روح الله رضوی
تهران را به مقصد تونس ترک کردم، با همراهی جمعی عزیزتر از جان. غرض مشارکت در سیزدهم "مجمع جهانی سوسیال" بود که از سال 2001 تقریبا بصورت منظم همه ساله در یکی از کشورهای جهان برگزار شده بود و مجمعی بود از مخالفین نئولیبرالیسم وامپریالیسم حاکم بر دنیا. مطابق با آنچه اعلام شد قریب به 5000 تشکل مردمی از بیش از 60 کشور دنیا و با جمعیتی بالغ بر چند ده هزار نفر (خودشان 70 هزار اعلام کردند که خیلی واقعی نبود) در این برنامه شرکت کردند.
فضای مجمع به شکل کلی به دو حوزه اکتیویستی و فرهیختگی تقسیم می شد که اکتیویست ها در فضای محیط محل برگزاری (که دانشگاه المناره شهر تونس بود) به ارائه فعالیت های خود می پردازند و فرهیختگان نیز در قالب پنل ها و چادرهای ارائه بحث، نظراتشان را مطرح می کنند. به روزترین نظریات ضد نئوامپریالیسم دنیا در این منتدی مورد بحث و بررسی قرار گرفت و فرصت بسیار خوبی جهت ارائه نظریات جدید است که عمدتا حرف جدیدی بجز انتقاد برای مطرح کردن ندارند.
در ادامه تلاش کرده ام تا نکاتی را که در جریان این حضور با آن مواجه شدم، بصورت تیتر وار و البته مستند به خاطره ای ذکر کنم. طبعا نکاتی بیان شده است تنها مبتنی بر خاطره ذکر شده نبوده است و تلاش شده است خاطره برای نکاتی مذکور آورده شود نه عکس.
+
"جوان از من در مورد حضور نظامی ایران در سوریه و عراق پرسید. گفتم حضور مستشاری است آن هم در پاسخ به نفوذ تروریست ها از کشورهای مختلف دنیا به این دو کشور و کمک به جنگ علیه تروریسمی که امروز در کل منطقه در حال انتشار است. مجددا سوال کرد یعنی برای کشتن اهل سنت نیست؟ گفتم نه و قانع شد؛ به همین سادگی!"
گسترش عملیات های تروریستی جریانات افراطی اسلامی به کشورهای مختلف عربی باعث شده است تا توجیه حضور نظامی ایران در سوریه و عراق بیش از پیش قابل پذیرش باشد. از این رو، علی رغم جنبه های منفی، فرصتی استثنایی از آغاز بحران های منطقه نصیب ایران شده است.
+
"تنها معارضه جدی در روزهای حضور در همایش، حضور تعدادی جوان عراقی طرفدار صدام و مخالف اشغال اهواز توسط ایران بودند که عمد داشتند هر روز با تصاویر صدام حسین و کاریکاتورهای مقامات ایرانی بیایند جلوی غرفه داد و بیدادی کنند. اکثر قریب به اتفاقشان جوانان کم سواد نا آگاهی بودند که عملا هیچ اطلاع درستی نداشتند و در بحث ها هم حرفی برای گفتن نداشتند. تصویر دیدار احمدی نژاد با یهودیان ضد صهیونیست را بعنوان سند ارتباط ایران با اسراییل آورده بودند!"
ضریب مساله اشغال اهواز عربی توسط ایران، بسیار بالاتر از مساله جزایر سه گانه بوده چرا که اساسا دول خلیج فارسی که مدعی جزایر هستند هیچ جایگاهی در میان جمهور کشورهای عرب ندارند. مساله اهواز هم مساله جریانات قومی عربی بوده نه جریانات اسلام گرا لکن شبهه اشغال اهواز در میان اعراب بشکل قابل توجهی گسترده است، امری که در عرصه بین الملل خیلی بدان پراخته نشده است.
+
"با چندین اسلام گرا در روزهای حضورم بحث کردم، به محض اینکه حرف از شیعه بودن ما به میان می آمد، می گفتند برای ما شیعه و سنی بودن تفاوتی ندارد و هر دو مسلمانانیم؛ ملاک رفتارها و عمل ماست".
جریانات معتدل اسلام گرا، با تغییری قابل توجه در مواجهه با مساله نفوذ ایران در منطقه، از نگاه های شیعی ـ سنی دور شده اند به گونه ای که مساله حقوق اهل سنت ایران بسیار به ندرت مورد بحث واقع شد! بسیاری عدم اهمیت اختلافات مذهبی شیعه و سنی را مورد تاکید قرار می دادند و بر لزوم در نظر گرفتن هویت اسلامی فارغ از اختلافات مذهبی تاکید می کردند اما آنچه مورد بحث بود رفتارها و عمل ما در عرصه بین المللی و تعارض میان مبانی انقلاب و مواضع کنونی بود. جالب بود که قریب به اتفاق اسلام گرایان انقلاب ایران را از اساس انقلابی اسلامی می دانستند و شیفته شخصیت امام خمینی بودند اما ادعا می کردند که انقلاب از مسیرش به سوی امپراطوری ای ایرانی دور شده است.
