در حال بارگذاری ...

متاسفانه الان تشیع مساوی شده است با زیارت اهل قبور و تربت و توسل و مسائلی از این دست. ما فقط از اینها دفاع می کنیم، گویی هویت ما فقط در همین هاست! در حالی که اینها اصول معارف اهل بیت «ع» نبوده و فقط بخشی از معارف شیعه است.

یک بحث این است که بعد از فوت پیامبر «ص» چه اتفاقی افتاد؟ چه اتفاقی باید رخ می داد و چه اتفاقی نباید رخ می داد؟ این بحثی علمی و تاریخی است که باید با گفتگو و منطق درباره آن بحث کرد. اما بحث دیگر این است که در شرایط حاضر چه باید گفت و چه نباید گفت؟! چه باید کرد و چه نباید کرد؟! وقت تلاش برای تخریب حتی مستند و ظاهرا مودبانه مذاهب اسلامی و تلاش برای تغییر مذهب افراد از طریق منابع آن ها نیست. آنهایی در متن ماجرا هستند بهتر این مسائل را درک می کنند. 
مرز بین اسلام و کفر باید پررنگ شود. نباید ما "اشداء بینهم و رحماء علی الکفار" شویم! مرز بین شیعه و غلات و مرز بین سنی و وهابی باید پررنگ شود. مرز بین اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی «ص» و مرز ظلم و عدل نیز باید پررنگ شود. 
گاهی اسلامی که در مساجد تبلیغ می شود، اسلام تفرقه است و گاهی اسلام وحدت. آیات 101 تا 107 سوره توبه درباره این است که چگونه می شود که مسجد به اسلام ضرر می زند و باعث انشعاب بین امت می شود و پایگاه نفاق و کفر گردد. پیامبر می فرماید که هرگز در چنین مسجدی نماز نگذار. مسجدی صلاحیت نمازگزاردن دارد که بنیان آن بر اساس تقوا باشد. رسول خدا دستور دادند که مسجد ضرار را خراب کنند و خرابه های آن را آتش بزنند و سپس آن را تبدیل به زباله دانی و مستراح کردند! 
فضا برای تمدن سازی اسلامی با مشارکت همه مذاهب آماده است. چون تمام علمای مذاهب مختلف قائل به این هستند که احکام خدا ثابت است ولی موضوعات تفاوت می کند، لذا نیاز به اجتهاد است. فقط گروه اندکی مانند نوحنبلی ها و اخباری ها هستند که اجتهاد را قبول ندارند. جریان روشنفکری دینی هم که می خواهد مفاهیم سکولار و ماتریالیستی را با پوشش مذهبی گسترش دهد، نیز خطر بزرگ دیگری است که باید در برابرش ایستاد. 
توافق ناگفته شیعیان و دشمنان اهل بیت!
یک توافق ناگفته ای میان ما و دشمنان اهل بیت «ع» صورت گرفته است و آن اینکه تشیع را از جای بدی شروع می کنیم و در جای بدی ختم می کنیم. ایستگاه ها را در گفتگو با سایر مذاهب درست انتخاب نمی کنیم. اینکه نقطه شروع را کجا قرار دهیم، هدف و روش ما را تعیین می کند. این خیلی مهم است که ما به کدام طرف می ایستیم و بحث می کنیم؟ کدام بحث را مقدم می داریم؟ به کدام مسائل می پردازیم و به کدام نمی پردازیم؟ ما به عنوان شیعه اهل بیت «ع» چگونه با سایر مسلمانان صحبت می کنیم؟ نحوه گارد گرفتن ما در بحث ها در نوع ادله و نحوه استدلال ها و عمق و فخامت کار ما موثر است. 
دو نوع می شود از تشیع صحبت کرد. یکی آن نوعی که ما بخصوص در مکه و مدینه با اهل سنت صحبت می کنیم. نوع دیگری هم مدلی است که خود ائمه «ع» صحبت می کردند. در منطق اهل بیت «ع» تشیع یک «فرقه» نیست! فرقه ای منفعل و پاسخگو نیست که مدام باید اثبات کند که من مشرک نیستم! 
ما گاهی طوری از تشیع حرف می زنیم که تبدیل می شویم به یک اقلیت منفعل و به حاشیه رفته که یا مجبور است متعصب و منزوی و متنفر از همه مسلمین باشد، و یا مجبور می شود که گروه شرمنده ای باشد که مدام باید ثابت کند که مشرک نیست. این بحث ها از تربت و زیارت و ... شروع می شود و به همین هم ختم می شود. تشیع مساوی است با همین مباحث! 
