بشار اسد، که از فردای مرگ حافظ اسد، و پیش از همه ی حاکمان عرب منطقه، اصلاحات سیاسی تدریجی و قطره چکانی را کم و بیش شروع کرده بود، حال و روز کشور و مردمش این شد که می بینید... و یکی از علل آن، غفلت از آتش زیر خاکستر دگرگونی های اقلیمی، و احتمالِ قوی گره خوردن آن با تحولات سیاسی و ژئوپلتیکی بود.
سال 2011 در سوریه، مجموعه ای از علل و عوامل، زمینه ساز انحراف راهپیمایی های مسالمت آمیزِ جوانانی شد که از بشار اسد، تنها خواستار فضای بازترِ سیاسی و مبارزه با فساد حزب بعث بودند؛ به عبارتی، کاتالیزور تبدیل آن راهپیمایی ها، به تقابلاتِ خشونت آمیز و سپس شورش مسلحانه، و در نهایت افتادن همه چیز به دست گروهکهای قارچگونه ی تروریستی وصلِ به خارج.
به یکی از آن عوامل، که اتفاقاً برای ما خیلی موضوعیت دارد، در نوشته جات فارسی این چند ساله هیچگاه اشاره نشده:
پیش از 2011، خشکسالی شدید چند سالِ پیاپی در بخشهای گسترده ای از سوریه، صدها هزار نفر از کشاورزان را به حلبی آبادهای اطراف شهرها، به ویژه دمشق، حما، حمص، حلب و درعا رانده بود.
این حاشـــــیـــــه نشــــیـــنـــــــان تقریباً هیچگاه زخمشان دیده نشد و ناله شان شنیده نشد.
وقتی که جوانانِ شهری تحصیلکرده ی متأثر از موجِ مشکوکِ موسوم به بهار عربی به خیابان آمدند، اینها هم به زعم خودشان فرصتی به دست آوردند تا از حاشـــــیـــه به مــــتـــــــــــن بیایند و صدایشان را به همه جا برسانند؛ اما... شد آنچه شد.
خودتان می توانید حدس بزنید که چنین جماعتهایی را، محال است که بتوان مدیریت کرد.
محال است که بتوان آنها را از افراطکاری و تخریبگری و رفتارهای تحریک آمیز، و آب ریختن به آسیابِ طمع ورزانِ خارجی، و بهانه دادن به دست برخی نظامیانِ بی تدبیر و طرفدارِ سرکوبِ آهنین، دور نگه داشت. محال است که بتوان به آنها چرخه ی خبیثه ی خشونتِ متقابل را توضیح داد.
از میان آن کشاورزان و هموطنانِ غیر کشاورزشان، تعداد کثیری، امروز بچه های بیگناه خود را به دندان می گیرند و از بمبها و موشکها به در می برند، شماری به گروهکهای چندصدگانه ی به اصطلاح جهادی پیوسته اند، و شماری هم در زمره ی یگانهای «دفاع الوطنی» همراه ارتش، علیه افراطیونِ هموطن و غیر هموطنشان می جنگند.
طنز تلخ قضیه اینجا است که اعتراضات جوانانِ سکولار تر از بشار اسد و حزب بعث، به جهادِ مقدسِ جوانانِ خشکه مقدس تر از سید قطب اخوانی انجامید.
بشار اسد، که از فردای مرگ حافظ اسد، و پیش از همه ی حاکمان عرب منطقه، اصلاحات سیاسی تدریجی و قطره چکانی را کم و بیش شروع کرده بود، حال و روز کشور و مردمش این شد که می بینید... و یکی از علل آن، غفلت از آتش زیر خاکستر دگرگونی های اقلیمی، و احتمالِ قوی گره خوردن آن با تحولات سیاسی و ژئوپلتیکی بود.