در حال بارگذاری ...

شاید خلیفه وجانشین واقعی علامه عبدالرحمن ابن خلدون، مرحوم مالک بن نبی را به حساب اورد با وجود این که مالک بن نبی مورخ نبود، لکن هردو یک نقطه مشترک باهم داشتند وان این بود که هردو فیلسوف تاریخ به ویژه تاریخ اسلام بودند ومی توان گفت هردو مورخ تمدن شناسی بودند که نیروی کاوش وتحقیق خویش را درشناخت اصول ومبانی تمدن اسلام به کارانداختند

نویسنده: راشدالغنوشی 

برگردان: احمدذکی "خاورنیا" 
 
درهربرهه از تاریخ امت ها، ستاره هایی درخشانی در اسمان علم وفرهنگ خویش داشته اند که راه گم کردگان را به راه هدایت کرده وجهان مملو از ظلمت وتاریکی را با روشنایی خویش منور ساخته اند وگاهی انقدر نور افشانی می کنند که همانند افتاب نیمه روز برزمین می تابند وهرقدر تعداد این ستارگان زیادتر می شود، نورشان افزونتر شده ومحدوده زمان ومکان را در می نوردند وبسان باطری ای می مانند که لحظه به لحظه شارژمی گیرد وهیچگاه انرژی اش تمام نمی شود. 
به نظرمن سید قطب صاحب فی ظلال القرآن ومجدد اندیشه ابن خلدون مالک بن نبی رحمهماالله را می توان ازهمین طیف شخصیت ها یا به تعبیردیگر ازهمین گونه ستاره ها می توان محسوب کرد. گرچه این دوبزرگوار اهتمامات متعددی داشتند لکن چشم هردو به یک پرسش متوجه شده بود که چرا ما مسلمانان عقب ماندیم ودیگران پیشرفت کرده اند؟ وچه شد که این تمدن بااین عظمت و بزرگی به یکبارگی راکد و منجمد گردد؟ و اسباب رکود و انجماد آن چه بوده است؟ 
شاید خلیفه وجانشین واقعی علامه عبدالرحمن ابن خلدون، مرحوم مالک بن نبی را به حساب اورد با وجود این که مالک بن نبی مورخ نبود، لکن هردو یک نقطه مشترک باهم داشتند وان این بود که هردو فیلسوف تاریخ به ویژه تاریخ اسلام بودند ومی توان گفت هردو مورخ تمدن شناسی بودند که نیروی کاوش وتحقیق خویش را درشناخت اصول ومبانی تمدن اسلام به کارانداختند، همان اصول ومبانی ای که اسلام عزیز بااستواری واعتماد به ان توانسته بود درجهان بدرخشد ونتایج مطلوبی برای بشریت گم کرده راه به ارمغان بیاورد. 
باوجود اینکه ابن خلدون زیادتر عوامل سیاسی،اجتماعی و دینی را درقوت وضعف وقیام و سرنگونی دولت ها موثر و دخیل می داند، اما ابن نبی با بینش وسیع تری درین زمینه می نگرد وپدیده تمدن را زیر میکرسکوب فکر و اندیشه خویش قرارداده وحتی الامکان درین مورد به بحث وبررسی می پردازد. وهمین ویژگیست که ایشان را به عنوان اندیشمند ژرف نگر مسلمان درمیدان تحقیق وپژوهش مطرح ساخته اندیشمندی که تمام عمرخود را در بحث وبررسی پیرامون تمدن اسلام صرف کرده تا به این سوالی که خواب را ازچشمانش ربوده بود پاسخ دهد که چرا دیگران پیشرفت نمودند وما عقب مانده ایم؟ 
ایشان سرانجام به این نتیجه رسیدن که سبب عقب ماندگی مسلمانان این است که انها ازحقایق دین مبین اسلام بدورمانده وحقایق دینی را وارونه درک نموده اند، واین امر باعث شده که تدین انها هم مورد نقد قرار گیرد وبسیاری از مصلحین انها را بخاطر نواوری های شان که سابقه در دین نداشته، به بدعتی بودن متهم سازند وحتی برخی افراطی ها انها را مورد تکفیر قراردهند، وازهمین جاست برخی ازگروه های سختگیر مانند سلفی ها وسید قطب درمرحله دوم {دوران زندان} ازکلمه توحید شروع می کنند تا مجددا مردم را به اسلام داخل کنند. درحالیکه مالک بن نبی طوردیگری به این قضیه می نگرد او زندگی وتاریخ مسلمانان را مورد توجه قرار می دهد تا بتواند ازین طریق به اسباب تخلف وانحطاط انها پی برده وراه های متمدن شدن را برایشان نشان دهد وازمنظر ایشان مسلمان می تواند درعین اینکه مسلمان است متمدن یاغیرمتمدن باشد..وهمچنان می تواند عادل،عقلگرا مواظب وقت وسرمایه وامکانات دست داشته خویش مطابق برنامه اسلام باشد لکن امکان دارد – درحالیکه مسلمان است وشعایردینی را انجام می دهد – ظالم، بی توجه به وقت ومال وبه تمام امکانات دست داشته خویش باشد. 