متاسفانه الان تشیع مساوی شده است با زیارت اهل قبور و تربت و توسل و مسائلی از این دست. ما فقط از اینها دفاع می کنیم، گویی هویت ما فقط در همین هاست! در حالی که اینها اصول معارف اهل بیت «ع» نبوده و فقط بخشی از معارف شیعه است. 
اما مدل اهل بیت «ع» این است که تشیع به عنوان یک مکتب فکری اصیل و منسجم و معقولی که مخاطب آن همه بشریت است، نه فقط برادران اهل سنت. تشیع از «توحید» شروع می شود نه از توسل و زیارت. تشیع از قرآن و سنت پیغمبر شروع می شود. تشیع از خداشناسی و انسان شناسی و جهان بینی و اخلاق و کرامت و عدالت و معنویت و عقلانیت و معاد و وحدت اسلامی و عزت امت اسلام و برادری و ولایت شروع می شود. در دامنه این مکتب وسیع بحث شفاعت و توسل و زیارت هم مطرح می شود. اینها جزئی از یک پروژه است نه تمام پروژه تشیع. 
یک تقلبی صورت گرفته و صورت مسئله عوض شده. دارد سر ما کلاه می رود. صورت مسئله این نیست که ما بخواهیم به مسلمین اثبات کنیم که مشرک نیستیم و زیارت و شفاعت و ... مشکلی ندارد. ما را گذاشته اند گوشه رینگ. ما اشتباه بزرگی را مرتکب می شویم. تشیع از توسل و زیارت شروع نمی شود و به زیارت و توسل ختم نمی شود. توسل و شفاعت بخشی از معارف تشیع است نه همه معارف تشیع. این دامی است که دشمنان اهل بیت «ع» گذاشتند و ما درون آن افتادیم. متاسفانه موافق و مخالف توافق کرده اند که تشیع را مساوی با زیارت اهل قبور بدانند! در میدان بازی ای که آنها تعیین کرده اند و داورش هم خودشان هستند، بازی می کنیم! اگر این گونه پیش برود مرزهای عقیدتی ما مبتذل شده و هویت دینی و انقلابی ما در خطر لوث شدن قرار می گیرد. البته هرکس بخواهد زیارت و شفاعت و تربت سیدالشهدا را از معارف تشیع حذف کند بدعت گذار است. اتفاقا در بحث توحید و شرک، روایاتی که در منابع ما هست در هیچ جای دیگر نیست. ما منادی توحید و ضدیت با شرک هستیم. ما به عنوان شیعیان اهل بیت «ع» اعلام می کنیم که هرکس در شفاعت و زیارت برای اولیای خدا ذره ای الوهیت قائل باشد، از نظر ما صددرصد مشرک و بدعت گذار است. 
اصلا شفاعت و توسل و زیارت مفاهیمی صرفا شیعی نبوده و مفاهیمی اسلامی هستند. در مدارک اصلی بزرگان اهل سنت این مسائل بوده و هست. بزرگان اهل سنت مانند بخاری، ابن اثیر، سیوطی، نسائی، ابن عساکر، آلوسی، بیهقی، طبرانی و .. همچنین در کتاب هایی مانند مستدرک حاکم، مسند احمد و ... احادیث راجع به شفاعت آمده و اسناد این روایات را هم صحیح دانسته اند. 
از خلیفه دوم روایتی از پیامبر اکرم «ص» نقل می کنند که فرمود: وقتی حضرت آدم خواست توبه کند، خدا را به من قسم داد و به من متوسل شد و در محضر خدا شفیع قرار داد. روایت دیگری وارد شده پیامبر «ص» هروقت می خواست دعا کند، خدا را به حق خودش قسم می داد. 
ابن اثیر چندین مورد توسل را از خلفای راشدین نقل می کند. در منابع اهل سنت هست که خطاب قرار دادن اولیاء خدا و سلام دادن به آنها در سنت پیامبر «ص» است. استدلال علمای اهل سنت هم همان استدلالی است که ما قبول داریم. می گویند چون ارتباط عالم دنیا و آخرت قطع نیست و آنان که مرده اند نابود نشده اند. اینکه پیامبر با ارواح پیامبران پیشین ارتباط داشت را قبول دارند. در منابع اهل سنت هست که پیامبر با جنازه کفار در جنگ بدر سخن گفت. 
