علما و فقهای بزرگ شیعه به پیروی از قرآن و سیره ی ائمه ی اطهار در همه ی اعصار، برخوردهای علمی و شایسته با برادران سایر مذاهب اسلامی و آراء و اقوالشان داشته اند و این امر با مروری اجمالی در کتب تفسیر و حدیث و فقه و کلام و سایر علوم اسلامی، قابل اثبات است.
برگرفته شده از کتاب استراتژی وحدت ، نوشته توسط سیداحمد موثقی
به پیروی از سیره پیامبر و ائمه (در مورد شیعه)، اصحاب آنها، علما و اهل فکر پیرو آن ها نیز، در راه تفاهم و همبستگی گام نهاده اند. اصحاب ائمه، همانند ائمه بزرگوار شیعه، با مخالفان عقیده و نظر خود، رفتاری نیکو و پسندیده داشتند و در شرح حال مشایخ حدیث، افراد و اشخاصی پیدا می شوند که با ناقلان حدیث از غیر امامیه معاشرت و مخالطت داشته و از آنان حدیث نقل کرده اند. از جمله، نجاشی در رجال خود و شیخ طوسی در فهرست مولفان شیعه و رجال خویش، نام جمعی از روات احادیث را نقل می کنند که اصحاب ائمه یا مشایخ امامیه، از آنان کتاب یا رساله ای در حدیث نقل کرده اند.[۱]
بعضی از فتاوای ائمه مذاهب و علمای معروف مسلمان، در تحریم تکفیر مسلمانان و اینکه اختلافات جزئی موجب تجویز تکفیر مخالفان نمی شود، در همین راستا قابل طرح وبررسی است:[۲]
امام شافعی در «الرساله» گفته: «لا اکفر اهل الاهواء بذنب» و در جایی دیگر گفته: «لا اکفر احدا من اهل القبلة بذنب» به این معنی که هیچ کس از اهل قبله را تکفیر نمی کنیم.( فصول المهمه – شرف الدین).
ابن حزم که از پیشوایان مذهب ظاهریه است، در «الفصل فی اهواء والملل»(ج3،ص247)، می نویسد:
«و ذهب طائفة الی انه لایکفر و لایفسق مسلم بقول، قاله فی اعتقاد اوفتیا... و هذا قول ابن ابی لیلی و ابی حنیفه والشافعی و سفیان الثوری و داودبن علی، و هو قول کل من عرفناله قولاً فی هذه المسئله من الصحابة و لانعلم منهم خلافا فی ذلک». یعنی: جمعی از علما بر آنند که مسلمانان را به واسطه ی اعتقاد و یا فتوای برخلاف مشهور، نمی توان تکفیر یا تفسیق کرد، و همین است نظریه ی ابن ابی لیلی (که از فقهای متقدمین و معاصر ابوحنیفه بوده است) و ابو حنیفه و شافعی و سفیان ثوری (فقیه معصر ابوحنیفه) و داود بن علی(امام ظاهریه) و هر کسی را که ما از صحابه در این مسئله صاحب نظر دیدیم و مخالفی در این مسئله سراغ نداریم.
ابوالحسن اشعری، که اغلب اهل سنت در اصول عقاید، پیرو او هستند گوید: «اشهدوا علی اننی لا اکفر احداً من اهل القبلة بذنب لانهم کلهم یشیرون الی معبود واحد و الاسلام یشملهم ویعمهم» (فصول المهمه شرف الدین، ص29) یعنی: برمن شهادت دهید که هیچ کس از اهل قبله را به جهت ارتکاب گناه تکفیر نمی کنم، زیرا همه ی آنها بسوی یک معبود (در عبادت) اشاره می کنند و اسلام شامل آنان است و عموم آنان را در بر می گیرد.
