در حال بارگذاری ...

الگوگیری از انقلاب ایران مختص شیعیان نبود. اهل سنت هم دنبال الگو می گشتند و به همین خاطر روی انقلاب ایران حساب خاصی باز کرده بودند. الحمدلله در جامعه افغانستان از دیرزمان اختلاف شیعه و سنی یا نبوده یا خیلی کم بوده است. اهل سنت افغانستان خیلی متاثر از مرحوم سیدجمال الدین، حسن البنا، سید قطب و امثالهم بودند و به همین خاطر هم رویکرد وحدت گرایانه داشتند و هم انقلابی بودند.

اشتراکات فرهنگی بسیار میان مردمان ایران زمین و افغانستان، تاثیرپذیری افغان ها از انقلاب خمینی کبیر را دوچندان می کند. مردمانی که چون ما اسیر جنگ با اشغالگران شوروی بودند و با جهاد و شهادت به خوبی آشنایند. برای مرور تاثیرات انقلاب اسلامی در افغانستان با حجت الاسلام محمد جواد صالحی از اساتید حوزه علمیه کابل به گفتگو نشستیم:

 

                                       الگوی مردم بی الگوی افغانستان

من محمدجواد صالحی هستم. متولد سال 1344 در شهر کابل افغانستان. من در ایام انقلاب اسلامی هم در ایران بودم و هم در افغانستان.

مردم افغانستان بعد از انقلاب در شرایط خاصی به سر می بردند. حضور اشغالگران شوروی در همه سطوح جامعه قابل لمس بود. شوروی سیاست های مختلفی را در افغانستان اجرا کرد تا بتواند منافع خود را حفظ کند. اما سیاست های آنها با فضای دیندارانه مردم افغانستان نمی ساخت و به خاطر همین موفق هم نبود. مردم نه سلطه نظامی روس ها را برمی تافتند و نه سلطه فرهنگی آنها را. لذا مردم دنبال الگوی مناسبی بودند و انقلاب ایران را همان الگوی مناسب کشورداری اسلامی می دانستند.

الگوگیری از انقلاب ایران مختص شیعیان نبود. اهل سنت هم دنبال الگو می گشتند و به همین خاطر روی انقلاب ایران حساب خاصی باز کرده بودند. الحمدلله در جامعه افغانستان از دیرزمان اختلاف شیعه و سنی یا نبوده یا خیلی کم بوده است. اهل سنت افغانستان خیلی متاثر از مرحوم سیدجمال الدین، حسن البنا، سید قطب و امثالهم بودند و به همین خاطر هم رویکرد وحدت گرایانه داشتند و هم انقلابی بودند.

 

کتاب های شهید مطهری و دکتر شریعتی دست به دست می شد

اخبار انقلاب به همان سرعتی که در ایران پخش می شد در میان مردم افغانستان هم این اخبار منتشر می شد. حضرت امام مقلدین فراوانی در افغانستان داشت که پیام های ایشان را به مردم منتقل می کردند. مردم هم بی بی سی گوش می دادند و هم از طریق نمایندگان حضرت امام وقایع انقلاب را پیگیری می کردند. آثار انقلابیون ایران در افغانستان بسیار مورد مطالعه قرار می گرفت. کتاب های خود حضرت امام، کتابهای شهید مطهری، آیت الله مکارم شیرازی و دکتر شریعتی از جمله این کتب بود.

آن روزها در افغانستان تشکیلات و سازمان هایی نبود که انقلاب را تبلیغ و ترویج کنند. لذا اکثر فعالیت ها خودجوش و مردمی بود. آنهایی که دغدغه های انقلابی داشتند به صورت خودجوش به تبلیغ انقلاب ایران و رساندن پیام آن به مردم دست می زدند. جوانان در مساجد دور هم جمع می شدند و کتاب های مرحوم سیدجمال، شهید مطهری، دکتر شریعتی و دیگران را می خواندند. آنهایی هم که از نظر اقتصادی متمول بودند با پول خود به فعالیت های انقلابی کمک می کردند. در ضمن همین فعالیت ها کم کم هسته های انقلابی  از داخل مساجد شکل گرفت و حتی بعضا به تشکیل گروه های نظامی برای جهاد در برابر اشغالگران شوروی منجر شد.

 

 

جرم: خمینیست!

نهادهای رسمی ایران مثل سفارت به خاطر فشارهای حکومت افغانستان نمی توانستند فعالیت های چشمگیر انقلابی داشته باشند. لذا تلاش های آنها بسیار کند و آرام بود. حکومت خیلی نسبت به انقلاب حساسیت به خرج می داد.

