در حال بارگذاری ...

جنبش حماس باید استراتژی همه جانبه ای برای تقابل با این گروه ها داشته باشد، تقابل فکری، فقهی، فرهنگی، سیاسی و رسانه ای. باید ماهیت این گروه ها را کاملا افشا کند. اما برای این کار با یک مشکل مواجه است. یعنی جنبش حماس نمیتواند در خارج از فلسطین با این گروه ها همکاری نموده و در داخل غزه برخورد نماید.





آغاز به کار حماس همراه با اختلافات و درگیری ها با دیگر گروه های فلسطینی بوده است؛ آیا ریشه این اختلافات همواره سیاسی بوده؟ 
از زمانی که حماس در انتخابات پارلمانی سال 2006 به پیروزی رسید و حکومت خودگردان فلسطینی را در دست گرفت با دو مشکل اساسی روبه رو بود: اول در کرانه باختری و در مواجه با فتح چراکه فتح در کرانه باختری قدرتمندتر از غزه است. مشکل دوم در غزه بود که علاوه بر جنبش فتح گروه های جهادی دیگری هم فعال بودند که می خواستند به مبارزه با اسرائیل ادامه بدهند و کم کم پای گروه های تکفیری هم به غزه باز شد و برای دولت حماس و اسماعیل هنیه ایجاد مشکل نمود. 
در برخورد با فتح در نوار غزه حماس توانست تشکیلات فتح را در هم بکوبد و این منطقه به طور کامل تحت حاکمیت حماس قرار گرفت. در رابطه با گروه های جهادی اختلاف عقیدتی وجود نداشت بلکه بحث بر سر این بود که در مواجهه با اسرائیل و در پاسخ به جنایتهای اسرائیل گروه های مقاومت می خواستند به اهدافی در اسرائیل موشک پرتاب کنند و به نوعی خودمختار به این جنایتها پاسخ بدهند. اما از آنجایی که حماس خود را دولت و مسئول امور غزه محسوب می کرد نمی خواست که اجازه چنین اقداماتی را بدهد. همین امر باعث ایجاد اصطکاک بین حماس و دیگر گروه ها در غزه شد. اما این موارد اختلافی همواره به طریقی حل می شد. تا اینکه در سالهای اخیر به تدریج سر و کله گروه ها و شخصیتهای سلفی، وهابی و تکفیری در نوار غزه پیدا شد و این عده با تمرکز بر بعضی از مساجد غزه شروع به فعالیت، تبلیغ و عضوگیری کردند. به این ترتیب اصطکاک جدیدی آن هم از نوع تفکر بین حماس و این گروه ها بوجود آمد. چرا که جنبش حماس ریشه در اخوان المسلمین دارد و گروه های تکفیری ریشه در وهابیت و تفکر سلفی. اختلاف این دو دیدگاه در سطح کلان در منطقه نیز قابل مشاهده است. یعنی عربستان به عنوان مهد وهابیت با جنبش جهانی اخوان المسلمین اختلافات اساسی دارد و حتی این گروه را جزو گروه های تروریستی خود قرار داده است. این اختلافات به داخل نوار غزه هم کشیده شد و گروه های سلفی وهابی در ابتدا دست به کار شدند و مشکلات داخلی برای غزه ایجاد کردند. درنتیجه وزارت کشور دولت حماس چندین بار به اینها حمله کرده آنها را دستگیر و زندانی نمود و به نوعی به تشکیلاتشان ضربه زد. اما با توجه به اینکه این نوع تشکیلات رو به رشد هستند، در ماه های اخیر کار به حدی بالا گرفت که برخی از این گروه ها علیه حماس دست به سلاح بردند، و برخی از چهره های حماس را ترور کردند. این باعث شد حماس برخورد تندی با این گروه ها داشته باشد. در نتیجه این برخورد، تقابل شدیدی هم بوجود آمد بویژه در حال حاضر که این گروه ها ادعای بیعت با ابوبکر البغدادی و پیوستن به داعش را هم مطرح کرده اند. یعنی در نهایت تعارض بین حماس و داعش پیش آمده است که این موضوع کار را برای جنبش حماس سخت تر کرده و تنشی در نوار غزه ایجاد شده است که قبلا وجود نداشت. 
