در حال بارگذاری ...

جریان سلفی شیعه، فعالیت شدید خود را آغاز کرده و بر مسائل مورد اختلاف تمرکز و آنها را برجسته می سازد. این جریان با طرح دوباره و مبالغه آمیز بعضی مسائل شعارگونه ولایی، محافل داخلی شیعه را نا آرام کرده و باعث می شود تصویری منزجر کننده از مذهب شیعه به دیگران منعکس شود. از سوی دیگر، این گروه بهانه لازم را به افراط گرایان گروه مقابل می دهد تا آنان به راحتی با پیروان اهل بیت دشمنی و مبارزه کنند.

مترجم: زینب صابری
دوگانگی در گفتمان 
تناقض گویی و دوگانگی در منش، رفتار و گفتار نخبگان به کثرت مشاهده می گردد. این قشر از جامعه، چه بسیار اموری که به زبان می آورند اما عملا به آن پایبند نیستند و یا رفتار آنها بر خلاف ارزش ها و فضائلی است که از آن دم می زنند. افرادی که سخنان آنها در حضور تو به صورتی است و در غیاب تو به صورتی دیگر! 
چنین رفتاری از هر کسی سر زند، نفرت انگیز و ناپسند است ولی نا پسندتر آن زمانی است که چنین رفتاری از نخبگانی دیده شود که مدعی ارشاد و اصلاح مردم اند. کسانی که دیگران را علنا یا در اماکن سر بسته به پایبندی نسبت به ارزشهایی چون همبستگی، هم زیستی، گذشت و برادری فرا می خوانند؛ درصورتی که در عمل، به این گفته ها پایبند نیستند که این مسأله موجب بی اعتمادی و تردید مردم نسبت به سخنان، کردار و منش آنها خواهد شد. 
پدیده دوگانگی در مواضع و رفتار از جمله مسائلی است که نویسنده در قسمتهایی از کتاب بدان اشاره می کند. او یادآور می شود که بسیار ناپسند است که برخی، در جلسه های مذاکره، سخنانی با رنگ و بوی وحدت دینی و ملی به زبان آورند و در ظاهر، نگرش و نظر دیگران برای آنها مورد احترام باشد و همچنین خواهان مقابله با خطرات پیش روی دین و میهن شوند، اما پس از بازگشت به محیط و جامعه خود، تسلیم فضای حاکم شوند. فضایی مملو از بی توجهی به دیگران و تلاش برای ضربه زدن به آن ها؛ جوی که زبانی جز زبان تعصب در آن حاکم نیست! 
نویسنده می افزاید: جو حاکم کنونی در جوامع ما، فرهنگ بسیج و تحریک علیه دیگران است. نخبگان باید با پیشبرد سطح اخلاقی جامعه به سمت ارزش های اصیل اسلامی، باید با چنین فرهنگی مبارزه کرده و تسلیم چنین نگرش های پستی نگردند. ابزارهای این مبارزه نیز گسترش فرهنگ گذشت، تعهد نسبت به عدالت، انصاف و داشتن جرات و شجاعت لازم است. 
عبور از اختلافات دینی و مذهبی و مشکلات ناشی از آن از طریق توافق و رایزنی برای نخبگان کاری دشوار است؛ نخبگانی که از جام فرهنگی سیراب شده اند که تنها به خشونت، جنگ و لشکر کشی فرا می خواند. این نخبگان سال های سال، درصدد تربیت پیروان خود بر اساس چنین فرهنگی بوده اند. برای چنین افرادی، دشوار است که به طور علنی و با صراحت پرده از نظرات تغییر یافته خود بردارند که چنین کاری خشم و نفرت پیروان را بر می انگیزد و همان پیروان می پندارند که نخبگان آنها از دین، اعتقادات و ارزش ها عدول کرده و تمام این مدت در حال فریب آنها بوده اند. 
اگر شخصی بخواهد با خود صادق و یک رنگ باشد، باید شهامت اعلام حقیقت و تعهد به آن را نیز داشته باشد، هر چند که این مسأله مستلزم هزینه کردن از آبرو و جایگاه شخصی باشد. پس هنگامی که انسان یا عالم دینی، از خودش و نتایجی که پس از بررسی ها و تفحص ها بدان دست یافته است، اطمینان حاصل کند، از پاکی و صداقت به دور است که حقیقت را کتمان کند؛ حتی اگر این نتایج جدید مخالفان بسیاری برای او بتراشد. 
