زندگی اجتماعی مسلمین را نمی شود از هم جدا کرد. مثلا شیعه بگوید من برای خودم زندگی می کنم، سنی بگوید من برای خودم زندگی می کنم، امت اسلامی متشکل از هر دو گروه است! قضایا به هم گره و پیوند خورده است. اگر مشکلی در نقطه ای رخ بدهد در سایر نقاط جهان اسلام بازتاب پیدا می کند.
آیت الله مبلغی
♦ فهم اجتماعی دین از جمله مسائلی است که بدلیل حاکمیت نگاه فردگرا بر فقه ما سایه افکنده است و در برخی موارد ما را با کاستی هایی مواجه نموده است. آنچه در ادامه می آید گزارشی از سلسله جلسات حجه الاسلام و المسلمین مبلغی، با موضوع «مناسبات اجتماعی مسلمین در قرآن» است که در جمع طلاب حوزه علمیه قم و با هدف تاسیس نظریه ای پیرامون این مساله ایراد شده است.
قسمت اول
♦ هویت خانواده هم از حیث محدودیت و هم از حیث عاطفه و ... به صورت اتوماتیک و بدون اینکه به پوشش چندانی نیازمند باشد، شاکله مطلوب دارد. به همین دلیل در محیط خانواده هر کوششی می کنید، در جایگاه خودش و در جهت تقویت شاکله خانواده و حل مشکلات آن قرار می گیرد. فقه در مورد خانواده وارد دستورات خاص نشده چون در آنجا طبیعی ترین و عادی ترین و انسانی ترین روابط به صورت نوعی بر قرار است. اگر چه برخی خانواده ها مشکلاتی دارند اما نوعا شاکله برقرار است و نیاز به ورود و حضور فقه ندارد و حتی قواعد حقوقی که در همه جا هست، برای خانواده کمتر است. زیرا به شکل طبیعی شاکله ی مطلوبی بر قرار است. لذا در درون خانواده پوشش ها به ثمر می رسد و در جهت همگرایی قرار می گیرد. اما در فضاهای اجتماعیِ غیر خانواده، باید ابتدا شاکله ی مناسبات را که به شکل پیچیده تری هست بر قرار و تعریف کنیم. اگر این شاکله نباشد پوشش های دیگر یا به ثمر نمی رسد و یا حتی نتیجه ی سوئی به بار می آورد و دلیل ضرورت شاکله مناسبات نیز همین است که شاکله بستر و زمینه ساز بقیه مسائل است.
♦ غربی ها نظراتی در مورد مناسبات اجتماعی خود دارند و بر اساس نظریات خود عمل کردند و جلو رفتند. ما بر اساس دین و نگاه های دینی، با بسیاری از نظرات آنها مخالف هستیم. این مقدار که آنها بر اساس نظریات فلسفی و حقوقی پیش رفته اند، می دانند که در چه مسیری در حرکت هستند و ثمرات آنها را هم بر اساس فکر خود بدست می آورند. البته اشکالاتی دارد، که ما بر اساس دینمان اشکالات را اساسی می بینیم. ما نگاهمان به زندگی در بسیاری از زمینه ها متفاوت است، اما مهم این است که آنها در شرایط خلأ، ارتباطشان را بر قرار نکردند. همه چیز در اجتماعات آنها تعریف شده است و بر اساس نظریه پیش رفته اند.
♦ ما نگاه خاصی به زندگی داریم و اهداف خاصی را پی می گیریم، ما به حیات طیبه اعتقاد داریم که در آن مادیت صرف حضور ندارد. اگر بخواهیم توفیقی به دست بیاوریم باید نسبت به روابط و شاکله ی زندگی و مناسبات اجتماعی نظریه داشته باشیم. اگر نداشته باشیم جامعه دچار مشکلات می شود. روابط و مناسبات مهم ترین امر و بستر همه ی حرکت ها و توفیقات است، اگر این مناسبات تعریف نشود، ایجاد نمی شود یا به نحو بد ایجاد می شود. هر کس طوری تعریف می کند و هرج و مرج ایجاد می شود. بزرگترین پروژه های اساسی دین معطل و مهمل و راکد می ماند و حتی فعالیتهایمان چون بستر فراهم نیست نقش بر آب می شود، یا اثرات سوء بر جای می گذارد. به همین دلیل باید به شاکله ی روابط اجتماعی و مدل مناسبات اجتماعی بپردازیم و نباید این امر را در برزخ و خلأ بگذاریم.
