عبارت دومینوی سقوط دولتهای چپگرا یا بازگشت راستگرایان در آمریکای لاتین، پیش از آنکه از متن تحولات کشورهای این منطقه برخاسته باشد، حاصل عملیات روانی و جنگ رسانههای وابسته به نظام سلطه است که تضعیف روحیه، ایجاد ترس، تردید و خودباختگی در دولتها و ملتهای لاتینی را هدف گرفته است. این راهکُنش پس از پیروزی راستگرایان در آرژانتین در دستور کار قرار گرفته و در انتخابات اخیر پارلمانی در ونزوئلا دارای کارکرد موفقی بوده است.
امیر تفرشی – دبیر اجرایی خانه آمریکای لاتین
■ مقدمه
دو شکست پیاپی دولتهای مستقل و مترقی در آمریکای لاتین، کم و بیش نیرویهای ارزشی و انقلابی ایران را در این اندیشه فرو برده است که آینده روابط و همکاریهای کشور با دوستانمان در این منطقه جغرافیایی از جهان، چه سمت و سویی خواهد گرفت.
نویسنده در این یادداشت تلاش میکند به اختصار پاسخی درخور به دغدغه ذکر شده، ارائه کند.
مخاطبان نوشته حاضر، آن دسته از نیروهای اجتماعی و سیاسی کشور هستند که حفظ و تقویت نظام جمهوری اسلامی را در چارچوب آرمانهای انقلاب اسلامی دنبال میکنند. لذا جریان دیگری که بقای نظام را در گروی در هم تنیده شدن امور کشور با نظام مسلط جهانی دنبال میکند، از دایره مخاطبان این یادداشت خارج است.
■ چرا آمریکای لاتین؟
در چارچوب آنچه در مقدمه ذکر شد، اهمیت روابط ایران با کشورهای آمریکای لاتین در محورهای زیر قابل درک است:
- کشورهای آمریکای لاتین به رغم حضور در «غرب جغرافیایی»، خارج از حوزهی «غرب تمدنی» قرار دارند.
- روابط ایران با کشورهای این حوزه، موجب ایجاد تنوع در روابط خارجی ایران و جلوگیری از تمرکز صرف بر روابط با کشورهای حوزه شمال و غرب تمدنی میشود.
- ظرفیتهای عمیق عدالتخواهانه و ضد استکباری در متن ملتها و دولتهای آمریکای لاتین، زمینهی همسویی بیشتر نیروهای انقلابی در طرفین را فراهم آورده است.
- آمریکای لاتین به عنوان پُر آبترین منطقه جغرافیایی جهان، برخوردار از غنیترین منابع انرژیهای تجدیدناپذیر و حاوی ظرفیتهای بالایی برای همکاریهای اقتصادی دو جانبه با ایران است. کشورهای این منطقه همچنین بازار مناسبی برای صادرات تولیدات ایرانی و خدمات فنی-مهندسی کشورمان محسوب میشوند.
- آمریکای لاتین یکی از مستحکمترین پایگاههای حمایت از فلسطین است؛ موضوعی که یکی از اصول آرمانی انقلاب اسلامی ایران را در بر میگیرد. واکنش دولتها و ملتهای این منطقه در قبال تحولات یک دهه اخیر در سرزمینهای اشغالی، گویای این واقعیت است.
- ظرفیتهای مردمی در کشورهای این منطقه برای پذیرش ایدئولوژیهای ظلمستیز، بستر مناسبی برای معرفی اسلام ناب و صدور اندیشه انقلاب اسلامی را فراهم میآورد.
- آمریکای لاتین نزدیکترین خشکی به بزرگترین دشمن انقلاب و مقاومت اسلامی است که بر اهمیت راهبردی این منطقه میافزاید.
■ عملیات علیه اُمید
بر مبنای آنچه در باب اهمیت آمریکای لاتین عنوان شد، عدم توفیق ایران در گسترش مناسبات با کشورهای این منطقه از جهان را، میبایست به عنوان یک موفقیت برای مخالفان خارجی و داخلی انقلاب اسلامی محسوب کرد. لذا جریان مذکور از هیچ تلاشی برای ایجاد ممانعت در روابط دو جانبه فروگذار نمیکند.
ایجاد «تردید» و «نا اُمیدی» در نیروهای انقلابی و عدالتخواه در هر دو سوی این روابط، یکی از حربههای نظام سلطه است.
عبارت "دومینوی سقوط دولتهای چپگرا" یا "بازگشت راستگرایان در آمریکای لاتین"، پیش از آنکه از متن تحولات کشورهای این منطقه برخاسته باشد، حاصل عملیات روانی و جنگ رسانههای وابسته به نظام سلطه است که تضعیف روحیه، ایجاد ترس، تردید و خودباختگی در دولتها و ملتهای لاتینی را هدف گرفته است. این راهکُنش پس از پیروزی راستگرایان در آرژانتین در دستور کار قرار گرفته و در انتخابات اخیر پارلمانی در ونزوئلا دارای کارکرد موفقی بوده است.
ذکر این نکته البته به معنای نادیده انگاشتن ضعفها و ناکارآمدیهای موجود در این فرآیند نیست که خود مجال بحث دیگری میطلبد.
