در حال بارگذاری ...

در نوشتار پیش رو بر آن نیستیم که در باره ی ابعاد تاریخی بحران « گفت و گوی شیعه و سنی » صحبت کنیم - که این خودش ، پرونده ای مشکل و پیچیده است. بلکه می خواهیم با دیدی انتقادی به این بحران نگاه کنیم و به بررسی آن بپردازیم.

*نویسنده: زکی میلاد

*مترجم: اقدامی

از مهم ترین نقدهایی که می شود به این بحران داشت، حساسیت بالای آن است. مساله ای که باعث شده است برخی حتی جرات نزدیک شدن به این موضوع را هم نداشته باشند. و از بحث درباره ی آن خودداری کنند. از طرفی هم کسانی که به آن نزدیک می شوند، با سختی ها و مشکلات زیادی روبه رو می شوند. و از سوی برخی افراد و گروه ها به آن ها ضربه زده می شود.

دکتر «احمد کمال ابومجد» از جمله کسانی است که در موضوع «بحران گفت و گوی شیعه و سنی» فعالیت های خوبی انجام داده است. وی در مقدمه ای در موضوع « سنی و شیعه ؛ نیاز به گفت و گوی جدید » این مشکل را این گونه شرح می دهد:

»من کسی از معاصران را نمی شناسم که از دور یا نزدیک به مساله ی جدایی شیعه و سنی پرداخته باشد، و ضربه ای به او وارد نشده باشد. بلکه آماج عصبانیت و شورش دیگران وی را هدف قرار می دهد و از این طرف و آن طرف سیل تهمت و افترا به او روانه می شود. کسی هم نیست که واسطه شود و شفاعت او را کند، که آنچه او نوشته است و گفته است برای پر کردن شکاف ها، نزدیک تر کردن دلها  و کم کردن اختلاف ها بوده است، و با این حال، این تفکر که دوری از مخالفان سبب سلامتی است و دل نگرانی و تردید و نیز احساس مظلومیت، غلبه پیدا کرد. بر اساس این باور که گفتن حق ضروری تر است. و نیز مصلحت خوانندگان – که در اغلبیت هستند – واجب تر است از مصلحت نویسندگان و منتقدان – که در اقلیت هستند. و بالاتر از این، بر اساس این باور که این چند دستگی که خیلی زود در تاریخ اسلام به وجود آمد و امروز این همه ما را عذاب می دهد، حداقل یکی از دلایلش جهل دو طرف نسبت به یک دیگر است. و این جهل، تاثیرش بیشتر است از اختلاف نظر حقیقی که بین دو طرف وجود دارد.«

بنابراین، در مساله ای که سرنوشت امت و آینده ی آش، به آن وابسته است، هر تفکر و هر روشی که مانع گفت و گو شود، تفکر و روشی بحرانی است. و توانایی حل مشکلات امت و درمان دردهای آن را ندارد. نه فقط همین! بلکه این تفکر، اختلافات را بیشتر می کند. و بیشتر برآتش درگیری و جدایی می دمد.

اما در مقابل آن، تفکر مسئولانه وجود دارد. تفکر وحدت و نزدیکی و دوستی. که در میان امت، ارزش همیاری، ارتباط  و گفت و گو را شکوفا می کند. و این یعنی، فعالیت های مفید، خیرخواهانه در حوزه ی « گفت و گوی شیعه و سنی »، با این که کم بوده است، اما وجود داشته و به طور مطلق غایب نبوده است. و هدف این بحث و بررسی نیز، زنده کردن تمام فعالیت های مفید و ایجابی، در مسیر دعوت به وحدت اسلامی است.

اما بهترین سطح گفت و گو، تجربه ی «دارالتقریب» در قاهره است. و مجله ی « رسالت اسلام » که توسط دارالتقریب منتشر می شد، حقیقتا بزرگترین نهضت گفت و گوی علمی، واقع گرایانه و مسئولانه را در قضیه ی سنی وشیعه به وجود آورده بود. این مرحله ی گفت و گو که در سال های ۱۹۴۸تا۱۹۶۴ به طول انجامید، مرحله ی صعود، پیشرفت و شکوفایی گفت و گوی شیعه و سنی بود.