به عنوان مثال در اوایل انقلاب، در همه ی جهان اسلامِ اهل سنت به ما نگاه ایجابی و مثبت و پیگیری مدام و مستمر و احساس معطوف به انقلاب، ایجاد شد و همه چیز در آن زمان رنگ باخته بود. ما در چنین شرایطی می باید به سمت تعریف مدلِ مناسبات امت می رفتیم ولی نرفتیم! باید به سمت خیلی امور می رفتیم ولی نرفتیم! مثلا حوزه باید مسیری را در پیش می گرفت که پاسخگوی سؤالات نظام باشد ولی نشد و ما همان مسیر قبل را رفتیم. حوزه باید منبع تولید فکر می شد ولی نشد، رهبری هم فرمودند اما نشد! باید به اموری می پرداختیم، یکی از امور ارائه ی مدل مناسباتی امت و زندگی بود که نشد و چون نشد در فضای برزخ ماندیم. گروه های مستبصر و استبصارگرا ایجاد شد که بر طبل استبصار می کوبیدند. در فضای برزخ وقتی مدلی نباشد هر کسی راهی می رود و هر گروهی به گونه ای عمل می کند.
♦ فرصتِ سوخته
♦ سؤال این است که آیا الآن احساسی که جهان اسلام 30 سال پیش به ما داشت به ما دارند یا ندارند؟! از آن طرف چه بسا نگاهی منفی دارند! بعد از سی سال ما باید آن حالت و احساس را افزایش می دادیم. در دیداری که با چند تن از علمای اهل سنت هند داشتیم رهبرشان که اهل تحلیل هم بود ،از ما سؤال کردند؛ انقلاب شما دو پروژه ی اساسی داشت، در یکی موفق بودید و در دیگری موفق نبودید. پروژه ی اول که موفق بودید، اینکه شما شعار استقلال در برابر غرب را مطرح کردید، اذعان می کنیم تنها دولتی که مستقل است شما هستید، در این زمینه موفق بودید. پروژه ی دوم وحدت اسلامی بود که موفق نبودید. صریح و با نگاه دلسوزانه می گفتند؛ علتش آن بود که شما بیشتر جانب شیعه و تقویت شیعه را دنبال کردید. و فرصت های جهان اسلام را در پیشرویِ شیعه مصرف می کردید. ما از ته دل می فهمیدیم که بعضی ها در این فضای خلأ و فرصت ها، در مسیر تقویت شیعه کار می کردند و اهل سنت را نسبت به مذهبشان حساس کرده بودند. البته نظام چنین چیزی را در دستور کار خود قرار نداده، اما آن ضربه ای که باید زده می شد در فضای خلأ زده شد. ما حتی مدل مناسبات شیعه و سنیّ را تعریف نکرده ایم. حتی الآن در فضای برزخ نسبت به این قضیه هستیم! ما در جوابشان گفتیم ما خواهان وحدت بودیم، ولی ما بخشی از جامعه هستیم، باید طرف های ما هم می پذیرفتند. ما پنجاه درصد بودیم، مثلا برخی دولت ها نمی خواستند و کار شکنی می کردند برخی نیز حالت مذبذب داشتند.
♦ همه ی ما یک امتیم
♦ زندگی اجتماعی مسلمین را نمی شود از هم جدا کرد. مثلا شیعه بگوید من برای خودم زندگی می کنم، سنی بگوید من برای خودم زندگی می کنم، امت اسلامی متشکل از هر دو گروه است! قضایا به هم گره و پیوند خورده است. اگر مشکلی در نقطه ای رخ بدهد در سایر نقاط جهان اسلام بازتاب پیدا می کند. حتی گروههای تند رو که فکر می کنند می توانند خدمت کنند، نمی دانند به خودشان هم ضربه می زنند. نتیجه نگاه اجتماعی در جهان اسلام این است که ارتباطات وضع مطلوبی پیدا کند تا هر فرقه ای بتواند حضور طبیعی خود را در جهان اسلام داشته باشد. ما باید یک مدل مناسباتی برای امت ارائه کنیم و باید با همه ی لوازم این مدل کنار بیاییم و به همه ی اصولش تن بدهیم و اگر با نگاه اسلامی به مدلی رسیدیم، باید به آن ملزم بشویم.
