در حال بارگذاری ...

وحدتی که اسلام بنیان نهاد، بر اساس ریشه های نژاد پرستانه نبود. اتحاد اسلامی بر پایه ی مسائل اقتصادی و جغرافیایی نبود. وحدت اسلامی بر اساس رقابت و مسابقه نبود. بلکه اسلام، وحدتی را پایه گذاری کرد که افراد با هم، همراه و هم دل و مهربان باشند. و در سایه ی آن، عدالت برقرار گردد. بنابراین به نفی نژادپرستی و تعصب پرداخت

* شیخ احمد کفتارو

مترجم: س. اقدامی

 

 

سخنرانی در کنفرانس جهانی اسلام 1996- آمریکا - لس آنجلس

 

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام على سیدنا محمد خاتم النبیین وإمام المرسلین، وعلى جمیع إخوانه من النبیین والمرسلین، وآل کل وصحب کل أجمعین وبعد:

 

مقدمه:

خداوند بلند مرتبه می فرماید: « این است امت‏ شما که امتى یگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستید » (انبیا/92)

اسلام، دین وحدت و توحید است. پس خدا یکی است و دین یکی است و سرنوشت هم یکی است. اسلام، کاری کرد که افراد در جامعه ی اسلامی، احساس برادری و اخوت کنند. و وحدت فرهنگی، زبانی و اجتماعی را در آن بنیان نهاد. و نیز افراد اجتماع را از دشمنی و تجاوز به یک دیگر بازداشت. در نتیجه توانست اختلافات را از بین ببرد. و افراد جامعه را در یک ظرف، در هم بیامیزد. و ریشه های وحدت را در آن نهادینه کند.

 

وحدتی که اسلام بنیان نهاد، بر اساس ریشه های نژاد پرستانه نبود. اتحاد اسلامی بر پایه ی مسائل اقتصادی و جغرافیایی نبود. وحدت اسلامی بر اساس رقابت و مسابقه نبود. بلکه اسلام، وحدتی را پایه گذاری کرد که افراد با هم، همراه و هم دل و مهربان باشند. و در سایه ی آن، عدالت برقرار گردد. بنابراین به نفی نژادپرستی و تعصب پرداخت. و اساسا در منطق اسلامی، معیار برتری عمل نیکو است. نه نژاد و طائفه.

خداوند در قرآن می فرماید: : ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ( اینها ملاک امتیاز نیست ) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست (حجرات/ 13)

و نیز پیامبر گرامی اسلام می فرماید: « مردم، همه، خانواده ی خدا هستند؛ پس محبوب‌ترین آنان نزد خداوند عزّ وجل کسی است که برای خانواده ی او سودمندتر باشد.»

 

وحدت اسلامی در تاریخ:

زمانی که برخی از وحدت اسلامی سخن می گویند و مقصودشان، اجتماع مسلمانان در دولتی واحد است، برخی از در اعتراض وارد می شوند و چنین القا می کنند که این افراد خیال بافی و خرافه پردازی می کنند. به راستی اگر وحدت اسلامی خیال است، پس حقیقت چیست؟

 

آن هنگام که پیامبر گرامی ما حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و سلم ) اولین دولتش را در مدینه ی منوره بنیان نهاد، به اصحابش مژده حکومت کبیرش را می داد. که در سایه ی فتح بلاد فارس، روم،یمن و...انجام می پذیرد. و هنوز زنده بود و به نزد پروردگارش نرفته بود، که درجزیرة العرب حکومتی واحد برپا کرد. و در آخرین بیماری اش بود که سپاه فتح شام را بسیج کرد و «اسامة بن زید» را که جوانی مجاهد بود، به رهبری آن برگزید. پس از آن ، فتوحات اسلامی در عصر خلیفه ی صدیق او ادامه یافت و دایره ی وحدت گسترده تر شد. و این گسترده شدن در زمان عمر و عثمان و بعد از آن نیز ادامه پیدا کرد. تا جایی که اسلام تا چین  پیش رفت و در غرب نیز به پاریس رسید و مردم،  « امت واحده » و یگانه شدند. عرب، برادر چینی شد. و فارس، برادر رومی. و تا زمانی که بر اساس این قاعده ی الهی پیش رفتند، بر همین اتحاد و قدرت باقی ماندند. قاعده ای که قرآن کریم، این گونه بیانش می کند: « و نزاع  و کشمکش نکنید، تا سست نشوید ، و قدرت و شوکت  شما از میان نرود!» (انفال/46) و نبی گرامی ما بدین شکل شرحش می دهد : « پروردگار شما یکى است و پدر شما یکى و دین شما یکى و پیامبرتان یکى. هیچ عربى را بر هیچ عجمى برترى نیست و هیچ عجمى را بر هیچ عربى. و هیچ سفیدی را بر هیچ سیاهى و هیچ سیاهى را بر هیچ سفیدی، مگر به خاطر تقوا. »

و آن هنگام که راه مخالفت با این طریق را پیش گرفتند، متفرق شدند و چندپاره گشتند. اختلاف را به جای اتحاد ترجیح دادند. و تفرقه را به جای وحدت. و در راس حکومت اسلامی، خلیفه های مختلفی گذاشتند. تا جایی که مصداق عبارت قرآنی « باسهم بینهم شدید » شدند. (حشر/14)

 

و سپس نوبت به استعمار نو رسید. تا باقی مانده ی وحدت را ریشه کن کند. و جای آن ، ریشه های اختلاف و چند دستگی را بکارد و در پی آن، خلافت اسلامی را از بین بردند. و حکومت اسلامی را به حکومت ها و دولت ها و امیرنشین های مختلفی تقسیم کردند.

 

از آن پس بود که وحدت اسلامی، دیگر واقعیتی زنده و ملموس نبود. بلکه تبدیل به پدیده ای رویایی و خیالی شد. اما با این همه، هنوز ریشه های آن، در قلب های مسلمانان زنده است. و نیاز به کسی دارد که آبیاری اش کند و باغبانی اش. تا دوباره زنده شود و حیات جدیدی پیدا کند.

 

چندی پیش در سفری که به چین داشتم، با یکی از مسلمانان چینی برخورد داشتم. همین که نگاهش به ظاهر اسلامی من افتاد، به یک باره با لهجه ای غیرعربی، فریاد کشید: « الله اکبر»!!. و من به وضوح سوالش را از چشم های پر از شوق و محبتش خواندم. که می پرسید: « تو از کسانی هستی که می گویند: الله اکبر»؟ و من هم در جوابش گفتم : « الله اکبر » و او بدون مقدمات و بدون تعارف و اشک ریزان و پر از شوق، به آغوش من شتافت و این چنین گفت : « انما المومنون اخوة »

 

برادران ! عصر حاضر بسیاری از پدیده ها را با خودش به همراه آورده است که بر وحدت آرمانی ما اثر می گذارد. اما بر ریشه و اصل وحدت که نمی تواند اثرگذار باشد. و مسلمانان ، اگراراده کنند ، خواهند توانست چهارچوب و روش مناسب وحدتشان را پیدا کنند.


 

 




نظرات کاربران