در حال بارگذاری ...

دکتر الویری می پرسد: طلبه های شما معافیت خدمت هم دارند؟ مولوی دوباره لبخند می زند و می گوید: نه، باید خدمت بروند. این سؤال بیشتر از همه برای دکتر الویری که خود یک طلبه است، تعجب آور است.

مصیب علی اکبر زاده
 
مینی بوس تیم رسانه ای، زودتر از مینی بوس اعضای کاروان وارد مسجد مکی می شود. چشم طلبه هایی که در رفت وآمد هستند، ما را دنبال می کنند. پرسش را می شود در چشمان آن ها خواند. چند لحظۀ بعد، اعضای کاروان «سرزمین برادری» می رسند و نگاه ها از سمت ما به آن ها می چرخد؛ بنابراین ما اندکی از زیر بار نگاه ها راحت می شویم و هر کدام مشغول کار خودمان می شویم، عکاسی، فیلم برداری، یادداشت برداری و ... 
مسجد مکی و مدرسۀ علمیه دارالعلوم، یکی از بزرگ ترین مساجد و حوزه های علمیۀ اهل سنت در منطقه است. با معماری با شکوهی که وقتی کار ساخت وساز آن تمام شود، مطمئناً بر شکوه آن افزوده می شود. 
مولوی عبدالحمید، مدیر این مجموعه، حضور ندارد. داماد او، مولوی حافظ اسماعیل به استقبال کاروان می آید و با آغوش باز میهمانان را می پذیرد. میهمانان و از جملۀ آن ها دکتر الویری هم، با روی باز به طرف شان می روند. 
در ایوان متوقف می شویم 
دکتر الویری مشتاق است و دوست دارد از این فرصت به دست آمده استفاده کند و هرچه بیشتر دربارۀ این مسجد و مدرسه بداند. در همان راهرو ورودی سؤالاتش را شروع می کند. هنوز چند دقیقه نشده است که آمده ایم و تازه از حیاط به ایوان رسیده ایم که پرسش و پاسخ گرم می شود و در همان ایوان متوقف می شویم. 
به خاطر مشکل اقامت، طلبۀ خارجی نداریم 
طبیعی است که اولین سؤال های اعضای کاروان دربارۀ مدرسه، از تعداد طلبه های این جا باشد و بعد هم اینکه این طلبه ها بومی منطقه هستند یا از مناطق دیگر ایران هم می آیند؟ پاسخ می شنوند که این مدرسه از بیشتر مناطق سنی نشین ایران طلبه دارد. سؤال بعدی دربارۀ میزان طلبه های خارجی است. از چهرۀ مولوی حافظ اسماعیل مشخص است که دوست ندارد حرف های انتقادی بزند و با اکراه و البته لبخند می گوید تا چند سال پیش، از بیشتر کشورهای همسایه و حوزۀ دریای خزر طلبه داشتند؛ اما چند سالی است که به خاطر مشکلات اقامت، تنها خارجی هایی که مقیم ایران هستند می توانند در این مدرسه درس بخوانند و سایرین برای درس خواندن به کشورهای هند و پاکستان و عربستان می روند. امیرخانی از شیندن این حرف بر آشفته می شود و درِ گوشی با شهیدی فر صحبت می کند. می گوید این سرمایۀ عظیمی را که ما می توانیم از کشورهای همسایه برای خودمان فراهم کنیم، با کج سلیقگی داریم از بین می بریم. 
مولوی معادل کارشناسی است 
همان جا مولوی حافط اسماعیل زهی یک دورۀ درجه شناسی علمای اهل سنت برای ما می گذارد و ما متوجه می شویم که درجۀ مولوی معادل مدرک لیسانس است. جالب این جاست که دکتر الویری هم از این درجه ها خبر ندارد؛ یعنی حوزه های علمیۀ شیعه و سنی هم با هم فرسنگ ها فاصله دارند و نمی دانند در حوزۀ دیگری چه می گذرد. 
مدرک مولوی در ایران اعتبار ندارد 
مولوی می گوید مدرک ما را در اندونزی و هند و دیگر کشورها قبول دارند، کمی مکث می کند و می گوید ولی در ایران طلبه های ما مشکل دارند. 
اعضای کاروان از تعداد مولوی های ایران می پرسند. مولوی حافظ اسماعیلی می گوید: آمار دقیقی نداریم. ما در هر سال 100 مولوی تربیت می کنیم و با احتساب مدرسه های دیگر استان، شاید در سال حدود 150 نفر مدرک مولوی می گیرند. 