علما و فقهای بزرگ شیعه نیز، به پیروی از قرآن و عترت و سیره ی ائمه ی اطهار علیهم السلام، در همه ی اعصار، برخورد های علمی و مسالمت آمیز و شایسته با برادران سایر مذاهب اسلامی و آراء و اقوالشان داشته اند و این امر با مروری اجمالی در کتب تفسیر و حدیث و فقه و کلام و سایر علوم اسلامی، قابل اثبات است که در آنها بسیار به اقوال عالمان امت از طبقه ی صحابه و تابعان و اتباع، تا عالمان سایر ازمنه، اشاره شده که توسط علمای شیعه یا پذیرفته شده و یا با منطق و برهان و بگونه ای شایسته و مستحسن مورد نقد وبررسی قرار گرفته است. از جمله، تفسیر «تبیان» شیخ طوسی، «مجمع البیان» شیخ طبرسی و «روض الجنان» ابوالفتوح رازی، در تفسیر، وامثال آن، از این نوع اند. همین طور در کتب اربعه ی حدیث شیعه، احادیثی نقل شده که در سلسله روات آن، نام کثیری از اهل سنت یا دیگر مذاهب اسلامی، قابل مشاهده است که از جهت وثاقتشان نزد صاحبان کتب مزبور به صحت پیوسته و لذا از نقل حدیث آنها کوتاهی نکرده اند.[۳] و نیز کتاب هایی چون «خلاف» شیخ طوسی که در راه تقریب و همبستگی مذاهب اسلامی، نقش مهمی داشته اند.
البته در متن واقعیت های تاریخی، در عین حال، نمی توان منکر بروز تعارضاتی میان علمای شیعه و سنی و مسلمانان پیرو آنها شد. مشاجرات و مجادلات و دیگر درگیریهای لفظی و کلامی و غیر آن و یا درگیری ها و تنازعات اجتماعی – سیاسی منبعث از آنها در بلاد اسلامی کم و بیش وجود داشته است. اما صرف نظر از پاره ای از این مباحثات و مجادلات که از ناحیه ی علمای برجسته ی دوطرف در قرون و اعصار گذشته در رفع شبهات، رد اتهامات وارده و دفاع از مذهب مورد قبول خود صورت گرفته، بسیاری از آن جدال ها و تنازعات، به ویژه در قرون معاصر، آگاهانه یا ناآگاهانه از ناحیه ی پاره ای از علما سوء و درباری، انجام شده که به طور اساسی، مستقیم یا غیر مستقیم، دست استعمار و استبداد و دشمنان اسلام، در آن دخیل بوده و از طرف آنها ایجاد یا تقویت و یا تشدید گردیده است.
با این حال، در رابطه با اهل تشیع، علمای راستین و فقهای بزرگ در اقدامات نظری و عملی دیگر خود در فقه اهل تسنن و علمای سنی، همواره در جهت ارزشهای والای اسلامی و وحدت و تفاهم و همبستگی مسلمین، تلاش نموده اند که به تعبیر آقای حکیمی، نویسنده و محقق شیعه در ایران، «این اقدامات ربطی ندارد به کار مبتذل و عوامانه ی برخی هوچیان و دکه داران، یا برخی مردم دور از مفاهیم زمان، یا گروهی اهل تشخیص سطحی، که به نام ولایت چه چیزها که نشر نمی کنند و چطور مکتب ائمه را به صورتی منحط عرضه می دارند»[4] بلکه صحبت از سیره و راه وروش بزرگانی است که «به همه ی ارزش های اسلامی مخصوصا ارزش های معاصر توجه داشته اند و از همه بیشتر به فکر اسلام و مسلمین و وحدت اسلامی بوده اند، و خیلی خیلی فراوانتر از علمای اهل سنت، در این باره کوشیده اند و قلم زده اند. کسانی که به جز همه ی تالیفاتشان که در این راه بوده است، کتاب هایی ویژه ی این هدف عظیم (وحدت اسلامی) تالیف کرده اند».[5]
یعنی مصلحانی چون سید محسن امین عاملی مولف «اعیان الشیعه» در 56جلد، که کتاب «الحق الیقین فی لزوم التالیف بین المسلمین» را می نویسد، یا سید عبدالحسین شرف الدین موسوی، که کتاب «الفصول المهمه فی تالیف الامه» را می نویسد، یا شیخ محمد حسین کاشف الغطاء که کتاب «اصل الشیعه و اصولها»را می نویسد، یا شیخ عبدلله سبیتی که کتاب «الی مشیخة الازهر» را می نویسد، یا شیخ حبیب آل مهاجر العاملی که کتاب «الحقائق فی الجوامع والفوارق» را می نویسد، یا شیخ ابوالحسن خنیزی که کتاب« الدعوة الاسلامیه الی وحدة اهل السنة و الامامیه» را می نویسد، و یا علامه امینی که شعارش «الغدیر یوحد الصفوف فی الملاء الاسلامی» بوده[6] و افراد دیگر با کتاب های فراوان قدیم و جدید.
