در حال بارگذاری ...

این امت را چه شده است که با این همه نعمت ها و امتیازها دچار چنین خواری و ذلتی شده است. و مقام و منزلتی که خداوند به او داده است را از کف داده و آماج دشمنی دیگر قوم ها و امت ها گشته است؟ امتی که روزگاری تمامی سررشته های قدرت را به دست داشت، چه چیزی این چنین به ضعفش کشانده، که در چشم جهانیان وزن و ارزشی ندارد. حال آنکه روزگاری صاحب رهبری و سروری بود. و همگان از دوستی اش حرف می زدند. و همتشان در تقلید از او صرف می شد.

امت اسلامی ویژگی هایی دارد که هیچ امت دیگری از آن برخوردار نیست. و این ویژگی ها ، نزد کسی که عقاید این امت را عمیقا مطالعه کند ، و تاریخ و حال حاضر آن را بررسی کند ، آشکار و واضح است.

 

از نظر جغرافیایی: آب و هوا ، خاک ، تنوع زیست محیطی ، موقعیت جغرافیایی که خط اتصال بین شرق و غرب است - که همین مساله ، اهمیت  بین المللی خاصی را به این امت داده است.

 

از نظر سرمایه های انسانی: یک پنجم جمعیت جهانی را تشکیل می دهد. که این ثروت بشری بزرگی است. و نباید غافل از این باشیم که این بشر است که در تمام دوران ها و عصرها معمار پیشرفت و تمدن بوده است.

 

از نظر سرمایه های مادی : زمین های وسیعی که یا زراعی هستند و یا آماده ی کشت وزرع ؛ در روی زمین مهم ترین چشمه های آب و در زیر آن چشمه های نفت ؛و نیز کوه ها و صحراهایی سرشار از معادن.

 

گذشته از تمام این سرمایه های جغرافیایی ، انسانی و مادی ، این امت را عقیده ی راسخی است که بشریت را از گمراهی و بت پرستی نجات می دهد . و شریعتی دارد که برای همگان ضامن عدل است. و بین همه در حقوق و وظایف، به مساوات عمل می کند. و جوامع انسانی را از آشفتگی تجارب قانونی بشری و نظریات و آیین های وضع شده توسط بشر نجات می دهد.

 

اما این امت را چه شده است که با این همه نعمت ها و امتیازها دچار چنین خواری و ذلتی شده است. و مقام و منزلتی که خداوند به او داده است را از کف داده و آماج دشمنی دیگر قوم ها و امت ها گشته است؟ امتی که روزگاری تمامی سررشته های قدرت را به دست داشت، چه چیزی این چنین به ضعفش کشانده، که در چشم جهانیان وزن و ارزشی ندارد. حال آنکه روزگاری صاحب رهبری و سروری بود. و همگان از دوستی اش حرف می زدند. و همتشان در تقلید از او صرف می شد.

 

در جواب این سوال، متفکران و پژوهشگران، تحلیل های مختلفی را ارائه داده اند. اما با تمام اختلاف های فکری و سیاسی که دارند، تقریبا در یک نکته اتفاق نظر دارند. این که تفرقه بین فرزندان امت و نقشه های دشمنان، جزو اصلی ترین دلایل ضعف و عقب ماندگی این امت است. نقشه هایی که هدفش این است که اجازه ندهد امت از چاله ی لغزش هایش برخیزد و قدرت گذشته اش را بازیابی کند. و همچنین آنچه که در آن  بحثی نیست این است که تفرقه - که حاصلش ضعف قدرت و از دست دادن شوکت است – خود حاصل ضعف ایمان و عقیده و رسوخ توهم ها و افکار منحرف به قلب و احساس است. بنابراین، تلاش جدی برای اینکه عقیده، در قلب ها نقش سازنده و تاثیرگذاری داشته باشد، شروع صحیحی است برای رهایی از افکار فاسد و مفاهیم باطلی که امت را چند پاره کرده است. که در مقدمه آنها تعصب مذهبی قرار دارد.  و اصلا تلاش برای از بین بردن شدت تعصب، و گرد آوردن سخنان امت بر محور اصول عقاید و مبانی اساسی اسلام، ریشه ی « تقریب بین مذاهب » است.

