در حال بارگذاری ...

استاد حیدر حب الله
شیخ حیدر حب الله در سال 1973 م، در لبنان متولد شد. دروس مقدمات و سطوح حوزه علمیه را گذراند و در سال 1995م به ایران برای تکمیل سطوح عالی حوزه آمد. در سال 2002م، به گروه مطالعات کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث در دانشکده اصول دین پیوست و سپس در علوم اسلامی نیز از جامعه المصطفی العالمیه موفق به اخذ فوق لیسانس شد.
تفسیر اهل سنت از این پدیده
قاطبه اهل سنت خویشاوندی میان اهل بیت و صحابه را امری طبیعی می دانند زیرا نزد آنها مشکل بزرگی یافت نمی شود تا عدم خویشاوندی را زیر سوال ببرد. به همین خاطر بجز یکی از آنها کتاب های مستقلی تالیف کرده اند که در آن شکل های خویشاوندی که بین اهل بیت (به معنی عام) و بین خلفا در عصر های مختلف جمع کرده اند که آن ها را به ده ها خویشاوندی رسانده اند.
بعضی از کتاب هایی که محققین اهل سنت آن ها را پیرامون موضوع پیوند بین اهل بیت و اصحاب تالیف کرده اند فصل مستقلی را به صورت واضح به این قضیه (خویشاوندی) اختصاص داده اند .  همچنین موضوع نام گذاری اهل بیت برای فرزندانشان با استفاده از اسماء خلفاء و اشخاصی که شیعیان آنها را به عنوان دشمنان اهل بیت می دانستند. 
تفاسیر مختلف شیعیان از این پدیده
اما شیعه امامیه این مساله را از زمان شیخ مفید (413 هجری)  در بعضی از کتاب هایشان آورده اند. در اینجا مکاتب متعددی در تفسیر یا فهم این پدیده نزد شیعیان وجود دارد که بارزترینشان را بدون برتری دادن بینشان برایتان خلاصه می کنم: 
مکتب اول: مکتبی است که وجود این خویشاوندی ها را قبول می کند ولی اغلب آن ها را، چه بسا همه آنها را تفسیر می کند به اینکه اینها به خاطر تقیه اتفاق افتاده است. بدین گونه که امام علی علیه السلام و اهل بیتش در دوره خلفا (و بعد آن) در اوایل زمان تقیه زندگی می کردند، لذا ناچار به این گونه خویشاوندی هایی بودند. یا برای دفع مشکلات از خانواده خود که اگر این یا آن دختر را به مرد خواستگار نمی دادند مشکلاتی برایشان پیش می آمد یا بخاطر خویشاوندی هایی که قبلا در عرف عرب وجود داشت که موجب محدود کردن فشارهای دیگر بر اهل بیت می شد یا به هدف تاثیر گذاشتن بر دیگران برای اصلاح آن ها که نتیجه خویشاوندی و باز کردن باب پیوند خانوادگی با آنهاست. از سوی دیگر ازدواج اهل بیت و فرزندان شان گام هایی با هدف محدود کردن منفی بافی های دیگران علیه آن ها و یا برای شکست کناره گیری شان از جامعه بود. 
این مکتب از مکاتب مشهور بین بسیاری از علماء و محققین در تفسیر این پدیده به شمار می آید. همانطور که بعضی از ازدواج های پیامبر صل الله علیه و آله وسلم به نحو سیاسی یا قبلی تفسیر شده است. بسیاری از علما و محققین سیره نبوی مانند این تفسیر ها را بیان کرده اند و از اشکالات مستشرقین در خصوص شخصیت پیامبر و علاقه جنسی به زنان و مبتلا بودن حضرت به شهوت و تهمت های دیگر جواب می دهند. همچنین است در این ازدواج هایی که اهل بیت و پسرانشان به آن اقدام کرده اند. مراد از تقیه در اینجا ترس به تنهایی نیست که آنها اگر دختر به جوانی نمی دادند مشکلات به آنها وارد می شد. بلکه اینجا شکل دیگری از تقیه نیز هست و آن تلاش برای کم کردن فشار از آنها در ضمن این خویشاوندی هاست یا به نحو تقیه مداراتی که درصدد رسادن به دیگران برمی آید که وصلت کردن اهل بیت با آنها خوب است و در این، مصالح بلندی برای شیعیان وجود دارد. 