قطعا چنین نظرات جدیدی باید توسط افرادی شنیده و مورد بحث و بررسی قرار گیرد. این افراد یا آن ها را می پذیرند و یا نمی پذیرند. جدای از این مساله، بررسی این نظرات جدید بایستی در چارچوب گفت و گو، جدال به "احسن" و به دور از خشونت باشد؛ زیرا اعتقادی که به زور و خشونت تحمیل شود، بی درنگ پس از مدتی از بین خواهد رفت. 
از آن جایی که اعلام حقیقت و مطرح ساختن علنی آن نیازمند شهامت و جان فشانی های بزرگی است، می بینیم که ترس نخبگان از فقدان محبوبیت و هواداران، باعث می شود که آنان به صراحت حقیقت را مطرح نسازند. نویسنده که یک روحانی با تجربه است، پرده از وجود رقابت های داخلی میان جریانات و شخصیت های دینی بر می دارد. به اعتقاد او علمایی که نسبت به دیگر مذاهب نگرشی باز دارند، از این می ترسند که رقبایشان در عرصه داخلی از این مساله سوء استفاده کرده و صلابت مذهبی آنان را زیر سوال ببرند. 
او می گوید شخصا با تعدادی از علمای اهل سنت و شیعه ملاقات کرده و متوجه نگاه مثبت و باز آنها نسبت به ایجاد ارتباط گسترده میان مذاهب، شده است اما آنها نسبت به علنی کردن این مساله امتناع کرده و دلیل را توجه به احساسات طرفداران و ترس از سوء استفاده رقبا عنوان می کنند. 
عواملی چون: سستی اعتماد به نفس، نداشتن سابقه فرهنگی و علمی در زمینه اعتقادات، ضعف منطق در بررسی مسائل، ضعف زبانی و بیانی و نبود تجربه در مناظره ها مانع اعلام حقیقت و روشن کردن آن می شود. 
 
از حرف تا عمل 

چیزی که همیشه بخاطر آن بر ما عیب گرفته می شود این است که ما از جمله پدیده های به شدت سخنگوی روزگار هستیم، زیاد حرف می زنیم ولی عمل نمی کنیم و این نبود عمل، نتیجه ناتوانی، کاهلی و عدم سعی و کوشش در راستای عملی ساختن گفته ها و مدعاهاست. نویسنده معتقد است: "ما همیشه از وحدت به عنوان یک مفهوم و اندیشه کلی دم می زنیم و آن را شعار و ارزشی فراگیر می دانیم اما اشاره ای به ابزارها و مکانیزم های تحقق این وحدت نمی کنیم. پس اگر در صدد ترسیم نقشه راهی نباشیم که ما را به اتحاد و همبستگی برساند و برای دستیابی به هدف مطلوب به دنبال گام نهادن در مسیری کاربردی نباشیم، مساله وحدت تنها جوهری بر کاغذ خواهد ماند و تغییری در جامعه ایجاد نخواهد نکرد". 
نویسنده تاکید می کند که بدون آغاز عملی سازی نقشه های کاربردی و گام های اجرایی به منظور بهینه سازی دیدارها و مذاکرات مربوط به وحدت و عملی ساختن نتایج و پیشنهادهای برآمده از این نشست ها، تنها چیزی که خواهیم داشت، تنها و تنها سخن و گفته است. اگر با مذاکرات علنی و گفتگوهای ریشه ای، میزان وحدت و تقریب خواهی اطراف شفاف نگردد، این گردهمایی ها تنها مکانی برای تبادل تعارفات و سخنان زیبا خواهد بود و در نگاه تمامی هواخواهان و منتظران اصلاح، تغییر و پیشرفت در آینده، بی فایده جلوه خواهد کرد. 