در میان علمای بزرگ اهل سنت نیز، همین جو مسالمت و تسامح و تفاهم نسبت به اهل سایر مذاهب، قابل رویت است. از جمله در «موطاء» مالک و «صحاح خمسه» (صحیح مسلم، سنن ابوداود، سنن ترمذی، سنن نسائی و سنن ابن ماجه) و سایر کتب حدیث که بعد از آنها تدوین شده اند، به احادیث فراوانی بر می خوریم که توسط ائمه شیعه یا روات شیعی مذهب یا راویان سایر مذاهب اسلامی نقل شده است، چنانکه در کتب رجال اهل سنت، تمام ائمه شیعه به بزرگی و وثاقت ستوده شده اند.[7] «ذهبی» در «میزان الاعتدال» که مشهور ترین کتاب متداول رجال الحدیث اهل سنت هست، ضمن شرح حال «ابان بن تغلب» (صحابی معروف و موثق امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام) می نویسد: غلو در تشیع یا تشیع بدون غلو، در میان تابعین و تابعانِ تابعین که متصف به وثاقت و ورع و صداقت بوده اند، زیاد دیده می شود، لذا اگر احادیث اینان را رد کنیم بخش مهمی از آثار وارده از رسول اکرم(ص) از بین می رود و این مفسده ی آشکاری است: «فلو رد الحدیث هولاء لذهب جملة من الاثار النبویة و هذه مفسدة بینة».[8]
محقق سابق الذکر (حکیمی)، از 100 کتاب اهل سنت نام می برد که تنها در مناقب و مودت اهل بیت و مسائل مربوط به خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و شایستگی ها و ویژگی های ایشان در مسائل اسلامی و انسانی، نوشته شده است.[9] و نیز بیش از 150 کتاب دیگر از اهل سنت که درباره ی مناقب و مسائل مربوط به حضرت مهدی علیه السلام و حکومت ایشان، نوشته شده و او 20 کتاب از آنها را نام می برد.[10] همچنین بیش از 30 کتاب از اهل سنت که ویژه ی حضرت مهدی علیه السلام نگارش یافته، که نام 20 کتاب از آنها را می آورد.[11]
اگر چه علمای اهل سنت، به طور عام، در مظان این اتهام قرار دارند که همواره از صاحبان قدرت و سلطه و حکومت حمایت کرده و می کنند و به ائمه شیعه و نوادگان پیامبرشان، اعتنا و توجهی نداشته و ندارند و معاویه را می ستایند و از علی علیه السلام نامی نمی برند و از صحابه و تابعین و تابعان تابعین به احترام نام برده و می برند و به قول آنها استناد و از آنها احادیث و روایات و تاریخ نقل می کنند ولی به اقوال علی و فاطمه و فرزندانشان(علیهم السلام) از ائمه دیگر شیعه، اعتنایی نداشته و ندارند، با این حال این نسبت اگر به طور کلی باشد اتهامی بیش نیست، چون در میان اهل سنت و علمای صادق و آزاده و متعهد آنها، کسانی یافت می شوند که نه تنها به علی بن ابی طالب علیه السلام توجه دارند، بلکه او را اعلم و افضل صحابه می دانند و بیشتر آنها یزید را ظالم وامام حسین علیه السلام و یارانش را فداکار و مظلوم می شمارند، از بنی امیه و بنی عباس ستمگر و از حجاجیان خونخوار تبری می جویند، قاتلین شهداء اربعه شیعه را نمی ستایند و همه ی آن جانیان را سنی نما می خوانند نه سنی[12]، که اوج این همسازگری و مودت و تفاهم و همبستگی، از ناحیه ی علمای بزرگ اهل سنت، در دوران فعالیت های دارالتقریب و به خصوص در فتوای شیخ شلتوت مبنی بر تجویز پیروی از فقه شیعه و قرار گرفتن فتوای امام صادق(ع) در کنار فتوای ابوحنیفه و مالک و گذاشتن کرسی درس فقه جعفری و چاپ و انتشار برخی از کتب شیعه، در مصر متجلی گردید.
