در حال بارگذاری ...

در بعد فرهنگی گفته می شود که قبل از آمدن استعمار فرانسه 60 درصد مردم الجزایر نه تنها باسواد بودند که مردمانی فرهیخته بوده اند. زبان اصلی عربی بود و فرهنگ حاکم فرهنگی دینی بود. ولی وقتی که فرانسه از الجزایر رفت فقط 6 درصد مردم باسواد بودند! 60 درصد رسید به 6 درصد! این جنایت فرهنگی بود که فرانسه در الجزایر مرتکب شد

خیلی ها نمی دانند که تک تک آجرهای تمدن چشم نواز غرب بر روی گوشت های کباب شده بدن هایی بنا شده که نمی خواستند غارت منابع کشورشان و جنایات بی نظیر استعمارگران را طاقت بیاورند. کشتارهایی میلیونی زنان و کودکان و دزدی هایی به مقیاس تمام دارایی های یک ملت، ساخت آن چیزی را که امروز «غرب» می نامیم.  الجزایری ها یکی از ملت هایی هستند که برای رهایی از استعمار وحشیانه فرانسه میلیون ها میلیون انسان را فدا کردند. مرور این تاریخ پردرد قطعا برای امروز ما حاوی درس های بسیاری است.

شیخ فضیل الجزایری در مصاحبه با ما به صورت خلاصه مروری بر استعمار فرانسه در الجزایر و مقاومت مردم در برابر آن انجام داد.

 

 

الجزایر، یکی از استان های فرانسه که از خود فرانسه بزرگ تر بود!

استعمار فرانسه در 1830 میلادی وارد الجزایر شد. اول در منطقه «سیدی فرج» در نزدیکی های پایتخت وارد شدند. آن زمان عثمانی ها بر الجزایر حکومت می کردند. حاکم عثمانی الجزایر در ازای دریافت پول و رشوه بسیار، از الجزایر فرار کرد. لذا راه برای اشغال فرانسه باز شد.

جنایات فرانسه در الجزایر در ابعاد مختلفی رخ داد. در بعد سیاسی کاملا دولت حاکم بر الجزایر را نابود کرد. نه سلطانی ماند و نه لشکری. دیگر الجزایر تبدیل شده بود به یکی از استان های بزرگ فرانسه! حاکم الجزایر نماینده دولت فرانسه بود. یعنی کل الجزایر که بزرگ تر از ایران است تبدیل شد به یک استان کشور فرانسه، فرانسه ای که خودش به مراتب کوچک تر از یکی از استان هایش یعنی الجزایر بود!

کشاورزی الجزایر را رونق دادند اما ...

در بعد اقتصادی اما فرانسوی ها کشاورزی الجزایر را رونق دادند. فرانسه نه تنها اقتصاد را نابود نکرد که آنها را پیشرفت داد، چون می خواست محصولات این اقتصاد را بدزدد! کشاورزی رونق پیدا کرد اما نه برای مردم الجزایر که برای دولت فرانسه. تمامی سود فعالیت های کشاورزی به جیب فرانسه می رفت. مردم کارگر فرانسوی ها شده بودند، مردمانی فقیر و مفلوک!

ابتدا اقتصاد الجزایر مبتنی بر کشاورزی و بعضی صنایع سنتی بود ولی بعدها در قرن بیستم نفت و گاز نیز در الجزایر کشف شد. نفت و گاز را هم فرانسوی ها کاملا قبضه کردند. همه محصولات نفتی و گازی به فرانسه می رفت.

60 درصد قبل از ورود فرانسه، 6 درصد بعد از خروج فرانسه!

