پیامبر میگوید بعد از 30سال خلافت تبدیل به پادشاهی میشود. خلفای بنیامیه و خلفای عباسی خود را خلیفه مسلمین میگفتند اما در حقیقت ملوکیت بوده و قیام امامحسین علیه ملک عضوض بوده است. امامحسین در زمان خلافت خلفای راشدین قیام نکرد اما در زمان یزید وقتی میبیند مسیر منحرف شده قیام میکنند. قیام امامحسین رضیاللهعنه در راستای مخالفت با حاکم وقت یعنی یزید بود و این قیام و تأیید آن از طرف امت و بزرگان اسلام نشانهای میتواند باشد که حاکمیت یزید دچار انحرافات جدی بوده است.
محمدهادی کاظمی
شاید اگر به خیلی از ما بگویند اهل سنت امامحسین(ع) را دوست دارند، کمی یکه بخوریم.وقتی آنها بگویند محبت اهلبیت(ع) را جزئی از ایمان خود میدانند و از نظرشان کسی که این محبت را ندارد، ایمان ناقصی دارد، حتما شگفتزده خواهیم شد. اما اینها برای ما عجیب است مایی که آشنایی کافی با برادران مسلمان سایر مذاهب نداریم و تصور میکنیم اهلبیت(ع) صرفا در دایره تشیع جای میگیرند. آشنا شدن با نگاه اهل تسنن به مساله قیام امام حسین (ع) میتواند بسیاری از تصاویر ذهنی ما را روشن و دقیق کند. ماموستا اقبال بهمنی از روحانیون اهل سنت کردستان در گفتوگویی با ما میگوید اینها همه واقعیت دارد و اهلبیت(ع) در قلب اهل تسنن جای دارند.
بهنظر شما حرکت و قیام امامحسین(ع) در راستای احیای وحدت امت اسلامی بوده است؟
در زمان و مکانی که امام حسین در آن زندگی میکرد 3 دوره طی شده بود یکی دوره رسولالله(ص) که امام حسین اجتماع و وحدت امت را دیده بود، دوره دومی که امامحسین شاهد آن بود دوره خلافت خلفای راشدین و فتوحات اسلامی بود و وحدت و اجتماع و عمل به کتاب و سنت را در این دوران دیده بود. دوره سوم دوره حاکمیت یزید بود. وقتی امام حسین، حاکمیت یزید را با انحرافاتی که در دستگاه حکومت و امپراتوری اسلامی بهوجود آمده بود مشاهده کرد سکوت را بر خود جایز ندانست. حرکت امام حسین به گفته خودشان در راستای بازگرداندن امت به وحدت امت در دوره اول بود. موفقیت امام حسین در این بود که اولا امت را متوجه وظایف اصلی خود کرد که همان عمل به کتاب و سنت و سیره پیامبر اکرم بود و دوم احیای ارزشهای اسلامی که بزرگترین ارزش اسلامی وحدت امت و جامعه اسلامی است. حرکت امامحسین به حسب ظاهر در آن زمان پیروز نبوده ولی باعث شد که عدهای که با لباس دین دست به خطاهای بزرگی میزدند بعد از مدتی رسوا شوند و امت اسلام متوجه حرکتهای قبیح آنها شدند. در واقع امت با حرکت امام حسین بیدار شدند و به سنت ازیاد رفته رسولالله بازگشتند.
آیا میشود حکومت یزید را خلافت و حکومت اسلامی دانست؟
خلافت بر مدار راست نبوت بعد از اینکه امام حسن حکومت را رها میکنند دیگر وجود ندارد. خلافتی که بر مبنای شورای حل وعقد بوده تمامشده و پیامبر میگوید بعد از 30سال خلافت تبدیل به پادشاهی میشود. خلفای بنیامیه و خلفای عباسی خود را خلیفه مسلمین میگفتند اما در حقیقت ملوکیت بوده و قیام امامحسین علیه ملک عضوض بوده است. امامحسین در زمان خلافت خلفای راشدین قیام نکرد اما در زمان یزید وقتی میبیند مسیر منحرف شده قیام میکنند. قیام امامحسین رضیاللهعنه در راستای مخالفت با حاکم وقت یعنی یزید بود و این قیام و تأیید آن از طرف امت و بزرگان اسلام نشانهای میتواند باشد که حاکمیت یزید دچار انحرافات جدی بوده است.
