در حال بارگذاری ...

وقتی قرار بود ایشان به لاهور بیاید مردم از شهرهای مختلف برای استقبال آمده بودند. صدها اتوبوس آمده بود. رییس جمهور پاکستان یعنی ضیاالحق روز استقبال ایشان را یک روز عقب انداخت. چون روز قبلش استقبال مردم در اسلام آباد را دیده بود و نمی خواست دوباره چنین استقبال باشکوهی انجام شود. می خواست با این کار مردمی که برای استقبال به لاهور آمده بودند را به شهرهای خود بازگرداند. چون روز تعطیل رسمی نبود و مردم کار داشتند و همچنین اتوبوس هایی که اجاره کرده بودند هزینه زیادی داشت.

بازتابهای جهانی انقلاب اسلامی، حوزه ای است که علیرغم جذابیت و اهمیت فوق العاده، کمتر بدان پرداخته شده است. آنچه تاکنون در این باره سخن رفته نیز بیشتر بیان کلیات بوده است. به همین دلیل سراغ یکی از انقلابیون پاکستان به نام سید نعیم الدین نقوی رفتیم تا خاطرات ایشان از تاثیرات انقلاب اسلامی در کشور پاکستان را مرور کنیم:

من نعیم الدین نقوی هستم از شهر لاهور پاکستان. پنج فوق لیسانس دارم و الان دانشجوی دکتری دانشگاه تهران در رشته علوم قرآنی هستم. از سال 1996 میلادی نیز از حوزه علمیه فارغ التحصیل شدم.

در ایام انقلاب ایران 12 ساله بودم. خانواده من خانواده ای روحانی و انقلابی بود. برادر بزرگم به نام ثاقب نقوی در ایام انقلاب رییس سازمان دانشجویان امامیه پاکستان بود. مولانا صفدرحسین نجفی نیز سرپرست سازمان بودند. ایشان با انقلابیون ایران از جمله آیت الله خامنه ای از قبل انقلاب در ارتباط بودند. مولانا صفدرحسین قبل از اینکه امام به پاریس بروند، ایشان را به پاکستان دعوت کرده بودند. قبل از پیروزی انقلاب ما و دانشجویان ایرانی در حمایت از امام خمینی و انقلاب در لاهور راهپیمایی برگزار کردیم. ما در این راهپیمایی کفن پوش شرکت کرده بودیم.

 

دانش آموزان را طبق تفکرات انقلاب تربیت می کردیم

در پاکستان در سن 15 سالگی دیپلم می گیریم. فعالیت انقلابی ما بعد از دیپلم بیشتر شد. ما در سازمان دانشجویان امامیه 35 مدرسه را تحت پوشش قرار دادیم و آنها را با افکار انقلابی تربیت می کردیم.

در پاکستان غیر از شیعه و سنی، غیر مسلمانانی مثل سیک و هندو و مسیحی و یهودی نیز داریم. اکثریت اهل سنت پاکستان پیرو مکتب بریلویه هستند. بریلوی ها خیلی به محبت اهل بیت «ع» معتقدند و این محبت را در رفتار خود نشان می دهند. نسبت به شیعیان نیز تعصب ندارند.

 

آل سعود انقلاب ایران را «شیعی» معرفی می کرد

دلیل اینکه اکثر مردم پاکستان اعم از شیعه و سنی طرفدار انقلاب ایران بودند، این بود که آن را یک انقلاب اسلامی می دانستند که منحصر در تشیع نیست. به همین خاطر آل سعود برای اینکه جلوی نفوذ انقلاب اسلامی در جهان اسلام را بگیرد آن را یک انقلاب صرفا «شیعی» و نه «اسلامی» معرفی می کرد. با این حال بعد از انقلاب فکر تقریبی در پاکستان بیشتر از فکر تکفیری حاکم بوده است.