 
نتایج کار 
فرآیند تحول اجتماعی و نشر فرهنگ تعددگرایی، گذشت و هم زیستی، پذیرش دیگران و احترام به نظرات آنان، ایجاد فرهنگ مصونیت فکری و فرهنگی که مانع از ایجاد دشمنی، جدایی، ظلم، طرد شدن و همچنین تندروی، خشونت و تروریسم می شود، از اموری نیستند که یک شبه محقق شوند بلکه این مهم، نیازمند زمانی کافی تا آغاز روند تغییر هدفمند است. 
در این کتاب نیز مولف به این مساله اشاره دارد که ما نباید انتظار داشته باشیم، پیامدهای دورانی طولانی از کج فهمی و ظلم در لحظه ای محو شوند. باید توجه داشت که افرادی در جوهای تعصب آمیز تربیت شده اند و منافع این افراد، با یک جانبگی و افراط همسو شده است. 
با آنکه نویسنده حقیقتا میداند تحقق این تحول چه روند دشواری است و نیز متوجه است که دستیابی به این هدف ممکن است به درازا انجامد، با این حال و با وجود این میزان اندک نتایج مثبت و افزایش روزافزون معضلات، همچنان در بسیاری از بخش های کتاب به فعالیت و مبارزه در راه تحقق این هدف اصرار می ورزد. 
در این چارچوب لحن نویسنده همواره آراسته به خوش بینی است و براساس گفته های خود او، مهم این است که اجازه ندهیم سیر قهقرایی کنونی، مردم را ناامید کند یا اینکه بر اراده ما تاثیری منفی داشته باشد. 
اهداف و نگرش ها تنها با وجود برنامه ها و نقشه راه هایی تحقق می یابد که ابزارها و راه های رسیدن به هدف را مشخص می سازند. همچنین در این زمینه وجود کادرهای شایسته جهت اجرای پروژه مورد نظر ضروری می نماید. در ضمن نباید امکان وقوع مشکلات داخلی و سختی های ذاتی و عینی را فراموش کرد که امکان دارد باعث توقف یا تاخیر در عملی ساختن برنامه ها شوند. با توجه به تمامی این مسائل، در وضعیت کنونی که نه برنامه، نه نقشه راه و نه نیروهای شایسته ای وجود دارند، به چه نتیجه خواهیم رسید؟ 
تندگرایی شیعی 
آیا گذشت، هم زیستی، تقریب، اتحاد و دیگر ارزش ها و مفاهیم، همگی اموری جدید اند یا این که در بافت فرهنگی و زندگی انسان مسلمان ریشه داشته و عمیقا و با پایداری تمام در فرهنگ اسلامی ریشه دوانیده اند؟ آیا نه این است که افراط گرایی، غلو و تندروی و همه این عوامل منفی، مسائل جدید و تازه واردی هستند که ذهن و فرهنگ نسل های کنونی را مختل کرده اند؟ آیا می توان گفت: دین ارزش هایی والا و خلاق دارد اما مشکل از خود بشریت است؟ بشریتی که ظرفیت درک این ارزش ها را نداشته و نتوانسته است خود را بر اساس آنها تربیت کند و به اعمال انسان گرایانه در زندگی واقعی بپردازد؟! 
امت اسلامی ما در زمان های دور، دوره هایی مملو از سختی و مشکلات ناشی از مبارزات و فتنه های داخلی میان گروه های مختلف را پشت سر گذاشته است. دوره هایی که فضای ظلمت و عقب ماندگی شیوع داشته و قانون جنگل حکم فرما بود. در مقابل دوره های درخشانی نیز در تاریخ و میراث ما بوده که نورانیت را به بشریت هدیه کرده است. با این وجود، این تاریخ با تمامی درخشش و افول خود از ما می خواهد که نسبت به آن پژوهش، بازنگری، شناخت و علم پیدا کنیم. اگر چنین کردیم، خواهیم توانست به تمامی سوالات به صورت عاقلانه پاسخ دهیم و درست را از میراث گرفته و نادرست را رها کنیم. 