حکومت یزید کجا از راه راست خارج شد؟ آیا اصلا این حکومت مشروعیت داشت؟
آنچه کتابهای تاریخی و سیره بیان کردهاند این است که پیامبر فرمودهاند که خلافت اسلامی بعد از من تا 30سال است. بعد از آن ملک عَضوض، ملوکی هستند که حاکمیت را به دندان میگیرند و به آن میچسبند. این 30سال بعد از پیامبر تا پایان حکومت 6 ماهه امامحسن بوده است. پس بعد از 30سال، حکومت و امارت یزید خلافت نبود بلکه ملوکیت بود و طبق نصوص تاریخی مورد تأیید رسولالله نبوده و راه راست خلافت اسلامی عوض شده و تبدیل به ملوکیت شده است. در حکومت یزید اولا شورایی نبود که وی را تعیین کند، ثانیا یزید در حکومت بسیار خودرأی و دیکتاتور بود و از اصحاب رسولالله رضیالله عنهم هیچ مشورتی نمیگرفت. بزرگترین صحابی رسولالله صلیالله علیه وسلم و اهلبیت پیامبر در آن زمان، حضرت امامحسین بود که مورد توجه یزید نبود بلکه توسط یزید به شهادت رسید. عبدالله بن عمر و عبدالرحمن ابن ابیبکر و عبدالله ابن زبیر و بسیاری از اصحاب رسولالله که زمان پیامبر و خلفای راشدین را درک کرده بودند مورد مشورت یزید نبودند. ثالثا منکرات زیادی توسط دستگاه خلافت یزید بهوجود آمد از جمله شرابخواری و بینمازی که در تواریخ اسلامی شواهد زیادی موجود است.
با این توصیفات از حکومت یزید، قیام امام حسین(ع) را چگونه باید تفسیر کرد؟
اهل سنت معتقدند امام حسین برای ادای وظیفه دینی خود قیام کرد و خود امام حسین در خطبهای که از ایشان مشهور است میفرمایند من قیام نکردم مگر برای اصلاح و اینکه مردم را متوجه دین جدم رسولالله بکنم و امر به معروف و نهی از منکر کنم که بزرگترین منکر در دستگاه خلافت یزید بهوجود آمده بود. حرکت امامحسین در راستای عمل به آیه «ولتکن منکم امت یدعون الی الخیر یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» بود. حضرت حسین در راستای همین آیه و فرمایش رسولالله قیام را آغاز کردند که فرمود اگر منکری در جامعه مشاهده کردید اگر توان داشتید حتما آن را تغییر بدهید و اگر نتوانستید با زبان متذکر شوید و اگر باز هم نتوانستید با قلب خود از آن اعراض کنید .
متأسفانه براساس منابع تاریخی معتبر، افرادی که در قیام امامحسین علیهالسلام شرکت داشتند تعداد بسیار اندکی بودند که نشان میدهد امت یا آگاه نبودند که با امامحسین علیهالسلام همراه نشدند و یا خود امت منحرف شده بودند. تحلیل شما از عدمهمراهی امت با قیام امام حسین علیهالسلام چیست؟
ما نمیتوانیم بگوییم همه امت در انحراف به سر میبردند و بهنظرم انحراف اصلی از حاکمیت بود. اما یک عده از خواص در همراهی با این قیام سکوت کرده بودند. ما میبینیم که مردم کوفه از حضرت حسین دعوت کردند که بیاید رهبری آنها را برعهده بگیرد ولی وقتی امام حسین از مدینه حرکت کردند و آمدند به سمت آنها، خواص که قدرت اصلی اجتماع را در دست داشتند متأسفانه مورد فریب زر و زور و تزویر قرار گرفتند و عهد و پیمانی را که با امامحسین بسته بودند شکستند. البته بعدا پشیمان شدند و عدهای با عنوان توابین و عدهای با عنوان خونخواهی امامحسین قیام کردند. قبل از قیام حضرت حسین شاید بتوانیم بگوییم امت دچار غفلت بودهاند اما خون امامحسین بود که امت را از غفلت خارج کرد.
