در حال بارگذاری ...

فرایند وحدت در عرصه های مختلف، تجربه های مختلفی را پشت سر گذاشته است. در عرصه ی فرهنگ، که بر افق های وحدت محور فرهنگ اسلامی تاکید داشته است. در عرصه های فکری و نظری؛ که با روشی اجتهادی و علمی با اختلافات روبه رو می شود.

نویسنده: آیت الله سید محمد حسین فضل الله

مترجم: م. س.اقدامی

در میان فعالان دنیای اسلام، سخن گفتن از « وحدت اسلامی »،  تبدیل به رویای بزرگی شده است. و ریشه ی این مساله هم، مشکلات بزرگی است که مسلمانان از آن در رنج هستند. مانند چند پارگی و تفرقه ای که گریبان آنها را گرفته است. که نمود آن را در اختلافات مذهبی، انقسامات طائفه ای، دشمنی ها و درگیری ها مشاهده می کنیم. امری که نتیجه اش ضعف سیاسی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی است. و نتیجه ی روحی و روانی اش هم ایجاد چندگانگی شخصیتی است. به شکلی که هر کدام از این شخصیت ها، در چهارچوبی که در آن زندگی کرده است  در این شخصیت  نفوذ می کنند. و همین مسائل است که سیستم فکری انسان را از روشن بینی محروم می سازد. و نمی گذارد که از سطح طائفی گری فراتر برود.

♦ این شرایط، سرزندگی را از اسلام گرفته است. قدرت های استکباری و استعماری نیز از این نقطه ضعف سوء استفاده کرده اند و مسلمانان را به زانو در آورده اند. و سرزمین های اسلامی را به مهره های شطرنجی تبدیل کرده اند که به هر شکل که بخواهند بازی می کنند و به هر سمت و سو که بخواهند حرکتشان می دهند. و در نتیجه بر سرنوشت مسلمانان و بر تمام امور آنان سیطره پیدا کرده اند. و اصول اسلامی را از عرصه ی حکمرانی و قانونگذاری زدوده اند.

♦ این قدرت ها مسلمانان را به سمتی برده اند که اسلام را در چهارچوب های تاریخی و عملی تنگ نظرانه دنبال می کنند. و با بدبینی و بغض و حساسیت را به مسائل نگاه می کنند. که در نتیجه هر بار که دریچه ی رشد وپیشرفت به روی آنان باز می شود، این نگرش ها و این حساسیت ها سد راه آنان می شود و به سستی و ضعف و تقسیم و جنگ های مذهبی می کشاندشان. جنگ هایی که حاصلش برای مسلمانان جز ویرانی و کشت و کشتار نیست.

♦ همین مسائل است که باعث می شود آگاهان امت اسلامی شعار « وحدت اسلامی » را سر دهند. و آن را به عنوان هدف بزرگ اسلامی مطرح سازند. و در راه تحقق آن، روش های مختلفی را به کار ببندند. و از مشکلات بزرگی که در سر راه آن قرار دارد، صحبت کنند. مشکلاتی که باعث چندپارگی امت، در حیات خصوصی و عمومی شان شده است. و در مقابل از نتایج ایجابی اتحاد و همکاری و وحدت صحبت کنند.

♦ طرح ها و نظریه ها پیرامون وحدت متفاوت است. نظریه ای آرمانی و در واقع ایده آلیستی وجود دارد که به شکلی شعاری و خیالی با مساله برخورد می کند. این نظریه در پی آن است که مشکلاتی که واقعیت دارند و زنده هستند را از تفکر مسلمانان دور کند. با تلقی این طرز تفکر که « اصلا بین مسلمانان اختلافات سنگینی وجود ندارد. ما باید مسائل حاشیه ای را فراموش کنیم. و در مقابل دشمنان، در صفی واحد و چون بنیانی مرصوص، ایستادگی کنیم...» و این گونه است که انسان مسلمان غرق خواب و رویا می شود. و در فضایی احساسی قرار می گیرد و تسلیم این آرامش لذیذ می شود. اما آنگاه که به میدان می آید و با واقعیت مواجه می شود، با مشکلات سخت و زیادی رو به رو می شود و اختلاف های زیادی را در عملکرد و در روابطش مشاهده می کند.