آنچه که از این تفسیر طرفداری می کند اجرای این نزدیکی های گسترده بین متون و مواضع اهل بیت از خلفا و جانشینان آنهاست. این نزدیکی ها به ما اجازه نمی دهد که این خویشاوندی ها را یک وضعیت طبیعی تفسیر کنیم. زیرا این با سایر متون و مواضعی که از اهل بیت پیامبر شناختیم هماهنگی ندارد پس باید دنبال تفسیر دیگری برای این اتفاق رفت. حال آنکه غیر از تقیه به معنای گسترده اش نیست. 
مکتب دوم: مکتبی است که کمترین حضور را نسبت به مکتب اول در بین شیعیان دارد اما در زمان اخیر میان محققین در حال رشد است، باوجود اینکه بعضی از جزئیات آن قدیمی است و به قرن های نخستین برمیگردد. این مکتب بر این باور است که تجدید نظر در اصل وجود این خویشاوندی ها بر ما واجب است. آیا اینجا دستاوردهای تاریخی تاکید شده ای که وجود این خویشاوندیهای بین خانواده پیامبر و خانواده های خلفا و جانشینانشان را برای ما خاتمه می دهد وجود دارد یا نه؟ و در این ساختار علما و محققین این مکتب در اکثر این خویشاوندی ها و چه بسا همه آن ها تشکیک ایجاد کردند و بعضی نوشته های مختلف در این زمینه دارند همانطور که علامه سیدجعفر مرتضی و شیخ نجم الدین طبسی و غیر از این دو نوشته اند. در اینجا گرایش امروز به تجدید نظر در استحکامات تاریخی ای که این خویشاوندی ها را ثبت کرده اند است. این محققین می گویند تجدید نظر در مورد این موضوع برایمان فرصت های بزرگی را برای شک کردن در اصل وقوع این خویشاوندی ها نشانمان می دهد. و اینکه اگر هم اتفاق افتاده بسیار محدود بوده. به صورتی نبوده که قیام کند کسی به ده ها ازدواج همانطور که نیکوست. 
یکی از مستندات تشکیک در این خویشاوندی ها بررسی منابع آن است. اغلب منابع آن سنی و یا غیر شیعه است و این آن چیزی است که راه را باز می کند برای احتمال دروغ بودن موضوع مخصوصا بعد از وجود تعارض بین شان؛ به خاطر ادعای این که اهل بیت از روند خلفا و جانشینان و کارگزاران آنها راضی بودند. بله این محققین به این که بعضی از این روایات در مصادر شیعه موجود است اقرار می کنند مانند آنچه در کتاب کافی شیخ کلینی و ارشاد شیخ مفید آمده است. لکن آنها می گویند میتوان آن مقدار کم را از حیث سند یا از حیث تضارب داده های موجود در بین منقولات تاریخی یا غیر آن؛ بررسی کرد. مضاف بر ضرورت اعتراف به اینکه بعضی روایات سنی در کتب حدیثی و تاریخی شیعه نفوذ کرده است. 
می توانم بگویم که مکتب اول و دوم با هم مکتب بزرگی را تشکیل می دهند که در برخی از خویشاوندی های تاریخ بررسی می شود. و تفسیری که بیان شد نظر و دیدگاه آنها بود که هردو را به تفصیل بیان کردم.