اهل سنت طرفدار انقلاب بودند و چندین سفرنامه درباره انقلاب ایران نوشته اند. مثلا آقای مناظرحسین گیلانی که از جماعت اسلامی است یک کتابی دارد به نام سفرنامه انقلاب. آقای ارشاد حسین حقانی نیز یک سفرنامه دارد. سفرنامه های دیگری نیز نوشته شده است. بعد از انقلاب هرکس از پاکستان به ایران می آمد منقلب می شد. جو اسلامی و قرآنی ایران به جوانان انقلابی انگیزه می داد.

 

تئاترهایی با مضامین انقلابی اجرا می کردیم

هم شیعیان و هم اهل سنت فعالیت های خودجوش برای تبلیغ و ترویج انقلاب داشتند. ما در پاکستان فیلم های مرتبط با انقلاب مثل فیلم راهپیمایی ها یا فیلم ورود امام به ایران را در روستاها و یا در دبیرستان ها و دانشگاه ها پخش می کردیم. جنگ هم که شروع شد فیلم های جنگ و مظلومیت مردم ایران را پخش می کردیم. پخش این فیلم ها برای مردم خیلی جذاب بود، مخصوصا در روستاها که سینما نبود.

تئاترهایی هم طراحی و اجرا می کردیم. محتوای این تئاترها مسائل مربوط به انقلاب بود. مثلا عده ای داشتند نماز می خواندند بعد ارتش شاه می آمد و گلوله باران شان می کرد. یا فساد سیاسی و مالی کارگزاران رژیم شاه نمایش داده می شد. من خودم هم کارگردانی می کردم و هم بازی می کردم.

همچنین همایش هایی درباره انقلاب و افکار امام خمینی «ره» برگزار می کردیم و در آن ها از سخنرانان اهل سنت هم استفاده می کردیم. پیام امام یک پیام فطری بود. لذا افراد از هر مذهبی که بودند پیام ایشان را می پذیرفتند. اینکه امام می گفت طبق آیه قرآن کفار نباید بر مسلمین تسلط داشته باشند، خیلی مورد استقبال اهل سنت قرار می گرفت و باعث می شد که آنها نسبت به تسلط آمریکا بر دولت پاکستان اعتراض کنند.

نمایشگاه عکس نیز با موضوع انقلاب اسلامی ایران در دانشگاه برگزار می کردیم.

 

جماعت اسلامی سنّی با ما همکاری می کرد

مولانا ابوالاعلی مودودی موسس جماعت اسلامی که از علمای بزرگ اهل سنت بود، امام و انقلاب را قبول داشت. ایشان نامه ای هم به امام نوشتند. لذا جماعت اسلامی با ما در فعالیت های انقلابی همکاری می کردند.

اکثریت مردم پاکستان می گفتند که ما هم یک خمینی می خواهیم، چون امام خمینی بعد از انقلاب ژنرال های فاسد را محاکمه کرد، پاکستانی ها هم می گفتند باید یک خمینی باشد که ژنرال های فساد اخلاقی، مالی و سیاسی دارند را اعدام کند. در کوچه و بازار این حرف بسیار گفته می شد.

ما اخبار ایران را از طریق رادیو زاهدان و رادیو بی بی سی پیگیری می کردیم. اخبار جنگ ایران و عراق را به طور کلی دنبال می کردیم. دولت پاکستان هم در فروش سلاح به ایران در بازار سیاه کمک می کرده است.

تسخیر سفارت آمریکا را معجزه می دانستیم

در پاکستان در فکر و خیال افراد گذر نمی کرد که کسی بتواند سفارت آمریکا را تسخیر و کارکنان سفارت را گروگان بگیرد. دو سال قبل یک کارمند آمریکایی در شهر لاهور دو جوان را کشت. پلیس او را دستگیر کرد. آنچنان فشار سیاسی روی حکومت پاکستان آمد که مجبور شد آن فرد را آزاد کند. چندین هزار نفر از مردم در اعتراض به آزادی این فرد تظاهرات کردند اما دولت اعتنایی به خواست آنها نکرد. همین الان کارمندان سفارت و کنسولگری های آمریکا در پاکستان برخلاف قوانین کشور کار می کنند ولی کسی جرات ندارد با آنها برخورد کند. بنابراین از نظر مردم پاکستان، تسخیر سفارت آمریکا توسط جوانان ایرانی یک معجزه بود. آنها از این اتفاق خیلی انگیزه گرفتند. آنها دیدند که شعارهای انقلاب مبنی بر ضدیت با آمریکا فقط ادعا نیست، بلکه به آن عمل هم می شود. لذا تسخیر سفارت آمریکا دلیلی بود بر حقانیت انقلاب اسلامی.