در بعد فرهنگی گفته می شود که قبل از آمدن استعمار فرانسه 60 درصد مردم الجزایر نه تنها باسواد بودند که مردمانی فرهیخته بوده اند. زبان اصلی عربی بود و فرهنگ حاکم فرهنگی دینی بود. ولی وقتی که فرانسه از الجزایر رفت فقط 6 درصد مردم باسواد بودند! 60 درصد رسید به 6 درصد! این جنایت فرهنگی بود که فرانسه در الجزایر مرتکب شد. زبان عربی مطلقا تعطیل شد. زبان رسمی در دولت و مدارس به زبان فرانسوی تغییر کرد. فقط در مساجد زبان رسمی عربی بود. آنها با استفاده از زبان فرانسوی، فرهنگ شان را نیز به الجزایر تزریق کردند.

فرانسه نه تنها می خواست که مردم الجزایر بی سواد بمانند بلکه می خواست هویت آنها را از بین ببرد. هویت الجزایری سه رکن دارد: اسلام، زبان عربی، نژاد بومی الجزایر یعنی امازیغیه. در واقع الجزایری ها مستعرب اند. یعنی عرب نبوده و بعدا عرب شده اند. خیلی از الجزایری ها الان هم می گویند که ما امازیغی هستیم. فرانسه خواست که این هویت را از بین ببرد و یک «الجزایرِ فرانسه» بسازد! کلیساهای بسیاری در الجزایر ساختند تا مردم را از اسلام دور کنند. همین الان در پایتخت پر است از  کلیسا.

از همان ابتدا مقاومت مردم شکل گرفت

با ورود استعمارگران فرانسوی به الجزایر، مردم سراغ پدر امیرعبدالقادر الجزایری رفتند تا رهبری آنها را برای مقاومت در برابر فرانسوی ها به عهده بگیرد. او یکی از بزرگان صوفیه بود. او گفت که من خیلی پیر هستم و نمی توانم رهبر قیام شوم ولی پسرم عبدالقادر هست. عبدالقادر آن موقع 23 ساله بود. امیر عبدالقادر 17 سال در برابر فرانسوی ها مقاومت کرد ولی در نهایت با دست خالی نتوانست پیروز شود.

 

 

امیر عبدالقادر یک صوفی مجاهد بود. ایشان در قرن نوزدهم در داخل الجزایر یک دولت مدرن ایجاد کرد. این یک دولت جهادی و مقاوم بود. ایشان بعد از 17 سال شکست خورد و مجبور شد که با فرانسه صلح کند. پس از شکست، در فرانسه زندانی شد و سپس فرانسوی ها او را به سوریه تبعید کردند. امیر عبدالقادر در همان جا فوت کرد.

شکاف راهبردی میان انقلابیون

وقتی امیرعبدالقادر از دنیا رفت، مقاومت کم و بیش ادامه پیدا کرد. بعد از امیر عبدالقادر دو جریان با دو رویکرد متفاوت داشتیم که یکی از آنها اصلاح گرایان دینی بودند که خیلی اهل کار سیاسی نبودند. اینها پیروان محمد عبده بودند که می گفتند تا مردم به لحاظ دینی اصلاح نشوند، اصلاحات سیاسی فایده ای ندارد. اینها انقلابی نبودند. البته اشتباه می کردند. اگر شما منتظر باشید تا مردم اصلاح شوند و بعد انقلاب کنید، تا قیامت باید منتظر بمانید! فکری که ما از امام خمینی «ره» یاد گرفتیم این است که باید انقلاب بشود تا مردم اصلاح شوند.

گروه دیگر ملی گراها بودند. در این گروه هم کمونیست ها و لائیک ها بودند و هم اسلامگرایان انقلابی. اسلامگرایان انقلابی از پیروان شکیب ارسلان بودند. وقتی سید جمال الدین اسدآبادی از دنیا رفت دو طیف شاگرد از خود به یادگار گذاشت. یک طیف دنباله روان محمد عبده بودند که به اصلاحات دینی می اندیشیدند. یک طیف دیگر انقلابیونی بودند که روش اصلاحی را قبول نداشتند. یکی از اینها شکیب ارسلان بود.

