در حال بارگذاری ...

وحدت و تقریب ابتدا باید میان اهل علم و علمایی که توده های امت را با احکام شرع رهبری می کنند، باشد. اگر علمای مسلمان چه شیعه و چه سنی در علم و عمل به امام علی(ع) اقتدا می کنند، باید همانند آن حضرت در مسیر تحقق وحدت و تقریب گام بردارند

 دکتر محمد نخی

 

مقدمه

وحدت علمی و فرهنگی همان تقریب مذاهب اسلامی است که تحقق آن منوط به اجتماع دانشمندان مذاهب اسلامی و مطرح کردن مسائل نظری و اختلافی برای دستیابی به حقایق و اطلاع از نظر یکدیگر است علیرغم فراز و فرودهای بسیار زیاد در جایگاه عالمان دینی حوزوی و اندیشمندان و صاحبان کرسی دانشگاهی، اما هنوز هم توده های مردم بخصوص قشر سنتی چشم به دهان و تفکرات علمای دینی دوخته و غالب قشر تحصیلکرده و جوان نیز تابع نظرات اساتید و دانشمندان دانشگاهی هستند . بنابراین با توجه به این جایگاه رفیع که هم دین برای عالمان و اندیشمندان قائل شده (یرفع الله الذین امنوا منکم والذین اوتوالعلم درجات ؛ قرآن، مجادله، آیه ۱۱) دانشمندان، تا دنیا برقرار است، زنده اند ؛ بدنهایشان در گرچه در زمین پنهان اما یاد آنها در دلها همیشه زنده است ؛(نهج البلاغه، ح ۱۴۷، ص ۶۶۱) و هم توده های مردمی و قشر تحصیلکرده و روشنفکر به این مقام اهمیت می دهند، به نظر می رسد در موضوع تحقق تقریب مذاهب اسلامی نیز این قشر دارای جایگاهی خاص می باشند تا هم از طریق سخنرانی و تبلیغ چهره به چهره و هم از مسیر نوشتن کتاب و مقاله و هم از راه صدور فتوا و همچنین استفاده از فرصت کرسی درس و فضاهای مجازی، به نشر اندیشه تقریب و وحدت دست بزنند. اگر عالمان و دانشمندان امت، وارثان پیامبرانند(اصول کافی، ج ۱، ص۳۲) پس باید در مسیر آنها که اتحاد مؤمنان بود، قدم بردارند.

وحدت و تقریب ابتدا باید میان اهل علم و علمایی که توده های امت را با احکام شرع رهبری می کنند، باشد. (منشور اتحادیه علمای مسلمان، ص ۴۲).اگر علمای مسلمان چه شیعه و چه سنی در علم و عمل به امام علی(ع) اقتدا می کنند، باید همانند آن حضرت در مسیر تحقق وحدت و تقریب گام بردارند، آنچنان که فرمود : در امت اسلام، هیچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امت محمد(ص) و به انس گرفتن آنان با همدیگر، از من دلسوزتر باشد( نهج البلاغه، نامه ۷۸، ص ۶۱۹)

دانشمندی، الهی است که عامل پیوند مسلمانان با یکدیگر باشد و مردم مسلمان را از بدگویی هم دور نگه دارد(نهج البلاغه، خ ۱۴، ص۴۳۹) و آیا تحقق تقریب، جز طی کردن این مسیر است؟

وظیفه عالم و اندیشمند اسلامی، تبیین مسائل دینی و مذهبی است نه اختلاف افکنی.

اجتهاد

نکته مهم در این مسیر، مسئله اجتهاد در میان عالمان دینی مسلمان است. باید گفت که جدای از ضعف و قدرت و شدت و حدت آن، این مبحث در میان همه فرق اسلامی مشروع و جایز بوده و بدان عمل می شود. بازبودن باب اجتهاد، تأثیر شگرف و تحول بنیادینی در فقه بوجود آورده و حتی می توان گفت که بخشی از عزت و عظمت امت اسلامی به برکت همین اجتهاد و نواندیشی در دین است. اجتهاد از جمله روندهایی است که گریزی از آن نیست. اسلام از همان نخست، بهره مندی از ثمره پربار اجتهاد در چارچوب طبیعی آن مجاز دانسته و تلاش برای دریافت و استنباط احکام شرعی از منابع معتبر، به دور از توهمات را به رسمیت شناخته است. بدین ترتیب اسلام، تعبیری واقع بینانه از حیات را به نمایش گذاشته است . براین پایه است که میتوان نتیجه گرفت که مذاهب اسلامی، سرمنشأ علمی دارند.(درباره وحدت و تقریب، صفحه ۱۷۷) اما در این بین نکته قابل تأمل دیگری را هم باید مدنظر گرفت و آن اینست که این اجتهاد که منجر به صدور فتوا می شود باید به جایگاه اصلی خود که نزد مراجع و عالمان حقیقی است، برگردد. این نکته باید نهادینه شود که فقط نهادهای دینی اصیل و عالمان حقیقی دین، حق صدور فتوا دارند تا هرکس با هر بهانه ای و با اندک سواد دینی دست به این موضوع نزند که نتیجه اش تکفیر و تفسیق گروههای مسلمان نشود.