 حدود 7 -6 ماه قبل اسامی 5 هزار شهیدی که بعد از انقلاب ایران در زندان های افغانستان به شهادت رسیدند منتشر شد. جلوی اسم حدود 40 درصد از این شهدا نوشته شد بود جرم: خمینیست بودن!

 حدود 7 -6 ماه قبل اسامی 5 هزار شهیدی که بعد از انقلاب ایران در زندان های افغانستان به شهادت رسیدند منتشر شد. جلوی اسم حدود 40 درصد از این شهدا نوشته شد بود جرم: خمینیست بودن!

این نشان دهنده حساسیت بالای حکومت افغانستان در برابر طرفداران انقلاب ایران بود. این کشتارها محدود به خمینیست ها نبود و بسیاری از آنها هم به جرم اخوانی بودن و یا ارتباط با مجاهدین به شهادت رسیده بودند. خمینیست ها فقط شیعه نبودند بلکه بین آنها اهل سنت هم بود. آنها یا رسما طرفدار ایران بودند و یا اینکه در بین وسایل آنها کتابی از حضرت امام یا سایر انقلابیون ایرانی پیدا شده بود.

 

سفارت ایران، مکانی مقدس!

مردم به سفارت ایران به عنوان یک مکان مقدس می نگریستند! مردم در تلاش بودند که به نحوی با سفارت ارتباط بگیرند و بتوانند منابع مطالعاتی انقلابی را به دست آورند. زبان مشترک فارسی هم خیلی به انتقال پیام انقلاب اسلامی به افغانستان کمک کرد. مردم افغانستان انقلاب ایران را انقلاب خودشان می دانستند و مرزهای جغرافیایی برای آنها اهمیتی نداشت. بعد از اینکه سفارت آمریکا اشغال شد و اسنادی از این سفارتخانه افشا شد که مرتبط با افغانستان و مجاهدین بود، مردم افغانستان به این نتیجه رسیدند که باید روی پای خود بایستند و آمریکایی جز خیانت به مردم افغانستان کار دیگری نخواهند کرد. بعد از این اتفاق محافظت از سفارت آمریکا در افغانستان شدت یافت و سعی شد از اسناد داخل آن نیز محافظت بیشتری بشود.

مهمترین عامل ارتباطی مردم افغانستان و ایران، مهاجرین افغانستانی بودند که به ایران رفت و آمد داشتند. اخبار انقلاب بیشتر از این طریق به افغانستان می رسید.

مهمترین عامل ارتباطی مردم افغانستان و ایران، مهاجرین افغانستانی بودند که به ایران رفت و آمد داشتند. اخبار انقلاب بیشتر از این طریق به افغانستان می رسید.

البته رسانه ها هم موثر بودند. هر وقت رزمندگان ایرانی در جبهه های جنگ تحمیلی به پیروزی می رسیدند، خبر آن به افغانستان می رسید و مردم این پیروزی ها را جشن می گرفتند. در خیلی از مناطق مرکزی افغانستان مجالس شادی برگزار می شد و شیرینی و نذورات توزیع می شد. خاطرات رشادت های رزمندگان دهان به دهان می چرخید. فیلم های جنگ نیز بسیار برای مردم جالب بود.

 

 

شباهت های دو جهاد

جالب است که همان ارزش هایی که در جنگ ایران و عراق رعایت می شود، در مبارزات مجاهدان افغان در برابر اشغالگران روس نیز رعایت می گردید. مثلا رمزهای عملیات ها شبیه رمزهای ایرانیان در جبهه ها به نام های ائمه «ع» است. پیشانی بندهایی شبیه پیشانی بندهای رزمندگان ایرانی استفاده می شد. محافل دعا و تضرع در جبهه های مقاومت رایج بود. شعارها و ادبیات جبهه های ایران در جبهه های مجاهدین هم بود. بعضی از نویسندگان غربی نیز اذعان دارند که اینها نتایج صدور انقلاب ایران به افغانستان است.

بخشی از مجاهدین افغان خود را فرزندان حضرت امام (ره) می دانستند. تصاویر حضرت امام(ره) همراه این مجاهدین بود. حتی بعضی از آنها در وصیت نامه های شان نوشتند که ما آرزو داشتیم که امام(ره) را از نزدیک زیارت کنیم.

بخشی از مجاهدین افغان خود را فرزندان حضرت امام (ره) می دانستند. تصاویر حضرت امام(ره) همراه این مجاهدین بود. حتی بعضی از آنها در وصیت نامه های شان نوشتند که ما آرزو داشتیم که امام(ره) را از نزدیک زیارت کنیم.