 

به «بکشید ما را زنده تر می شویم» باور داشتیم

بعد از ترور یاران انقلاب مثل شهید مطهری و شهید بهشتی و شهید رجایی تظاهراتی علیه آمریکا برگزار کردیم. چون به فکر انقلاب و امام اعتقاد داشتیم، معتقد بودیم که این اتفاقات در مسیر انقلاب طبیعی است. اینکه امام می گفت که ما را بکشید ما زنده تر می شویم را باور داشتیم. بعد از شهادت شهید مطهری کتاب های ایشان بیشتر مورد اقبال مردم قرار گرفت. از نظر مردم پاکستان اینکه اکثر افراد اصلی انقلاب کشته شدند ولی فکر انقلاب زنده مانده بود، یک معجزه بود.

اولین راهپیمایی روز قدس در پاکستان با سرکوب پلیس مواجه شد. پلیس با باتوم مردم را کتک می زد. یک رفیق روحانی ایرانی داشتیم که صف پلیس ها را شکست و جلو رفت. مردم وقتی دیدند که این مهمانی ایرانی اینطور با شجاعت رفت در دل ماموران پلیس، انرژی گرفتند و برگشتند و راهپیمایی را ادامه دادند. بعد از آن هم هرسال راهپیمایی روز قدس باشکوه برگزار می شد.

 

آیه ای که مردم بعد از رحلت امام می خواندند

یک بار یکی از روزنامه های پاکستان شعر و کاریکاتوری علیه امام خمینی منتشر کرده بود. در آن کاریکاتور به امام توهین شده بود. بچه های سازمان دانشجویان امامیه به محل روزنامه رفتند و اعتراض کردند و حتی کار به زد و خورد با کارکنان روزنامه هم کشید. بعد از آن دیگر کسی جرات نکرد به امام خمینی توهین کند.

کوثر نیازی از شاعران سنی معروف پاکستان است که بعد از رحلت حضرت امام خمینی «ره» این شعر را سرود:

حال ما در هجر رهبر کمتر از یعقوب نیست

او پسر گم کرده بود و ما پدر گم کرده ایم

مردم بعد از رحلت امام خیلی غمگین شده بودند. در شهر لاهور یک راهپیمایی بزرگ برگزار شد. در چهلم حضرت امام نیز در شهر لاورپندی اجتماعی بزرگ برگزار شده بود. در شهر پیشاور نیز مراسم سالگرد شهید عارف الحسینی و اربعین امام خمینی متشکل از شیعه و سنی تشکیل شد. رادیو و تلویزیون نیز برنامه های خاصی را پخش کرد. خود اهل سنت هم چند کنفرانس برگزار کردند.

مردم بعد از رحلت امام این آیه را می خواندند: « مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» خداوند در این آیه می فرماید ما هیچ آیه ای را منسوخ نمی کنیم مگر آنکه بهتر از آن یا همانند آن را می آوریم. مردم می گفتند آیت الله خامنه ای که به جای امام خمینی آمده چیزی کمتر از امام ندارند.

 

تدبیر دولت پاکستان برای استقبال کم از آیت الله خامنه ای جواب نداد!

روزی که آیت الله خامنه ای به پاکستان آمدند من در لاهور بودم. وقتی قرار بود ایشان به لاهور بیاید مردم از شهرهای مختلف برای استقبال آمده بودند. صدها اتوبوس آمده بود. رییس جمهور پاکستان یعنی ضیاالحق روز استقبال ایشان را یک روز عقب انداخت. چون روز قبلش استقبال مردم در اسلام آباد را دیده بود و نمی خواست دوباره چنین استقبال باشکوهی انجام شود. می خواست با این کار مردمی که برای استقبال به لاهور آمده بودند را به شهرهای خود بازگرداند. چون روز تعطیل رسمی نبود و مردم کار داشتند و همچنین اتوبوس هایی که اجاره کرده بودند هزینه زیادی داشت.