 

«وحدت فکری»، مقدمه ی ضروری «وحدت سیاسی» است. و آن چیزی که در بعد فکری باعث وحدت امت اسلامی می شود، ارزش های جاودانه ی دینی و اصول عقاید آنها است. اما «تعصب مذهبی»،  بین فرزندان این امت و بین اصول عقاید و ارزش های دینی شان دیوار بزرگی کشید. دیواری که سنگ بنایش، جهل و نسیان است. و در نتیجه نتوانستند بین آنچه که ایمان به آن واجب است و بین معارف فکری –که نظرها در آن مختلف است - فرق بگذارند؛ بدون آن که اصلا لازم باشد به ارزش ها و اصول کلی عقاید، ضربه ای وارد شود. و این گونه بود که کارشان به تفرقه و درگیری کشیده شد. وبأسشان بینشان شدید شد و ریشه دار شد و جدید شد.(۱) و وحدت فکری، تحقق نخواهد یافت، مگر زمانی که تقریبی بین مذاهب ایجاد شود که هم این تعصب زشت را از بین ببرد و هم امت را به سمت وحدتی جامع و شامل پیش ببرد.

 

امروز شاهد فریادهایی هستیم که خواهان اجرایی شدن تمامی احکام شریعت و رهایی از قوانین وضعی بشری هستند. اما باید بدانیم که این تعصب مذهبی است که راه را برای ورود قوانین بشری به سرزمین های اسلامی هموار می کند. زیرا فقها در احکام اختلاف داشتند؛ و به دنبال آن، پیروان مذاهب مختلف در تلاش بودند که کاری کنند که فقه مذهب خودشان نقش اصلی را در قانونگذاری داشته باشد. نتیجه این شد که حاکمان دیدند فقها اتفاق نظر ندارند و نمی توانند با یکدیگر همکاری کنند و با توجه به شرایط روز و مقتضیات زمان ، قوانین اسلامی را طراحی کنند. بنابراین مجبور شدند به سوی قوانین وارداتی خارجی پیش بروند. پس معلوم می شود که «تقریب مذاهب»، نه تنها راهی برای وحدت امت است، بلکه راهی برای اجرایی کردن کامل احکام شریعت نیز هست.

 

از آنجا که جوانان در هر امتی ، رهبران و برجستگان فردای آن امت هستند، باید به مسیری استوار هدایت شوند که آنها را به فردایی درخشان برساند. فردایی روشن از خیر، عزت، پیشرفت و تمدن. و ملاک این راهنمایی و ارشاد در امت ما چیست؟ «عقیده و شریعت اسلامی.»

 

بماند که اگر در روزگار معاصرمان دقت کنیم، و تلاش کنیم که تفکر جوانانمان را بازخوانی کنیم، می فهمیم که به طور کلی این جوانان کسی را نیافتند که میراثی فکری به آنها ارائه دهد که خالی از اشکالات نظریه های فاسد و مواضع ظالم باشد. و از این رو بود که جوان این امت به فرهنگ اجنبی روی آورد. بدون اینکه بین بد و خوب آن فرهنگ فرقی بگذارد. و نیز نسبت به میراث اسلامی خودش، نگاهی تحقیر آمیز و پر رنج پیدا کرد

جوان این امت به فرهنگ اجنبی روی آورد. بدون اینکه بین بد و خوب آن فرهنگ فرقی بگذارد. و نیز نسبت به میراث اسلامی خودش، نگاهی تحقیر آمیز و پر رنج پیدا کرد
و نه اهمیتی به آن می داد و نه به آن روی اقبال نشان می داد. و حتی تاریخ این امت، در نگاهش، بی ارزش شد. و خدمت های تمدنی اش اندک و ناچیز. و حتی تقریبا به جایی رسید که ادیان دیگر در چشمش عزیز شد. و این خطرناک ترین مساله ای بود که امت را گرفتار خودش ساخت. که سببش تعصب مذهبی و تفرقه و درگیری حاصل از آن بود.

 

تهاجم غربی که عالم اسلامی را فراگرفت، و اجباری کردن تعلیم تربیت غربی؛ در کنار سنت ها، عرف ها و قوانینی که عقاید اسلامی آنها را رد می کند، همگی از جمله عواملی بودند که باعث شد جوانان از دین و تاریخشان دور شوند. و نیز سبب ایجاد دوگانگی فرهنگی شد. که در واقع، ریشه ی آن، دوگانگی تعلیم و تربیت بود. که به « دینی » و « مدنی » تقسیم می شد.

