در حال بارگذاری ...

اینکه چرا افغان ها در ایران مورد تحقیر قرار گرفتند را از چند منظر می توان بررسی کرد ولی حقیر ریشه اصلی آن را غربزدگی ما می دانم و معتقدم اگر افغانستان کشوری پیشرفته بود ولو با وجود حضور متکثر آنان، جایگاه بهتری از نظر اجتماعی می یافتند...

اینکه چرا افغان ها در ایران مورد تحقیر قرار گرفتند را از چند منظر می توان بررسی کرد ولی حقیر ریشه اصلی آن را غربزدگی ما می دانم و معتقدم اگر افغانستان کشوری پیشرفته بود ولو با وجود حضور متکثر آنان، جایگاه بهتری از نظر اجتماعی می یافتند اما مساله اینجاست که آیا دولتمردان ما نیز باید با شاخص های عرفی به مسائل بنگرند؟
باید اعتراف کرد که متاسفانه سه مشکل اصلی باعث شد که نگرش دولتمردان ما به مهاجران افغان اساساً «فرصت محور» نباشد. اول مشکلات اقتصادی کشور و درگیری با مسائل جنگ. دوم غربزدگی تدریجی و نگاهی که اروپا را حلال مسائل و راه پیشرفت می دید و می بیند! سوم فقدان نگاه آینده نگرانه در ساختارهای اداری فشل و روزمره ما! در این مجال به شرح این سه عامل و تبعات آن می پردازیم و فرصت های پیشینی و کنونی آنها را بر می شمریم.

اول – مسائل اقتصادی کشور 
درست است که قرار نبود افغان ها وقتی به ایران آمدند تا انتها باقی بمانند و درست است که بسیاری از کشورها با وجود مشکلات اقتصادی آنهم در کشوری که تازه انقلاب شده و ناامن و ناپایدار است مرزهای خود را به روی مهاجرانی با این گستره باز نمی کنند ولی حالا که اینها به ایران آمده و مهمان ما شده اند باید برای آنها برنامه ریزی می کردیم.
از جمله مسائلی که باعث شد تا این امر به حاشیه برود، درگیری کشور با مسائل متعدد اول انقلاب و خصوصا جنگ تحمیلی بود و پس از آن هم بازسازی کشور و مشکلات عدیده ای که درگیر آن بودیم.
تا اینجا را می شود تا حدودی موجه دانست ولی از این پس، عرصه کوتاهی های ما رخ می نماید یعنی از اواسط دهه هفتاد می شد به این فکر کرد که چطور می شود از خود افغانها در جهت حل مسائل کشورشان بهره گرفت یا اقلا برای آینده باثباتی که زیاد دور نبود برنامه ریزی کرد. خصوصاً از اوایل دهه هشتاد که آمریکا به افغانستان حمله کرد و تا حدودی بستر ثبات در این کشور مهیا شد این مساله پررنگ تر شد و باز هم بدلیل غلبه نگرش های امنیتی و نظامی و در حاشیه بودن نگرشهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فرصت ها از دست رفتند و به اینجا رسیده ایم که می بینیم اینک کشورهایی مثل ترکیه، چه در افغانستان و چه در عراق – که ادعا می کنیم در دستان ماست!- اکثر فرصتهای اقتصادی آنرا ربوده اند و ما نظاره گر مانده ایم!
اساساً در زمینه اقتصاد جهانی نیز بدلیل ساختار خسته اداری، ضربات جبران ناپذیری خورده ایم. دوستی می گفت که مرحوم چاوز در اواخر عمر خویش بشدت از ایرانی ها گله داشت چرا که در اجرای پروژه های اقتصادی و قراردادها ضعف جدی داشتند و حتی چند ماه دیدار با سفیر ایران را نمی پذیرفت.

دوم – غربزدگی ما
چه در جنبه اجتماعی و عمومی که چشم آبی اروپایی انگلیسی زبان موبور را می پرستیم و از شرقی ها استقبال نمی کنیم و چه در جنبه حکومتی که وقتی به سفیر انقلابی که قرار بود پناه مستضعفان باشد می گویند به بنگلادش برو، نمی رود و ترجیح می دهد توی لیست انتظار سفارت خانه های غربی بماند، غربزدگی مانع فرصت نگری ما به مساله افغان ها و افغانستان بوده است و البته تقریبا همه کشورهای شرقی شامل این حکم اند!
دوستی می گفت سفیر ایران در افغانستان حقوقی هفت هشت میلیونی دارد، حق رفت و آمد دائمی بخاطر همراه نبردن خانواده را دارد و از مرخصی های دائمی نیز بهره می برد ولی باز هم معدودند کسانی که حاضر باشند به آنجا بروند!
غلبه همین نگاه باعث شد تا از جامعه المصطفی تا وزارت علوم و آموزش و پرورش و همه و همه نهادهای فرهنگی، تمرکزی بر تربیت بدنه نخبه افغانی مقیم در ایران نداشته باشند و تا همین امروز نیز برنامه «نخبه پروری» وجود نداشته باشد. این در حالی است که افغانی ها از هوش انسانی بسیار بالایی برخوردار هستند و همچون جامعه ایرانی از این حیث در نرم بالایی قرار دارند.
حال ببینید وضعیت کشوری مثل ترکیه که مثل ما در حال رشد محسوب می شود چطور است؟ تا کنون هزاران نخبه افغانی از طریق مدارس با کیفیت ترکیه شناسایی و جذب به این کشور شده اند و جالب تر اینکه دهها دانشجوی ترک نیز در دانشگاههای افغانستان مشغول به تحصیل شده اند. وقتی وضع ترکیه اینچنین است وضع استعمارگران متخصصی چون پرتغال و انگلیس و هلند وفرانسه معلوم است!