مسلمان مطابق فرموده قرآن وواقعیت " ازمیان انها عده ای برخود ستم کردند،وعده ای میانه رو بودند وگروهی به اذن خدا درنیکی ها {ازهمه} پیشی گرفتند. ودرمقابل، غیرمسلمان امکان دارد که هم عادل وهم استفاده گرعاقلانه ازوقت وامکانات مادی خویش باشند، پس او می تواند متمدن باشد چنانچه می تواند متخلف وبی توجه به وقت باشد. لذا پژوهشگران به این باورند که ملک یا پادشاهی – می توانی بگویی تمدن- عادل، گرچه کافرهم باشد پایدارباقی می ماند اما برپایه ظلم استوار نخواهد ماند. 
نتیجه ایمان حوزه اش جهان اخرت است گرچه در دنیایی که معیار نتیجه اعمال ازخوبی وبدی، عدل وظلم، استواری وسهل انگاری، کوشش وتنبلی وشوری واستبداد.. باصرف نظر ازنیت انجام دهنده می تواند موثرواقع گردد واین سنت خداوندیست (من کان یرید الحیاة الدنیا وزینتها نوف إلیهم أعمالهم فیها وهم فیها لا یبخسون) " کسانیکه زندگی دنیا وزینت ان را بخواهند، {نتیجه}اعمال شان را درهمین دنیا به طورکامل به انها می دهیم وچیزی کم وکاست ازانها نخواهد شد! "(15: هود). 
{نویسنده مقاله میگوید} به دیدار صاحب ظلال القران مشرف نشدم، لکن تمام نبشته های ایشان را بعد از این که به حرکت اسلامی پیوستم، خواندم واز ایشان واز برادرشان محمد قطب خیلی متاثر شدم. به یکی از نبشته های سید قطب مرور کردم که یکی از نویسندگان را که به نام الجزایری از ایشان نام می برد مورد انتقاد قرارداده است وموضوعی که باعث انتقاد سید از ایشان شده این بوده که اقای الجزایری میان اسلام وتمدن تفکیک قایل شده وگفته است که امکان دارد یک مسلمان متمدن یا متخلف باشد..جناب سید قطب این نویسنده را مورد انتقاد شدید قرارداده وتفکیکی را که ایشان میان اسلام وتمدن قایل بودند، به باد انتقاد گرفته است. به نظرسیدقطب اسلام یعنی تمدن وهرمسلمان حتما متمدن خواهد بود، به همین لحاظ انچه خارج ازاسلام است تمدن به حساب نمی اید. 
دچار دهشت وحیرت شدم زمانیکه کارنامه های مالک بن نبی راخواندم وکابوسی ازشک وتردید مرا احاطه کرده بود وهمینطور در سردرگمی بسرمی بردم تا اینکه ازفرانسه از طریق اسپانیا در اواخر 1969م برمی گشتم وبادیدن اثار وبقایای نیاکان اندلسی مان دردرونم تحولی پدید امد.. وبه الجزایر رفتم واین نخستین رفتن من به الجزایربود وکاردیگری جزدیداروملاقات بامالک بن نبی نداشتم، ودران زمان تقریبا همه کتابهای مالک بن نبی راخوانده بودم. 