 

اما در برابر این دوری و در برابر تلاش های غرب برای پاک کردن نشانه های اصالت اسلامی در تمام عرصه ها، واکنش هایی صورت گرفت. که از جمله ی آن می توان به تلاش هایی اشاره کرد که برای بازگشت به این اصالت انجام می شد. به شکلی که برخی اصلاح گران و مبلغان ظهور کردند و به بیدارسازی امت پرداختند. و به او در باره ی سرانجام چند پارگی فکری اش هشدار می دادند. و او را از عاقبت دشمنی غیرعاقلانه اش با میراث و تاریخ خودی، برحذر می داشتند. و برای امت، این نکته را آشکار ساختند که راه رشد او در چنگ زدن به دینش نهفته است. چنگ زدنی که معنای برادری اسلامی را به شکل کامل محقق سازد. و در نهایت، تلاش های این مبلغان  ثمره داد. و امت با آن چیزی که « بیداری اسلامی » نامیدندش، آشنا شد. و خواهان این شد که احکام اسلامی، تنها مرجع قانون گذاری در تمام عرصه ها باشد.

 

اما این بیداری، امروز با خطری مواجه شده است که کمتر از خطر تعصب مذهبی نیست. خطری که در گروه ها و جماعات اسلامی پدیدار گشته است. به شکلی که هر جماعتی بنا به مصلحت خویش عمل می کند. و درگیری های خشونت آمیزی بینشان در جریان است. خصوصا در مغرب زمین. و این چیزی است که تصویر اسلام را در دیدگان آنها که ایمانی به اسلام ندارند، تخریب می کند.

 

گذشته از این، امت از مشکلات بسیار دیگری نیز در رنج است. مانند جنگ های ویرانگری که دشمنانش بر او تحمیل می کنند. آن هم با انواع سلاح ها. که از مدرن ترین آنها، تهاجم فکری و فرهنگی است که ماهواره ها بر ما تحمیل کرده اند. و این طرح توطئه آمیزی است که می خواهد تمام جهادها و تلاش های اسلامی را از بین ببرد و دفن کند. تلاش ها و جهادهایی که می خواهد بر پیراهن پاره ی تمدن معاصر چیره شود و در برابر زورگویی پر از کینه ی صلیبی، وجودش و موجودیتش را اثبات کند. همان گونه در حال حاضر درکشورهای مختلف اروپایی، آسیایی و آمریکایی شاهدش هستیم. و می بینیم که چه بر سر مسلمانان می آید. خصوصا در یوگوسلاوی. بنابراین ما شاهد جنگ ویرانگری ضد مردم مسلمان هستیم. بدون اینکه سازمان های بین المللی برای جلوگیری از آن، حرکت مثبتی انجام دهند. و بدون اینکه دولت هایی که شعار آزادی و دفاع از حقوق انسان را سر می دهند کاری برای توقف کشتار و لگدمال شدن حقوق انسانی انجام بدهند.

 

صهیونیسم جهانی در تلاش است تا اسلامی که برخوردار از قدرت « کارآمد و موثر» است را از بین ببرد. زیرا او فهمیده است که این تنها قدرتی  است که ضد توسعه طلبی های طمع کارانه و هدف های خصمانه اش ایستادگی می کند. خصوصا اگر دنیای اسلام بخواهد از این قدرت استفاده کند.

 

این خطرهای خارجی بود. اما خطرهای داخلی نیز امت را تهدید می کند. مانند درگیری ها و اختلافاتی که در باره ی مسائل فرهنگی، اجتماعی و حتی مرزی دارند. یا جریان های انحرافی وارداتی و تلاش بسیارشان برای خدشه دار کردن عقاید فرزندان امت. و نیز اغتشاش فکری امت، که وحدت کلمه را از آنان گرفته است.

 

تمام این رنج هایی که امت می کشد. از غربت فکری گرفته تا نقشه های دشمنانش و دیگر مشکلاتش، همه و همه باعث شده است که تبدیل به امتی  مصرف گرا شود و نه تولید کننده.تبدیل به امتی عقب مانده شود و نه پیشرفته. امتی است که با هم سر دشمنی دارند و نه سر دوستی. که این خودش ناشی از چند پارگی و ناسازگاری و تفرقه ای است که در بین این امت وجود دارد. یعنی همان چیزی که ما را از کارهای اصلی مان بازداشته و به خودش مشغول ساخته است. و نیروها و امکاناتی را که خدا به امت داده است را تبدیل به سلاحی کرده که ویران گر است و نه آباد کننده ! تفرقه انداز است و نه وحدت ساز !