♦ اما نگاهی واقع گرایانه نیز وجود دارد، که همانطور که به همکاری و دیدار و گفت وگو نظر دارد، اختلافات را نیز از نظر نمی اندازد. و به جای پرداختن به اختلافات در فضایی احساسی و درونی، آن را در فضایی فکری و عاقلانه بررسی می کند.  و می شود گفت که معتقد است  که این گونه اختلافات، فقط منحصر به اختلافات بین گروه های بزرگ جهان اسلام نیست. بلکه در درون خود مذاهب و طوایف نیز اختلاف موجود است. که در بسیاری از مسائل فقهی و کلامی نمایان می شود.

♦ این نگرش، برای مسلمانان، قواعد گفت و گوی قرآنی را مطرح می کند. فرهنگ قرآنی به مسلمانان توصیه می کند که از خواستگاهی فکری، واقع گرایانه و با آرامش، مسائل و مشکلات داخلی و خارجی شان را به بحث و بررسی بگذارند. و هدفشان شناخت حقیقت، از نزدیک ترین راه و با حجت وبرهان واضح باشد. فرهنگ قرآنی مسلمانان را به منشی اخلاقی هدایت می کند که در درگیری ها فحش و ناسزا را کنار بگذارند. و از موضع جدال احسن با مخالفان روبه رو شوند. و نکته ی احسن و روش احسن را برگزینند. و همین است که از دشمن، دوست می سازد. فرهنگ قرآنی به مسلمانان روحیه ای می دهد که در اعماق وجودشان، درد دیگر مسلمانان را داشته باشند. و دست به دعا بردارند که خدا به تمام معنا مسلمانان را کمک کند و صفوفشان را یکی سازد و جلوی خونریزی و قتل آنها را بگیرد.

♦ فرایند وحدت در عرصه های مختلف، تجربه های مختلفی را پشت سر گذاشته است. در عرصه ی فرهنگ، که بر افق های وحدت محور فرهنگ اسلامی تاکید داشته است. در عرصه های فکری و نظری؛ که با روشی اجتهادی و علمی با اختلافات روبه رو می شود. و با رویکردی ایجابی و بر اساس اصول موجود در منابع اسلامی- یعنی کتاب و سنت و مانند آن - آنها را بررسی می کند. و در عرصه های اجتماعی و سیاسی.که در سرزمین های مختلف با یکدیگر دیدار داشته اند و مسائل مشترک اجتماعی و سیاسی را مورد بررسی قرار داده اند.

♦اما این تجربه ها با موانع بسیاری مواجه شده است. موانعی که مسائل باقی مانده ی تاریخی، عقده های روانی و اوضاع استعماری آنها را ایجاد کرده است. اموری که مسائل سلبی را نمایان می سازد و اوضاع را پیچیده می کند. و باعث بحران آفرینی در عرصه های مختلف می شود. و همچنان این مسائل ادامه دارد و هر روز مانعی جدید و مشکل جدیدی ایجاد می کند.

برای اینکه بهتر با رویکردهای مختلف پیرامون مساله ی وحدت، آشنا شویم، این مساله را از دو زاویه بررسی می کنیم :

اول – نگاه شیعه به فرایند وحدت

دوم – نگاه سایر مسلمانان به مساله ی وحدت با شیعه

♦ اما « نگاه شیعه به وحدت » ؛ اینجا ما دو رویکرد داریم:

رویکرد اول: فرایند وحدت، باعث حل شدن شیعه در فضای عمومی جهان اسلام می شود. و پایه های اساسی تفکر شیعه را محو می کند. یعنی « امامت » و مسائل فکری و فرعی که به دنبال آن می آید. که در اثر آن، « شیعه »  تبدیل به « سنی » می شود. بنابراین « وحدت » فرایندی نیست که مسلمانان را بر اساس حق، در کنار یک دیگر جمع کند. بلکه راهی است  که در نتیجه ی آن،  یک گروه از مسلمانان، گروه دیگر را مهار می کند و مانع رشد و گسترش آن را می شود.

