در حال بارگذاری ...

چرا نگاه اندیشمندان از تاثیری که مذاهب فقهی در ایجاد وحدت فکری بین توده علماء مسلمان و عامه مسلمین داشته است قاصر است؟روش استدلال مذاهب فقهی مختلف و شیوه آنها در ترتیب ادله، باعث ایجاد وحدت فکری در بین مسلمین شده است

 * محمد سلیم العوّا

چرا نگاه اندیشمندان از تاثیری که مذاهب فقهی در ایجاد وحدت فکری بین توده علماء مسلمان و عامه مسلمین داشته است قاصر است؟

روش استدلال مذاهب فقهی مختلف و شیوه آنها در ترتیب ادله، باعث ایجاد وحدت فکری در بین مسلمین شده است.

عقل و نقل دست به دست یکدیگر می دهند تا طرح فکری، فقهی و اسلامی را پایه ریزی کنند. و همین تعاون و همین شیوه کافی ست تا مایه ی مباحات مذاهب فقهی اسلامی باشد.

1- موضوع بحث و توجه نظر در این گفتار بسیار خلاصه «مذاهب فقهی اسلامی» هستند.

در این موضوع دو نظر وجود دارد که اختلاف بین این دو نظر یک نسل از طلاب را به خود مشغول کرده است و می توان خلاصه این دو نظر را این گونه بیان کرد :

اول: مذهب گرایی به معنای التزام و پایبند بودن به گفته ی پیشوایی معین در فتاوی اوست. و تقلید از او در (سایر) مسائل که برای مقلدین پیش می آید بدعتی باطل است که هیچ دلیل الهی برای آن وجود ندارد.

دوم: لامذهب بودن خطرناک ترین بدعتی ست که شریعت اسلامی را تهدید می کند. {و یک مقلد می بایست در تمام امور خود طبق نظر پیشوایش عمل کند} و اصحاب این دو منظر با نگاشته ها و تألیفات و سخنرانی های خود به یاری مذهب شان که آن را حق و حقیقت می دانند پرداخته و مذهب دیگری که آن را چیزی جز باطل نمی دانند، مورد حمله و هجمه قرار داده اند. مردم نیز در این کشاکش آراء بین این دو مذهب و داعیان آنها تقسیم شده اند که نیتجه این درگیری ها چیزی جز بوجود آمدن فرقه ای جدید بین توده ی مسلمانان و عموم طلاب آنها نبوده است. زیرا کسی که معتقد است تقلیدِ مذهب گرایانه (مذهب گرایی) اصلی ثابت و پابرجاست، هیچ گاه نظر خود را عوض نمی کند و کسی هم که خلاف این نظر را دارد نیز از رأی خود کوتاه نمی آید هرچند برای او دلیل و برهان آورده شود.

2- هر بار که این دو نظر را بررسی می کنم و ادله و براهین آنها را مورد توجه قرار می دهم، از خود می پرسم چرا افراد صاحب رأیی که قائل به این دو نظریه هستند به جای تعصب و جمود فکری و بی مبالاتیِ در گفتار و رفتار که هنوز هر از گاهی از برخی افراطی های آنها سر می زند، نگاهی به تاثیر مذاهب فقهی اسلامی که در ایجاد وحدت فکری بین توده ی مسلمین داشته است، نمی اندازند.

3- به هر حال هریک از دو نظر در موضوع تعهد مذهبی را هم که بپذیریم، اگر پایه هایی همچون کامل بودن بنیان مذاهب فقهی اسلامی و مشخص بودن اصول اجتهادی آنها نبود، ذهن فقه اسلامی و نظام فکری اسلامی هیچ گاه نمی توانست خود را بگونه ای ابراز کند که بتوان آن را اسلامی نامید. و همچنین علماء، اصولیون و اندیشمندان مسلمان در تمامی دوره ها نمی توانستند بحث مشترکی به نام مناظره داشته باشند. مناظره ای که به عنوان یک کار علمی، بسیاری از موارد اختلاف را حل و فصل و بسیاری از نقاط اشتراک را آشکار ساخته است. و به بسیاری از علماء نقطه نظرهایی قوی و استدلال آوری صحیح بخشیده است. چه برسد به کسانی که پیرو آنها بوده اند و پا جای پای آنها گذاشته اند.

4- اما چگونه کامل بودن بنیان مذاهب فقهی اسلامی موجب ایجاد وحدت فکری در بین مسلمین شده است؟ پرداختن به این مساله نیازمند این است که شیوه های استدلال مذاهب فقهی و روش آنها در ترتیب ادله بررسی شود. چرا که این مذاهب در واقع چیزی جز نتیجه ی همین راه و روش های متفاوت نیست. البته تفصیل این بحث به درازا می کشد و کتابخانه های اسلامی پر است از نگاشته هایی که در این راستا تالیف شده اند. اما تحقق هدفی که این نگاشته آن را دنبال می کند در گرو این است که به منابع بحث و به گنجینه های معرفت اصولی ، تاریخی ، فقهی و اسلامی که در وراء آن هستند، اشاره ای واضح داشته باشیم.

5- استدلال فقهی و اصولی در نزد تمام مذاهب اسلامی با دو دلیل نقلی اساسی شروع می شود که آن دو دلیل قرآن کریم و سنت نبوی هستند. و هیچ یک از اهل علم چه در گذشته و چه حال در این دو دلیل مخالفت نکرده اند. در کتاب های خودمان شاهد انتقاداتی هستیم که متوجه معتزله شده است به این دلیل که آنها در استدلالات خود عقل را بر نقل مقدم کرده و بر اساس آنچه در کتب اصلی آنها منتشر شده است درمی یابیم در بیشتر اوقات برای یک موضوع، وجه دیگری به غیر از آنچه که مخالفان آنان نقل کرده اند نیز وجود دارد. اگر بخواهم مسأله ای را به عنوان نمونه بیان کنم، مسأله امر به معروف و نهی از منکر و دلیل وجوب آن را بیان می کنم. می بینیم که امام نووی در شرح خود بر صحیح مسلم نسبتی را به معتزله می دهد مبنی بر این که آنها قائل به عقلی بودن وجوب امر به معروف و نهی از منکر هستند نه شرعی بودن آن، که عبارتش اینگونه است «و وجوبه بالشرع لا بالعقل خلافاً للمعتزلة»

6- محققان بر اساس آنچه که در کتاب قاضی عبدالجبار به نام «شرح اصول خمسه» آمده است متوجه می شوند نظر معتزله اینگونه نیست که امام نووی گفته است. یعنی آنها قائل به وجوب عقلی امر به معروف و نهی از منکر نیستند بلکه می گویند وجوب آن شرعی است و اینکه وجوبش عقلی باشد تنها در یک صورت است و آن هم اینکه «فردی شاهد ظلم یکی به دیگری باشد و به همین خاطر ناراحت و خشمگین می شود بنابراین نهی از ظلم بر او لازم است تا آن ضرر را از خود نیز دور کند.» و همچنین دلیل نقلی بر این وجوب را کتاب ، سنت و اجماع می دانند.

 




نظرات کاربران