مگر می شود بدون نظریه وارد ارتباطات شد؟! غربی ها چند صد سال است که با نظریه پیش می روند و در مسیرخود توفیقاتی هم داشته اند. مناسبات برایشان شفاف است، البته وقتی به ما می رسند تلاش می کنند مناسبات مغشوشتر شود، می خواهند همه چیز را به هم بریزند تا همه علیه همدیگر حرکت کنند.
برخی گمان می کنند مسئله مناسبات، مختص شیعه و سنی است. در حالی که این مسئله ی خود شیعه هم هست، شیعه هم در این امت است و شیعه هم متضرر می شود. سنی هم متضرر می شود، اسلام متضرر می شود.
♦ فقه مناسبات امت
♦ وقتی می گوییم چاره چیست برخی می گویند برویم سراغ فقه و فقه مناسبات امت اسلامی را مطرح کنیم. حرف درستی است. اما با این ضدیت هایی که نسبت به جامعه و اجتماع داریم اگر وارد فقه شویم، نمی توانیم بحث های روشنی ارائه کنیم. اگر در جایی ورود پیدا کنیم باز حق مطلب را اداء نمی کنیم و باز آنچه ارائه می کنیم شبیه آنچه که هست می شود. فقه باید مسبوق به نظریه ی انسان شناختی و جامعه شناختی باشد، باید این نظریه ها را قبلا داشته باشیم. در مسائل اجتماعی، با ذهنیت درست سراغ فقه برویم. در این صورت فقه و منابعش حرف می زند. آن وقت می توانیم احکام و باید ها و نبایدهای درستی ارائه کنیم. اول باید نظریه ی اجتماعی و علم الإجتماع داشته باشیم.
♦ بازگشت به قرآن
♦ مراجعه ی ما به قرآن خیلی حداقلی است. در روایت از رسول گرامی اسلام داریم اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآن (وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۶۹) زمانی که شبهات و فتنه ها مانند شب تاریک هم جا را فرا می گیرد و انسان متحیر می شود به سراغ قرآن بروید. علیکم بالقرآن نه اینکه منظور تلاوت باشد، تلاوت که همیشه هست، بلکه معنایش این است که بروید و پاسخ مشکلاتتان را از قرآن بگیرید. مشکلات را از قرآن بگیریم، نه به این معنا که به آیات فقهی مراجعه کنید، مثلا غیبت نکنید. مراجعه به آیات فقهی سر جای خودش هست و در فقه فعال است. اما اینجا منظور آن است که بروید و ذهنیات خود را نسبت به جامعه تان و مناسباتتان و ارتباطتان، بر اساس قرآن شکل بدهید. نگاههای اجتماعی و مسائل اساسی بین خود و خدا، بین بشر با بشر، و بشر با طبیعت را بر اساس قرآن بدست آورید. ما نوعی اهمال و فروگذاری نسبت به قرآن داشته ایم، باید برگردیم و راهی دیگر هم نداریم. اصلا در سایه ی قرآن احادیث معنا پیدا می کند. البته در فقه گاهی از پنجره ی احادیث به قرآن می نگریم و اصولا با رجوع به احادیث منظور آیات الاحکام روشن می شود ولی در خیلی از مباحث کلان و مسائل زمان، قرآن وقتی شناخته می شود احادیث هم معنا و جایگاه و حتی دلالت خودش را باز می یابد. در نظریه ی پردازی باید اول به قرآن مراجعه کنیم و برای یافتن مخصِص ها و مقیِد ها به سراغ حدیث برویم. همه ی آیات در مظانّ و معرض این است که یک نکته ی اجتماعی از آن گرفته شود آیاتی هست که مربوط به قیامتند و مستقیما مربوط به امور اجتماعی نیستند، رابطه ی انسان با ملائک و خود و خدا را در قیامت مطرح می کنند اما چه بسا بتوانیم از آنها نکات اجتماعی بدست آوریم، بشرط اینکه واجد یک اندیشه و ایده ای باشیم.
