در حال بارگذاری ...

می توان گفت که النصره یک تشکل سنتی جهادی نبود بلکه ظرفی برای تجمیع این گروههای کوچک جهادی بود که از نظر فکری و ایدئولوژیک مشابه بودند که آنها را رشد داد و مرتبط ساخت تا یک جبهه گسترده را تحت عنوان مجاهدان سوریه تشکیل دهد.

حمزه مصطفی مصطفی
نوامبر 2013 – مرکز عربی تحقیقات سیاسی 
 
تذکر: در ترجمه این تحقیق، از تغییر واژه هایی چون انقلاب که برای بحران سوریه به کار برده شده است جهت حفظ هویت متن اصلی خودداری شده است ولی طبیعی است که مترجمان به این امر اعتقادی ندارند. ترجمه این متن بخاطر وجود اطلاعات دقیق از روند شکل گیری النصره و خصوصا داعش صورت گرفته است که امیدواریم مورد استفاده محققان محترم قرار بگیرد. 
از ترجمه این دو بخش به دلیل عدم اهمیت خودداری شده است. 
سوم: جبهه النصره، گسترش و توسعه 
چهارم: ارتباط با سایر گروههای نظامی 
 
پنجم: تجزیه النصره و ظهور دولت اسلامی عراق و شام 

اختلافات جبهه النصره زمانی علنی شد که در تاریخ 9 آوریل 2013 فیلمی ضبط شده از ابوبکر البغدادی معروف به امیر دولت اسلامی عراق منتشر شد که در آن از ترکیب جبهه یاری اهل شام با دولت اسلامی عراق سخن می گفت و موجودیت داعش را اعلام کرد. بغدادی از مجامع جهادی در عراق و شام درخواست که اسامی خود را کنار گذاشته و در داعش محو بشوند. 
در روز بعد یعنی 10 آوریل موسسه المناره البیضاء از سخنان ابومحمد گولانی سخن گفت که در آن آمده بود: 
- گولانی این اعلام موجودیت توسط بغدادی را منکر شد 
- گولانی به بغدادی یادآوری کرد که از همان ابتدای تاسیس جبهه النصره اعلام کرده که هدف اش آوردن حکومت الهی به زمین و طلب از امت اسلامی برای اجرای شرع است. 
- گولانی اعلام کرد که باید همه کسانی که در جهاد مشارکت داشتند اعم از گروهها، شیوخ و مهاجرین در تشکیل دولت اسلامی نقش داشته باشند بدون اینکه هیچ طرفی حذف بشود 
- گولانی همچنین از زبانی آرام در مقابل دعوت بغدادی استفاده کرد و گفت: دعوت او را پذیرفتم ولی با یک ارتقاء از پایین تر به بالاتر و با رهبر القاعده استاد ایمن الظواهری تجدید بیعت نمودم و از او نیز خواست که چنین کند. 
- این اختلافات بصورت غیرمترقبه ای بروز رسانه ای یافت. هیچ زمینه و نشانه ای برای آن وجود نداشت و تلاشهای رسانه ای یا سیاسی آنرا یک رخداد ناگهانی تلقی کردند. هیچ کدام از تشکلهای جهادی یا سایر رسانه ها نیز تفسیری از علل بروز این اختلاف عرضه نکردند! 
ما تلاش کردیم تا از میان برخی گفتگوهای میدانی با اعضاء جبهه النصره و شخصیت های نزدیک به آنها به دلایل میدانی یا سیاسی این اختلافات دست یابیم. ابوعبیده مصری فرمانده لشگر محمد در شهر اعزاز درباره علل اختلاف میان گولانی و بغدادی می گوید: اختلافات میان اینها از طریق کسانی که بغدادی گمارده بود تا گولانی را تحت نظارت داشته باشند و رابط میان آن دو باشند آغاز گردید خصوصا «ابوعلی العراقی» که مسوول نظارت بر گولانی و رساندن پیام ها به شیخ ایمن الظواهری بود. العراقی سعی کرد تا نظرات خودش را بر گولانی تحمیل کند که یکی از آنها بعنوان مثال، منفجر کردن مقر ائتلاف وطنی در ترکیه بود که گولانی با آن مخالفت ورزید. 
از اینجا بود که یاران البغدادی تصور کردند که کار از دست شان خارج خواهد شد و گولانی به تدریج آنها را حذف خواهد نمود! دو تن از نزدیکان بغدادی نامه ای به او نوشتند و در آن متذکر شدند که گولانی با تو همان کاری را خواهد کرد که پتروس با قطز کرد – استعاره از حذف تو – که جنون بغدادی را فراگرفت و همه اعضای شورای مرکزی بجز پنج تن از اعضای اهل شام از جمله گولانی را جمع کرد و درباره کیفیت تعامل با گولانی گفتگو نمود و مساله اعلام دولت را مطرح نمود. 
 
