در حال بارگذاری ...

حتی الان جریانات سلفی هم اعتراف دارند که موج گرایش به دین اسلام بعد از انقلاب اسلامی ایجاد شده است تا جایی که خود ما (سلفی ها) نیز از این فرصت و موج استفاده کردیم.

 استاد التهامی از مراکش 
 
مقدمه 
 "جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا". 
 اول باید دید که در چه زمان و شرایطی انقلاب اسلامی پیروز شد، دوم بازتابهای آن در کشورهای اسلامی و جریانات اسلامی چه بود؟ و سوم مسؤولیت ما درباره انقلاب در این زمان چیست را بیان میکنم. 
 قبل از انقلاب وقتی شاه از ایران به مراکش آمد و مورد استقبال شاه مراکش قرار گرفت، ما اعتراض گسترده ای بر علیه شاه ایران و شاه حسن ثانی پادشاه مغرب انجام دادیم به طوری که این اعتراضات ما باعث شد شاه حسن ثانی از شاه ایران عذرخواهی کند و شاه ایران را نپذیرد. و بعد شاه مجبور شد به مصر برود و انورسادات او را پذیرفت و از ایشان استقبال کرد. 
همین اعتراضات باعث شد ما معترضین که دانشجو بودیم به طرفداران ایران معروف شدیم و این برای ما تبعاتی و مشکلاتی نیز داشت که از همان موقع شروع شد. 
 
اشغال فلسطین و اسلام آمریکایی دو مشکل بزرگ جهان اسلام
 وقتی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام به پیروزی رسید در عالم اسلامی دو مشکل اساسی اتفاق افتاده بود. 
یکی اینکه در محور مقاومت فلسطین، انورسادات کمپ دیوید را امضا کرد و این به معنای خروج علنی مصر از قضیه فلسطین بود. قضیه فلسطین قضیه ای اساسی برای مسلمانان و اعراب بود که با امضای کمپ دیوید میرفت که این جبهه مقاومت در هاله ای از ابهام باقی بماند. کمپ دیوید توطئه ای در قبال فلسطین بود که آغازی بود بر سر تعظیم کشورهای اسلامی برای به رسمیت شناختن اسرائیل غاصب. قضیه کمپ دیوید قضیه مهمی است که نیاز به شناخت زیادی دارد. 
درباره دومین ویژگی جهان اسلام در آن زمان باید گفت که امام اسلام را به دو گونه تقسیم کرد: اسلام آمریکایی و اسلام ناب. این به معنای این بود که اسلام آمریکایی در جامعه آن روز مسلمانان وجود داشته است. در آن زمان پرچم دار اسلام امریکایی عربستان سعودی بود و منظور این است که اسلامی که در برابر استبداد و استعمار و استکبار جهانی سر تعظیم فرود آورد و همه کارها و جنایتهای آنها را در حق مسلمین توجیه میکند. اینکه اسلام هیچ رابطه ای با سیاست و حکومت و اقتصاد و ... ندارد. 
در همان زمان هم جریاناتی مثل اخوان المسلمین در مقابل این اسلام آمریکایی بودند که قائل به اسلام سیاسی بودند.   قائل به این بودند که اسلام میتواند حکومت تشکیل و اداره کند اما به رغم این نظر و فکر و قدرتی که در آن موقع داشتن، نتوانستند کاری بکنند و ایدئولوژی نظام مند و حکومتی اسلامی را به کرسی بنشانند. 
در آن زمان نفوذ جریانات مارکسیستی و لیبرالی در کشورهای اسلامی بسیار بود و حتی علیه دین کار می کردند و دین را افیون و مانع برای پیشرفت کشورها میدانستند. اصلا در بین مسلمین هم کسی تصور این را نمیکرد که اسلام میتواند حکومت داری کند و ایدئولوژی اداره حکومت داشته باشد. 
در چنین شرایطی که بیان شد انقلاب اسلامی به وقوع افتاد. 