عصر کنونی نیز عاری از مشکل و ایراد نیست. این اشکالات بعضا از جمله نتایج امور نوین و جدید است که زاییده حرکت رو به جلوی زندگی است و بعضا میراثی است که گذشتگان برای ما به ارث گذاشته اند. گذشتگانی که در دوره و روزگار خود اجتهادات و نتیجه گیری هایی مناسب شرایط آن دوران داشته اند که البته با عصر و زمان حاضر و تغییرات و پیشرفت های مادی و فرهنگی آن بسیار متفاوت است. بدین سان مساله درک و فهم درست از شرایط کنونی، ضرورتی فوری قلمداد می شود که همچنین مقدمه ای برای آغاز فرآیند هماهنگ سازی میان دین و دنیا با در نظر داشتن روش های جدید به شمار خواهد آمد. 
همگان بدون هیچ استثنایی باید کارنامه عملی و نظری خود را بررسی و ارزیابی کنند. البته نباید این بررسی و محاسبه نفس به معنای ویران ساختن ساختار خود یا چشم پوشی از ارزش ها و اصول ترجمه گردد. این کار تنها با هدف برچیدن عیوب و آثار دوره های توخالیِ تاریخِ ملتِ بزرگمان و از موضع اقتدار انجام می گیرد. 
نویسنده که خود از شیعیان است در بخشی از کتاب خود متذکر می شود که عرصه تشیع نیز خالی از گرایش های تندگرای اعتقادی نیست. جریان های تندروی شیعه از سویی به دلیل برداشت های فکری و روش های متعصبانه و از سوی دیگر در پاسخ به تندروی گروه مقابل، عامل فشاری علیه اکثریت معتدل شیعیان است. در این زمینه این گروه، احساسات مذهبی افراد جامعه را بر انگیخته و خود را به عنوان سنگر مستحکم دفاع از دژ اعتقادات مطرح می کند. این جماعت با توجه فهم نادرستی که از مسأله تولی و تبری دارند، نظریه افراطی خود را تبلیغ و به نمادها و ارزش های دیگر مذاهب توهین می کنند و بدین وسیله بهانه ها و امتیازهای لازم را به اهل تسنن تقدیم می کند. اینگونه است که بازی کنش و واکنش میان اهل تسنن و شیعیان ادامه می یابد و سرمایه های اسلام و امت اسلامی را بیهوده هدر می دهد. داعیان تقریب و اعتدال نیز از این مساله آسیب می بینند و فعالیت های آنان بی نتیجه خواهد ماند. 
درک و فهم تندروی و غلوی که نویسنده بدان اشاره دارد، کار سختی نیست. افراط و تندروی از سوی یک طرف باعث واکنش طرف مقابل خواهد شد. اما چیزی که نویسنده باید به درک و تفسیر آن بپردازد، ماهیت باورهای فکری، روش ها و شیوه های آغشته به تعصب و نظریه های افراط گرایانه ای است که در فهمی خاص از اصل تولی و تبری سرچشمه دارد. آیا این افراط، مساله ای جدید و موقت است یا ریشه در زیرساخت هایی کهن دارد که به سختی می توان آن ها را تغییر داد؟ 
نویسنده به یکی دیگر از موضوعات کتاب اشاره کرده و معتقد است جریان سلفی شیعه، فعالیت شدید خود را آغاز کرده و بر مسائل مورد اختلاف تمرکز و آنها را برجسته می سازد. این جریان با طرح دوباره و مبالغه آمیز بعضی مسائل شعارگونه ولایی، محافل داخلی شیعه را نا آرام کرده و باعث می شود تصویری منزجر کننده از مذهب شیعه به دیگران منعکس شود. از سوی دیگر، این گروه بهانه لازم را به افراط گرایان گروه مقابل می دهد تا آنان به راحتی با پیروان اهل بیت دشمنی و مبارزه کنند. 
نویسنده در ادامه یادآور می شود که رشد این جریان باعث تضعیف تشیع اصیل خواهد شد و روابط میان این مذهب با دیگر مذاهب اسلامی را با پیچیده تر خواهد کرد. همچنین فعالیت های این گروه های افراطی درون تشیع، موجب نفرت و بیزاری گروه های روشن فکر و آگاه شیعیان خواهد شد. 