محمد الامین، درباره علل این اختلاف نکاتی را اضافه می کند که محوریت آنها درباره تاکید گولانی بر عدم تکرار خطاهایی است که در عراق رخ داد که بغدادی همانها را تحکیم قدرت الهی و شریعت اسلامی می دانست! از جمله آن اسباب عبارت است از: 
 
- توسعه مساله تکفیر و حلال شمردن خون مخالفان 
- کشتار مردم عادی در حین عملیات های نظامی. چنانچه اکثر مهاجران عملیات انتحاری را ترجیح می دادند و این آن چیزی بود که گولانی آن را محدود کرده بود. 
- سیطره بر دیگران و الزام بر بیعت با امیر مجهول، با این تصور که اگر کسی با جبهه بیعت نکند از حاکمیت الله خارج شده است که طرفداران بغدادی این رویه را داشتند! 
- همکاری با دیگران: بغدادی در روش عمل جبهه زمانی که در عملیات هایی بصورت مشترک با دیگر گروههای اسلامی یا ارتش آزاد داشتند تحفظ داشت و معتقد بود که این روش باعث می شود که آنها نیز تقویت شده و در آینده با ما نیز بجنگند! 
- اشراف بر مناطق آزادشده: بغدادی چنین می خواست که جبهه بر همه مناطق آزاد شده سیطره و اشراف داشته باشد و سود حاصل از آن و غنائم آنجا را در خدمت طرح جهادی به کار گیرد. 
بعد از اعلام دولت اسلام عراق و شام و ترکیب این دو تشکیلات و رد این امر توسط گولانی، تجزیه هایی در داخل جبهه النصره رخ داد. بدین نحو که اکثر جنگجویان غیرعرب (مهاجران) از این امر استقبال کردند و با بغدادی بعنوان امیر بیعت کردند ولی بخشی از سوری ها (الانصار) با آن مخالفت ورزیدند و برخی بر بیعت با گولانی ماندند و برخی دیگر از بیعت الظواهری ترسیده و از جبهه خارج شدند و به سمت گروههای اسلامی مانند احرار شام پیوستند که خیلی از انها را به عضویت خود پذیرفت. 
فرماندهان النصره سعی داشتند تا از وقوع درگیری مسلحانه با طرفداران البغدادی جلوگیری کنند و ترجیح می دانند که جایگاه الظواهری تحکیم شود چرا که فکر می کردند او مداخله خواهد کرد و این اتفاق هم افتاد. او بیانیه ای صادر کرد و ترکیب دو تشکیلات را ملغی اعلام نمود و گولانی را در منصب اش بعنوان مسوول عام النصره ابقا نمود. 
 
بیانیه ظواهری از درگیری ها نکاست. طرفداران بغدادی در این بیانیه تردید کردند و النصره را به فریب دادن او متهم کردند و بیان داشتند که گولانی و یارانش قابل اعتماد نیستند! حتی بعد از آنکه سایتهای جهادی بیانیه ظواهری را منتشر کردند البغدادی مفاد آن بیانیه را رد کرد. موسسه رسانه ای فرقان سخنان بغدادی را در 15 ژانویه 2013 منتشر کرد که شامل نکات زیر بود: 
- بغدادی بحث هایی که درباره مصالح و مفاسد اعلام موجودیت داعش در سایتهای جهادیون شده بود را رد کرد خصوصا که برخی جهادی ها مثل ابوبصیر الطرطوسی اعلان موجودیت داعش را دارای مفاسد بیشتر از مصالح دانستند و این همان استدلالی بود که گولانی مطرح نموده بود. 
- در یک فضای اصرار و پافشاری، بغدادی از بقاء دولت اسلامی عراق و شام و اینکه از آن به هیچ وجه کوتاه نخواهد آمد سخن گفت 
- او پیام الظواهری درباره رد ترکیب دو تشکیلات را مردود دانست و اقدام خود را دارای ادله شرعی اعلام نمود که بین امر خدا و مخالفت با امر او اولی را برگزیده و دست به این اقدام زده است. 
با پخش این سخنرانی، درگیری میان جبهه و داعش بالا گرفت و هر کدام تلاش کردند تا جایگاه میدانی خویش را نیز تقویت کرده و عناصر گروه دیگر را جذب نمایند! تبعات میدانی این مقابله را می توان به طور خلاصه در موارد زیر بیان نمود: 
- بازگشت جبهه النصره به شهر حلب باستثناء برخی از مواضع در باغ قصر و منطقه زندان مرکزی حلب و همچنین استیلاء یاران بغدادی بر اطراف حلب بعد از سیطره بر دفاتر جبهه و طرد طرفداران ایشان! همچنین داعش از الحاق هر منطقه ای که به آن دست می یازید بعنوان جزئی از دولت اسلامی نام می برد و مردم و نیروهای نظامی را به بیعت با بغدادی بعنوان امیر مجبور می کرد. 
- داعش تقریبا بطور کامل شهر رقه را از النصره به ارث برد و هیچ جایی برای النصره باقی نگذاشت. 
- جبهه النصره بخاطر حمایتی که حرکت احرار شام از او کرد توانست سیطره اش بر اطراف ادلب را حفظ کند و از تکرار آنچه در حلب رخ داده بود یعنی تسخیر دفاتر النصره و اجبار نیروهای او به پیوستن به داعش جلوگیری کرد. 
- در دیر الزور النصره دو قسمت شد و بخشی از آن را مسوول قانونی النصره در آن منطقه یعنی ابوماریه العراقی بخاطر همراهی با گولانی حفظ کرد تا جبهه النصره متلاشی نشود ولی در روستاهای اطراف و خصوصا دو شهر میادین و بوکمال، که نزدیک به عراق بودند اعضای داعش حضوری پررنگ تری داشتند. 
- یاران بغدادی در لاذقیه اکثریت بودند که حضور جبهه النصره در آنجا مجددا غلبه یافت. 
- همچنان النصره در دمشق و حوالی آن حضور دارد که امیرش هم الشیخ ابوسمیر از بیعتی که با بغدادی کرده بود بازگشت و دوباره با النصره بیعت نمود. 
- در منطقه حوران بخشی از اعضای جبهه با بغدادی بیعت کردند و از آنجا به مناطق شمالی رفتند تا از داعش حمایت کنند. همچنان النصره با فرماندهی ابو انس الحورانی بر آن منطقه حاکمیت دارد. 
 