اصلا چطور شد که این گروه های تکفیری که از طرف عربستان هم حمایت می شوند در غزه قدرت گرفتند؟ 
قدرت گرفتن اینها در غزه نشات گرفته از قدرت گرفتن آنها در کل منطقه است؛ بعد از انحرافی که عربستان درموج بیداری اسلامی ایجاد نمود باعث شد که گروه های تکفیری سلفی در کل منطقه (سوریه، عراق، لیبی، تونس، یمن و ....) رشد کنند و در همه جا حضور داشته باشند، پس حضورشان در غزه هم دور از انتظار و استثناء نبوده است. بعضی از این گروه ها ارتباط با دستگاه های امنیتی عربستان دارند و برخی دیگر خیر. به هر حال این تفکر به خاطر زمینه آماده ای که در جهان اهل سنت وجود دارد، در حال رشد است و از همه نوع آن در هر منطقه ای دیده می شود. هرچند در غزه تشکیلات این گروه ها چندان علنی نیست که به طور مشخص بتوان نام برد که کدامیک با عربستان در ارتباط است و کدام یک نیست . 
اگر اختلافات حماس و گروه های تکفیری شدت بگیرد آیا باید منتظر تقسیم شدن غزه باشیم؟ 
هنوز گروه های تکفیری در غزه در این حد قدرت پیدا نکرده اند. هنوز گروه حاکم که هیمنه و سلطه حاکمیت دارد حماس است. بنابراین در آینده نزدیک نمی شود چنین انتظاری داشت اما اگر با این گروه ها برخورد صحیح و دقیقی نشود و صرفا بخواهند با آنها برخورد امنیتی داشته باشند، این گروه ها رشد خواهند کرد. اما جنبش حماس باید از دید فکری و فقهی با اینها مقابله کند. یعنی آنها را از نظر فقهی و عقیدتی زیر سوال ببرد. در غیر این صورت در دراز مدت این گروه ها در درون نوار غزه هم رشد خواهند کرد و چه بسا زمانی تقابل به رویارویی کامل و حتی تجزیه نوار غزه منجر شود و یا حالت بدتر اینکه همان کاری که حماس با فتح کرد و آنها را بیرون راند ممکن است در دراز مدت این گروه ها با حماس انجام دهند و او را از غزه بیرون نمایند. بنابراین جنبش حماس باید استراتژی همه جانبه ای برای تقابل با این گروه ها داشته باشد، تقابل فکری، فقهی، فرهنگی، سیاسی و رسانه ای. باید ماهیت این گروه ها را کاملا افشا کند. اما برای این کار با یک مشکل مواجه است. یعنی جنبش حماس نمیتواند در خارج از فلسطین با این گروه ها همکاری نموده و در داخل غزه برخورد نماید. این دوگانگی، در سیاستهای حماس در سوریه قابل مشاهده است، به نحوی که از گروه های تکفیری تحت عنوان انقلابیون حمایت سیاسی می کند. پس چطور می خواهد با همین گروه ها در نوار غزه برخورد نماید. بنابراین حماس باید در سیاستهای خود تجدید نظر جدی کرده و استراتژی دقیق و همه جانبه ای برای مقابله با تفکر تکفیری در پیش بگیرد. 
رهبران حماس این دوگانگی را چگونه در عالم واقع توجیه می کنند؟ 
این دوگانگی نشات گرفته از دوگانگی است که در رهبری حماس ایجاد شده است، به طوریکه حماس یک رهبری در خارج دارد و یک رهبری در داخل. حماس درخارج به دست خالد مشعل هدایت می شود و به طور کامل آقای مشعل و باندش در محور ترکیه و قطر قرار گرفته است. این دسته سعی شان بر آن است که بیشتر اخوان المسلمین باشند تا جنبش حماس؛ برای همین هم تحت سیاستها و خط مشی های کلی اخوان المسلمین عمل می کنند و نتیجه آن اتخاذ سیاستهای اشتباهی است که در سوریه شاهد آن بودیم. در یمن هم دیدیم که از انقلاب مردم یمن حمایت نکردند و حتی به نحوی از تجاوز عربستان حمایت کردند. اما رهبران حماس در داخل و بویژه فرماندهی گردان عزالدین قسام سیاستی کاملا متفاوت از جناح حاکم بر سیاست خارجی دارد و اینها در داخل متوجه خطر این گروه ها هستند و با آنها برخورد هم می کنند؛ اما این دوگانگی در نهایت ضربه شدیدی بر حماس خواهد زد و حماس نخواهد توانست این رفتار دوگانه خود را توجیه شرعی و قانونی نماید. بنابراین لازم است که رهبری حماس در خارج در کلیه سیاستهای خود از جمله در تعامل با گروه های تکفیری تجدیدنظر نماید . 
