در حال بارگذاری ...

اما یک چیز را خوب به یاد دارم که وقتی بحث مان تمام شد، من چقدر خودم را بعنوان یک جوان شیعه اثنی عشری نزدیک به برادران سنی ام می دیدم که گرایشاتی حتی سلفی داشتند. ما هر سه داشتیم در برابر یک مسیحی با استدلالاتی مشابه، از اسلام دفاع می کردیم!

روح الله رضوی
 
وارد یکی از رستوران های اطراف میدان تحریر شدیم. طبقه پایین جا نبود و برای صرف نهار رفتیم طبقه بالا. جا بازتر بود و فضا خلوت تر، طبعا می توانستیم راحت تر به صحبت هایمان ادامه بدهیم. آن روزها عربی را درست یاد نگرفته بودم و برای همین بحث به انگلیسی بود: در مورد فلسطین و وضعیت مصر و مواضع آن در قبال اسراییل بعد از انقلاب. احمد که پدرش مصری بود و مادرش آمریکایی، کل کودکی اش را در آمریکا گذرانده بود و حتی همسرش نیز یک مسیحی آمریکایی بود اما خودش یک مسلمان البته با گرایشات سلفی! محمد تحصیل کرده رشته مهندسی بود و چند سالی را برای کار در آمریکا زندگی کرده بود اما خسته از آمریکا، برگشته بود به مصر و من که از طریق یک گزارش "پرس تی وی" با احمد آشنا شدم و حالا او را در بحبوحه ماه های نخست بعد از انقلاب مصر پیدا کرده بودم. 
ما سه نفر با شکل و شمایلی اسلامی و بحث انگلیسی و موضوع اسراییل، توجه یک جهانگرد میانسال را به خود جلب کرد. بعدا متوجه شدم که او ما را همان طبقه پایین رستوران دیده بود اما برای اینکه در جریان حرف های ما قرار بگیرد پشت سر ما آمده بود طبقه بالا. در میانه صحبت ما سه نفر، یک دفعه پرید وسط بحث و بی مقدمه پرسید: اگر همسایه شما یک یهودی باشد چه رفتاری با او می کنید؟ هر سه نفرمان جا خورده بودیم اما محمد بی وقفه پاسخش را داد که: "اگر این همسایه بخواهد به خانه من تجاوز کند و حق من را غصب کند قطعا با او دعوا خواهم کرد!" این پاسخ محمد کافی بود که جهانگرد را از حاشیه بحث به میانه و وسط بحث بکشاند. صندلی اش را چرخاند و آمد کنار میز ما و بحث سه ساعته ما شروع شد. در خلال بحث متوجه شدیم که او اهل انگلیس است و مسیحی ای مقید به مذهب کاتولیک. نوع نگاه مذهبی ای او به مسائل، ناخودآگاه بحث ما را از فضای سیاست وارد فضای دینی کرد و سلسله سوالات پشت سرهمی که او از ما سه جوان مسلمان در مورد اسلام می پرسید، شروع شد. از حقوق زنان گرفته تا تعدد زوجات و قوانین جزایی اسلام. 
بعد از گذشت سه سال از آن روز، تفاصیل بحث در خاطرم باقی نمانده اما یک چیز را خوب به یاد دارم که وقتی بحث مان تمام شد، من چقدر خودم را بعنوان یک جوان شیعه اثنی عشری نزدیک به برادران سنی ام می دیدم که گرایشاتی حتی سلفی داشتند. ما هر سه داشتیم در برابر یک مسیحی با استدلالاتی مشابه، از اسلام دفاع می کردیم! 
براستی چرا باید پای یک غیر به میان بیاید تا مسلمانان بیاد نقاط اشتراک بی حد و حصرشان بیفتند؟ 




نظرات کاربران