در حال بارگذاری ...

الحمدلله ما انقلاب را انقلاب ایرانی نمی دانیم بلکه انقلاب اسلامی می دانیم و این پیام به پاکستان رسید و شیعه و سنی گفتند: «اینجا هم به یک خمینی نیاز دارد که انقلاب کند و همه ما یک امت واحده شویم».

مصاحبه با آقای قمر عباس کاظمی

 

بنده متولد 1972 میلادی هستم از چینیود پنجاب پاکستان. تا دکتری را آنجا خواندم بعد مصاحبه دادم برای جامعة المصطفی العالمیه(ص) که قبول شدم. الان هم کارشناسی ارشد را تمام کردم و درس خارج میخوانم.

در زمانی که انقلاب اسلامی رخ داد - یازدهم فوریه 1979 میلادی - بنده هفت هشت ساله بودم و کلاس دوم ابتدایی میخواندم، یادم میآید پدر بنده و بهخصوص پدربزرگ بنده از آنجا که طلبه حوزه بودند ارادت داشتند به حضرت امام خمینی (ره) و در همان روستای چین یود راجع به انقلاب خیلی تبلیغ کرده بودند که در ایران قبلا شاه بوده الان شاه فرار کرده ، انقلاب شده و نظام اسلامی آمده حتی یک نظام شیعی آمده است که همان مقاصد ائمه معصومین علیهم السلام را آنجا پیاده میکنند و بنده نیز خیلی به پدر بزرگ ارادت داشتم و از ایشان خبردار شدم.

وقتی سنم بیشتر شد بواسطه صحبت بزرگان و پرس وجو درک کردم. آن زمان درکشور ما از لحاظ اخلاقی اوضاع مردم خوب بود ولی از لحاظ دولتی و حاکمان و رئیس جمهور و نخست وزیر و....... اوضاع خوب نبود چون همه زیر سلطهی انگلیس و آمریکا بودند. لهذا برگشت افکار مردم هم به آنجا بود چون جامعه به دست حاکمان است. وقتی که انقلاب شد در ایران، خبرش آمد. آن زمان بیبیسی و صدای آمریکا اعلام کردند یک انقلاب شیعی آمده است. در آن وقت درگیری شیعه و سنی زیاد نبود چون تازه اوایل حکومت ضیاء الحق بود که او بیشترین ارتباطش با کشور عربستان بود و میخواست از این انقلاب سوء استفاده کند که چون شیعی است و در پاکستان هم شیعیان هستند کم کم میان شیعه و سنی اختلاف بیاندازند که همین طالبان بذرش همان زمان کاشته شد.

در آنجا یک سازمان هست به اسم انجمن دانشجویان امامیه که این سازمان در سال 1972 به وجود آمد که دارای دو بخش بود یک بخش برای دانش آموزان قبل از دبیرستان و دیگری از دبیرستان به بالا، که بنده با بخش نوجوانان آن در ارتباط بودم .

از موسسین این سازمان یکی مولانا صفدر حسین نجفی بود، دیگری دکتر محمدعلی نقوی و دیگری مفتی جعفر حسین که ایشان قائد تشیع پاکستان بودند و ما هم به این اشخاص متصل و متمسک بودیم و اینها در کنار رسانه ها از انقلاب برای مردم می گفتند البته بعد از مدتی رسانهها ادامه ندادند اما این سازمان همچنان از انقلاب میگفت و روحیه معنوی از انقلاب میگرفتند و این شد که دانشجویان در یازدهم فوریه هر سال جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران را برگزار میکردند و این جشن اهل تسنن را هم جذب میکرد بنده در همان کودکی هم کلاس های خودم را به این جشن میبردم.

