت. در 1257ق آقاخان در سرحد بلوچستان از بیگلربیگى کرمان که در رأس یک لشکر 25 هزار نفری به تعقیب وی پرداخته بود، به سختى شکست خورد و به افغانستان پناهنده شد و بدین ترتیب ، دوران امامت نزاریان قاسم شاهى در ایران برای همیشه به پایان رسید.
روابط نزاریه با امپراطوری انگلیس و تثبیت در هندوستان
از آن به بعد، روابط نزدیکى بین آقاخان اول و دستگاه امپراتوری بریتانیا در هندوستان برقرار شد که به استقرار و استحکام موقعیت مذهبى امام نزاری در آن شبه قاره انجامید. آقاخان اول پس از گذراندن مدت زمانى در افغانستان و سند و کلکته، و مأیوس شدن از مراجعت به ایران سرانجام، در 1265ق /1849م شهر بمبئى را مقر دائمى خود قرار داد و در آنجا تشکیلات وسیعى برای رهبری خوجه های نزاری و پیروان دیگرش در خارج از هندوستان به وجود آورد. اکنون جماعت چند میلیونى اسماعیلیان نزاری قاسم شاهى عمدتاً در کشورهای آسیایى، مانند هند، پاکستان، بنگلادش، چین (در یارکند و کاشغر)، افغانستان، ایران، سوریه و تاجیکستان (خاصه بدخشان )، و در کشورهای افریقایى، خاصه کنیا و تانزانیا، به صورت اقلیتهای کوچک مذهبى پراکنده هستند.
در شبه قارة هند خوجه های نزاری عمدتاً در نواحى سند، کاچ، گجرات و بمبئى زندگى مى کنند و گروههای دیگری از نزاریان قاسم شاهى در نواحى چیترال، گلگیت و هونزا در شمال جامو و کشمیر، و شمال غرب پاکستان یافت مى شوند که در منطقه با نام محلى مولایى شهرت دارند. افزون بر آن ، از حدود سال 1970م ، شمار بسیاری از خوجه های نزاری از هند و پاکستان و نیز افریقا به کشورهای غربى ، خاصه آمریکای شمالى و انگلستان مهاجرت کرده اند. در نتیجه، اسماعیلیان نزاری پیرو آقاخان اکنون متعلق به یک جامعة بین المللى و بسیار پراکنده با نژادها و زبانهای مختلفند که تنها از لحاظ اصول عقاید مذهبى و میراث تاریخى فرقه ای صاحب وجوه مشترکى هستند.

 

 

ادامه دارد...

 




نظرات کاربران