در حال بارگذاری ...

امام صادق «ع» به لحاظ ادبیات گفتار بسیار «خونسرد» و به لحاظ دفاع از حرف حق بسیار «خونگرم» بودند و در مقابل تخریب حقیقت «غیرت» داشتند. سیره امام صادق «ع» تعهد در برابر حقیقت و خونسردی در روش بیان حقیقت بوده است. ایشان شاگردان خود را نیز اینطور تربیت می کردند.

استاد حسن رحیم پور ازغدی

 

بزرگ معلم مباحثه و مناظره

معلم بزرگ مناظره به سبک اسلامی، اخلاقی، علم محور، حقیقت طلب و آزادگی امام جعفر صادق «ع» است. باید دید ایشان چگونه با مخالفین خود روبرو می شدند. از مخالفین اصل دین و خدا گرفته تا مخالفین مذهب و حتی در درون مذهبی با انشعابات انحرافی مانند غالیان و شکاکان و ... مشی ما در مواجهه فکری با مکاتبی که مثل ما فکر نمی کنند، اعم از اینکه مخالف ما باشند یا اینکه صرفا موافق نباشند، باید برگرفته از سیره این بزرگوار باشد.

بعضی ها فکر می کنند اخلاق علمی این است که حرفی بزنیم که همه خوش شان بیاید! در حالی که سیره امام صادق «ع» اینطور نبود. ایشان با قاطعیت از حق و حقانیت دفاع می کرد، منتها اخلاق را حتی در برابر دشمنش رعایت می کرد و اهل توهین و تحقیر و تحریف نبود. اهل مغالطه و سفسطه و لجاجت نبود.

البته ایشان مدارا هم می کند. مخاطبین را طبقه بندی می کند و با همه یک جور صحبت نمی کند. اسم این مدارا و تقیه مداراتی است. اما خلاف واقع گفتن و دست کاری حقیقت در سیره امام صادق «ع» وجود ندارد.

محکم بودن یا خشن بودن؟

بعضی ها تفاوت «محکم بودن» بر سر عقاید را با «خشن بودن» متوجه نمی شوند. فکر می کنند برای محکم بودن بر سر عقاید باید خشن باشند. یعنی «یقین» را با «تعصب» اشتباه می گیرند. «یقین» و «ایمان» خدامحوری و حق محوری است، ولی «تعصب» من محوری و خودخواهی است. در روایات داریم که تعصب از شقوق کفر است و یقین از شقوق ایمان. چون مبنای تعصب جهل است و مبنای یقین علم.

مناظره با مجادله فرق دارد. مناظره اگر علمی و اخلاقی و منطقی باشد، یک مجاهده بزرگ است ولی مجادله گناه است، حتی اگر حق با آن شخص باشد. در روایت داریم که اگر یک مومن با فردی در حال بحث بود و در میانه بحث متوجه شد که حق با طرف مقابل است، دیگر نباید ادامه دهد و باید حق را بپذیرد.

خونگرم در حق گویی، خونسرد در روش

امام صادق «ع» به لحاظ ادبیات گفتار بسیار «خونسرد» و به لحاظ دفاع از حرف حق بسیار «خونگرم» بودند و در مقابل تخریب حقیقت «غیرت» داشتند. سیره امام صادق «ع» تعهد در برابر حقیقت و خونسردی در روش بیان حقیقت بوده است. ایشان شاگردان خود را نیز اینطور تربیت می کردند.

روایتی از مناقب ابن شهرآشوب نقل می کنم که ایشان از مسند ابوحنیفه نقل کرده است. یعنی روایت هم در منابع شیعه هست و هم منابع اهل سنت. راوی این روایت ابوحنیفه است. امروز بیشترین پیروان مسلمان پیرو ابوحنیفه هستند. ابوحنیفه نیز از شاگردان مستقیم امام صادق «ع» است. یعنی امام صادق «ع» در بین شاگردان شان کسانی را داشتند که شیعه نبودند. ابوحنیفه و مالک بن انس که رهبر دو جریان فقهی اهل سنت هستند، مستقیما شاگرد امام صادق «ع» بودند و شافعی و احمد بن حنبل نیز شاگردِ شاگرد ایشان بودند.

نقشه منصور عباسی برای تخریب امام صادق «ع»

ابوحنیفه نقل می کند منصور خلیفه عباسی کسی را پیش من فرستاد. رفتم پیش او و گفت مردم همه دارند فریب جعفر (امام صادق) را می خورند! من می دانم او مخفیانه با جنبش های مسلحانه ارتباط دارد، ولی آنقدر زیرکانه عمل می کند که من یک مدرک ندارم که بازداشتش کنم. هزاران نفر مرید پیدا کرده و فتنه جعفر همه جا را گرفته! من در تمام دنیا از هیچ کس نمی ترسم ولی از او می ترسم! منتظرم دعوت به جنگ کند تا از خجالتش دربیایم. من جلسه ای ترتیب می دهم و از تو می خواهم که در آن جلسه سخت ترین مسائل را از او بپرسید. باید این اعتبار و اقتدار علمی جعفر را شکست.