نویسنده همچنین مسأله اهانت به سمبل های مذهبی طرف مقابل را بررسی کرده و معتقد است که این مساله، روابط میان آحاد امت اسلامی را پیچیده تر کرده و بدان لطمه می زند. این مسأله فرصت و بهانه را به طرف های تندرو می دهد تا به تعمیق شکاف و جدایی موجود میان مذاهب بپردازند. بر اساس گفته وی، درست است که شیعیان حق دارند که نگرش و اعتقادات مذهبی خاص به خود را داشته باشند، اما این حق را ندارند که به نمادها و مقدسات اهل سنت اهانت کنند؛ چرا که این امر باعث انحراف از آموزه های دینی و سنت ها، فتنه افکنی و نابودی وحدت اسلامی  می گردد. 
نویسنده خواستار ایجاد راه حلی جسورانه برای حل این مشکل توسط مراجع دینی و رهبران شیعه شد که در غیر این صورت وی معتقد است سیر تقریب همچنان سست و لغزنده باقی مانده و زمینه فتنه افکنی برای بدخواهان و منفعت طلبان حریص، مهیا خواهد ماند. 
مولف خواستار توجه هر چه بیشتر به محرک های جریان سلفی فعال در محیط شیعه شده و نسبت به نفوذ آن در حوزه ها و نهاد های دینی هشدار می دهد. وی از گرایش های عقل گرایانه، میانه رو و آزاد اندیش حمایت می کند و از علما و مراجع سرشناس دینی می خواهد نقش موثری در ساماندهی گرایش های مردمی، تشویق و حمایت از تلاش های تقریبی و وحدت طلبانه، دعوت به گذشت، همبستگی و همزیستی، حمایت از جریان اعتدال و مهار گروه های تندرو و متعصب داشته باشند. 
آیا هم بستگی و همزیستی به معنای فدا کردن عقیده و مذهب است؟ 
این سؤال از جمله مسائل مطرح شده در این کتاب است که نویسنده سعی در تبیین آن دارد. وی می پرسد: آیا وحدت مسلمانان تنها با حذف دیگران و یا ادغام آنها در دیگر گروه ها، محقق می شود؟ آیا چنین چیزی امکان پذیر و عاقلانه است؟ وقتی که تجربه قرون گذشته، از زمان ظهور اسلام تا به امروز به ما غیرممکن بودن این مسأله را نشان می دهد، چرا باید بیهوده تلاش کنیم و وقت، زندگی و عمر خود را صرف کاری بیهوده سازیم؟ آیا نباید ذهن، آگاهی و دوراندیشی خود را برای بهبود حال و آینده امت اسلامی و کسب نتایج مثبت به نفع دین، اسلام و انسان بدون توجه به اعتقاد و وابستگی او سازیم؟ 
نویسنده از وجود افرادی در محافل مذهبی خبر می دهد که مخالف نداهای تقریب خواه و وحدت گرا هستند و نگرانند که در این راه از اعتقاد و مذهب هزینه گردد. نویسنده اما این نگرانی را غیر قابل توجیه خوانده و می گوید: از آغاز روند تقریب در دوران معاصر، علمای وحدت طلب به کرات اعلام کرده اند که هدف از وحدت و تقریب تنها ایجاد همزیستی مسالمت آمیز میان آحاد امت اسلامی و ایجاد فضایی مملو از احترام و همکاری متقابل با هدف تحقق منافع مشترک است. 
از این رو اتحاد و همبستگی به معنای تغییر مذهب و صرف نظر کردن افراد از اعتقادات و دیدگاه های مذهبی خود نیست. واضح است که امور اعتقادی و دینی و در کل امور قلبی و درونی، چنین سازشی نمی پذیرد. مبرهن است که اگر باید از چیزی دست کشید، آن چیزی نخواهد بود جز اهانت، دشمنی و دامن زدن به گفتمان تحریک، خشونت و تکفیر. آن چه که هم اکنون ضروری می نماید پرهیز از تمامی اقدامات، فعالیت ها و سخنانی است که امت را تضعیف کرده و میان آحاد آن تفرقه می افکند و آن را به دره نابودی روانه خواهد ساخت. 
