در حال بارگذاری ...

یادم می آید که کبار ما عکس امام را روی دیوار محل کارمان زده بودیم که یک نفر سکولار وارد شد. گفتم این کیست؟ گفت نمی شناسم ولی فکر می کنم تصویر یک پیامبر باشد!

خاطراتی از شاهین احسان یکی از فعالان فرهنگی درباره تاثیرات انقلاب اسلامی ایران در ترکیه

 

من در زمان وقوع انقلاب اسلامی، هفت هشت ساله بودم و خیلی چیزها را به یاد دارم. این انقلاب در اسلامگرایان ترکیه یک اثر غیر قابل توصیف گذاشت. یادم هست که همه کسانی که دغدغه اسلام را در ترکیه لائیک داشتند این اتفاق را یک دستاورد بزرگ برای خودشان می دیدند. حتی من یادم هست که در محلی که ما کار می کردیم می گفتیم که اینجا یک حکومت اسلامی است. یعنی در فضا و حالتی بودیم که می خواستیم ما هم این رخداد را تکرار کنیم.

در یکی از مساجد محوری اسلامگراها در ترکیه یک روحانی بنام شیخ محمود افندی که عادت داشت بعد از نماز صبح سخنرانی کند، گفت: "که ما نه تنها دست امام که جا دارد پای امام را هم ببوسیم که اینطور برای اسلام عزت ایجاد کرده است." در اوایل کسی مساله شیعه، سنی را درباره انقلاب مطرح نمی کرد. البته بتدریج آنقدر بر مساله شیعه بودن امام و این انقلاب تاکید شد و تبلیغات ضد آن شد که برخی سست شدند و برخی هم حتی الان در صف مخالفان آن هستند و از گذشته شان نیز اعلام برائت می کنند!

 

 

کلا این مشکل بود که اطلاعات مردم از انقلاب ایران خیلی کم بود و همان ذره ای که رسیده بود آنها را جذب کرده بود لذا دشمن توانست از کم کاری یاران انقلاب سوء استفاده کند و تصویر ذهنی مردم نسبت به این حرکت را خراب کند!

یادم هست که در همه مساجد که همگی هم اهل سنت بودند، تصاویر امام به وفور به فروش می رسید حتی تندروهای اسلامگرا هم به ایشان ابراز ارادت می کردند و فضا طوری نبود اصلا که کسی بخواهد با انقلاب مقابله کند. یادم می آید که کبار ما عکس امام را روی دیوار محل کارمان زده بودیم که یک نفر سکولار وارد شد. گفتم این کیست؟ گفت نمی شناسم ولی فکر می کنم تصویر یک پیامبر باشد!

اسلامگرها به قدری محو در شخصیت امام شده بودند که هر کار ایشان می کرد را حمایت می کردند. برای شان مهم نبود که دشمن چه می گوید یا تحلیل دیگران چیست. در عمل هم سعی داشتند تا جایی که می شود با وجود خفقان، کاری انجام دهند.

وقتی در ایران سفارت آمریکا تسخیر شد جریانات اسلامگرا به محلی که مربوط به روزنامه نگاران حامی صهیونیزم بود حمله کردند و آنجا را اشغال نمودند چون آنجا در ذهن مردم نماد آمریکا محسوب می شد و با این کار خواستند مدلی شبیه به ایران را اجرا کنند.

 

 

وقتی جنگ بر علیه ایران شروع شد سکولارها سمت صدام را گرفتند ولی مسلمان ها همگی با ایران همدلی می کردند. کسی تصور نمی کرد که امام شکست بخورد چرا که همه می گفتند وقتی او اینطور همه دنیا را به مبارزه طلبیده و جلو می رود حتما دست خدا با اوست. تنها راه دریافت اطلاعات درباره انقلاب و جنگ هم یک رادیوی ترکی زبان خود ایران بود که همه سخنرانی های امام را هم ما از همان طریق پیگیری می کردیم هر چند در ترجمه ضعف هایی داشت و بعضا هم دیر اخبار را نشر می داد و ما شاید با تاخیر یک هفته ای از برخی عملیات ها مطلع می شدیم!

وقتی حادثه طبس اتفاق افتاد و آنطور معجزه وار نیروهای آمریکایی از بین رفتند همه گفتند که قطعا دست حمایت خدا با امام است. یادم هست که مرحوم اربکان که نماینده مجلس بود در آنجا نطقی کرد و سوره فیل را خواند و شرح داد و حادثه طبس را مصداقی از این سوره دانست که یاران پنهان خدا به کمک مردان الهی آمده اند.

در مساله فتوای قتل سلمان رشدی هم اسلامگراها پس از صدور این فتوا در میدان مرکزی استانبول تجمع کردند و در حمایت از این فتوا و ضد توهین به پیامبر(ص) تظاهرات کردند.

در ماجرای کشتار حج هم همگی سمت ایران را گرفتند خصوصا که تصاویر مظلومانه ای از حجاج در احرام منتشر شد و دلها را شکست و حتی یادم هست که جمعی برای اعتراض به جلوی سفارتخانه عربستان سعودی رفتند و به او اعتراض شدیدی نمودند.

 




نظرات کاربران