بخشی از امت رسولالله در شام بودند. بهنظر شما آنها دچار چه انحرافی بودند؟
یکی از خطاهای ما این است که منکرشناس نیستیم یا دیر منکر را میشناسیم. منکرات را میتوان به چند دسته تقسیم کرد؛ منکرات سیاسی و منکرات دینی و مذهبی و شرعی. دستگاه یزید به وسیله زر و زور و تزویر مردم شام و کوفه را منحرف کرده بود اما مردم مکه و مدینه وقتی اشتباهات یزید را دیدند قیام کردند و در مدینهالنبی واقعه حره بهوجود آمد که عده زیادی از مسلمانان مدینه توسط سپاه یزید شهید شدند. جامعه شام و کوفه دچار غفلت سیاسی شده بودند و نتوانستند بهموقع منکر را درک کنند و علیه آن اقدام کنند.
برای ترویج فرهنگ حسینی که فرهنگی فرامذهبی است چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم؟
در خطبهای مشهور امامحسین میفرمایند تمسک به کتاب خدا در هر زمانی اصل و اساس است و پیامبر هم این را دارند که تمسک به کتاب خدا میتواند جامعه را از انحراف و غفلت دور کند پس برای ترویج فرهنگ امام حسین اولا باید به قرآن بازگردیم و مفاهیم و آموزههای قرآن را ترویج کنیم. ثانیا باز طبق فرمایش امامحسین باید بهدنبال ترویج سیره رسولالله و احیای سنت ایشان باشیم. سنتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی رسولالله را بشناسیم و در راه ترویج آن کوشا باشیم.
دیگر اینکه من معتقدم بزرگان دین الگوهای جامعه هستند و باید اسم و شخصیت اینها همیشه جلوی چشم ما باشد. باید معرفی بشوند و نباید فراموش شوند و ما باید از شخصیت آنها الگوبرداری کنیم البته هدف آن شخصیت بسیار مهم است و هر شخصیتی هم هدف و مسیر را نشان میدهد مثلا امامحسین میفرماید سیره جدم رسولالله. اما اسم شخص و شخصیت او سرلوحه است و باید الگو قرار بگیرد.
امام حسین را اهل سنت به چه عنوانی بیشتر میشناسند؟ بهعنوان نوه پیامبر یا صحابی آن حضرت و یا یک انقلابی که علیه جور زمانه قیام کرد؟
امام حسین جزو اهلبیت و خمسه آل عباست که پیامبر میفرمایند: «اللهم هولاء اهلبیتی و یطهرهم تطهیرا» و جزو عترت پیامبر هستند که مورد محبت و عنایت ویژه پیامبر بودهاند. رسولالله میفرمایند هر پیامبری نسل خودش از پشت خودش بود اما نسل من از پشت علی و فاطمه است و میفرمایند نسل من از اینها در دنیا انتشار پیدا میکند و تا قیامت هست و بیشتر اهل سنت این جنبه را مورد نظر دارند. درمناطق اهل سنت ما اسم حسن و حسین و علی خیلی زیاد داریم که بهعنوان تبرک این نامگذاری صورت میگیرد. شأن نزول برخی آیات در مورد اهلبیت رسولالله است. ازجمله آیات سوره انسان «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا»و آیه مباهله در سوره آلعمران و آیه تطهیر در سوره احزاب که امامحسین یکی از این اهلبیت است وهمچنین آیات و روایات زیادی در تأیید صحابه رسولالله داریم که امام حسین بهعنوان صحابی پیامبر نیز است که تربیت شده رسولالله است و فضایل اصحاب هم شامل ایشان میشود. جنبه انقلابی هم مزید بر اینهاست و مورد توجه و الگوی ماست و خیلی از حرکتهای دینی و مبارزات اهل سنت الگو گرفته از حرکت امام حسین بوده مثلا حرکت عبدالله بن زبیر در مکه علیه یزید برگرفته از حرکت امام حسین بوده است.