سوم – فقدان آینده نگری
اگر حتی دو سه نفر مدیر موثر در بدنه تصمیم سازان کلان کشور و خصوصا وزارت خارجه وجود داشت که می گفت افغانستان هم مثل همه کشورها تا ابد اینطور نخواهد ماند و به زودی شرایط ثبات در آن محقق خواهد شد پس بیاییم با تربیت نخبگان افغان – اقلا از باب منافع اقتصادی و سیاسی- مدیران آینده این کشور را ما تربیت کنیم! اگر اینطور بود امروز شاهد به قدرت رسیدن کرواتی های اروپانشین و تقویت جریان روشنفکری سکولار در این کشور نبودیم!
در قبال مجاهدین عراقی و مهاجرین این کشور نیز دقیقاً عین این کوتاهی وجود داشت و لذا بسیاری از نیروهای انقلابی مستعد، امروز از اینجا رانده و از آنجا مانده هستند! و اینچنین است که بتدریج فضاهای ضدایرانی در این دو کشور همسایه دارد رشد می کند و ما باندازه کافی نیروی تربیت شده نداریم که نه تنها زمینه های اجتماعی این امور را کم کند که فرصتهای اجتماعی و اقتصادی متعددی را برای ما به ارمغان بیاورد که اقلاً در شرایط تحریم های کنونی درمانی برای ما باشند!

فرصت های موجود
با عنایت به آنچه گفته شد، تا نگرش نسبت به افغانستانی ها تغییر نکند انگیزه های فعالیت در این بخش هم بدرستی سامان نمی یابند. از همین رو شایسته است که جریاناتی در بدنه خودجوش، مردمی و انقلابی کشور که کمتر از غربزدگی متاثرند تشکیل شده و بر چند مساله تمرکز کنند.
به اشتراکات فکری فرهنگی زبانی مان اشاره نکردم چرا که واضح است ولی مشکل عدم وجود انگیزه برای کار بر روی این مسائل است. همچنین تمرکز این بحث بر افغانی های داخل ایران است چرا که بهانه ناامنی و هزینه زیاد و... کافی است تا خیلی ها را از کار بر روی خود افغانستان منصرف سازد!
- سعی در تغییر نگرش مردم و مسوولان ایرانی نسبت به افغانها و گفتمان سازی این مساله مهم مبتنی بر نگرشهای ناب اسلامی و انقلابی
- تبیین فرصت هاو ظرفیت های موجود در این عرصه و سعی در فعال سازی آنها
- رایزنی با تشکلهای افغانی فعال در جامعه المصطفی جهت برنامه های مشترک
- رایزنی با وزارت علوم و آموزش و پرورش جهت اجرای طرح تکریم ویژه افغان ها و نیز سرمایه گذاری بر نوجوانان و جوانان نخبه ایشان و تسهیل امور آموزشی که اینک متاسفانه با برخی دشواری ها مواجه است.
- تمرکز بر آموزش و تربیت نخبگان افغانی از میان دانش آموزان، دانشجویان و طلاب موجود در ایران
- تمرکز بر آموزش های مهارتی که امکان ایجاد اشتغال سریع در افغانستان را مهیا کرده و زمینه بازگشت راحت تر این عزیزان را نیز مهیا می سازد
- در اختیار گرفتن مدارس خودگرانی که برای دانش آموزان بدون اقامت افغان تشکیل شده و اکثرا نگرش های مالی دارند نه فرهنگی!
- شناسایی و ایجاد زمینه استفاده از نخبگان موجود این کشور در ایران در فرآیند آموزش بدنه نوجوان و جوان ایشان
- تولید محصولات فرهنگی رسانه ای متعدد در جهت بازگرداندن نگرش تکریم آمیز به افغان ها و شناساندن فرهنگ و تمدن غنی و مشترک این کشور موجود در گستره ایران فرهنگی و تاریخی
و دهها اقدام مهم دیگر که هیچ کدام بدون ایجاد تیم های تخصصی متمرکز بر این مساله در میان بدنه حزب اللهی کشور قابل تحقق نیستند.


منبع: ویژه نامه رصد روزنامه خراسان ، ویژه مهاجرین افغانی و مسائل آنها در ایران
 

 




نظرات کاربران