در حال بارگذاری ...

مشکل هر گروهی که در ماهیتش است، مشکل تمدنش است، برای هیچ گروهی ممکن نیست مشکلش را بفهمد یا حل کند تا زمانی که سطح فکرش نسبت به مسائل انسانی بالا نرود و در فهم عواملی که تمدن ها بر آن مبتنی است و یا باعث نابودی آنها می شود، عمیق نشود.

*مترجم: ابوالقاسم جعفری

 

♦مالک فرزند نبی از جهت روش، یکی از بارزترین متفکرین در زمینه عربی معاصر است، که از تمدن بنادین وحدت درشیوه آموزش و بررسی قضایا و مشکلات جهان اسلام بهره گرفته است، و موضوعی از آن را برای حلقه آموزشی در همه سخنان و نوشته ها و تألیفاتش قرار داده است و آن را تحت این عنوان مطرح و معرفی کرده : (مشکلات تمدن).

 

فرزند نبی، در زمان جدایی از ابن خلدون، پرده از چهره این مساله برداشته است. بر این اساس که ابن خلدون از دولت بنیادین وحدت در تحلیل تاریخی و عمرانی استفاده کرده، زمانی که از تمدن بنیادین در شیوه تحلیلی اش بهره گرفته است، بر اساس گفته اش: این گونه بود که در آن چه ابن خلدون به جای گذاشته جز نظریه تحول دولت نیافتیم، زمانی که او از شایسته ترین ها بوده اگر نظریه او برای ما ترسیم شود موجب توسعه تمدن خواهد شد، و ما می توانیم در آن نوع دیگری از ثروت را بیابیم، غیر از اینی که امروزه به آن آگاهی داریم، که آنی نیست که ابن خلدون نابغه نتواند این تحول را به صورت یک شیوه مستقل برای ما ترسیم کند.

از بارزترین متونی که فرزند نبی در آن بهره اش را از تمدن بنیادین وحدت در تحلیل مشکلات مشخص کرده است، متنی است که در آن مشکل هر گروهی که در ماهیتش است را، مشکل تمدنش معرفی شده است. بر اساس گفته اش مشکل هر گروهی که در ماهیتش است، مشکل تمدنش است، برای هیچ گروهی ممکن نیست مشکلش را بفهمد یا حل کند تا زمانی که سطح فکرش  نسبت به مسائل انسانی بالا نرود و در فهم عواملی که تمدن ها بر آن مبتنی است و یا باعث نابودی آنها می شود، عمیق نشود

مشکل هر گروهی که در ماهیتش است، مشکل تمدنش است، برای هیچ گروهی ممکن نیست مشکلش را بفهمد یا حل کند تا زمانی که سطح فکرش  نسبت به مسائل انسانی بالا نرود و در فهم عواملی که تمدن ها بر آن مبتنی است و یا باعث نابودی آنها می شود، عمیق نشود
. تمدن های معاصر چیست؟ تمدن هایی که ریشه در تاریکی های گذشته دارد چیست؟ تمدن های آینده چیست؟ جز عناصری برای حماسه سرائی انسانی از سپیده دم قرن ها تا پایان زمان؟

بر این اساس فرزند نبی همه مشکلات را با درجه بندی کوچک و بزرگ در جوامع عربی و اسلامی، و با اقسام فرهنگی و اجتماعی اش، و تربیتی  و حتی سیاسی و اقتصادی، از جمله مشکلات پاکی و نظم و غیره، به مشکل تمدن با تمام خصوصیاتش، مرتبط می کند. مانند جوهر و اساس مشکلات، که مشکلات دیگری از آن متأثر و منشعب شده و به آن متصل می شود.

فرزند نبی از این شیوه خواسته است نگاه ها را متوجه ضرورت جداکردن اصل و فرع در مشکلات کند، تا تمام مشغله متوجه جانب مشکلات فرعی نشود و از توجه به جانب اصل دور بماند، که توجه به آن و تمرکز مشغله و اهتمام به آن شایسته است. این همان راه پرکار و فعال در نظر فرزند نبی در تعامل با مشکلات عالم اسلام و معالجه این مشکلات است.

ازوالد شبنجلر آرنولد توینبی

بعید نیست فرزند نبی از برخی متفکرین اروپایی معاصر استفاده کرده باشد. آنهایی که در این روش از او سبقت گرفته اند. حدود دو نفرند متفکرینی که به بررسی تمدن های فکری و تاریخی توجه کردند، و فرزند نبی آن ها را به خوبی می شناخته. و آن دو متفکر آلمانی ازوالد شبنجلر (1880-1936م) صاحب کتاب معروف (وخامت اوضاع غرب)، و مورخ انگلیسی آرنولد توینبی (1889 -1975م) صاحب کتاب (آموزش تاریخ).

این شیوه در دید شبنجلر برمی گردد به متنی که در آن می گوید: زمانی که بخواهیم صورتی که برایش اندازه ای اراده شود را آشکار کنیم، اندازه تمدن غربی که در آن پیشرفت ها و دست آوردها آشکار شود، بر ما لازم است اولا این تمدن را کاملا بشناسیم که چیست؟ و ارتباطش با تاریخ منظور چیست؟ و چه پیوندی با زندگی و روح و طبیعت و فکر دارد؟ و در چه صورت های آشکار می شود؟ و در دید توینبی این شیوه محدود می شود در گفته اش: جوامع بزرگ که در زمان و مکان از دولت های قومی، یا دولت شهرهای مستقل، یا هر گروه سیاسی دیگری، وسعت یافته اند همان فرصت های معقول برای پژوهش تاریخی است. پس جوامع نه دولت ها همان واحدهای اجتماعی اند که واجب است به کمک آن ها پژوهش های تاریخ انجام شود.  این بعضی از قسمت هایی است که کاشف از شیوه پیوند فرزند نبی با نظریه تمدن است. پیوندی که نشانه های ویژه ای را بر بیان اندیشه اش می افزاید و بر بررسی آن و توجه به آن تشویق می نماید.




نظرات کاربران