این گروه اعتقاد دارد که اگر پای مساله ای حاشیه ای و ضروری در میان باشد، ما با حل شدن و ترکیب شدن موافقیم. اینجا انسان می تواند چشم پوشی کند. چنانکه در خیلی از مواقع ضروری برای محافظت از مصلحت عمومی، از برخی مسائل چشم پوشی می کنیم.  اما ما با موضوعی طرف هستیم که بر آگاهی فکری ما اثرگذار است. این مساله ی پایبندی اسلامی ما به خط حق در عقاید و شریعت است. مساله، مساله ی « امامت » است. و امامت، مساله ی شخص و اشخاص نیست. مساله ی موضع گیری سیاسی خاصی نیست. بلکه اصل و قاعده ای در شریعت است، که با دلیل و برهان ثابت شده است. پس صرف اینکه اوضاع خاصی به وجود آمده است، انسان نمی تواند از این قاعده ی شرعی چشم پوشی کند. همان طور که مشاهده شد، این رویکرد، نگاهی سلبی به مساله ی وحدت دارد. که پر از نگرانی و ترس و شک و تردید است.

♦ رویکرد دوم: این رویکرد به این مساله اعتقاد ندارد که «مساله ی وحدت»، مساله ی داخل کردن شیعه در محیط سنی و یا داخل کردن سنی در محیط شیعه است. و یا اینکه وحدت قرار است با رویکردی عاطفی، شخصیت فکری شیعه و سنی را در یکدیگر حل و ترکیب کند. بلکه در باور این رویکرد، وحدت در آغاز کار مساله ای روحی و روانی است و در پایان آن، مساله ای فکری و عملی. زیرا تفکر وحدت گرا، در پی آن است که به  مسلمانان روحیه و شخصیتی بدهدکه عقیده، پایبندی و عمل آنها در زندگی خصوصی و عمومی شان، نمایانگر شهادتین آنها باشد. هر چقدر هم که در تفاصیل، اختلاف نظر داشته باشند.... و این مساله، احساسات وحدت گرایانه را در آنها بیدار می کند و به شاهراه وحدت هدایتشان می کند و آنها را متوجه مسئولیتشان می سازد.

این روحیه، یکی از راه های تسهیل کننده ی « دیدار » است. که خود راهی برای تفاهم و گفت و گو و همکاری است. پس این امکان فراهم می شود که سنی بیاید و راهش در فهم اسلام و طریقه اش در انجام اعمال اسلام را به شیعه بقبولاند. همانطور که برای شیعه این امکان فراهم می شود که راهش و اعمالش را به سنی بقبولاند. و اصلا ممکن است هر دوی آنها، از طریق همین دیدار فکری، راه دیگری را کشف کنند.

این گروه اعتقاد دارند که نتایج ایجابی که شیعیان از ورای وحدت به دست می آورند قابل مقایسه نیست با نتایج سلبی که امروز تفرقه و اختلاف فکری و عملی بر سر آنان آورده است. اختلافاتی که خواستگاهش عقده های درونی است. و نه مصلحت های عمومی. در نظر اصحاب این رویکرد، اگر متفکر در محیطی باشد که با او به شکل ایجابی و روشن فکرانه برخورد شود، می تواند به پیشرفت های فکری بسیاری برسد. و این به خاطر آزادی و روشن بینی است که محیط پیرامونش از آن برخوردار است. در صورتی که در چهارچوب هایی که بین گروه های مختلف، جدایی انداخته است، نمی تواند چنین رشد و پیشرفتی را داشته باشد. الا اینکه چنین چهارچوب هایی این احساس را به هر طرف می دهد که باید خودش را آماده سازد و گارد محافظت از خود بگیرد. تا در مقابل اثرگذاری طرف دیگر نفوذناپذیر شود. و این یعنی ایجاد مانعی روحی و روانی در مقابل هر تفکر و طرح و راه حلی که طرف مقابل ارائه می دهد. در واقع، احساسی در دو طرف ایجاد می شود که به دنبال این هستند که چه چیزی بر ضد افکار طرف مقابل بگویند.  نه این که به دنبال این باشند که به عنوان یک تفکر به نظرات طرف مقابل نگاه کنند و درست و غلطش را مورد بررسی قرار دهند. 

به عقیده اصحاب این رویکرد، ما به عنوان شیعه، می توانیم دیگران را نسبت به تز فکری مان در فهم اسلام، آگاه سازیم. و با دلیل و برهان، آنچه که حق می دانیم را به طرف مقابل بقبولانیم. و این امر، در چهارچوب «وحدت » بیشتر به دست می آید تا در سایه ی این شرایط طائفی پر از کینه ای که شاهدش هستیم.