مالک بن نبی خانه محقری داشت که برروی زایرین باز بود..وسخن گفتن خدمت ایشان جسارت می خواست برای اینکه ایشان منطق قاطعی داشتند که نمی شد طرحی را به اسانی خدمت شان تقدیم نمود ومجبورت می ساخت تا سنجیده سخن گویی وگفته هایت را بعد ازتفکر وتمحیص القاکنی. ایشان را ازمساله اسلام وتمدن که همواره فکرم را مشغول ساخته بود پرسیدم؟ که درپاسخ به سوالم خیلی مفصل صحبت کردند تا اینکه تمام شک وتردیدها پیرامون این مساله ازدلم رخت بربست وپرده از روی مساله ای که بخاطر ان به الجزایز امده بودم برداشته شد، وازخدمت ایشان مرخص شدم درحالیکه به این باور رسیده بودم که مساله اسلام وتمدن،مساله محوری ای است که فکر واندیشه این مرد پیرامون ان می چرخد واحساس کردم که ایشان دارای بینش وسیعی ازتمدن اسلام وحالت مسلمانان ووضعیت بین المللی می باشند که با همچوبینشی افاق وسیعی ازتفکرواندیشه را بررویت باز می کند وکلیدی را دردستت می دهد که بسیاری ازمسایل ومشکلات درتاریخ ووضعیت کنونی را نیز می توان با ان گشود. 
پس از سالها تفکر پیرامون این دوشخصیت وکشش وجاذبه ای که هرکدام داشتند نهایتا جایگاه این دومرد بزرگوار مانند سپیده صبح برایم اشکارگردید. هرگاه بخواهم به تفسیر ایات قران کریم به ویژه تفسیر بیانی منظور کلی سوره ارتباط ایات باهمدیگر وهمگامی مستمران با وضعیت موجود وتشخیص وتغیر وضعیت موجود بپردازم به سراغ تفسیر سیدقطب می روم وخواسته های خویش را در لابلای تفسیرایشان دریافت خواهم نمود وتنها به ان اکتفا نمیکنم وازان مستغنی هم نیستم. 
ولی زمانیکه درپی بحث وتفکیک پدیده های تخلف وتمدن واگاهی از اسباب وعلل ان درتاریخ ودر عصر کنونی باشم به سراغ مالک بن نبی می روم زیرا اندیشمند معاصر مسلمانی بهتر از ایشان پیدانکرده ام تامرا درین زمینه ها راهنمایی وهمکاری کند وقتیکه سخن ازتمدن شناسی است باید به سراغ مالک بن نبی رفت نه دیگران. 
پاسخ سوالی که همواره فکر این دوشخصیت را به خود مشغول ساخته بود که چرا دیگران پیشرفت نموده اند وما مسلمانان عقب مانده ایم چیست؟ 
ازدیدگاه سید قطب قضیه طوردیگریست..ایشان به این باورند که این سوال از ابتدا اشتباه است..مسلمانان عقب مانده اند برای اینکه از اسلام فاصله گرفته اند..پس برای پیشرفت انها باید انهارا از نو به اسلام واردکرد ومعنی کلمه توحید را – که روش زندگیست – برای شان سرازنو اموخت. اما دیگران {کفار} ازنظر سیدقطب هیچگونه پیشرفتی نداشته اند بلکه درتاریکی جهالت ونادانی بسر می برند؛ برای اینکه ازیگانه روش زندگی وتمدن واقعی که دین مبین اسلام است بدور مانده اند. 
اما دیدگاه مالک بن نبی متفاوت ازاین دیدگاه است.. به باور مالک بن نبی اسلام تمدن نیست اسلام وحیی است که از اسمان نازل گردیده درحالیکه تمدن از اسمان فرود نمی اید..وهرگاه مطابق مقتضیات زمان ومکان، بشر ازمواهب واستعدادهای خود استفاده کند به پیشرفت های چشمگیر نایل امده..اسلام بذاته تمدن نمی سازد بلکه انسانها اند که با درک حقیقت اسلام وکاروتلاش پیگیروبه کمک دساتیر اسلام ان را باخاک وگل وزمان ومکان درامیخته واز ان تمدن می سازند وتمدن اسلامی درنتیجه فعل وانفعالات میان وحی وانسان واب وخاک به وجود می اید. گاهی درین کار به موفقیت دست می یابد وگاهی کارش به ناکامی می انجامد ودیگران {کفار} به کامیابی می رسند وتمدن می سازند اما تمدنی می سازند که خالی از ارزش های گرانسنگ اسلام می باشد واز اینکه مطابق سنت های الهی حرکت کرده اند واز عقل ومنطق ووقت وخاک استفاده خوبی نموده اند به موفقیت دست می یابند. 