زیارت نامه های پیامبر در منابع اهل سنت وجود دارد. در مغنی ابن قدامة که از علمای حنبلی است، آمده که پیامبر فرمود هرکس در مزار من به من سلام بگوید، پاسخ او را می دهم. در کتاب مستوعب هم که مربوط به علمای حنبلی است، زیارت نامه پیامبر «ص» آمده است. حتی بعضی از علمای اهل سنت منکرین استحباب زیارت و شفاعت را غیرمسلم دانسته اند. در سیره حلبی آمده است که ابوبکر بالای جنازه پیامبر آمد و خطاب به پیامبر گفت من را نزد خدا یاد کن. در منابع اهل سنت هست که اصحاب پیامبر از آب وضوی ایشان تبرک می گرفتند. 
البته ما از هویت شیعی و مکتب اهل بیت «ع» محکم و بدون هیچ تردید و شرمندگی دفاع می کنیم. اما عاقلانه، حکیمانه و با رعایت اصل وحدت امت اسلام و با حسن ظن به برادران مسلمان خود. دلهای مسلمانان سایر مذاهب پاک است. یک زمانی است که ما راجع به پیروان مذاهب صحبت می کنیم. در این جا باید بگوییم که همه بندگان خدا هستند و انشاالله عبادات آنها مورد قبول خداوند قرار گیرد. یک زمانی درباره سران فتنه صحبت می کنیم که اگر 24 ساعته هم نماز بخوانند قبول نخواهد شد. بین این دو نباید قاتی کرد. 
اصلا در قبال عوام که نمی شود هی کتاب باز کرد و بحث علمی کرد. بحث علمی باید در فضای تخصصی انجام شود. کارهایی مانند "المراجعات" و "الغدیر" باید انجام شود. اما آوردن این مباحث به کوچه و خیابان اشتباه است. باید تشیع را به درستی معرفی کنیم و اتهاماتی که به آن وارد می شود را پاسخ دهیم. نیازی نیست مذاهب دیگر را ابطال و تخریب کنیم. ابطال فقط به سبک المراجعات و الغدیر باید انجام شود. آن هم با مخاطب خاص خودش نه با مردم عادی. 
اینکه یک فرد عادی را پیدا کنیم و شبهه ای درباره مذهبش بیان کنیم، باعث تغییر مذهب دادن او نمی شویم. فرد می رود پیش عالم مذهبش و عالم می گوید که مزخرف گفته اند و تمام می شود! 
و اصلا اگر قرار باشد با این سبک جلو برویم، در منابع شیعه مستمسک کمی برای استفاده مذاهب دیگر علیه ما وجود ندارد. خیلی از مباحثی که در منابع ما مثل بحارالانوار آمده با همدیگر تناقض دارند و حتی بعضی مباحث مخالف ضروریات تشیع است. در منابع شیعه روایات ضعیفی وجود دارد که واقعا شرک آمیز است. عباراتی که در یک منبعی آمده و همان عبارت در جایی دیگر به وسیله اهل بیت «کفر» نامیده شده است. 
هدف اصلی در کف خیابان نه بحث های طلبگی و تخصصی، که باید پیدا کردن سرپل هایی برای ارتباطات بعدی در جهان اسلام باشد. به این معنا که بدبینی طرفین نسبت به هم را برطرف کرده و مشترکات را نشان دهیم و نزدیکی را اثبات کنیم. اثبات کنیم که نه ما جزو غلات هستیم و نه شما وهابی هستید. 
تلاش برای تغییر مذهب شهروندان سایر مذاهب، به طور مستقیم و از طریق تخریب، اولا موفق نیست و ثانیا نتایج بدتری به دنبال داشته و جلوی کارهای اساسی تر را می گیرد. روش درست مرزبندی بین شیعه و غلات از یک طرف و بین سنی و وهابی از طرف دیگر است. یکی از ضعف های ما این است که نمی توانیم این مرزبندی را ایجاد کنیم. البته ایجاد این مرزبندی راحت نیست. 
نباید مسائل را به روش تحریک آمیز مطرح کرد. اینکه بگوییم بیا بنشین تا هدایتت کنم! هیچ کدام از اهل بیت «ع» اینگونه با مخالفان بحث نمی کردند. هیچ گاه در ملا عام و در کف جامعه این مباحث را مطرح نمی کردند. بله در تاریخ هست که بزرگان علمی مذاهب دیگر می آمدند و با ائمه «ع» مناظره و محاجّه می کردند، اما اهل بیت این مسائل را به میان عوام نمی کشاندند. 