یکی از رهبران کمونیست مقاومت الجزایر در سوییس با شکیب ارسلان ملاقات کرد و در آن ملاقات تحت تاثیر افکار سید جمال الدین اسدآبادی قرار گرفت. از اینجا بود که به اسلام انقلابی روی آورد. ولی سبک کار او ملی گرایی بود. اینها دنبال بیرون کردن فرانسه از الجزایر بودند. این جریان ابتدا دنبال انقلاب سیاسی بود ولی بعدا به دنبال انقلاب جهادی و نظامی افتاد.

یک گروه از جوانان از اینها منشعب شدند و جبهه التحریر الوطنی را تاسیس کردند. این گروه مانیفستی نوشتند که در آن مردم الجزایر را به جنگ با دولت فرانسه فراخواندند. جنگ شروع شد و در نهایت پس از 7 سال جنگ الجزایر از یوغ استعمار فرانسه رهایی یافت.

سه فاز مقاومت در الجزایر

بنابراین مقاومت الجزایر سه فاز دارد. فاز اول جنگ 17 ساله امیر عبدالقادر با نیروهای استعمارگر فرانسوی بود. این جنگ خیلی جنگ سختی بود. فاز دوم که خیلی طولانی است بعد از آن تا سال 1954 ادامه داشت. در این دوره فعالیت های سیاسی بر فعالیت های نظامی و جهادی غالب و چیره بود. پس از این تاریخ بود که الجزایری ها دوباره به جهاد علیه فرانسوی ها روی آوردند و در نهایت توانستند استعمار فرانسه را از الجزایر بیرون کنند. سال 1962 الجزایر استقلال یافت. استقلالی که بابت آن 2 میلیون نفر از مردم الجزایر شهید شدند! حتی در فاز دوم که سیاسی بود حدود یک میلیون نفر از مردم الجزایر به شهادت رسیدند. در فاز اول نیز تعداد بسیاری جان خود را برای مقابله با فرانسوی ها تقدیم کردند. در مجموع می توان گفت که ما حدود 5 -6 میلیون شهید در راه مبارزه با استعمارگران فرانسه تقدیم کردیم. همه این 5 -6 میلیون مبارزان انقلابی نبودند، بلکه اکثر آنها مردم عادی بودند که توسط فرانسوی ها کشته می شدند. مثلا وقتی یک گروه جهادی در یک منطقه ایجاد می شد، فرانسوی ها فقط آن گروه را مورد حمله قرار نمی دادند، بلکه کل منطقه را به آتش می کشیدند و زن و کودک و پیر و جوان را قتل عام می کردند!

اولین داعشی ها فرانسوی ها بودند!

مثلا در خراطه در سال 1945 فرانسه یک جنایت بسیار عظیم مرتکب شد که در تاریخ ماندنی شد. قضیه این بود که فرانسه از الجزایری ها برای جنگ جهانی دوم استفاده می کرد. کسانی که در جنگ به نفع فرانسه شرکت کرده بودند از استعمارگران درخواست مزد خود یعنی استقلال الجزایر کردند. اما فرانسوی ها آنها را کاملا تار و مار کردند! پیشرفته ترین سلاحی که دست مردم بیچاره برای مقاومت بود کلاشینکف بود. اما فرانسوی ها با هواپیماهای پیشرفته جنگی مردم را هدف قرار می دادند. جنایاتی که امروز از داعش می بینیم قبلا توسط فرانسوی ها در الجزایر انجام شده است! الجزایری ها هر سال در سالگرد این فاجعه مراسمات بزرگی برگزار می کنند.

این جنایات فرانسه به حدی بود که حتی بعضی روشنفکران اروپایی طرفدار انقلاب الجزایر بودند و علیه استعمار فرانسه فعالیت می کردند. افرادی مثل فرانتس فانون درباره استعمار فرانسه در الجزایر کتاب نوشته اند.

 




نظرات کاربران