به نظر بنده گرچه انقلاب در ایران به وقوع پیوست اما اثرات آن فراتر و بدون مرز بود به این خاطر که حتی اهل تسنن هم با ما همراه شدند در همان اوایل انقلاب که هفتاد ودو نفر در پارلمان شهید شدند خیلی روی روحیه مردم تاثیر بد گذاشت و روحیه مردم پایین آمد که این هفتاد و دو نفر که مغز های متفکر انقلاب بودند و شهید شدند حالا تکلیف انقلاب چه میشود؟

به یاد دارم که علیه آمریکا خیلی تظاهرات کردیم اما جمله امام خمینی (ره) به این مضمون که انقلاب در دست خدا هست باعث شد که تأثیر این اتفاق ناگوار بر روحیه مردم کم شود. مردم گفتند این مرد قلندر چه میگوید؟ با این که مردان بزرگی را از دست داده است اما هنوز محکم است. شهادت بزرگانی چون استاد مطهری و بهشتی خیلی مردم را ناراحت کرد اما خدا را شکر که خون پاک شهدا انقلاب اسلامی را حفظ کرد.

در اوایل می گفتند باید یک امام خمینی (ره) اینجا پیدا بشود که آن انقلاب در باکستان نیز رخ دهد و این ندای شیعه و سنی در کنار هم بود

در اوایل می گفتند باید یک امام خمینی (ره) اینجا پیدا بشود که آن انقلاب در باکستان نیز رخ دهد و این ندای شیعه و سنی در کنار هم بود
.

انقلاب اسلامی خیلی روی مردم تاثیر داشت چون امام (ره) علیه تمام زورگویان ، ظالمان و نوکران آمریکا اقدام کرده بود و مردم ما میگفتند در کشور پاکستان هم باید یک امام خمینی بیاید و نوکران استکبار و آمریکا را بیرون کند و یک انقلابی مثل انقلاب ایران راه بیاندازد.

یک مولوی اهل تسنن به اسم مولونا کوثر نیازی مرتب در اخبار مقاله مینوشت درباره تأثیر انقلاب اسلامی.

مردم هم امید داشتند و هم دعا میکردند که این انقلاب بماند خصوصا برای امام خمینی ره خیلی دعا میکردند که این مرد قلندر را خدا طول عمر دهد و حفظ کند حتی خانواده های اهل سنت که اطراف ما بودند را خودم دیدم که عکس امام خمینی ره را روی دیوار نصب کرده بودند. اما سیاسیون میگفتند شاه چند بار رفته است و برگشته است شاید بازهم برگردد اما بزرگان گفتند اینطور نخواهد شد چون خون شهدا آنقدر پاکی و عظمت دارد که انقلاب محو نمیشود.

سلمان رشدی از کشور همسایه ما هند آن کتاب آیات شیطانی را نوشت در کشور ما این هیاهو شد که این ملعون علیه پیامبر اعظم(ص) کتاب نوشته و راجع به حضرت(ص) اینطور و اینطور گفته است بعد از آن همه منتظر بودند که مفتیهای پاکستان فتوا دهند اما هیچ کدام شان فتوا ندادند تا اینکه حضرت امام خمینی(ره) فتوا دادند. وقتی مردم ما شنیدند همه خوشحال شدند حتی اهل سنت میگفتند ببینید امام خمینی(ره) فتوا داده است اما مفتیهای ما هیح کس فتوا نداده چون جرات نداشته و نمیتوانند علیه استکبار، انگلیس و آمریکا حرف بزنند و آنها هم خوشحال بودند و میگفتند که این انقلاب اسلامی هست و بعد از فتوای امام (ره) در کشور ما تظاهرات بر علیه عمل سلمان رشدی برگزار شد.

در کشور ما همزمان با روز تسخیر لانه جاسوسی در ایران یک روزی داریم، روز مرگ بر آمریکا، در شانزدهم ماه می میلادی، همان روز که این اتفاق افتاد ما در لاهور تظاهراتی درست کردیم با سرپرستی دکتر نقوی و برای اولین بار در همان روز پرچم آمریکا را در کشورمان آتش زدیم و اولین بار شعار مرگ بر آمریکا در پاکستان زده شد.