دوم – نگاه سایر مسلمانان به «وحدت با شیعه»

♦ما در این جا با سه رویکرد روبه رو هستیم.

اول – رویکردی که شیعیان را خارج از اسلام قلمداد می کند. و مصداق آن را هم تحریف قرآن و عقاید شرک آمیز و غلو آمیزی می داند که به شیعه نسبت می دهد. و نیز این که شیعیان به قرآن دیگری به غیر از این قرآن اعتقاد دارند. و از این جمله عقایدی که با مبانی فکری و شریعت اسلام هم خوانی ندارد.

بنابراین اصلا وحدت با شیعیان، در نظر آنها معنی ندارد. وحدت مساله ای است که باید با مسلمانان برقرار شود، نه با کسانی که از خط اسلام منحرف شده اند. و اصلا وارد کردن آنها در جامعه ی اسلامی، خطری برای جامعه محسوب می شود. و به پاکی عقیده و سلامت جامعه ضربه می زند. و این به خاطر شبهات، توطئه ها و گمراهی هایی هست که اینها بر اسلام و مسلمانان وارد می سازند.

این رویکرد را غالبا در « سلفیت وهابی» می بینیم. اصحاب این رویکرد با انواع وسایل رسانه ای و فشارهای مادی و معنوی، سعی در زیاد کردن شکاف بین شیعه و سنی دارند. و تلاش کرده اند تمامی امکانات مادی و رسمی را به کار ببندند تا تصویر شیعه را در نزد مسلمانان و غیر مسلمانان تخریب کنند. حتی می بینیم که با گروه های کافر با تسامح و تساهل برخورد می کنند. اما با گروه های شیعه چنین برخوردی ندارند. زیرا معتقدند کفر پنهانی که شیعیان دارند، از کفر آشکاری که کافران دارند، خطرناک تر است.

طرفداران این تفکر، در تمام نقاط عالم، به دنبال دور کردن جوانان اهل سنت – از جمله جوانان مبارز آن – از جوانان شیعه هستند. تا مانع هر گونه همکاری فکری، سیاسی و اجتماعی بین آنها شوند. فرقی هم نمی کند که چه خطراتی اسلام و مسلمین را تهدید کند. و البته در بین این جماعات، مسائل سیاسی با مسائل مذهبی تداخل پیدا کرده است. زیرا از خطر نفوذ به عرصه هایی که به قدرت و حکومتشان مربوط می شود، نیز در هراس هستند.

شاید مشکل اساسی این گروه همین باشد که حاضر به گفت و گو با شیعه در موارد اختلافی نیستند. تا در نتیجه ی آن هم نظریه خودشان را اصلاح کنند. هم حداقل بفهمند فلان مساله ای که به شیعه نسبت می دهند اشتباه است.

رویکرد دوم: این دسته نظرشان مانند دسته ی اول نیست. بلکه شیعیان را مسلمان می دانند. و اسلام آنها را نیز سازگار با عقاید و شریعت اسلام می دانند. و اختلافات آنها با اهل سنت را مانند اختلافات عقیدتی و شرعی فرقه های مختلف اهل سنت با یکدیگر می دانند. شیعیان نیز مسلمان هستند و اشتباه هم دارند. مانند هر مسلمان دیگری که در اجتهادش اشتباه می کند. خطا و اشتباه هم که فرد را از اسلام خارج نمی کند. بلکه فرد، مسلمان خطاکاری محسوب می شود که اجر و ثوابش را هم به دست آورده است.

اما اصحاب این رویکرد نیز وحدت با شیعه را به مصلحت نمی دانند. زیرا معتقدند ممکن است در جامعه ای وحدت گرا، افکار غلط شیعیان در ذهنیت اهل سنت نفوذ کند. و به افکار صحیح و سالم و خالص اهل سنت ضربه بزند. از طرف دیگر ممکن است طبیعت اوضاع شیعه و شرایط سیاسی شان به آینده ی امت ضربه بزند.