 

حکایت مسلمانانی که اختلافاتشان را کنار نمی گذارند و مستمع تفرقه اندازان شده اند، حکایت امتی است که جنگ داخلی ویرانگری در بینشان به پا شده است. و این جنگ فرزندانش را به خود مشغول داشته و آنها را از درست کردن شرایط و اصلاح خرابی هایشان بازداشته است، نیرویش را تحلیل کرده و تلاش هایش را بی فایده ساخته است، دشمنانش را در دشمنی کردن، یاری می رساند. و مدام باری غیر قابل تحمل بر دوششان اضافه می کند. و مدام لباس ذلت و ترس و بدبختی را بر تنشان می پوشاند.

 

شیخ عبدالمجید سلیم (رحمة الله علیه)، شیخ سابق الازهر می گوید:

« من در تمام عمرم با دغدغه ی امور مسلمانان زندگی کردم. و همواره در فکر اصلاح و نجات آنها از ضعف و فرومایگی و انحراف از راه راست علمی، بوده ام. در نهایت به این پی بردم که راه حل آن در دو مساله نهفته است و دیگر هیچ.

 

اول: از سر بصیرت و آگاهی، ایمان به این نکته داشته باشند که به مانند مسلمانان صدر اسلام که اسلام اصلاح گر امورشان بود، مسلمانان امروز نیز راه اصلاحی جز این دین شریف ندارند. و هر قدر که از تعالیم و اصول اسلامی دور باشند، به همان اندازه باید شاهد انواع بدبختی ها و گرفتاری ها در سرزمین ها و در انسان ها و در دیگر امور زندگی شان باشند.

 

دوم: کینه ها و میراث دشمنی شان را به دور بیندازند. میراثی که، سال های پر از ذلت و ترس، مسلط شدن دشمنان و بروز و ظهور سایر عوامل ضعف را برای آنها به ارث گذاشته است. و به همان شرایطی بازگردند که رسول الله برای آنها فراهم کرد و ترکشان کرد. امتی واحده، عزیز و با کرامت و ارزشمند. که عزت و ارزش خودش را حس کند. کرامت و ارزشی که هدفی ندارد مگر اعتلای کلمة الله و نشر دین او و دفاع از حق، هر جا که راهی برای آن پیدا کند. »

 

و اما وحدت اسلامی از نظر فقهی، واجب شرعی است. یعنی فقط این نیست که کار پسندیده ای باشد و به آن سفارش شده باشد و بس. بلکه امری واجب است که بر ذمه ی هر مسلمانی است که شهادت بر یگانگی خدا و عبودیت و رسالت نبی اش داده است. و بر گردن اوست و روز قیامت از آن بازخواست می شود. و از این رو هر آنچه به وحدت بینجامد نیز واجب است. زیرا هر چه که انجام واجب، منوط به تحقق آن باشد، خود نیز واجب می شود. تقریب مذاهب، امت را پیرامون اصول کلی جمع می کند. و نمی گذارد اختلافات جزیی اثری در فرایند وحدت داشته باشد. و از همین رو نیز از نظر شرعی امر مطلوبی هست. زیرا وسیله ای است برای غایتی واجب. و از آنجا که به آن ختم می شود، پس وسیله، حکم غایت را می گیرد.

کلام آخر اینکه، مسئولیت تقریب بر دوش فقها است. عموم مردم تابع آنها هستند و بر طبق کلام آنها حرکت می کنند و بر اساس فتوای آنها عمل. پس اگر آنها مسئولیتشان را به خوبی درک کنند و به خوبی آن را عملی سازند، امت نیز گام های پرشوری را به سوی برادری و وحدت اسلامی برمی دارد. که تضمین کننده ی قدرت آنها در تمام عرصه ها باشد. قدرتی که دشمنان خدا و دشمنان زندگی را به وحشت بیندازد. و امت را از تمامی خطرها و ضررها را به دور بدارد.

« و در آن روز است که مومنان از یاری خدا شاد می گردند. به نصرت الهى. هر که را خواهد یارى مى‏دهد، و اوست شکست ناپذیر مهربان »

 

1 – حشر 14

2 – روم 4 و 5

 




نظرات کاربران