اینگونه رجال در میان اهل تشیع و اهل سنت، با ویژگی های خاص اهل توحید و حق و حقیقت، کم نیستند و با آگاهی روز افزون سیاسی - دینی، تقریب و همبستگی میان آن ها و نیز مسلمین عالم، امری قابل حصول و وصول می گردد. این ها «مردمی هستند مسلمان و متعهد، حر و آزاده، روشن بین و دور اندیش، با خلوص و بی ریا، شجاع و با صفا، که با کمال شهامت بند ها و زنجیرهایی را که پدر و مادر و معلم و اجتماع بر فکر و اندیشه ی آنها گذاشته است پاره کرده، در فضای آزاد، فکر می کنند و خود را از اسارت تقلید می رهانند».[13]
اینگونه مردم را «نان خوردن و زندگی کردن، ناخودآگاه به جانبی متمایل نمی کند. این گروه چه در میان شیعیان باشند و چه در میان سنیان، هنگامی که در اختلافات میان مذاهب فکر می کنند، این معنی را در نظر دارند که اگر آنها هم در میان مذاهب دیگر رشد می کردند، ابتدا مانند آنها فکر می کردند. و اختلافات مذاهب را با توجه به این نکته بررسی می کنند و در نتیجه فکر و اندیشه ی خود را از محیط اجتماعی خویش بیرون کشیده، در فضایی آزاد و بی آلایش می برند».[14]
وخلاصه آنکه این مردم شریف و شجاع وآزاده، به روشنی می بینند که «دین خدا واحد است و بی رنگ و مصفا و تمام این رنگ ها و اختلافات و دوئیت ها را یا تعصب و خود محوری ساخته است یا نان خوردن و زندگی کردن ناشرافتمندانه و یا استعمار و استثمار مزور.»[15]
پی نوشت
1.«کتاب وحدت» وزارت ارشاد اسلامی، ص 111،112،نام تنی چند از آن مشایخ در این صفحات آمده است
2.همان منبع،ص4و93
3.همان منبع، ص112
4.مقاله «400کتاب در شناخت شیعه» از محد رضا حکیمی در : «یادنامه علامه امینی» با اهتمام محمد رضا حکیمی و دکترسید جعفر شهیدی،ص6-525
5. همان
6.همان
7.«کتاب وحدت» وزارت ارشاد اسلامی ...:113و112
8.همان منبع،ص113
9.مقاله سابق الذکر از محمد رضا حکیمی...در:«یادنامه علامه امینی»،ص 16-513
10.همان منبع،ص 519و518
11.همان منبع، ص520-519
12.مصطفوی، دکتر سید جواد، « دو مقاله در باره ی نهج البلاغه »،ص 77
13.همان منبع ،ص78
14.همان منبع،ص78
15.همان منبع، ص9و78