مکتب سوم: مکتبی است که از کمترین طرفدار برخوردار است اما در فاصله اخیر شروع به رونق گرفتن کرده است. همچنین در بعضی از محافل نور چشمی که جریان های منتقد یا اصلاحی در اندیشه شیعی نامیده می شوند رونق دارد. اینها در این قضیه گفته هایی را مطرح میکنند که قبلا در محیط شیعیان بسیار کم مطرح می شد. از مهم ترین و بارزترین این گفته ها این است که امام علی بن ابی طالب شایسته تر به خلافت بود و آنچه برخی اصحاب در سقیفه بنی ساعده در حاشیه علی و خاندان هاشم انجام دادند مناسب نبود. قطعا از جانب بعضی از صحابه عجله ای در این کار صورت گرفت که مخالف بود با دستورات پیامبر در آنچه از جانب خداوند در تعیین جانشین بعد از خود مقرر نمود. اما آنچه به دست آمد این بود که در فاصله ماه های اول بحرانی بین خاندان علی و بسیاری از اصحاب مخصوصا ابوبکر و عمر درگرفت، امام علی زمانی که از رسیدن به خلافت ناامید شد و دیگر فایده ای از تنازع ندید چرا که شرایطی که واقع شد تقریبا خاتمه یافته بود؛ پس به تقیه نپرداخت و بر هراس و بیم زندگی نکرد. فرض شده است که این امور که دیگر بررسی آن ممکن نیست رفتاری سیاست مدارانه بوده در قبال امری که اتفاق افتاده است. حضرت با این سیاست باعث درهم فشرده شدن جو عموم در اسلام شد. حضرت 25 سال طولانی پیوسته همراه سه خلیفه اول بود، علی رغم ملاحظاتش در اینجا و آنجا در بعضی از سیاست ها و موضع گیری ها. به همین خاطر این خویشاوندی ها اتفاق افتاده است. زیرا علی دیگر بر این باور نبود که مساله خلافت مساله ممکنی باشد و برگشت دوباره آن حضرت به فعالیت در زندگی اسلامی معنایی ندارد و مصالح بالاتر برای مسلمانان، پیش از این موضوع که نهایتی برای کشمکش در آن یافت نمی شود، سایه می افکند. این از خطاهایی است که واقع شده و زمینه سخن گفتن از آن به پایان رسیده . این آن چیزی است که– از دید این مکتب – روابط حسنه بین حضرت و سایر صحابه قبل از سرپرستی خلافت را تفسیر می کند، قطعا خلفای اول به حضرت مراجعه می کردند و حضرت در امور جنگ و غیر آن مشورت می داد و در احکام قضائی نزد حضرت به دلخواه خود عمل می کردند و به حکمش راضی بودند و غیر از این مطلب، آنچه از متونی که مربوط به قضاوت علی و رضایت خلفا به این قضاوت چندین مرتبه وارد شده است. از جمله بارزترین شخصیتهای این مکتب امروز شیخ محمد واعظ خراسانی یکی از شاگردان آیت الله بروجردی و دبیرکل سابق مجمع جهانی تقریب مذاهب ایران . 
بعضی از افراد این گروه معتقدند که اینجا دو جنبه در امامت است که به اهل بیت پیامبر اعطا شده است: جنبه سیاسی و آن خلافت بعد از پیامبر است که از آن به حدیث غدیر تعبیر می شود و جنبه علمی دینی که در مرجعیت دینی برای گرفتن مضمون سنت نبی بود نمایان می شود و از آن به حدیث ثقلین تعبیر می شود. این گروه معتقدند که امروزه فعال کردن حدیث ثقلین از شیعه طلب می شود و  آنچه که امروز به مسلمانان کمک میکند مراجعه به اهل بیت برای گرفتن نشانه های دین است. چرا که اهل سنت هر چند اهل بیت را دوست دارند اما کسانی که در کتاب های حدیثی و فقهی و غیر این دو اهل بیت نزدشان به عنوان مرجع باشد بسیار کم اند. 
این خلاصه ای از این صحنه بود اما رسیدن به نتایج نهایی به مناسبتی دیگر احتیاج دارد. 
 

 




نظرات کاربران