در حال بارگذاری ...

تغییر ذهنیتی که شهید شوشتری در مردم نسبت به نظام و سپاه به وجود آورد، بزرگ ترین خدمت او در منطقه و نزد برادران اهل تسنن است؛ حتی ذهنیت ملت نسبت به استان سیستان و بلوچستان و قوم بلوچ. چنانچه خودش در جایی گفته است: امیدوارم خون من باعث آبادانی و عمران در این استان بشود.

مهدی مزراعی،

از همکاران شهید شوشتری در قرارگاه قدس:

همین که سردار شوشتری یا بهتر بگویم سپاه، یکی دو همایش قومی و طایفه ای در سطح منطقه برگزار کرد، سبب برداشته شدن یک بار روانی از فکر بسیاری از دست اندرکاران اجرایی و سیاسی استان شد که پس می شود تا این اندازه روی مردم منطقه حساب باز کرد!

به طور حتم اگر سردار شوشتری طی مدت زمانی که وقت و سرمایه خودش را متمرکز در برگزاری این گونه برنامه های اجتماعی و فرهنگی ساخت، به انجام عملیات های نظامی و امنیتی دست می زد، نه تنها پشتیبانی مردم را از کف می داد، بلکه به چنین موفقیت هایی نیز نمی توانست برسد.[1]


تغییر ذهنیتی که شهید شوشتری در مردم نسبت به نظام و سپاه به وجود آورد، بزرگ ترین خدمت او در منطقه و نزد برادران اهل تسنن است؛ حتی ذهنیت ملت نسبت به استان سیستان و بلوچستان و قوم بلوچ. چنانچه خودش در جایی گفته است:

- امیدوارم خون من باعث آبادانی و عمران در این استان بشود.

ممکن بود آن اندازه که خون این شهید و دیگر شهیدانی که با او به خاک و خون افتادند، توجه و حساسیت در سطح کشور نسبت به رسیدگی به وضع محرومان این استان و اوضاع منطقه جنوب شرق کشور ایجاد کرد، حیات شان نمی توانست این همه برکت را به ثمر برساند.[2]

 

در مرتبه ای که فرماندهی نیروی زمینی به زاهدان آمده بود، وسط یک جلسه مهم به گوش سردار شوشتری رساندند که شماری از عشایر منطقه آمده و با او کار دارند.

ما دیدیم آرام برگشت به سردار پاک پور گفت:

- ببخشید! با من کاری دارند که باید بروم و انجامش دهم!

تا این اندازه به عشایر اهمیت می داد. اگر هم همزمان یکی از همکاران به سردار شوشتری مراجعه می کرد و از طرفی دیگر عشایر از راه می رسیدند، نخست وقتش را به آنان اختصاص می داد و سپس به همکاران فرصت می داد.

می گفت که اگر ما بخواهیم در حق این مردم خدمتی به انجام برسانیم، می باید با همین لباس سبز و نشان درجه هایمان برویم تا آنان حس کنند که پاسداران انقلاب اسلامی از خودشان و مفتخر به خدمت رسانی به مردم است.

رابطه ای صمیمی و سنتی با یکایک اهالی که بهش مراجعه می کردند، برقرار می ساخت. مردم هم چهره نظام، امام، رهبری، سپاه، اسلام و انقلاب را در او می جستند.[3]

 

شهید محمدزاده (همکار شهید شوشتری) خودش توی نشست شورای تامین استان برای مان بازگو می کرد که رفته بودم تا در خانه یکی از محرومان کیسه های آرد و دیگر توشه های خوراکی را تحویل بدهم که دیدم دو نفر دارند با چهره ای غضبناک به من نگاه می کنند.

بهشان گفتم که ما به مناسبت ماه مبارک رمضان اینها را افتخار پیدا کرده ایم که برای تان بیاوریم.

شهید تعریف می کرد که من برگشتم سپاه که دیدم یکی آمده و می گوید پدرش توی درگیری با سپاه کشته شده و او با خودش عهد بسته تا انتقام خونش را نگرفته، از پا ننشیند و با نخستین پولی که به دستش رسید، اسلحه بخرد و با برادرش با سپاه بجنگد!

شهید می گفت که آن جوان با صدایی لرزان برگشت و گفت که اما این حرکت شما که مواد غذایی در خانه مان آوردید، اساسا فکرمان را دگرگون ساخت و حالا به عنوان سربازتان هرکاری که بگویید حاضریم به انجام برسانیم.

و من فکر می کنم همین اندازه از زبان من در شناخت سردار محمدزاده کفایت کند.[4]

پانوشت:

[1]  - شهیدان همبستگی، ص 696  - 697

[2]  - شهیدان همبستگی، ص 697

[3]  - شهیدان همبستگی، ص 700

[4]  - شهیدان همبستگی، ص 702

 




نظرات کاربران