 اما سوال این جاست که پس از قطع گفت و گوها، چه اتفاقی افتاد؟

 می توان گفت که مذاهب، در نبود گفت وگو بین پیروانشان، کم کم  تبدیل به ادیان جدا از هم می شدند. آن هم پس از اینکه فقط ساختارهایی بودند که اجتهادات پیروانشان را منعکس می کردند.

حتی با وجود عقب گردی که پس از کم تاثیر شدن دارالتقریب گریبان ما را گرفته است، باز هم اگر به دنبال خیر و سلامتی امت هستیم، تنها راه ما گفت و گو است. و این یعنی باید تمام موانعی که مانع گفت و گو هستند را از بین ببریم و تمام زنجیرهایی که سد نزدیکی ما به هم هستند را بدریم. و در راه رسیدن به گفت وگو و در مسیر پافشاری بر آن، از تمام موانع و سختی ها، هر اندازه و هر شکل باشد، باید عبور کنیم .

بحران «روش مندی»

بحران « گفت و گو » دو بعد دارد:

الف) ما اهل گفت و گو نیستیم.

ب) بحران «روش مندی گفت و گو»

چنانکه سید محمدحسین فضل الله می گوید، مشکل مسلمانان در وحدت اسلامی این است که: «آنها از راهی دور با یک دیگر ارتباط برقرار می کنند. یا از طریق تاریخی که هر گروه برای دیگری نوشته است. یا از طریق احادیثی که هر گروه از گروه دیگر شنیده است. و یا با دیدی کوته بینانه طرف دیگر را قضاوت می کنند. مانند زمانی که عملی غیر سنجیده و یا شرایط به هم ریخته سیاسی  و اجتماعی، اوضاع را پیچیده می کند. و در نتیجه، نقاط منفی طرف مقابل برجسته ترمی شود. و شاید همین  دوری است که شرایط را پیچیده و تشنج زا کرده است. شرایطی که امروز تمام گروه های اسلامی در ارتباط با یکدیگر تجربه اش می کنند.«

اما از جمله مشکلاتی که در «روش مندی گفت و گو» وجود دارد:

 1. هر طرف، ابتدا به غلبه کردن بر طرف دیگر فکر می کند. که نتیجه اش شکست دو طرف است. زیرا هیچ طرفی راضی نمی شود تا دیگری بر او غلبه کند. در حالی که گفت و گو در منطق قرآنی چیز دیگری است:

» و در حقیقت یا ما، یا شما بر هدایت یا گمراهی آشکاریم» (1) درک این آیه به بازسازی تفکر و عقلانیت اسلامی کمک می کند. بدین شکل که انسان مسلمان را به سمت گفت گو می کشاند. و در سایه ی واقع گرایی و اعتدال، در طرف دیگر حالتی ایجاد می کند که ضرورت حق طلبی را درک کند و در پی یافتن حقیقت باشد.

2. ما خواهان گفت و گو هستیم تا هم دیگر را بهتر بفهمیم. و از طریق روش مند شدن و مکتب شدن گفت و گو، از نزدیک با نظرات مختلف آشنا شویم.

شیخ محمد جواد مغنیه در این زمینه می گوید:

«در کتب شیعه ی امامیه ، اجتهاداتی وجود دارد که حتی خواص علمای اهل سنت نیز آن را نمی دانند. که اگر بدانند ، اطمینانشان به شیعه و تفکرات شیعه بیشتر می شود. این مساله نسبت به کتب اهل سنت و علمای شیعه نیز صادق است. اطلاع هر گروه از اعتقادات گروه دیگراز بهترین ابزاری است که راه را برای تقریب بین برادران هموار می کند. چه بدانند و چه ندانند.»