اندیشه مالک بن نبی ارتباط محکمی به پدیده استعمار دارد اگر تخلفی را که " قابلیت استعمار" درامت نهادینه ساخته نمی بود هیچگاه این پدیده گسترش نیافته ودامنگیر ملت های مسلمان نمی گردید. ومالک بن نبی درمیان اندیشمندان مسلمان معاصر دارای تحلیل ویژه ای درارتباط به پدیده استعمار بوده وهمین ویژگیست که اورا ازجمله مهمترین ومشهورترین اندیشمندان جهان سوم مانند علی شریعتی وفرانس فانون گردانیده است. وایشان بودند که مبارزات امت ما را با امت های دیگر پیوند دادند واز جهان سومی ای بشارت دادند که ازتسلط استعمار شرقی وغربی ازاد شده وسرنوشت خود را با دستان خویش رقم خواهد زد. وازجمله طراحان نهادهای جهان سومی مانند افرواسیا وکنفرانس باندونگ نیز بودند. 
وایشان ازجمله کسانی بودند که از انقلابیون اسیایی وافریقایی وامریکای لاتین چه مسلمان یاغیرمسلمان دفاع می کردند. این بعد عمیق دراندیشه مالک بن نبی را درادبیات اسلامی تاکنون سراغ نداشته ایم وبا چنین اندیشه نمی توان ایشان را ازجمله گروه های محافظه کارکه تمام کشمکش های بین المللی را ازمنظر عقیدتی می بینند محسوب نمود. بینش محافظه کارانه باعث می شود که ازادی خواهان مسلمان نتوانند باازادی خواهان دیگر به گفتگو بنشینند چه رسد به این که باهم ایتلاف تشکیل دهند وبراساس بینش مشترک میان مظلومین جهان دربرابرظالم ها وامپریالیزم به مبارزه برخیزند. 
این ویژگی دیگریست که مالک بن نبی را بااهمیت تر جلوه می دهد وباهمچو بینشی می توان حرکت انقلابی متشکل ازتمام مستضعفین روی زمین – مسلمان یا غیرمسلمان- ساخت ودربرابر بی عدالتی های بین المللی به پاایستاد مانند نیروهای مخالف جهانی شدن واخطبوط اقتصادی فرهنگی ونظامی ان. 
اندیشه سیدقطب در مرحله اول.. که همانا اندیشه "عدالت اجتماعی دراسلام " و" نبرد اسلام وسرمایه داری" ومقاله های متعدد دیگری که زمینه ساز انقلاب 1952م درمصربوده و حتی سید قطب را به عنوان تیوریسن انقلاب مطرح کرده بود کاملا با فکرواندیشه مالک بن نبی همگونی دارد لکن با سردرگمی هایی که سید قطب وانقلاب به انها مواجه گردیدند تقریبا همه دروازه ها بسته شده وتنها نبردعقیدتی یا سیاسی باقی ماند وبس. وصراع یاکشمکش اجتماعی میان مستضعفین ومستکبرین به سطح منطقوی وبین المللی کاهش یافت تااینکه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید ودوباره مساله دفاع ازمستضعفین جهان را به سطح بین المللی مطرح ساخت وپرده را از ایتی ازایات قران برداشت که می فرماید: "ونرید أن نمنّ على الذین استضعفوا فی الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثین. ونمکّن لهم فی الأرض ونری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون" (القصص: 5 و6)." مامیخواستیم برمستضعفان زمین منت نهیم وانان را پیشوایان ووارثان روی زمین قرار دهیم !حکومت شان را برزمین پابرجاسازیم وبرفرعون وهامان ولشکریان شان انچه را ازانها بیم داشتند نشان دهیم !" 