حتی در تاریخ هست که کسی آمده و در مقابل اهل بیت «ع» به حضرت زهرا «س» توهین کرده است و اهل بیت «ع» عکس العملی نشان نداده اند. بعدها معلوم شده که مشکل آن فرد مذهبی نبوده و از جای دیگر آب می خورده است. 
دو استراتژی برای تبلیغ تشیع
دو استراتژی برای تبلیغ تشیع داریم. یک استراتژی تغییر مذهب بدنه اهل سنت است. طبیعی است که یک انسان متدین با یک جلسه گعده تغییر مذهب نخواهد داد. اصلا اگر تغییر مذهب بدهد مشکلی دارد. من به اینها که با یک جلسه صحبت مذهب خود را تغییر می دهند شک دارم. این استراتژی از طرف کسانی پیگیری می شود که زمان شاه می گفتند، شاه تنها پادشاه شیعه است و نباید تضعیف شود! به امام و نهضت ایشان هجوم می آوردند که چرا با تضعیف شاه باعث خوشحالی کمونیست ها و وهابی ها می شوید؟! در زمان شاه با حکومت صددرصد ضداسلامی تقیه را واجب می دانستد ولی در زمان جمهوری اسلامی که حداقل 50 -60 درصد اسلامی است تقیه را حرام دانستند! در زمان جنگ فتوا دادند که کسانی که در جبهه کشته می شوند شهید نیستند! 
وقتی کفار یعنی آمریکا و انگلیس و ناتو عراق و کربلا و نجف و سامرا را اشغال کردند، صدایی از این جریانات درنیامد. حتی بعضی از اینها کلمه «اشغال» را هم به زبان نیاوردند. سر چه چیزهایی حساس می شوند و سر چه چیزهایی حساس نمی شوند؟ با یک واسطه از کسی شنیدم که گفتند شرکت در راهپیمایی روز قدس جایز نیست! 
گفتند که اگر تصویر حضرت ابوالفضل «ع» در تلویزیون نشان داده شود، حکم جهاد می دهیم. اما وقتی محکمات اسلامی به خطر می افتد هیچ عکس العملی نشان نمی دهند. البته با حسن نیت این کارها را انجام می دهند. اینها نه در نظر و در عمل کمکی به ولایت اهل بیت «ع» نکرده و نمی کنند. هرچند ادعای ولایتی بودن دارند. 
یک استراتژی دیگر این است که اگر ما بخواهیم با مسلمانان جهان کار کنیم، باید با سبک امام «ره» و سید حسن نصرالله تشیع را تبلیغ کنیم که ما این استراتژی را قبول داریم. امام یک بار بحث شیعه و سنی نکرده است ولی در تاریخ تشیع هیچ کس مانند امام «ره» اقبال و توجه مثبت به تشیع ایجاد نکرده است. در حالی که ایشان یک بار هم از در و دیوار و قضیه حضرت زهرا «س» صحبت نکرد. یک بار هم نرفت از کتب اهل سنت اسنادی پیدا کند برای مواجهه با آن ها. اما همو بود که برای تشیع حیثیت و آبرو کسب کرد. آبرویی درست کرد که حتی کمونیست ها در آمریکای لاتین صحبت از اسلام ایران و اسلام خمینی می کردند. 
حتی در کانادا کسانی را دیدم که گرایش به القاعده داشتند ولی می گفتند که ما در بین علما فقط خمینی را قبول داریم! فقط حیف که شیعه است! خالد اسلامبولی که در دادگاه اسم امام را آورد و گفت که آرمانش حکومتی مانند حکومت خمینی است، جزو جریان های تند سلفی در مصر بود. سید حسن نصرالله می گفت که سران عرب به من گفته اند که وقتی تو صحبت می کنی، خانواده ما جلوی ما ایستاده برای تو کف می زنند! حال باید مقایسه کرد که روش امام «ره» و سید حسن نصرالله موثرتر بوده یا روش گروه اول؟! جریان مقابل تفکر امام «ره» در قم و مشهد و نجف حضور خیلی جدی و قدرتمند دارد و نباید آن را نادیده گرفت. این تفکر نمی گذارد تشیع در جهان اسلام سر بلند کند. بزرگترین تبلیغ علیه ایران و تشیع همین است که دشمن انجام می دهد. می گویند ایران درد اسلام ندارد بلکه می خواهد امپراتوری شیعی – فارسی راه بیندازد. 