 

 

شیخ حبیب آل ابراهیم صاحب کتاب «الحقائق فی الجوامع والفوارق» نیز بر این حقیقت تاکید می کند. آنجا که می گوید :

» طائفه ی شیعه همانند دیگر طوائف سنی است. چنانکه بین حنفی و شافعی، بین شافعی و مالکی و بین دیگر طوائف سنی اختلاف هست، طبیعتا بین شیعه و دیگران نیز اختلافاتی موجود است. حتی گاهی دیده می شود که در شریعت شیعه حکمی موجود است که همان حکم در شریعت سنی هم وجود دارد«.

 

از علمای اهل سنت نیز شیخ «سلیم البشری» به این حقیقت اشاره می کند:

«در مسائل فقهی که از طرف اهل بیت وارد شده است، حکمی وجود ندارد که مخالف مسائلی باشد که از طرف جمهور اهل سنت وارد شده است«.

3. به نظر ما روش مناسب برای گفت و گو روشی است که برگرفته از این آیه ی شریفه ی قرآن باشد: « همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند» (2)  بنابراین، «گفت و گو» انتخاب بهترین سخن است. از هر مرجع فکری که باشد. کاری که باید به دور از تعصبات و حساسیت های مذهبی و در سایه ی عقلانیت، صورت پذیرد. «و آنها خردمندانند»؟. پس از شناخت و فهم آراء مختلف و سنجش آنها، در سایه ی آزاداندیشی علمی است که می توانیم بهترین سخن را انتخاب کنیم. و این همان روش مندی تفاهم و تقریب است.

4. فرایند گفت و گو، به این معنی نیست که نقاط اختلاف را از بین ببریم تا به نقاط اشتراک برسیم. که این روشی علمی نیست. و ما را به تفاهم و تقارب نمی رساند. زیرا از بین بردن نقاط اختلاف و تفاوت ها نه شدنی است و نه مطلوب. بلکه هدف ما از گفت و گو این است که بدانیم کجا اختلاف نظر و کجا اتفاق نظر داریم. و اختلافات را بر پایه های علمی و استوار بنا کنیم. و از تعصب، تزویر و تحریفات سیاسی، تاریخی و کلامی جدایش سازیم. و نیز اتفاق نظرهایمان را نیز بر پایه ای علمی، استوار و ثابت بنا کنیم.

در این باب، شیخ «محمد حسین آل کاشف الغطاء» می گوید :

» مقصود از تقریب اسلامی، از بین بردن اصل مساله ی اختلاف نیست. بلکه بالاترین هدف و بزرگترین غرض، این است که نگذاریم اختلافات، به کینه و دشمنی بینجامد. مقصود، تبدیل دوری و درگیری به برادری و نزدیکی است«

 

علامه سید مرتضی عسگری نیز در باره ی این روش می گوید:

» هیچ تقارب و تفاهمی بین مسلمانان شکل نمی گیرد. مگر اینکه مسائل مورد اختلاف و ریشه های آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد. و سپس به علاج آن پرداخته شود»

5. فرایند گفت و گو باید از صورت های کلیشه ای گذشته و حال حاضر جدا شود. بلکه باید بازآفرینی شود و به ادبیاتی فرهنگی در مسیر وحدت اسلامی تبدیل شود. ادبیاتی که بر اساس شرایط جدید دنیای اسلام و تحولات بزرگ جهانی بنا شود. و بر پایه ی قرائتی جدید، آگاهانه و دیدی جامع از آینده و مسائل آن باشد. بنابراین ادبیات وحدت اسلامی، باید بازآفرینی شود و ساختار معرفتی جدیدی پیدا کند. به شکلی که در ساختار و شکل دهی آن، تمام فرقه های اسلامی نقش داشته باشند. که خود این نقش را هم از طریق گفت و گو ایفا کنند.

در آخر نیز به این نکته اشاره می کنیم، که لازم است به « بحران گفت و گو » توجه کنیم. و در پی بازنگری به آن باشیم. تا در نتیجه بتوانیم فرایند «گفت و گوی اسلامی » را به پیش ببریم. تا این نیز زمینه ای برای احیاء و رشد فرایند « وحدت اسلامی » باشد.

1. سبا 24

2. زمر




نظرات کاربران