قبل از ورود به محور دوم، این نکته را بگویم که وقتی امام در پاریس بود، در پاسخ به یک خبرنگاری که از فلسفه انقلاب اسلامی و ممیزات آن پرسیده بود، گفتند اولین مشخصه انقلاب اسلامی این است که این انقلابی است برای دفاع از اسلام، و دفاع از مستضعفین و این انقلابی است که میخواهد در ایران تشکیل حکومت اسلامی و نظام مستبد شاهنشاهی را سرنگون کند. این حرف امام تاثیرات خوبی در کشور های اسلامی گذاشت. این حرف امام خمینی در زمانی بود که هیچ کس اعتقاد به این نداشت که اسلام امکان تشکیل جامعه و نظام اجتماعی داشته باشد و دین را افیون ملت ها میدانستند امام فرمود انقلاب اسلام و بیان داشت که دین میتواند حکومت تشکیل دهد. این معنایش این است که اسلام قدرت این را دارد که نظام سیاسی نظام اقتصادی نظام اجتماعی و .... برای تشکیل حکومت ارائه دهد. در حالی که تقریبا هیچ گروهی حتی اسلامی نبود که با این ایدئولوژی فعالیت کنند که اسلام میتواند نظام سازی کند. همه گروههای مختلف در کشورهای اسلامی برای مبارزه به ایدئولوژی کمونیستی و مارکسیستی می پیوستند. 
انقلاب ایران غیراسلامگرایان را اسلامگرا کرد
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گروه های مختلفی به سمت اسلام گرایش پیدا کردند. حتی شما این را در قضیه فلسطین هم میبینید تا قبل از آن گروه هایی که برای آزادی فلسطین میجنگیدند(به غیر از اخوان) با ایدئولوژی های ملی و کمونیستی میجنگیدند ولی بعد از انقلاب ایران این مبارزه به مبارزه اسلامی تبدیل شد. 
بسیاری از روشنفکران جهان عرب و اسلام که از دین دور شده بودند، بعد از انقلاب، بعضی ها اسلامی شدند(مثل منیر شفیق که رویکرد اسلامی پیدا کرد) و برخی دیگر گرایشاتی به اسلام داشتند و به نظریات اسلامی هم اهمیت میدادند. 
گروه های مختلف(نه دولتها) در کشورهای اسلامی، اکثرا از انقلاب ایران به خاطر ماهیت ضدآمریکایی و استکباری که داشت حمایت و استقبال کردند و البته تحفظاتی هم نسبت به این که عقاید انقلاب ایران چه هست و مذهبشان چیست و ... هم داشتند بخصوص که تبلیغات زیادی علیه انقلاب ایران میشد. لذا به خاطر همین شک و تردید که رسانه ها در مورد عقاید انقلاب ایران بیان کرده بودند خیلی از گروه هایی که در شک و تردید بودند در جنگ ایران و عراق تحت تاثیر تبلیغات از ترس انقلاب ایرانی شیعی علیه اعراب و اهل سنت، طرفدار صدام شدند. البته این بازتاب عمومی است اما جزئیاتی هم هست که من بیان میکنم. 
انقلاب ایران چه تاثیری در مراکش داشت؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یک اتحادی بین سران کشورهای اسلامی علیه انقلاب شکل گرفت که شاه مغرب هم به جمع مخالفان انقلاب اسلامی ایران پیوست(بخصوص بعد از تظاهراتی که در مورد ورود شاه به مغرب شد) تا جایی که چهار سال بعد از پیروزی در اوایل جنگ ایران و عراق، شاه مغرب از مجمع علمای اسلامی مغرب خواست تا امام خمینی را به علت این که ائمه را از انبیاء بالاتر می داند و غلو میکند، تکفیر کنند که آن ها نیز چنین کردند. 
اما در مراکش گروه هایی بود که میخواست با انقلاب ایران ارتباط برقرار کنند. من هم یکی از اعضای این گروه ها بودم. گروهی بودیم از جوانان که به انقلاب ایران علاقه داشتیم و اخبار ایران را از رسانه ها پیگیری میکردیم. 
انقلاب اسلامی برای ما یک راه و افق جدیدی باز کرده بود. قبل از انقلاب ما نهایتاً افق انقلابی مان را از کتاب های سید قطب و اخوان میگرفتیم. چون از لحاظ سیاسی ما در قبال جریانات مارکسیستی و لیبرالیستی احساس ضعف میکردیم. اما فکر اخوان المسلمین هم نتوانست این ضعف ما را برطرف کند و ایدئولوژی کاملی برای ما نبود. فکر اخوان صلاحیت تربیت اخلاقی و معنوی نیروهای جامعه را داشت بحدی که نیرو را آماده کند اما نمیتوانست انقلابی را بوجود بیاورد. در انقلاب ایران ما افکار و اندیشه هایی را پیدا کردیم مثل شهید مطهری و بهشتی که بسیار از آنها استفاده کردیم. درس خاصی که ما از انقلاب اسلامی گرفتیم این بود که رهبر جامعه اسلامی باید یک عالم دینی باشد. همچنین در انقلاب و حکومت، پشتوانه و اعتماد ما باید به مردم و نقش آن ها باشد تا بقای انقلاب تضمین شود (بخلاف جریان اخوان المسلمین که اکثرا رهبری جریان بر عهده عالم دینی نبود و اعتمادشان نیز بر قشرهای خاص نخبگانی بود). 