سؤال های زیاد، برنامه ها را عوض می کند 
سؤال ها که زیاد می شود، برنامه تغییر می کند. یک گردش در محیط مسجد و مدرسه به برنامه اضافه می شود تا قدری بیشتر به سؤال ها جواب داده شود. 
سؤال ها هنوز پی درپی پرسیده می شود. بعضی ها برای پاسخ به سؤال ها، سراغ طلبه هایی می روند که به همراه ما حرکت می کنند. تمرکز بحث از بین می رود و تا به کتابخانه برسیم، هر کسی یکی را پیدا می کند و سؤالش را می پرسد. حالا دیگر سؤال ها دو طرفه شده است و میزبانان هم از میهمانان سؤال می پرسند. 
طلبه های اهل سنت معافیت تحصیلی ندارند 
دکتر الویری می پرسد: طلبه های شما معافیت خدمت هم دارند؟ مولوی دوباره لبخند می زند و می گوید: نه، باید خدمت بروند. این سؤال بیشتر از همه برای دکتر الویری که خود یک طلبه است، تعجب آور است. 
معماری ترکیه هم ایرانی است 
مسجد مکی، بسیار بزرگ و باشکوه دارد ساخته می شود. با چهار گلدسته و حدود چهل گنبد و نیم گنبد. امیرخانی از طراحی و معماری مسجد می پرسد که می گویند که یک شرکت ایرانی ترکی کار معماری این مسجد را انجام داده است. حسام مظاهری می گوید پس برای همین است که طرح گنبد، شبیه معماری ترکیه است. یکی از مولوی ها اعتراض می کند و می گوید: این معماری هم ایرانی است، اصلا معماری ترکیه هم معماری ایرانی است که در زمان عثمانی به ترکیه رفته است. صرف نظر از اینکه حرفش درست است یا غلط، تعلق خاطرش به ایران ستودنی است. بلوچ هنوز به ایرانی بودن خود می نازد. 
کتاب های مرجع مذهب حنفی، اردو است 
به کتابخانه می رویم و آنجا دوباره هرکسی می رود سراغ سؤال های خودش. در کتابخانه می فهمم که بلوچ ها، سنی حنفی و پیرو مکتب دیوبند هستند و عالمان دینی آن ها اهالی هند و پاکستان هستند؛ بنابراین زبان اصلی منابع دینی آن ها اردو است. 
کتاب های به زبان بلوچی اجازۀ چاپ نمی گیرد 
یکی از جوان های بلوچ، که قیافه اش به طلبه ها نمی خورد و بعدا می فهمم فعال رسانه ای استانی است، با محمدحسین قدمی صحبت می کند. دارد اعتراض می کند که ارشاد استان اجازۀ چاپ کتاب های به زبان بلوچی را نمی دهند. می گوید قریب به بیست میلیون بلوچ در ایران و کشورهای اطراف داریم و ما نمی توانیم برای آن ها کتاب چاپ کنیم. بعد از مرحوم کریم داد کزوری نام می برد که کتابی به نام «دلی پاهار» (=سوز دل) به زبان بلوچی نوشته است و در آن هم شعر برای امام راحل دارد و هم خاطره از شهید رجایی؛ یعنی کتاب کاملاً در چاچوب نظام است؛ اما چون زبان کتاب بلوچی است، اجازۀ چاپ در ایران نگرفته و در کراچی چاپ شده است. 
دفتر مولوی عبدالحمید بسیار ساده است 
بعد از کتابخانه، به دفتر مولوی عبدالحمید که در این دیدار حضور ندارند، می رویم. دفتر مولوی عبدالحمید هم مثل دفتر علمای خودمان ساده و بی آلایش است. اعضای کاروان روی زمین دور اتاق می نشینند و با میزبان ها گپ وگفت می کنند. 
اقامه نماز جماعت عشا به همراه برادران اهل سنت 
دقایقی در دفتر مولوی عبدالحمید می نشینیم. صدای اذان عشا بلند می شود. کاروان بعد از وقت نماز مغرب رسیده است؛ بنابراین به داخل مسجد مکی می رویم و نماز جماعت را به همراه برادران اهل سنت می خوانیم. 
مهمانی در تفرجگاه بلوچی براسان 
«براسان» به بلوچی می شود برادران و نام تفرجگاهی بلوچی است در شهر زاهدان که توسط چند برادر بناشده است و تناسب معنایی خوبی با موضوع برنامۀ ما دارد. بعد از نماز عشا، ادامۀ دیدار را به آن جا منتقل می شود.  

 




نظرات کاربران