بسیاری از مردم افغانستان هم مقلد امام(ره) بودند. آنها نه تنها برای امام، بلکه برای نمایندگان ایشان هم احترام خاصی قائل بودند. مردم به مجاهدینی که به ایران رفت و آمد داشتند می گفتند " سلام ما را به امام خمینی برسانید". این رویکرد منحصر به مجاهدین شیعه نبود و مجاهدین اهل سنت هم تا زمانی که هنوز دست های بیگانه وارد جهاد افغانستان نشده بود، به حضرت امام (ره) نگاه ویژه ای داشتند و به ایشان به عنوان الگو می نگریستند. اما متاسفانه دست های بیگانه به شدت وارد عمل شدند تا جلوی این اتفاق را بگیرند و از نفوذ انقلاب اسلامی جلوگیری کنند. لذا شروع کردند به تخریب چهره امام(ره) و درگیری های شیعه و سنی را مطرح کردند و رواج دادند تا هرطور شده جلوی گسترش فکر انقلاب اسلامی را بگیرند.

 

کتاب های امام(ره) و شهید مطهری(ره) در اتاق احمدشاه مسعود

یکی از الگوهای اهل سنت جهاد در افغانستان احمد شاه مسعود است که سالهای متمادی با شوروی می جنگید. وقتی که اتاق شخصی او را بررسی می کنند می بینند که آثار حضرت امام(ره) و شهید مطهری(ره) در اتاق او وجود دارد. همچنین مجاهدین منطقه هرات با اینکه اهل سنت بودند ولی الگوی آنها حضرت امام(ره) بود. یکی از این فرماندهان مجاهدین به نام «قاری» از دلباختگان امام(ره) بود.

شخص دیگری بود به نام «شفیع». او از فرماندهان جهاد در افغانستان بود. وقتی قاری شنید که فردی در یک منطقه ای به حضرت امام(ره) توهین کرده است، در سخت ترین شرایط خود را به آن فرد رساند و به شدت او را تادیب کرد.

در زمان جهاد تشکلی به وجود آمد به نام «پاسداران جهاد اسلامی افغانستان». این تشکل بعدها تبدیل به حزب شد. همه کسانی که در این تشکل بودند خود را فرزندان امام(ره) می دانستند. مثلا آیت الله محقق کابلی که الان از مراجع تقلید بزرگ افغانستان است در این تشکل فعالیت داشت. آقای محمد اکبری که الان از نمایندگان مجلس افغانستان است نیز از جمله افراد این تشکل است.

 

واکنش مردم کابل به رحلت امام(ره)

وقتی که مرحوم حضرت امام(ره) از دنیا رحلت کردند، سیل خروشانی از جای جای شهر کابل به راه افتاد. بعضی ها با پای برهنه و چشم اشک آلود به راهپیمایی پرداختند. شاید در تاریخ افغانستان چنین تجمع بزرگی اتفاق نیفتاده باشد.

وقتی که مرحوم حضرت امام(ره) از دنیا رحلت کردند، سیل خروشانی از جای جای شهر کابل به راه افتاد. بعضی ها با پای برهنه و چشم اشک آلود به راهپیمایی پرداختند. شاید در تاریخ افغانستان چنین تجمع بزرگی اتفاق نیفتاده باشد.

با اینکه دولت افغانستان طرفدار شوروی و مخالف انقلاب اسلامی بود، اما مردم با شنیدن خبر رحلت امام(ره) به خیابان ها ریختند. آنها به سمت سفارت ایران راه افتادند. تنها کاری که سفارت می توانست انجام دهد این بود که درهای سفارت را باز کرد تا جمعیت از یک طرف وارد شود و از طرف دیگر خارج شود تا ازدحام جمعیت به کسی آسیب نرساند. این جمعیت از صبح تا غروب ادامه داشت. هیچ کس نتوانست جلوی این سیل جمعیت را بگیرد. آن روز شهر کابل یکسره غم و اندوه بود. مساجد و تکایا سیاه پوش شد. حتی در مناطق اهل سنت این اتفاق افتاد.مراسمات گوناگونی بیشتر در مناطق مرکزی افغانستان برگزار شد. چندین ماه این مراسمات ادامه داشت. در این مراسمات علاوه بر تبیین گفتمان امام(ره)، از نزدیکان امام(ره) می خواستند که خاطرات خود از ایشان را بیان کنند. بعد از حضرت امام(ره) نیز مردم به مقام معظم رهبری(دامت برکاته) ارادت ویژه ای نشان می دادند. مردم امام جمعه ای که پیرو خط امام(ره) و رهبری(دامت برکاته) نبود را طرد می کردند. یکی از شرایط مردم برای امام جمعه این بود که پیرو رهبری(دامت برکاته) باشد.




نظرات کاربران