♦ روش بحث
♦ در مرحله اول یک سری آیات که محتوایی ناظر به جامعه یا مناسبات اجتماعی و زندگی دارد ارائه و مطرح می کنیم و همگی برای کشف مفاهیم و محتواهای این آیات کوشش می کنیم. در مرحله بعد مقداری که این آیات مطالعه شد و ذهنیت نظریه ای و امکان استنتاج نظریه بر اساس این آیات حاصل شد، نهایتا ما نظریه ای بر اساس این آیات ارائه می کنیم. در مرحله آخر آن نظریه را می آوریم در فقه مطرح می کنیم تا بر اساس آن ببینینم کجاهای فقه به آن پرداخته شده است. این آیات و روایات و فتاوی فقهی منابع ما هستندکه ما به آنها بی توجه بوده ایم. سیر بحث ما یک سیر سه مرحله ای است، یک مرحله تفسیر آیات اجتماعی با نگاه به سرفصلهای خاصی که در ذیل می آید، مرحله ی دوم ارائه ی یک نظریه ی منقّح با همه ی ابعاد و سوم فقه خرد، در مقابل فقه کلان، که فقه خرد همان مناسبات اسلام است.
روش ما در رجوع به قرآن روش تحلیلی است. یعنی آیات را باید با نگاه به دلالتهای التزامی بررسی کنیم. دلالت التزامی در تفسیر، دلالتی است که کمتر مورد استفاده قرار گرفته است و بیشتر دلالت های تضمنی و تطابقی مورد توجه و استفاده بوده است. دلالت التزامی از پر ظرفیت ترین و پر قابلیت ترین دلالت ها بر مفاهیم و مدلولات است که تا حدود بسیاری مهجور مانده است و ما از این دلالت و سایر دلالت ها استفاده خواهیم کرد. ما باید بر اساس دلالت های التزامی و تفسیر قرآن به قرآن پیش برویم. البته روش تفسیر قرآن به قرآن فقط این نیست که آیات زیادی را تجمیع کنیم. ما باید ابهامات موجود در زندگی اجتماعی را عرضه کنیم به آیه و بعد با رجوع به آیات دیگر و جمع و تفریقی که می کنیم، یک نظریه بدست می آوریم. روش تفسیر موضوعی در تفسیر قرآن به قرآن، که مورد نظر شهید صدر بوده، مبنای کار ما خواهد بود.
♦ شهید صدر می گوید؛ مشکلات زندگی معاصر و زندگی اجتماعی را شناسایی کنید و سعی کنید خوب بفهمید و با این پیش در آمد سراغ قرآن بروید تا پاسخ بگیرید. رجوع ما در حال حاضر مثل کسی است که می رود داروخانه ولی نمی داند چه دارویی می خواهد و دردش چیست. وقتی ما درد را نشناخته ایم نمی شود در قرآن به دنبال درد باشیم. درد از ما است، شاید قرآن تبیین خوبی از درد کرده باشد، ولی درد را شما باید احساس و تعریف کنید. لذا در روش موضوعی باید برای ابهامات و مشکلات جامعه تحلیل جامعه شناختی داشته باشیم، بعد رجوع به قرآن داشته باشیم و از قرآن برای حل مشکلمان پاسخ بگیریم.
♦ سرفصل های بحث
سر فصلهایی را مشخص می کنیم، البته مباحث متعین در این سرفصلها نیست بلکه آیات را باید جلو بگذاریم و از آیات استفاده کنیم شاید به سرفصل های جدیدی برسیم، لذا این سرفصلهایی که ارائه می کنیم سرفصلهای ابتدایی است.
♦ نوع زندگی اجتماعی
♦ شیوه ی زندگی اجتماعی
♦ اطراف زندگی اجتماعی، یعنی بازیگران زندگی اجتماعی و افراد مشارکت جو و حاضر در زندگی اجتماعی
♦ اصول زندگی اجتماعی که باید به آن تن داد
♦ اهداف برای زندگی اجتماعی
♦ زندگی اجتماعی و اختلاف فکری، اختلاف فکری یک مقوله ی مهمی است. از دیرباز تا کنون بیشترِ تکه پاره شدن جوامع ما، از خاستگاههای مذاهب یا اختلافات فکری بر می خیزد. هر کسی فکری دارد و حاضر نیست کوتاه بیاید، می گوید؛ همه باید مثل من فکر کنند و طرف مقابل او نیز همین را می گوید. بحث اختلاف دینی و مذهبی ذیل این قرار می گیرد.