هزاران نفر از مردم در فرودگاه لاهور منتظر ورود آیت الله خامنه ای بودند. بعد از اینکه مدام اعلام می کردند پرواز تاخیر دارد، گفتند که ایشان امروز نمی آیند و فردا می آیند. آنجا دکتر محمدعلی نقوی و ثاقب نقوی سخنرانی کردند و گفتند امروز مردم شهر لاهور مثل مردم شهر مدینه هستند که از پیامبر خدا «ص» استقبال کردند. ایشان گفت هرکس هرچقدر می تواند از کسانی که از شهرهای دیگر آمدند میزبانی کند تا فردا مراسم استقبال باشکوه انجام شود. مردمی که اهل خیر بودند و ثروتمند بودند هریک چند اتوبوس را به عهده گرفتند و به خانه های خود بردند و از آنها پذیرایی کردند. هزینه این میزبانی خیلی زیاد بود. چندصد نفر هریک سه وعده غذا می خواستند و علاوه بر آن کرایه اتوبوس ها نیز بود.  ولی مردم ماندند و توطئه ضیاالحق را خنثی کردند. تمام آن شب در میان مردمی که به لاهور آمده بودند به صحبت درباره انقلاب ایران گذشت. صبح زود از خواب بیدار شدیم و خداراشکر استقبال خوبی از آیت الله خامنه ای انجام شد. در میان استقبال کنندگان از اهل سنت از جمله اعضای جماعت اسلامی حضور داشتند. بعضی از شخصیت های سنّی نیز با ایشان ملاقات خصوصی داشتند.

با فتوای امام شیعه و سنی یکدل شدند

با فتوای ارتداد سلمان رشدی توسط امام خمینی تظاهرات گسترده ای در اسلام آباد انجام شد. در این تظاهرات دونفر کشته شدند. این تظاهرات علیه سلمان رشدی بود ولی رنگ و بوی ضدآمریکایی داشت و به همین خاطر مورد سرکوب شدید قرار گرفت. خصوصا اهل سنت به شدت تحت تاثیر این فتوای امام قرار گرفتند. این فتوا در نزدیک کردن قلوب اهل سنت به امام خمینی «ره» خیلی موثر بود. با این فتوا سنّی و شیعه یک دل و یک زبان شدند. در نهایت فشارهای مردمی باعث شد که حکومت پاکستان مجبور شود قانونی را تصویب کند به نام «توهین رسالت». در این قانون هرکس به پیامبر «ص» توهین کند به اعدام محکوم خواهد شد. چند نفر نیز طبق این قانون اعدام شدند.

چند سال قبل هم که رهبر انقلاب فتوای حرمت توهین به مقدسات اهل سنت را صادر کردند، موج جدیدی از اقبال اهل سنت به انقلاب اسلامی آغاز شد. این فتوا مانند فتوای ارتداد سلمان رشدی فضای تقریبی خوبی بین شیعه و سنی در پاکستان به وجود آورد.

 

اهل سنت خیلی به شهید عارف الحسینی علاقه داشتند

شهید عارف الحسینی که مبلّغ انقلاب اسلامی در پاکستان بود، توسط دولت پاکستان حصر خانگی شده بودند و حق بیرون رفتن از خانه را نداشت. ایشان با این حال برای سربازانی که مراقب خانه او بودند غذا می برد و با آنها مهربانی می کرد. ایشان همچنین در مساجد و مراسمات اهل سنت شرکت می کرد و ما هم همراه ایشان بودیم. اهل سنت هم خیلی به ایشان علاقه داشتند. چون ایشان مسائل اختلافی را مطرح نمی کردند و بر مشترکات تاکید می کردند.