ابوحنیفه می گوید من در تمام عالم فقیه تر، داناتر و عمیق تر از جعفر بن محمد نمی شناسم. امام صادق «ع» در قدرت نیست که ابوحنیفه بخواهد تملق ایشان را بگوید. اتفاقا امام صادق «ع» در راس مخالفین حکومت است و اگر کسی به نفع او حرف بزند، برای خود مشکل درست می کند. بنابراین ابوحنیفه برای زدن این حرف هیچ منفعت مادی یا طمع یا ترسی ندارد.

ابوحنیفه می گوید رفتم 40 مساله را آماده کردم که مطمئن بودم جواب اینها را هیچ کس نمی داند. به خلیفه گفتم من آماده جلسه هستم. جلسه را در حیره تشکیل دادند و امام صادق «ع» هم در آنجا حاضر شد.

می گوید می خواهم این را اعتراف کنم که هرگز هیبت سلطان در دل من ننشست ولی هیبت جعفر بن محمد در دلم نشست.

خلیفه رو کرد به امام صادق «ع» و گفت او (ابوحنیفه) را می شناسی؟ فرمود بله. بعد ابوحنیفه شروع می کند به پرسیدن سوالات. می گوید هر سوالی که پرسیدم، جعفر قبل از اینکه نظر خودش را بگوید، نظر همه مکاتبی که مطرح بودند را می گفت. مثلا می گفت علمای مکتب عراق درباره این موضوع چنین نظری دارند، در مکتب مدینه فلان نظر و ... و بعد نظر خود را می گفت. در پاسخ به هیچ یک از سوالات جای ابهامی باقی نگذاشت و خیلی شفاف و منطقی جواب داد.

ابوحنیفه رو به خلیفه می کند و می گوید کسی که اختلاف دیدگاه ها را در همه موضوعات علمی انقدر دقیق می داند و می تواند به خوبی میان آنها قضاوت کند، از همه علمای مکاتب دیگر بالاتر است. این نظر من راجع به جعفر بن محمد است. بعدها ابوحنیفه می گوید اگر دو سالی که در جلسات درس امام صادق «ع» شرکت می کردم، نبود هلاک می شدم.  

این درس را باید از امام صادق «ع» بگیریم که یک مجاهد علمی و فرهنگی باید به تمام مکاتب و آرا اشراف داشته باشد.

شاید کسی فکر کند که امام صادق «ع» در مسائل علمی با ابوحنیفه و امثال او مماشات می کرده است. اصلا اینطور نیست. ابوحنیفه در جای دیگر نقل می کند که تا امام صادق «ع» من را دیدند، برای من بلند شدند و پشتی برای من گذاشتند. بعد بحث قیاس مطرح می شود. امام صادق «ع» چند سوال درباره قیاس مطرح می کند و قویا با قیاس مخالفت می کنند. البته با ادبیاتی منطقی، مودبانه و کاملا اخلاقی.

وقتی مخالفان به تمجید امام صادق «ع» می پردازند

مالک بن انس، دیگر رهبر بزرگ اهل سنت نیز تعبیرهای زیبایی درباره امام صادق «ع» دارد. می گوید هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ کس خطور نکرده که افضل از جعفر بن محمد وجود داشته باشد. ابوالعلا معری یک شاعر بسیار هنرمند ولی کاملا مادی گرا و ماتریالیست است، با این حال از امام صادق «ع» تعریف و تمجیدهای عجیبی دارد. مجاهد فرهنگی و علمی یعنی امام صادق «ع» که رهبران مکاتب دیگر که حتی در بعضی مواضع با او مخالفند، چنین تعبیراتی درباره او به کار می برند.

از شهرها و مکاتب و ادیان مختلف برای مناظره به مدینه می آمدند. امام صادق «ع» شاگردان زیادی تربیت کرده بود که در مباحث گوناگون تخصص پیدا کرده بودند و مباحثه و مناظره می کردند. هر گروهی که برای مناظره می آمدند نزد عده ای از شاگردانش می فرستاد و می گفت اینها مهمان شما هستند. از آنها خوب پذیرایی کنید و بعد به سوالات شان جواب بدهید.

هشام نقل می کند که یک هیئتی از شام آمده بود خدمت امام صادق «ع». مسلمان بودند ولی مذهب اهل بیت «ع» را قبول نداشتند. امام صادق «ع» با احترام با آنها برخورد کردند و از آنها پذیرایی کردند و فرمودند بفرمایید در خدمت هستیم. گفتند ما آمدیم بحث و مناظره کنیم. امام لبخندی زدند و گفتند خوش آمدید. در چه موضوعی می خواهید بحث کنید؟

روایت طولانی است. هر موضوعی که مطرح می کردند، امام صادق «ع» به یکی از شاگردان خود اشاره می کردند که بروید با هم بحث کنید. بحث آنقدر ادامه پیدا می کند که هیئت شامی خسته می شود.

 




نظرات کاربران