 

اوایل انقلاب که جنگ تحمیلی شروع شد همه گفتند الان چه میشود؟ یک طرف ایران و طرف دیگر آمریکا ،انگلیس و مزدوران آنها، همان موقع ما خیلی تظاهرات کردیم برعلیه استکبار و حمایت از جمهوری اسلامی ایران که جنگ باید لغو بشود و این درست نیست. اخبار هم نمیگفت که صدام جنگ را شروع کرده است چون استکبار در آنجا فعال بود و رسانه در دست آنها بود. ما می گفتم این جنگ اسلام و کفر است اما عربستان در آنجا دست به کار شده بود و میگفت جنگ شیعه و سنی هست و میگفت ایران تجاوز کرده است در حالیکه این طور نبود و این جنگ به ایران تحمیل شده بود. اخبار جنگ هم خوب به ما نمیرسید چون زیر اثر عربستان بود اما از فتح خرمشهر با خبر شدیم و این جمله امام (ره) را شنیدیم که «خرمشهر را خدا آزاد کرد.» ما از رادیوزاهدان اخبار جنگ را پیگیری میکردیم البته در جریان جزئیات نبودیم اوایل جنگ کمی نگران بودیم اما وقتی طول کشید و بچههای انقلاب مقاومت کردند، امیدوار شدیم و همه گفتیم احسنت به این بچه های انقلاب که هم هشت سال هم جنگ میکنند و هم از انقلاب پاسداری میکنند .

 

به یاد دارم در روستای ما یکبار آیت الله جنتی آمده بودند چون با پدر بزرگ بنده مولانا سید حسین رفاقت داشتند، ایشان سخنرانی میکردند و پدربزرگ بنده ترجمه میکردند آیت الله طاهری خرم آبادی هم از طرف امام ره برای تدریس درس خارج حوزه به آنجا آمده بودند الان هم نماینده مقام معظم رهبری دامت برکاته، آیت الله بهاءالدینی در آنجا هستند این اشخاص افکار انقلاب را در آنجا ریشه گذاری کردند به غیر از این بچههای ما نظیر شهید علامه عارف حسین عارف حسینی با امام(ره) ارتباط داشتند به یاد دارم وقتی شهید شدند امام)ره) فرمودند:«من پسر عزیزم را از دست دادم.» این بزرگوار چهار سال سرپرستی شیعیان را برعهده داشتند و نکات ناب انقلاب را می رساندند.

بزرگان ما نظیر صفدرحسین نجفی با امام(ره) در ارتباط بودند و وقتی بیرون از کشور بودند ایشان برای بردن وجوهات تا پاریس رفتند و وقتی شاه گفت: «ما اجازه نمی دهیم امام (ره) وارد کشور شود» ایشان گفته بودند: «اگر ایران راه نمیدهند ما شما را به پاکستان میبریم«.

الحمدلله ما انقلاب را انقلاب ایرانی نمیدانیم بلکه انقلاب اسلامی می دانیم و این پیام به پاکستان رسید و شیعه و سنی گفتند «اینجا هم به یک خمینی نیاز دارد که انقلاب کند و همه ما یک امت واحده شویم». آن وقت علمای اهل سنت پشت سر امام جماعت شیعه به نماز ایستادند و همینطور علمای شیعه پشت سر امام جماعت اهل سنت به نماز ایستادند. اگر چه عربستان و استکبار اختلاف میاندازند و تکفیریها و طالبان را فعال کردند اما علما میگویند: «در ایران هم شیعه و سنی هست اما درگیری نشده است، پس ما هم میتوانیم اتحاد داشته باشیم.»

دو عموی بنده در ایران در زمان جنگ شرکت کردند و خود بنده نیز ده سال است که در ایران هستم و این از تاثیر انقلاب است و این انقلاب به سختی و با خون شهدا به دست آمده است باید حفظ شود و به دست امام زمان(ع) برسد همانطور که بعد از امام خمینی(ره) این انقلاب به دست خلف صالح یعنی مقام معظم رهبری دام ظله العالی رسید.

 




نظرات کاربران