همانطور که در ایران تا اسم امام خمینی می آید مردم صلوات می فرستند، در پاکستان هم برای شهید عارف الحسینی صلوات می فرستادند و زنده باد می گفتند. اما ایشان در تریبون علنی اعلام کرد که برای من صلوات نفرستید و فقط باید برای امام خمینی صلوات بفرستید.

 

کارمندان ایرانی دیگر انقلابی نیستند

غالب رسانه های پاکستان نه از انقلاب طرفداری می کردند نه مخالفت. البته در ایام سالگرد پیروزی انقلاب رایزنی های فرهنگی یکی دو صفحه از این روزنامه ها را به قیمت گزافی می خریدند و مطالبی پیرامون انقلاب اسلامی در آن منتشر می کردند.

رایزنی های فرهنگی و خانه های فرهنگ ایران فعالیت های تبلیغی داشتند. فیلم هایی که در روستاها و مدارس پخش می کردیم را از آن ها می گرفتیم. عکس های نمایشگاه عکس هایی را هم که برگزار می کردیم، آنها به ما می دادند. مجله ای منتشر می کردند به نام «وحدت اسلامی» که در تیراژ بسیار منتشر می شد و بسیار موثر هم بود. مجله ای دیگری بود به نام «توحید» که در بین اساتید دانشگاه ها نفوذ داشت.

بعد از انقلاب زبان فارسی رواج پیدا کرد. مردم علاقه به یادگیری فارسی پیدا کرده بودند و به خانه های فرهنگ برای یادگیری زبان فارسی می رفتند. در آنجا ضمن یادگیری زبان با افکار انقلاب اسلامی هم آشنا می شدند.

در ابتدای انقلاب کارمندان خانه های فرهنگ خیلی انقلابی بودند و صبح تا شب کار می کردند. مدام در میان مردم بودند. اما متاسفانه بعد از چند سال آن فعالیت های خوب ادامه پیدا نکرد. مثلا در زمان آقای هاشمی و آقای خاتمی کارمندان رایزنی فرهنگی دیگر شبیه روسا رفتار می کردند. وقت محدودی می گذاشتند. نه تنها خودشان میان مردم نمی آمدند که حتی مردم را هم به حضور نمی پذیرفتند! برای دیدن رایزن باید چندین مرحله را می گذراندید! اداری شده بودند و از رویکردهای مردمی دور شده بودند.

ذهنیت منفی مردم نسبت به خانه های فرهنگ جمهوری اسلامی

در ابتدای انقلاب اگر یک فرد انقلابی در پاکستان به رحمت خدا می رفت یا به زندان می افتاد، مورد دلجویی کارمندان ایرانی قرار می گرفت، اما بعدا آن روحیه ها از بین رفت. ابتدای انقلاب شئون انقلابی و اسلامی رعایت می شد ولی بعدی ها رعایت نمی کردند. مثلا یکی از این مسئولین ایرانی در پاکستان با یکی از بازیگران سینما ارتباط برقرار کرده بود. در پاکستان ارتباط داشتن با بازیگرها خیلی زشت محسوب می شود. یا مثلا با خانواده های خود به مراکز فساد می روند. یا بعضی دیگر به مسائل تجاری و اقتصادی و جیب خودشان می پرداختند. دیگر ساده زیست نیستند و تجمل گرا شده اند. قبلا در برنامه هایی که ایران برگزار می کرد توده های مردم شرکت می کردند، اما الان برنامه ها مختص سیاستمداران و دولتمردان است!

این رفتارها باعث می شد که مردم نسبت به این افراد ذهنیت منفی پیدا کنند. مردم با دیدن این رفتارها نسبت به جمهوری اسلامی بدبین می شدند. حتی بعضی از مسئولین رایزنی ها و خانه های فرهنگ رسما ضدانقلاب هستند! هرچند که هنوز هم شخصیتهای سالم و انقلابی ایرانی در پاکستان حضور دارند. تفاوت میان کسانی که به رهبری و انقلاب نزدیک هستند و آنهایی که دنبال منافع خود هستند کاملا مشخص است.

 




نظرات کاربران