جهان اسلام باید احساس کند که شیعه پرچمدار عزت مسلمین و وحدت اسلامی است. این بزرگترین تبلیغ تشیع است. بهترین استراتژی این است نه تلاش برای تغییر مذهب دیگران. هرچه ما از این طرف حرمت و حقوق اهل سنت را کمتر مورد اهتمام قرار دهیم، بیشتر به وهابیت خدمت می کنیم. چون با این کار فضا را برای جولان دادن وهابیون آماده می کنیم. وهابی ها در میان اهل سنت تبلیغ می کنند که شیعیان فقط مخالف وهابیت نیستند، بلکه در واقع با حمله به وهابیت می خواهند به اهل سنت حمله کنند. عده ای هم در شیعه با اعمال خود باعث می شوند که آن ها برای اتهامی که به ما وارد می کنند، شاهد مثال داشته باشند و حرف شان اثبات شود! 
اهل بیت «ع» اصلا مثل ما نبودند! مانند ما با مخالف مواجهه و برخورد نمی کردند. متاسفانه ما از سیره اهل بیت «ع» در برخورد با مخالفان خبر نداریم. در رساله "محض الاسلام" که در عیون اخبارالرضا، تحف العقول و بحارالانوار آمده است، امام رضا «ع» اسلام ناب را برای فضل بن سهل توضیح می دهند. ببینیم اهل بیت «ع» روی چه چیزهایی حساس بودند و ما روی چه چیزهایی حساس هستیم؟! ما مرزهای تشیع را جابجا کرده ایم. 
امام رضا «ع» در مناظرات خود وقتی می دیدند که طرف مقابل در حال باخت و تحقیر شدن است، به بحث پایان می دادند. تا حدی که حقانیت مکتب اسلام را نشان دهند پیش می رفتند، اما از این حد به بعد را ادامه نمی دادند. در واقع نمی خواستند طرف مقابل را تحقیر کنند. مثلا در سیره مناظراتی ایشان هست که وقتی طرف مقابل شان به بن بست می خورد، به اباصلت می گفتند که ما را تنها بگذارید. این از کرامت ایشان است که از تحقیر شدن مخالف خود جلوگیری می کردند. اخلاق، منطق و آزادی سه عنصری است که در مناظرات امام رضا «ع» وجود دارد. 
امام صادق «ع» شاگردان خود را برای گفتگو با ملحدین و کفار آموزش می داد چه رسد به گفتگو با برادر مسلمان. یکی از شاگردان امام صادق «ع» در بحث با یک ملحد عصبانی شد و وسط بحث فریاد کشید. آن فرد کافر گفت تو مطمئنی شاگرد جعفر بن محمد هستی؟ جواب داد بله. گفت پس چرا عصبانی شدی و فریاد می کشی؟! وقتی با خود او بحث می کنیم، منطقی و مودبانه بحث می کند نه مانند تو. 
بحث های مربوط به امامت و خلافت پیش فرض ها و مقدماتی دارد که بدون پرداختن به مقدمات آن نمی توان به سراغ سرشاخه ها رفت و درباره روبناها بحث کرد. اینکه چرا 120 مذهب فقهی اهل سنت بوجود آمد؟ چرا عباسیان آن را به چهار مذهب تقلیل دادند؟ چرا در شیعه انشعاب افتاد؟ چرا غلات در شیعه شکل گرفت که جلوی خود اهل بیت «ع» می ایستادند؟ این ها پیش فرض هایی است که اگر درنظر نگیریم در گفتگو با سایر مذاهب به گفتگو برمی خوریم. تا وقتی نتوانیم پیش فرض های طرف مقابل را کشف کنیم و پیش فرض های خود را به او بقبولانیم، موفقیتی نخواهیم داشت. چیزهایی که ما بدیهی می دانیم، بعضی جزو محالات هم نمی دانند. 
اینکه ابهامات طرف مقابل چیست؟ اتهاماتی که در ذهنش دارد چیست؟ و ... در کوتاه مدت برای عوام نمی شود این پیش فرض ها را تغییر داد. مذهب بادآورده را باد می برد! اگر کسی فکر می کند با دو ساعت بحث، مذهب کسی را تغییر دهد، کافی است دو ماه بعد سراغ همان فرد برود تا ببیند آیا هنوز سر حرفش هست یا نه؟! 
شیعه در اقلیت است. وقتی یک اقلیت با اکثریت حرف می زند، به خیلی مسائل باید توجه داشته باشد تا اینکه اکثریت بخواهد با اقلیت صحبت کند. آن هم اقلیتی که هم ازطرف غرب و صهیونیزم و هم از طرف وهابیت در معرض حمله و هجوم است. بدتر اینکه خودمان هم آتو دست آنان می دهیم. 

 




نظرات کاربران