همچنین ضرورت داشت که یک نظام فکری کامل داشته باشیم که بتواند ضمن تهذیب، حرکت اجتماعی نیز ایجاد کند و در مقابل جریانهای رقیب مثل مارکسیستها بایستد. 
درس دیگری که از انقلاب گرفتیم مفاهیم انقلاب بود و تغییراتی که در ادبیاتی سیاسی ایجاد شده بود مثل مستضعفین جهان، استکبارجهانی و راه مقابله با این استکبار جهانی. 
در منشور و سند حرکت اسلامی که تشکیل دادیم به اسم "حرکة الاختیار الاسلامی" ما نوشتیم که ما به ایران اسلامی نگاهی استراتژیک و الگویی برای خودمان داریم و انقلاب اسلامی ایران میتواند همه حرکتهای آزادی بخش در جهان را الگو باشد. 
چه زمانی با امام و انقلاب آشنا شدم؟ 
من خودم اولین بار در سال 1972 در مجله فرانسوی پاریماچ عکس امام را دیدم. وقتی که اولین بار به تصویر امام نگاه کردم آرامش و محبتی در دلم شکل گرفت. و در مورد ایشان تحقیق و مطالعه کردم و بعدها مقالاتی در مورد شخصیت ایشان نوشتم. و ایشان را بعنوان رهبر و رجل دینی خودم میشناختم البته این نظر شخصی بنده بود اما در حرکتی که ایجاد کردیم به امام به عنوان یک شخصیت عرفانی و دینی نمیشناختند بلکه طبعا ایران را فقط بعنوان تعامل سیاسی استراتژیک میشناختند. 
در آن موقع ما اصلا فکر این را هم نمیکردیم که این انقلاب بعد مذهبی و دینی(انقلاب شیعی) هم هست. ما به امام خمینی و انقلاب اسلامی خیلی علاقه داشتیم. وقتی به ایران حمله شد، ما نگران انقلاب ایران و امام بودیم که نکند اهداف انقلاب ایران تحقق پیدا نکند. به خاطر همین کار ما تا جایی پیش رفت که در دانشگاه به گروه ما، جریان ایرانی گفته می شد. 
مثلا از جمله اقدامات ما شرکت در کنفرانسی بود که با حضور نمایندگانی از کشورهای عربی در پایتخت کشورهای اسلامی برگزار می کرد. در کنفرانسی که با نام "مجتمع العربی الی این؟" در مغرب برگزار شد ما در جلسه افتتاحیه مشارکت فعالی داشتیم یعنی میخواستیم با گروه های مختلفی که در آنجا شرکت کرده بودند ارتباط بگیریم و همچنین چندین برنامه داشتیم. در جلسه افتتاحیه برخلاف نام و عنوان کنفرانس، کسانی که صحبت کردند شروع به صحبت علیه ایران کردند تا فرصت صحبت به نماینده حزب بعث داده شد که به امام و ایران توهین کرد و ایرانیان را مجوس خواند و صدام را مدافع اعراب جلوه داد که عراق دروازه شرقی کشورهای عربی است و باید از صدام حمایت شود. که دیگر صبر ما تمام شد و با یک حرکت هماهنگ در بین حرفهایش ما از جای جای سالن کنفرانس(که پخش شده بودیم) شعار دادیم "یاصدام یا جبان یا عامل للامریکا" و "لا لا تمّلا لعراق العملاء" و ... که کل سالن پر از هیاهو شد به طوری که هرکدام ما را از گوشه ای ساکت میکردند گروهی دیگر در سمت دیگر ادامه میدادند و طوری شد که دیگر نتوانست سخنرانی خود را ادامه دهد. 
بعد از این جلسه دیگر برای مسئولین یقین شد که ما جریان طرفدار ایران هستیم و مورد غضب دولت قرار گرفتیم و از تبعات این کار محدودیت ها و تهیدات امنیتی حکومت علیه ما بود که مشکلات زیادی برای ما بوجود آورد اما از برکات این حرکت این بود که بعد از این جلسه، ما مجبور شدیم یک برنامه و سندی برای خود در بیان مواضع انقلابی، ارتباطات و ... تنظیم کردیم که به امضای اعضای حرکت رسید تا ما با برنامه ریزی و هدف گذاری بهتری حرکت کنیم. و بعد از این با برنامه ریزی گام به گامی که ما داشتیم چندین حرکت دیگر را هم به سمت ایران اسلامی علاقه مند کردیم و بعد از قوام تشکیلاتی ما و اقداماتی از این قبیل، تشکلات دیگری نیز با اهداف اسلامی در دانشگاه بزرگ مراکش شکل گرفت که ما الهام بخش آن ها بودیم.  این حرکت ها هیچ کدام شیعه نبودند. بعدها که بیشتر با انقلاب ایران آشنا شدیم بعضی از ما به شیعه گرایش پیدا کردیم. 