همانطور که نویسنده می گوید حتی اگر اتحاد و همبستگی مطلقا به معنای چشم پوشی از هیچ یک از اعتقادات نباشد، در فعالیت های عبادتی و خارجی با هدف اجتناب از مشکلات احتمالی و حفظ فضای همزیستی، جلب محبت، دوستی و نیز حفظ وحدت اسلامی و دفع کینه ها، می توان بعضا در بعضی مسائل کوتاهی و چشم پوشی از خود نشان داد. با این حال این مهم است که در عصر حاضر وحدت خواهان به نشر فرهنگ آزادی اندیشه پرداخته و با هرگونه قید و بند در خصوص مراسم و فعالیت های دینی مخالفت کنند چرا که دنیای کنونی به هیچ وجه محدود سازی آزادی های دینی را بر نمی تابد. 
روشن است که تغییر سطح فکری عامه مردم و خواندن آنان به پذیرش و احترام به اندیشه ها و اعتقادات دیگران، نیازمند اقداماتی عظیم و تلاشی مستمر است. در این زمینه نباید به گفتگوها و مذاکرات انجام شده در محافل نخبگان و پشت درهای بسته، بسنده کرد و فعالیت های عملی – اجتماعی را به فراموشی سپرد. رسیدن به این نتایج، تنها از راه ارتباط مستقیم نخبگان با مردم و در نتیجه آگاه سازی آنان انجام می پذیرد. همچنین نباید به اعلام نتایج کنفرانس های مختلف بسنده کنیم، بلکه باید این نتایج، افکار و دیدگاه های جدید، به صورت عملی نهادینه شود. باید به مردم ثابت کرد که دین و میراث دینی سرشار از ارزشها، اندیشه ها و اعمال مختلف انسانی است. ارزش هایی که آحاد این امت، سال های سال در کنار یک دیگر در سایه آن زندگی کرده و هدفی جز منافع این امت نداشته اند. 
نوسازی گفتمان مذهبی 
توصیف حقیقی وضعیت کنونی امت اسلامی و صحبت درباره پدیده های منفی و مشخص کردن آن ها، از اهمیت بسزایی برخوردار است ولی آن چه که مهم تر می نماید، ریشه یابی این پدیده های منفی است. ریشه مشکلات کنونی، کتاب ها ومنابع اسلامی است یا خود مسلمانان؟ یا فهم و برداشت اشتباه ما از این متون است؟ چه بسا مشکل ما، پایبندی به تفسیراتی است که گذشتگان ما از این متون داشته اند ... 
بسیاری از مسائل و درگیری های مذهبی کنونی که امت از آن در رنج است، از فرهنگی نشات می گیرد که نخبگان دینی برای ما به ارث گذاشته اند. نخبگانی که سازنده افکار، نگرش ها و تحرکات بوده اند. این فرهنگ، حامل ویژگی هایی چون تحریک علیه دیگری و ایجاد کینه ها است که فاصله ها و تفرقه را میان مردم تشدید کرده و در مسیر هر تلاش و کوشش وحدت خواه، سنگ اندازی می کند. این مسائل و مشکلات مزمن و دیرینه فرهنگی، تنها با نوگرایی گفتمان دینی حل شدنی است که این امر نوسازی و نوگرایی ذهن اندیشه سازان و مبلغان دینی را می طلبد. 
همانطور که مولف اشاره می کند طرح این مساله ما را وا می دارد تا درباره اوضاع حوزه های علمیه، دانشگاه ها و دانشکده های شرعی و حقوقی که قاضیان و مبلغان را تربیت می کنند، صحبت کنیم. روش های پژوهشی در حوزه ها و موسسات دینی نیازمند تغییرات بسیاری است. با اعمال این تغییرات، باید اسلام به اصالت خود بازگردد و بار سنگین اختلافات و کشمکش های دینی انباشته شده در طول تاریخ را از دوش این دین بردارد. در این زمینه باید از بند اندیشه های سلف و علمای گذشته رها شد و همچنین نسبت به اندیشه های بشری آزاد اندیش بود. باید توجه داشت که در اندیشه های دیگر جوامع تنها کفر و باطل یافت نمی شود و مسائل مفیدی نیز وجود دارد که باید از آن بهره برد. 
آیا نهادهای دینی به عیوب موجود در ساختار و زیر ساخت های خود اقرار می کند؟ و آیا این طرح و نقشه راه می پذیرد و به بررسی آن اقدام می کند؟ عکس العمل این نهادها در برابر انتقادهای موجود چیست؟ 

   




نظرات کاربران