+
"جوانی قومی عربی را دیدم که منکر وجود خدا بود، بعد که بحث کردیم مشخص شد منکر خدایی است که او را مجبور می کند هر آنچه در علمش هست بنده اش انجام دهد! کمی که بیشتر بحث کردیم شروع کرد برایم از ابن عربی و منصور حلاج کد آوردن!!!"
جریانات چپ و قومی در کشورهای عربی که از نسل جوان جدای از دین در حال یارگیری هستند، مبتنی بر برداشت های غلط کلامی و اعتقادی که مبنای اثبات تعارض میان دین و آزادی و حقوق بشر و حقوق اقلیت ها و ... فعالیت می کنند. ارائه نگاه های بدلیل، براحتی می تواند مبنای فکری این جریانات را از هم بپاشاند! جریاناتی که در مواضع سیاسی بسیار به ما نزدیک هستند اما در حوزه اعتقادی به دلیل تفاسیر غلط و رفتارهای اشتباه اسلام گرایان از دین دور شده اند.
+
"جوان را دیدم که کمی آن طرف از غرفه ما با پرچمی از ایران در دست، ایستاده بود. پرسیدم ایرانی هستی؟ گفت نه تونسی ام. گفتم پس چرا پرچم ایران دستت است؟ با حالتی پرخاشی پاسخ داد که مگر چه ایرادی دارد که پرچم ایران را در دست داشته باشم؟ گفتم هیچی و آرامش کردم! گفت من مدافع هر کسی هستم که علیه اسراییل باشد؛ چه صدام حسین و چه ایران! گفتم چه جالب! گفت بعضی از مد ایرانی و امپراطوری ایرانی در منطقه دم می زنند، خوب وقتی ایران قدرتش را دارد نوش جانش! ما هم می توانستیم این کار را می کردیم، حداقل باعث شده است توازن قوا در منطقه غرب آسیا به ضرر اسراییل تغییر کند! بعد که فهمید من شیعه هستم چندین بار به من گفت که من از اهل تسنن افراطی نیستم و بسیار حساس بود که نگاه شیعیان نسبت به سنی ها این نباشد که سنی ها همه شان تند رو هستند!"
آزاد اندیشی در میان تونسی ها واقعا مثال زدنی است. به جرات میتوان گفت که کمتر کشور عربی ای وجود دارد که اینقدر پذیرش نگاه غیر در میان آنها رواج داشته باشد. از این رو بدون شک موقعیت تونس در میان کشورهای اسلامی موقعیتی ممتاز است.
+
"یکی از سه جوان رو به من گفت می خواهم نظرت را در مورد سه نفر بدانم؛ گفت امام حسن البنا، گفتم مبدا حرکت اسلام گرایی در قرن بیستم که به شهادت رسید. گفت سید قطب گفتم نظریه پردازی انقلابی که آراءش توسط رهبر ایران برای نخستین بار به فارسی ترجمه شد اما مانند کسی چون دکتر شریعتی از نظریاتش سو استفاده شد و توسط جمال عبدالناصر به شهادت رسید. گفت راشد الغنوشی گفتم من جریان فکری ای را که بدان متعلق است را قبول دارم اما در رفتارها و عمل به او انتقاد دارم. گل از گلش شکفت. برایش از اعتراضاتمان نسبت به کشتار رابعه مصر و ضدیت با حکومت کودتای سیسی در تهران گفتم که دیگر داشت بال در می آورد. دکمه های پیراهنش را باز کرد و تی شرت با علامت "رابعه" را نشانم داد! باور نمی کرد از ایران آمده باشم. بعد برایش از انتقاداتمان نسبت به مرسی گفتم و اینکه علی رغم این انتقادات مخالف کودتا بودم؛ دیدم خیلی راحت انتقادات را می پذیرید!"
عدم سکوت و اعلام مواضع صریحمان نسبت به رخ دادهای بعد از انقلاب مصر خصوصا محکومیت ظلمی که به جریانات اسلام گرا از سوی حکومت سیسی انجام شده است باعث شکسته شدن پیشفرض های ذهنی اسلام گرایان نسبت به ما می شود. بعد از آن می توان به راحتی انتقادات وارد بر اخوان مصر و حکومت مرسی را مطرح کرد و قطعا گوش شنوا نیز می توان یافت.