حتی سلفی ها متاثر از انقلاب ایران هستند
ما باید قدر این حرکت امام را بدانیم. بعد از این که ما از اخوان ناامید شدیم و به سمت انقلاب ایران آمدیم، در دانشگاه کم کم بعنوان پرچم دار مبارزه با استکبار در دانشگاه شناخته شدیم. بعدتر بعنوان یک مکتب فکری و ایدئولوژی در مراکش شناخته شدیم و این تفکر توانست ابتدا در گروه های دانشگاه و بعد در میان گروه های بیرون دانشگاه نفوذ کند. قبل از انقلاب گروه های اسلامی در دانشگاه بزرگ مغرب حضوری تقریبا نداشتند اما بعد از این حضور فعال و پررنگ گروه های اسلامگرا را در دانشگاه مغرب شاهد هستیم که همه از تاثیرات انقلاب اسلامی ایران بود که مطلب واضح و روشنی بر هر بیننده ای است که قابل انکار نیست. حتی الان جریانات سلفی هم اعتراف دارند که موج گرایش به دین اسلام بعد از انقلاب اسلامی ایجاد شده است تا جایی که خود ما (سلفی ها) نیز از این فرصت و موج استفاده کردیم. 
انقلاب اسلامی ایران با تداوم 36 ساله خود برغم تمام تحریم ها، جنگ و مشکلات اقتصادی و موانعی که پیش رو داشت به همه اثبات کرد که ایدئولوژی اسلامی میتواند حکومت را اداره کند و اسلام را بعنوان الگویی به جهان معرفی کرد. برای مثال از نگاه بیرونی انژری هسته ای فقط یک مسئله رشد تکنولوژی ایران نیست. بلکه دستیابی به انرژی هسته ای برغم این مشکلات، مسئله اقتدار نظام اسلامی و اقتدار علمی ایران نیز است. 
مهم تر از این حضور مردم در انتخابات های مختلف است که هر حضور مردم در این انتخاباتهای مختلف به مردم جهان که نقش خود را در اداره حکومت کمرنگ میبینند این پیام را میدهد که ایران مظهری از جمهوریت و اسلامیت کشورهای اسلامی را ارائه میدهد. 
و اینکه ایران از فلسطین حمایت میکند درچشم مردم جهان و بخصوص اعراب که به قضیه فلسطین نگاه قومی عربی داشتند، خیلی بازتاب و برجستگی داشت چرا که نشان داد ایران به دنبال طائفه گرایی و قومیت گرایی نیست بلکه قضیه فلسطین را قضیه ای اسلامی میداند و حامی اصلی قضیه فلسطین است. همه اعتراف دارند که ایران با همین نگاه تا به امروز پیش رفته و به این دستاورد و اقتدار علمی و فرهنگی و ... در جهان رسیده است. 
 
انقلاب ایران را صرفا شیعی نمی دانستیم
این نکات اساسی بود که نگاه مردم بخصوص مسلمانان را به ایران متوجه کرد اما این گذشته انقلاب ایران بود اکنون در قسمت سوم حرفهایم کمی به وضعیت فعلی انقلاب ایران و وظیفه فعلی خودمان بپردازیم. 
برای مثال من تجربه خودمان را در گرایش به انقلاب را برایتان بگویم. وقتی ما در مغرب به انقلاب ایران گرایش پیدا کردیم این انقلاب را فقط به عنوان یک انقلاب اسلامی که برای آزادی بخشی آمده است و عاری از هرگونه شعار مذهبی دیدیم. این چیزی نبود که ما نتیجه بگیریم بلکه چیزی بود که از کلمات و بیانات امام فهمیده بودیم. ما انجا احساس نکردیم که این یک انقلاب شیعی است یا مخصوص شیعیان باشد بلکه انقلاب را حتی فراتر از اسلام، انقلابی برای مستضعفین و محرومین کل عالم، آمریکای لاتین، آفریقا و .... و آرزوی مستضعفان جهان میدانستیم. امام در وصیت نامه الهی سیاسی خود اشاره میکند که ما مفتخر به این هستیم که پیرو مکتب جعفری هستیم با این حال ما حامی تمام مستضعفان جهان هستیم. 