ازهمین جاست که برخی از روی صحنه امدن کتله قطبی {همفکران سیدقطب} احساس خطر می کنند وازاین هراس دارند که مبادا مبارزات شان درحوزه های عقیدتی وتربیتی خلاصه شود وقضایای سیاسی واجتماعی همانند قضایای عدالت ازادی وگفتگو بااحزاب وگروه های دیگر به باد فراموشی سپرده شود وبا چنین اندیشه ای {اندیشه سیدقطب} نمی توان باگروه های غیراسلامی ای که که دربرابر استبداد وظلم اجتماعی وتسلط بین المللی بالای امت ما مبارزه میکنند، همنوا وهماهنگ شده وایتلاف وجبهه دربرابر بیدادگری تشکیل داد. گرچه مرشد جدید اخوان المسلمین که به کتله قطبی منتسب است واهتمام به قضایای عقیدتی وتربیتی می ورزد دراولین سخنرانی اش به گفتگو با گروه های دیگر به خاطر تحقق مصلحت امت براساس حق شهروندی تکیه کرد وموضوعات متعددی را تحت پوشش قرارداد وبه پرسش های حضار پاسخ های قناعت بخش ارایه کرد لکن به مساله مهم اجتماعی ای که فقر ده ها ملیون انسانی که ماوایی جزقبرستان ها ندارند وبافقروتنگدستی دست وپنجه نرم می کنند ورزق وروزی شان از طرف مافیای حکومت وپول به تاراج می رود، هیچگونه اهتمامی نورزید. همه می دانند که جماعت اخوان المسلمین که ایشان مرشد هشتم ان اند نخستین روزهای دعوت خود را ازگروه کارگران وبیکاران درقهوه خانه های اسماعیلیه شروع کردند وباگذشت زمان وبا فشارهایی که ازین طرف وان طرف وارد امد جماعت اخوان مجبور شد تا طبقه کارگران را بگذارد وبه طرف طبقه متوسط جامعه وهمچنان طبقه تحصیلکرده ها روی اورد، وملیون ها انسان دیگر را پشت سرخود گذاشت درحالیکه تمام هم وغم سید قطب همین طبقه پایین یا طبقه کارگرجامعه بود. 
هرچند فشارروحی ای را که سید قطب درمورد زندگی طبقه پایین جامعه تحمل کرده وخط عمومی مرحله دوم مبارزات خویش را با ان ترسیم نمود، روحیه استقامت وبردباری را دروجود مبارزان اسلامی تقویت می بخشد لکن باوجود این نمی توان اندیشه بلاومحنت را غذایی برای حرکت اسلامی دانست حرکتی که اخبار وکارکردهایش زمین وزمان را پرکرده است وگروه های سکولار مجبورشدند برای جلوگیری ازگسترش این حرکت دست به وسایل قهرامیز بزنند تابتوانند ان را شل کنند.{سایت انترنتی اخوان اون لاین نظرسنجی ای را پیرامون دیوار امنیتی مطرح ساخته بود که ایا هدف از دیوار امنیتی فشار بالای حماس است یا حمایت ازامنیت ملی مصر؟ 3ونیم فیصد ازنظردهندگان رای داده بودند که هدف ازدیوار امنیتی حمایت ازامنیت ملی مصراست. این است حجم طرفداران حکومت مصر حکومتی که ازمردم فرسنگها فاصله دارد واندازه طرفدارانش از3ونیم فیصد تجاوز نمی کند}. 
ایا برای حرکتی که اینگونه توسعه یافته واخبار وکارکردهایش زمین وزمان را پرکرده است برایش مناسب است که به ادبیات ناشی از فشار روحی پناه ببرد؟ 
درمرحله ای که هجوم بی رحمانه امپریالستی درمنطقه ما درحال پیشرویست، فرزندان حرکت اسلامی سخت نیازمند اند تاغبار از میراث فکری مرحله اول اندیشه سید قطب ومالک بن نبی که تاکنون درمیان اسلامیست ها مورد بی توجهی قرارگرفته، پاک کنند تا مبادا به اثر بی توجهی به دامن افکارسلفی گری افراطی بیفتند افکاری که نمی توان باان امت اسلامی را که ازطرف دشمنانش مورد هدف قرارگرفته، گردهم جمع کرد ودربرابر دشمنان کینه توزی که باهروسیله ای می خواهند مارا نابود سازند مردانه ایستاد. 