با توجه به اینکه بیشترین تعارض از سوی داعش و هم پیمانانش بوده، داعش از اختلاف و تعارض با حماس به دنبال چه چیزی است و چه سودی می برد؟ 
ذات گروه های تکفیری بر این اساس استوار است که هر گروهی به غیر از خودشان را تکفیر می-کنند ولو اینکه این گروه غیر خودی، حماس باشد. حماس قبل از اینکه حتی داعش بوجود بیاید به علت شرکت در انتخابات پارلمانی توسط ایمن الظواهری تکفیر شد چرا که شرکت در انتخابات را یک کار غیراسلامی و خلاف شرع می دانست. گروه های تکفیری اصولا روندی به نام انتخابات دموکراتیک و حکومتهای منتخب را نمی پذیرند و غیر اسلامی می دانند و معتقدند که باید خلیفه باشد و مردم با خلیفه بیعت کنند. بین داعش و حماس هم این اختلاف دیدگاه وجود دارد. از طرف دیگر ریشه داعش سلفی-وهابی و ریشه حماس اخوانی است که این هم یک اختلاف نظر تاریخی را در پی دارد. به این ترتیب از این منظر تفاوتهای زیادی باهم دارند. هرچند در طول چند سال گذشته در بخشی از حماس بویژه حماس خارج شاهد رشد تفکر سلفی بوده ایم. یعنی حتی بعید نیست بخشی از حماس انشعاب کرده و به داعش بپیوندند و این خطری است که علاوه بر خطرات دیگر از سوی داعش، حماس را تهدید می کند. حماس باید به سرعت برای این خطر احتمالی فکری بکند. 
با توجه به شرایط مذکور به نظر می رسد که شرایط حماس شرایط خوبی نیست، با این اوصاف حماس چه استراتژی را باید پیش رو بگیرد؟ 
کلا اوضاع فلسطین اوضاع خوبی نیست و در داخل آن اوضاع حماس هم نامساعد است. بعد از اینکه موج بیداری اسلامی آغاز شد متاسفانه با نفوذ عربستان و هزینه کردن پولهای زیاد برای نفوذ دینی و فکری این موج منحرف شد به گونه ای که در جهان اهل سنت در حال حاضر کمترین توجه به فلسطین وجود دارد و درواقع فلسطین فراموش شده است. برای همین هم حتی خود فلسطینی ها اعتراف می کنند که در حال حاضر یکی از بدترین شرایط تاریخی خود را سپری می کنند و هیچ توجهی از طرف دنیای اهل سنت به آنها نمی شود. خود اسرائیلی ها هم اذعان دارند که بهترین وضعیت تاریخی برایشان ایجاد شده است چرا که هیچ یک از کشورهای عربی- اسلامی حمایتی از فلسطین نمی کنند. این شرایط بر روی جنبش حماس نیز تاثیرگذار بوده و این شرایط در کنار اشتباهات استراتژیک رهبری حماس در خارج که الان گریبانگیرش شده مزید بر مشکلات دیگر حماس شده است. همچنین اشتباه محاسباتی حماس در رابطه با مصر که به قول معروف تمام تخم مرغهای خود را در سبد آقای مرسی گذاشت و در حال حاضر روابطش با آقای سیسی بسیار روابط تیره ای است. همه اینها دست به دست هم داده و چنان عرصه را بر حماس تنگ کرده که تحت فشار بی سابقه ای است. بخصوص بعد از جنگ 51 روزه که خرابیهای زیادی در غزه ایجاد شد و الان حماس نیازمند پول و مواد اولیه است برای بازسازی غزه؛ ماه-هاست که نتوانسته حقوق کارمندان را پرداخت نماید و هیچ کسی نیست که در این زمینه ها کمکش کند. این ها همه نتیجه اشتباهاتی است که انجام داده اند و نیازمند بازنگری مجدد در کل استراتژی خود هستند تا ببینند کجا اشتباه کرده اند. زمانی که از محور مقاومت خارج شدند فکر می کردند با پیوستن به محور قطر و ترکیه می توانند این محور را جایگزین محور مقاومت نمایند، اما الان به اینجا رسیده اند که چنین چیزی نیست و محور قطر و ترکیه بر حماس فشار وارد می-کند به سمت سازش با اسرائیل. به این ترتیب امیدواریم در این وضعیت خطرناک با هوشیاری و درایت و با یک خودانتقادی به راه صحیح و اصلی بازگردند. 