نکته ی شایان توجه این است که شاید این گروه، در عمل برضد وحدت، مانند گروه اول باشند. اما ادب و نزاکت اجتماعی را در نظر می گیرند و از همین رو با تعارف و ادب رفتار می کنند. و شاید هم مصالح سیاسی را در نظر می گیرند و به همین خاطر مساله ی وحدت را مطرح می کنند. و این، مانند شیعیانی است که نظری منفی نسبت به مساله ی وحدت دارند، اما از سر اجبار و ضرورت و با احتیاط شدید و بدون اخلاصی و ایمانی به وحدت روی می آورند. و البته این نکته را هم باید گفت که ممکن است شرایطی که اهل سنت در آن زندگی می کنند بر عمق این مساله بیفزاید، هر چند که درجاتش متفاوت باشد.

رویکرد سوم: این دسته کسانی هستند که در فعالیت های اسلامی شان، به وحدت واقعی بین مسلمانان اعتقاد دارند. وحدت و اتحاد در مسائلی که بین مسلمانان اتفاق نظر وجود دارد. چه در عقاید، چه در مفاهیم و چه در شریعت. به عقیده ی این گروه، چنانکه اختلافات بین مذاهب به وحدت اسلامی شان ضربه نزده است، اختلافاتی که دارند نیز به وحدت واقعی مسلمانان ضربه نمی زند. و بر اساس همین تفکر، وحدت را مساله ای حقیقی در عمق شخصیت اسلامی می دانند. بنابراین لازم است که تبدیل به گام های عملی شود و در جریان حرکت اسلام در زندگی مشاهده شود. و باید به احساسی راسخ در قلب و وجدان مسلمانان تبدیل شود.

به باور اصحاب این رویکرد، ورود گروهی در جامعه ی اسلامی خطری برای اعتقادات گروه های دیگر محسوب نمی شود. زیرا قضایای اختلافی در فضایی مطرح می شود که قضایای اتفاقی نیز بر آن فضا اثرگذار است. و منطق فکری بر فضای گفت و گو حاکم است که پشتوانه اش حجت و برهان است. که این منطق به مصلحت گروهی است که حجت قوی تر و منطق برتری دارد. و اگر گروهی از طریق فرایند گفت وگو به این نتیجه رسید که تفکرش خطا است، هیچ مشکلی به وجود نمی آید. زیرا روحیه ی جدیدی حکم فرما شده است، که روحیه اسلام صحیح و خالص و به دور از هر چهارچوب دیگر است. 

 

 

این رویکرد، تفکر گروه های اسلامی با بصیرتی است که تسلیم تفکرات سازمان های مرتبط با استعمار، نشده اند.  تفکر افرادی است که نه با دیدی بسته و تنگ نظرانه، بلکه با دیدی باز و دور اندیشانه  به مسئولیت اسلامی شان نگاه می کنند.

 

این گروه در ایجاد فضای عمومی وحدت محور مشارکت داشته اند. و توانسته اند فضاها و جوامع وحدت محوری را در نقاط مختلف ایجاد کنند. که در آن ها روحیه ی وحدت در سایه ی ایمان و روشن بینی وجود دارد. و این امور به وسیله ی ارتباط با شیعیانی به وجود آمده است که جزو افرادی هستند که به رویکرد دوم شیعیان اعتقاد دارند. یعنی کسانی که وحدت را عنصری ایجابی در حرکت عمومی اسلامی قلمداد می کنند.

 

♦ ما این حرکت را در خواستگاهی قوی و جدید، در انقلاب اسلامی ایران مشاهده کردیم. انقلابی که شعار وحدت اسلامی را به عنوان هدف بزرگی معرفی کرد، که مسلمانان باید پیرامون آن گرد هم آیند و آن را به جنبشی واقعی و زنده تبدیل کنند. آن هم در سایه ی روش های نرم و حکیمانه. که با تکیه بر طرح و نقشه ی دقیق و مرحله به مرحله به سمت هدف به پیش می رود. 

♦ هنوز هم درگیری های وحدتی بین رویکردهای مختلف در میان شیعه و سنی پابرجا است. هنوز هم هر روز شاهد نتایج سلبی و ایجابی جدید خطرهای گوناگون هستیم. و هر رویکرد نیز دلیلی بر تایید و یا بر ضد آن، اقامه می کند. و هنوز آینده ی جهان اسلام، منتظر نتیجه ی نهایی این درگیری است. تا در نهایت، « وحدت اسلامی » را، به عنوان نتیجه ی ایجابی آگاهی جدید اسلامی پذیرا باشد.




نظرات کاربران