افکار واندیشه های افراطی نتوانست چیزی را برای امت اسلامی به ارمغان اورد وافکارسلفی نتوانست اهل سنت را درعراق گردهم جمع کند چه رسد به این که امت اسلامی را باتمام طیف ها ومذاهبش وهمچنان غیرمسلمانانی را که درجامعه اسلامی زندگی می کنند وجزیی ازتمدن اسلامی محسوب می گردند، گردهم اورد وهمه باهم دربرابر دشمن مشترک به مبارزه بپردازند. 
سلفیگری جزاین که درمیان گروه های اسلامی فاصله ایجاد کرد وزیرعناوین مختلف انها را بکوبد وحتی گروه های اهل سنت را به عناوین مختلف مورد تکفیر وتبدیع و.. قراردهد تحفه دیگری برای جامعه اسلامی نخواهد داشت. 
حرکت اسلامی به اثرفشار سلفیگری به سوی تنگ نظری کشانده می شود واین چنین تنگ نظری ها باعث اختلاف وپراکندگی درمیان امت اسلامی خواهد شد، واین کارعملا درسراسرجهان اسلام صورت گرفته ونمونه بارز ان کشور الجزایر می باشد که گویا، مالک بن نبی ازین کشورنبوده وحتی گذری هم به انجا نکرده باشد. 
به نظرمن تاثیر افکارمالک بن نبی برحرکت اسلامی درتونس ومغرب بسیارتر ازتاثیران برحرکت اسلامی درالجزایراست. 
اندیشه مالک بن نبی کاملا با فکر سیدقطب درمرحله نخستین مبارزات اجتماعیش همگونی دارد، پس برای اموزگاران وکسانی که مسوولیت توجیه فرهنگی امت اسلامی را به عهده دارندلازم است که اگاه باشند تا امت اسلامی را ازدوخطربزرگ که به ان مواجه اند نجات دهند، وان خطرها عبارت اند از جهانی شدن واباحیت. واین خطریست که سیدقطب درمرحله اول بعد ازاینکه به حرکت اسلامی پیوست ان را درمقاله جالبی تحت عنوان"مواکب الفراغات" مطرح ساخت. طوریکه قضیه مثل مسابقات فوتبال به قضیه زندگی ومرگ تبدیل شده وبه خاطر ان دیپلمات ها فراخوانده می شدند وتنها این مانده بود که نیروهای نظامی به حرکت درایند وجنگ تمام عیار صورت گیرد انهم درحالیکه بیت المقدس ضایع می گردد وغزه خفه کرده می شود وسرمایه ها به تاراج می رود.. درمقابل وخطرناک تر ازهمه اینکه افکار افراطی تکفیری یعنی فکر سید قطب درزمان محنت وبلا باسلفیگری افراطی یکجا می گردند.. ودریک نقطه مشترک رویایی عقیدتی برای حل مشکلات مسلمانان باهم جمع می شوند.. ویگانه راه برای وحدت وهمبستگی را درتمرکز پیرامون عقاید وباورها وسنجیدن ان بامعیارهای سختگیرانه می دانند وبه تعبیر فهمی هویدی درتعامل بااختلافات مسلمان ها ازعملیه تفریق وضرب وتقسیم کارمی گیرند تاازجمع وبحث ازنقاط مشترک. 
مسلمان حتما راستگو یا عادل یاصلجو نمی باشد وکافرهم حتما دروغگو یاظالم یاجنگجو نمی باشد به همین منظور قران کریم مومنین را به چند صنف تقسیم نمود" فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات.." (فاطر:32)." ازمیان انها عده ای برخود ستم کردند،وعده ای میانه رو بودند وگروهی به اذن خدا درنیکی ها {ازهمه} پیشی گرفتند." 
چنانچه کفار راهم به گروه های مختلف تقسیم نموده گروهی لازم است که مسلمان باایشان نیکی وهمکاری وایتلاف نمایند وگروهی که باید مسلمانان از انها اجتناب نماید چنانچه خداوند می فرماید: "لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم وتقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین" (الممتحنة: 8)."خداشما را ازاحسان ورفتار عادلانه با انانیکه باشما جنگ نکردند وشمارا ازسرزمین تان بیرون نکردند نهی نکرده زیراخدا عدالت کاران را دوست می دارد" 

  




نظرات کاربران