او که سعی می کرده بر اقوام مختلف سنی و شیعه و کرد و ترک و عرب و فارس در خراسان بزرگ تا عراق عرب حکومت کند، فکر کرده که تشکیل یک حکومت بزرگ در شرق، نیاز به نوعی گذشت فکری و مذهبی دارد و ضمن آن که می تواند اساس مذهب خود را نگاه دارد، لازم است تا هوای دیگران را هم داشته باشد. این چیزی است که امروز ما نداریم و متوجه آن نیستیم و نباید در این باره تعارف کنیم.
رسول جعفریان
همیشه تصور ما از نادرشاه یک آدمی است که به قول معروف، دو سوم عمرش را روی زین اسب بوده است. آدمی نظامی که افغانها را از اریکه قدرت ـ که با شورش علیه دولت مرکزی آن را بدست آورده و صفویان را نابود کردند ـ به زیر کشید، به هند رفت و دهلی را گرفت، بارها بغداد را محاصره کرد، و خیلی از کارهای دیگر.
بدین ترتیب معمولا تصور می کنیم این آدم نمی توانسته، آدمی باشد که به اصطلاح، جنبه ای روشنفکری در او باشد و مثلا در عمرش شاید کتاب را هم ندیده باشد.
نکته دوم این که ما معمولا فکر می کنیم خیلی آزادیخواه هستیم و آستانه تحمل ما خیلی بیشتر از نادرشاه و شاهان قاجار است. البته شاید هم در مواردی این طور باشد، اما نمونه هایی وجود دارد که این تصور ما را ـ مثل نکته اول ـ خراب می کند، چون گاه می بینیم که آستانه تحمل آنها بسیار بیش از ما بوده و کارهایی که ما در حوزه کتاب و فرهنگ ممنوعه تلقی می کنیم، آنها از روی روشنفکری انجام داده اند.
به نظر می رسد، اگر تنها تجربه وحدت بخشیدن به مذاهب اسلامی را از سوی نادرشاه داشتیم، کافی بود که فکر کنیم این آدم یک استراتژی روشن برای آینده حکومت خویش داشته است. او که سعی می کرده بر اقوام مختلف سنی و شیعه و کرد و ترک و عرب و فارس در خراسان بزرگ تا عراق عرب حکومت کند، فکر کرده که تشکیل یک حکومت بزرگ در شرق، نیاز به نوعی گذشت فکری و مذهبی دارد و ضمن آن که می تواند اساس مذهب خود را نگاه دارد، لازم است تا هوای دیگران را هم داشته باشد. این چیزی است که امروز ما نداریم و متوجه آن نیستیم و نباید در این باره تعارف کنیم.
نکته دیگر این که نادر دریافته بود که دنیا تغییر کرده و با توجه به آمدن ادیان دیگر ـ نه مذاهب بلکه ادیان ـ لازم است بدرستی آنها را بشناسد و به علما هم بشناساند. یعنی علما را در شرایطی قرار دهد که تصور بهتری از ادیان دیگر داشته باشند.
البته این که نادرشاه در سیاست های جاری و نظامی گری ها مرسوم خود و یا برخوردش با پسرش رضا قلی و غیره برخوردهای بدی داشته، حرف دیگری است. به قول معروف، حکومت ها در این زمینه ها، معمولا نصحیت کسی را گوش نمی دهند. چون زاویه دید آنها با دیگران متفاوت است، اما به هر حال، آن زاویه اختصاصی، گاهی به خطا هم می رود و عواقب بدی دارد که لابد آنها برای پرداخت هزینه های آن خود را آماده کرده اند. بنده کاری به این جنبه های نادر ندارم که تقریبا همه جا هست و مربوط به جنبه های دیگری غیر از بحث بنده است.
اما در باره این جنبه های روشنفکری نادرشاه در باره بحث مذاهب و ادیان، اینجا فقط اشاره به بخش دوم دارم و این که سند زیر هم نشان می دهد که تصور ما از نادر به عنوان یک آدم صرفا نظامی غلط است و هم نشان می دهد که آستانه تحمل او بسیار بیش از ما بوده است.
در باره بحث مذاهب، تقریبا اهل مطالعه با دیدگاه های نادر آشنا هستند که چه تلاش هایی برای تقریب کرد که البته در گوش عثمانی ها نرفت و پای این گوش ندادن همه قربانی شدند.
اما درباره ادیان اشاره کنم. سالها پیش انجیل نادرشاهی را چاپ کردم (نشر علم). مدتها برای گرفتن مجوز ماند تا آن که در نهایت فقط اجازه یک چاپ در حد هزار نسخه گرفت و تعهد که دیگر چاپ نشود. ترجمه ای بود از اناجیل چهارگانه که چند یهودی و مسیحی و مسلمان به دستور نادرشاه انجام داده بودند.
این آستانه تحمل ما بود و آن هم آستانه تحمل نادرشاه این که نه تنها انجیل بلکه یکجا دستور داده بود تورات و زبور و انجیل و قرآن به فارسی درآید تا امکان مقایسه آنها فراهم شود. برای این کار متخصصان را جمع کرده بود و دستور داده بود تا با دقت این کار انجام شود.
نسخه های آنها در کتابخانه سلطنتی که سالهاست خبری از آنها نداریم و هر کسی را می بینیم که قصد استفاده از آنجا را دارد نالان است که در اختیار نیست، وجود داشته و فهرست نویس آن خانم بدری آتابای در مقدمه یک صفحه را به معرفی این چهار نسخه اختصاص داده که تصویرش را اینجا می گذارم.