لکن الان متاسفانه اشخاص و گروه های معینی هستند که این انقلاب ایران را با نگاه طائفه ای و شیعی نگاه و تبلیغ میکنند. و اهداف والای انقلاب ایران را نفهمیده اند و با فکر سنتی خود نتوانسته اند به عمق تفکر امام راه یابند. یعنی همان مقدس مآبهایی که امام میگفتند از همان ابتدای انقلاب اینها مخالف انقلاب بودند، همانها الان از فرصت آزادی و امنیت در ایران استفاده میکنند و میخواهند تشخص اسلامی انقلاب را زایل و تشخص شیعی و طائفی به انقلاب بدهند. و متاسفانه این جریان در ایران روز به روز گسترش پیدا میکند و امکانات و شبکه های تلوزیونی که دارند و هزینه های زیادی هم خرج میشود که به این تفکر دامن بزنند. 
چالش بزرگ پیش روی انقلاب اسلامی
البته ما نمیگوییم این انقلاب از هویت اصلی و اسلامی خود خارج شده و این انقلاب بحمدلله با حضور سیدالقائد خامنه ای (حفظه الله) در همان مسیر اصلی خود بعد از امام راه و اهداف خود را ادامه داده است ولی این جریان یک چالش بزرگ در راه انقلاب است که به مبارزه با هویت انقلاب و تشویش اذهان مردم جهان نسبت به انقلاب ایران پرداخته است تا هویتی طائفی از ایران ارائه دهند و به همین سبب نگاه دیگران نیز به انقلاب متفاوت میشود. قبلا به انقلاب ایران بعنوان هویتی اسلامی نگاه میشد و جذب انقلاب میشدند ولی الان وقتی ببینند صدایی که از ایران در جهان پخش میشود صدای طائفی و شیعی است جریانات مقابل هم خطاب و ارتباطاتشان متفاوت میشود. 
مثلا شما قضیه سوریه را ببینید. موضع ایران در قبال درگیری سوریه همانند گذشته دفاع از محور مقاومت و آرمان فلسطین است که گفته شد اصل این تفکر باعث جذب مسلمین به انقلاب اسلامی ایران بود، اما تصویری که رسانه ها رقم زدند و این جریانات در تثبیت این تصویر کمک بزرگی به دشمن کردند، فتنه سوریه را بدل به جنگ طائفی و شیعه و سنی کردند. 
چهره حقیقی جمهوری اسلامی ایران در پشت این تصویر سازی که شد مخفی ماند. و باعث شدند که چهره ایرانی که مدافع مستضعفین در کل جهان است و مکرر در خطابات امام خمینی و سیدالقائد بیان میشود که انقلاب اسلامی برای مسلمین و مستضعفین عالم است، به گوش مسلمانان و مستضعفان عالم نرسد. ما باید تلاش کنیم این چهره اصلی انقلاب را دوباره به مردم جهان نشان دهیم. 
مشکل دیگر این است که متاسفانه آشنایی مسلمانان با ایران در چهره سیاسی آن منحصر شده است و اطلاعی از ابعاد دیگر، پیشرفتها، امکانات، جلوه های علمی، فلسفی، فرهنگی و کلامی ایران ندارند و این ابعاد ایران برای مردم جهان ناشناخته مانده است. مثلا حرف های زیادی که فرهنگ اسلام برای جهان دارد ناگفته مانده است مثل قضایای حقوق زن در اسلام، مسئله حقوق ادیان و اقلیت ها در اسلام، حقوق بشر در اسلام، اسلام و دموکراسی، اسلام و جمهوریت، آزادی در اسلام و ... که اینها متاسفانه کمتر به جهان معرفی شده در حالی که برای مردم جهان خیلی گرایش ایجاد میکند. کمکاری زیادی در این موارد شده و انقلاب و اهداف آن به جهان بدرستی معرفی نشده است. 
 
نامه رهبر انقلاب ترجمه عربی خوبی نشد
در مورد این پیام اخیر رهبر انقلاب به جوانان غربی باید بگویم من متاسف شدم از اینکه واقعا ترجمه ای که به عربی شده بود ضعیف بود و اینگونه نبود که محتوای اصلی پیام رهبری را منتقل کند.هنوز نفهمیدم چرا پیام به این مهمی چرا ترجمه ای سطحی و مضطرب شده بود و چرا یک ترجمه خطابی و زیبا و مفهوم نشده بود که نکات را خوب منتقل کند. مثلا خطاباتی که رهبری در مورد حج میدهند خوب ترجمه میشود ولی بقیه خطابات ایشان اصلا ترجمه خوبی نمیشود و پیام ایشان را خوب منتقل نمی نماید.

  




نظرات کاربران