آیا در شرایط فعلی احتمال حمله اسرائیل به غزه وجود دارد؟ 
در شرایط فعلی نه تنها چنین احتمالی وجود ندارد بلکه اخبار دیگری از غزه به گوش می رسد مبنی بر اینکه حماس با وساطت قطری ها به یک توافق پنهانی رسیده مبنی بر اینکه نه تنها خودش حمله ای نداشته باشد بلکه مانع بقیه گروه ها هم بشود. در مقابل اسرائیلی ها محاصره را از غزه بردارند و امتیازات دیگری از این دست را به حماس بدهند. اگر این اخبار صحیح باشد وضعیت بدی خواهد بود چراکه جناح سیاسی حماس از حالت جنبش مقاومت خارج شده و تبدیل به یک حزب سیاسی سازشکار شده است. اگر شرایط چنین باشد که دیگر اسرائیل دلیلی برای حمله به غزه ندارد. اما اگر فرماندهان گردان عزالدین قسام بتوانند دیدگاه خود را بر حماس حاکم کنند این به معنای استمرار مقاومت و بازگشت مجدد حماس به محور مقاومت است و این یعنی ممکن است دوباره اسرائیل در یک مقطع زمانی حمله کند ولی در حال حاضر بعید به نظر می رسد مگر حملات موضعی یعنی اگر موشکی از یک نقطه غزه شلیک شد اسرائیلی ها همانجا را بزنند. اما درمورد جنگ تمام عیار با فرض توافق با واسطه قطر دلیلی ندارد. 
آیا با فرض واقعیت داشتن توافق و سازش ممکن است حماس مشروعیت خود را از دست داده و از بین برود؟ 
از بین نمی رود اما بلایی به سرش می آید که بر سر جنبش فتح آمد؛ جنبش فتح در یک دوره ای یک جنبش انقلابی محسوب می شد و به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشت اما بعد از آنکه آقای یاسر عرفات به سمت مذاکرات پنهان در اسلو رفت و پیمان اسلو را امضاء کرد، تبدیل به حکومت خودگردانی شد که الان فقط اسمی از آن حکومت خودگردان باقی مانده است و جنبش فتح هم یک جنبش ناتوان و فرسوده شده و به یک جنبش درجه دو تبدیل شده است در حالی که قبلا اولین جنبش فلسطینی به حساب می آمد. حماسی ها هم اگر به سمت سازش با اسرائیل بروند، نه به این معنا که از نظر فیزیکی حذف شوند، شاید اسما جنبشی به نام حماس باقی بماند اما دیگر نه پایگاه مردمی خواهد داشت و نه تاثیرگذار خواهد بود، بلکه تبدیل به یک گروه درجه دو خواهد شد. 
با توجه به وقایع اخیر در سوریه تعامل حزب الله با حماس در حال حاضر به چه صورت است و آیا امکانش وجود دارد که از طریق حزب الله کمک هایی به حماس صورت بگیرد یا خیر؟ 
روابط حزب الله با جنبش حماس در یکی دو سال اخیر خیلی سرد شده بود که تحت تاثیر رفتارهای حماس در سوریه بوده، البته این روابط هرگز قطع نشده است اما خوب روابط سرد شده بود و بیشترین روابط با گردانهای قسام وجود داشت. اما به طور کلی رابطه حزب الله با رهبری سیاسی حماس یک رابطه حداقلی و سرد شده است. بعد از این هم بسته به تجدیدنظر رهبران حماس در استراتژی است که این تعاملات به چه سمتی برود.  




نظرات کاربران