جهادی ها، چالش انقلاب 
حرکت های جهادی در مسیر انقلاب سوریه وارد شده و خود را به عنوان یکی از عوامل موثر در صحنه سوریه جا انداختند. نیروهای سیاسی و مسلح انقلابی نیز وقتی از فعالیت و تلاش این جریانات چشم پوشی کردند آنها را نادیده گرفتند خصوصا زمانی که می خواستند با انقلاب ترکیب شوند. 
برخی نیروهای انقلابی با نوعی عدم تعهد و نگاه بوروکراتیک با موضوع حرکتهای جهادی مواجه شدند به این معنا که نقش این جریانات در مبارزه با نیروهای نظام را عامل گسترش آنها در انقلاب و نفوذ میدانی شان می دیدند.
 
برخی از این حرکتهای جهادی نیز مانند داعش، از مبارزه با نظام به مبارزه با گروههای جهادی انقلابی و طرد آنها از برخی مناطق که بر انها سیطره داشتند روی آوردند. کما اینکه در شهر رقه این اتفاق افتاد و داعش مقرهای لشگر احفاد الرسول وابسته به ارتش آزاد سوریه را در آگوست 2013 مورد حمله قرار داد و همچنین در شهر اعزاز نیروهای لشگر عاصفه الشمال وابسته به ارتش آزاد را در تاریخ سبتامبر 2013 سرکوب کردند و نیز در نقاطی دیگر مانند روستای دانا در حاشیه ادلب یا الشدادی در حاشیه حسکه! 
اصل وجود این حرکتهای جهادی نوعی ترس را در دل بخش زیادی از سوری ها ایجاد کرد خصوصا که رشد آنها همزمان شد با رخدادهایی که نشانگر خارج شدن انقلاب از مسیر خود بود! مثل گسترش پرچم های سیاه رنگی که نشانه القاعده بود و تشکیل محاکم دینی و شرعی و گسترش آنها و نیز تقسیم جامعه سوریه به مومنین یعنی اهل سنت و اهل ذمه یعنی مسیحی ها و کافران مرتد یعنی علوی ها! که خلاف شعارات جامعه ای بود که خواستار انقلاب در سوریه بود. 
باید به اینها خشونت های زشتی که این حرکتهای جهادی انجام می دادند را نیز اضافه کرد و همچنین عملیات های انتحاری و بمب گذاری خودروها و امثال این اقدامات را که ظاهرا قدرت این گروهها در مواجهه با مراکز امنیتی نظام را به نمایش می گذاشت ولی در عین حال بسیاری از مردمان بی گناهی را که آن حوالی بودند را نیز به خاک و خون می کشید! 
همچنین باید گفت که حضور گسترده این حرکتها در معادله انقلاب سوریه، نگرش جهانی به این انقلاب را از رویارویی با استبداد به جنگ داخلی تبدیل کرد که جهادی ها در آن نقشی محوری را بازی می کردند! نیز این حضور پررنگ، ادله و براهین متعددی را که نظام نیاز داشت تا آنچه در ابتدای انقلاب گفت – یعنی زمانی که تظاهرات مسالمت آمیز برگزار می شد- که مخالفان مجموعه ای از جریانات سلفی تروریست هستند به اثبات برساند در اختیار او گذاشت. 

   




نظرات کاربران