در سوی ما نیز ماجرا به شکل مشابهی دنبال میشود. با نگاهی گذرا به محتوای مطالب رسانههای فارسیزبان داخلی و خارجی، میتوان تعقیب رویکرد فوق را مشاهده کرد. تیترهای تهاجمی با مضمون شکست تفکر انقلابی و ضد استکباری در آمریکای لاتین، حاصل دوباره بلعیدنِ آن چیزیست که در رسانههای جریان اصلی تولید شده و در اینجا نیز تضعیف اراده، ایجاد دلهره و دلسردی در نیروهای انقلابی ایران را هدف گرفته است.
■ جنگ ارادهها
با اشراف بر ملاحظات فوق، اهمیت سخنان رهبر حکیم انقلاب اسلامی که در دو دیدار اخیر ایشان با روسای جمهور ونزوئلا و بولیوی ایراد شد، بیش از پیش نمایان میشود. مرور بیانات ایشان همچنین راهکارهای مشخصی پیشِ پای نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی قرار میدهد.
تاکید رهبر انقلاب بر واژگان کلیدی «جنگ ارادهها» و «تقویت و استحکام ارادهها» در دو دیدار اخیر، برخاسته از تجربه سیاسی طولانی و شناخت کافی از هدفگذاریهای جبهه مقابل است.
دشمن مشترکِ اندیشهی انقلابی در دو سوی جغرافیا - با دامن زدن بر یک جنگ رسانهای – تضعیف روحیه و اراده نیروهای مستقل و عدالتخواه را هدف گرفته تا این نیروها را از پیش برای واگذاری میدان در نبردهای آتی آماده سازد.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین «تقویت ارادهها» و «افزایش ارتباطات و همکاریها» را به عنوان مسیر مقابله با سیاستهای نظام سلطه معرفی میکنند.
■ چیدن تخممرغها در سبد دولتها
حال که رهبری انقلاب به مثابه قطبنمای حرکت نیروهای ارزشی و انقلابی، ایستادگی برخی کشورهای آمریکای لاتین را «جذاب و قهرمانانه» میخواند و به صراحت اظهار میدارد «جمهوری اسلامی ایران از هر کس در هر جای دنیا که در مقابل زورگویی و سلطه ایستادگی کند حمایت میکند»، وظیفه ما چیست؟
آیا صرف اینکه از دولت جمهوری اسلامی ایران خواسته شود که در توجه به این خطوط ترسیمی کوشا باشد، کافیست؟
بر همگان واضح و مبرهن است که دولت کنونی جمهوری اسلامی – به رغم آنچه در سیاستهای «اعلامی» خود ابراز میدارد – ارادهای برای گسترش همکاریها با کشورهای عضو جبهه ضد استکباری در آمریکای لاتین ندارد. این دولت در عین حال، با حفظ ظاهر و اِعمال سیاستی فرصتطلبانه تنها در پی آنست تا مادامی که این دولتها در مسند قدرت هستند، رای آنها را در نهادها و سازمانهای بینالمللی در کیسه خود نگه دارد.
موضوع دیگری که اهمیت توجه نیروها و نهادهای انقلابی کشور را افزون میکند، التفات به این واقعیت است که تا وقتی تمام تخممرغها را در سبد دولتها بگذاریم - با تغییر این دولتها در ایران یا سوی دیگر – شاهد دگرگون شدن روابط خواهیم بود. کما اینکه با روی کار آمدن دولت یازدهم در ایران، تغییر رویکردی جدی در ارتباط با آمریکای لاتین را مشاهده کردیم. اما زمانی که ارتباطات بر شانه ملتها و نهادهای مردمی مستقر باشد، تغییرات دفعی در این سو و آن سو، مانع تداوم روابط و نیل به اهداف نخواهد شد.
■ نقشه راه
نگارنده به عنوان محقق کوچکی که ظرف یک دهه گذشته سرمایه مادی و معنوی خود را مصروف شناختی صحیح از منطقه آمریکای لاتین کرده است، با نهایت خضوع خدمت برادران و خواهران انقلابی خود عرضه میدارد که از فرصت و فضای موجود در آمریکای لاتین که بستر مناسبی برای تقویت ارتباطات و همکاریهای جبهه مقاومت و نیروهای انقلابی را فراهم آورده، غفلت کردهایم. بر همین مبنا، اینکه در آینده و پس از اتمام فرصت موجود، انگشت حسرت بر دهان گیریم و دنبال مقصر بگردیم، پذیرفته نخواهد بود.
لذا چنانچه روابط با آمریکای لاتین – با مختصات ذکر شده در آغاز این نوشته – برای نیروها و نهادهای ارزشی و انقلابی ایران حائز اهمیت است، باید مسیری متفاوت از آنچه تا امروز پیموده شده، در دستور کار و برنامهریزی قرار گیرد.
در وضعیت کنونی، دوستان و همفکران ما در آمریکای لاتین نیازمند مشاوره، همفکری و تقویت روحیه و اراده برای ادامه مقاومت و ایستادگی هستند. رهبر حکیم انقلاب در دیدارهای اخیر با مقامات ارشد کشورهای این منطقه، پیشرفتهای سختافزاری آنها در جهت استقلال سیاسی و اقتصادی را لازم و ارزشمند خواندند و در عین حال بر «پیشرفتهای نرمافزاری» در این مسیر تاکید کردند.
این موضوع، میتواند نقطه شروع مناسبی برای هدفگذاری ارتباطات و انتقال تجربیات بین نیروهای انقلابی و عدالتخواه در ایران و کشورهای آمریکای لاتین باشد.