باز ایستادن فقه اسلامی از تحرک و پیدایش روح تمایل و نگرش به گذشته و پرهیز از مواجهه با روح زمان، از عوامل شکست مسلمانان بشمار می رود. بنابراین جهان اسلام با یک دید وسیع و نو و همه جانبه با بهره مندی از عمق تعلیمات اسلامی باید پیش رود. علامه وحید بهبهانی مسئله اجتهاد و وجود مجتهد را برای قانون گذاری و بیان احکام (همانند ضرورت وجود طبیب برای سلامت مردم ) برای نظم بخشیدن به معاش و معاد مردم ضروری می داند و مجتهد را همانند پیامبران بنی اسرائیل تلقی می کند (اندیشه سیاسی علامه وحید بهبهانی، ص ۳۱). از سوی دیگر باید مراقب بود که به بهانه اجتهاد و نواندیشی، در مسیر خلاف وحدت نرویم. بنابراین بازبودن باب اجتهاد، سخنی حق است، اما نه به این معنا که هرکسی ادعای دین شناسی داشت، دین شناس است و دارای حق اجتهاد . باب اجتهاد باز است بر روی کسانی که صلاحیت و کفایت علمی و اخلاقی دارند و گرنه این مسیر نه تنها به سر منزل وحدت نمی­رسد که باعث تفرقه و پراکندگی مسلمانان خواهد شد. بنابراین بازبودن باب اجتهاد باعث می شود که فقه و دین همراه با تحولات زمانه، برای نیازهای مسلمانان پاسخی در خور داشته باشد و به تمام زوایای زندگی مردم نفوذ کند(دائرة المعارف فقه مقارن، ص ۹۶)

نکته قابل تأمل اینست که بزرگان دینی ما همانند ائمه اهل بیت (ع)، برخی از شاگردان برجسته خود را که از قدرت استنباط و اجتهاد برخوردار بودند، به ممارست در استخراج احکام دینی و اجتهاد در مسائل فقهی تشویق و ترغیب می کردند که به عنوان نمونه می توان از دستور امام علی(ع) به قثم بن عباس و امر امام باقر(ع) به ابان بن تغلب و اجازه امام رضا (ع) به یونس بن عبدالرحمن نام برد.(دائرة المعارف فقه مقارن، ص۱۰۵ و ص ۲۵۲) همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، بحث اجتهاد در میان همه فرق اسلامی وجود دارد اما نباید این را فراموش کرد که انسداد اجتهاد در میان عالمان دینی اهل سنت نمایان تر است و افتتاح باب اجتهاد را عمدتاً مخصوص فقهای صدر می دانند(همان، ص ۲۲۹) البته اخیرا عمده علمای اهل سنت، باب اجتهاد را در همه مباحث فقهی مفتوح می دانند.(همان، ص ۲۳۵و ص ۲۶۰)

گفتگو

عالمان و دانشمندان حوزوی و دانشگاهی اسلامی از هر مذهب و گرایش فکری که باشند، با گفتگوی میان خود می توانند در راه برطرف کردن سوء تفاهم ها کوشش نمایند. آنها برای گفتگو محورهای مشترک بسیاری دارند. وقتی قرآن می فرماید: « قل یا اهل الکتاب تعالو الی کلمه سواء بنینا و بینکم ...»(قرآن، آل عمران، آیه ۶۴) یعنی مسلمانان و غیرمسلمانان حول یک محور مشترک با هم به گفتگو بپردازند، آیا مسلمانان در میان خودشان محورهای مشترک ندارند؟!

نتیجه گفتگو، رفع سوء تفاهم ها و بدبینی هاست. گفتگو یک اصل بنیادین در قضیه تقریب مذاهب اسلامی و یک اخلاق حسنه است که سطح آشنایی را بالامی برد . البته درگفتگو نباید فقط به دنبال گفتن حرف خود بود، بلکه حرف طرف مقابل را نیز باید شنید و درآن تأمل کرد . محتوای کلام الهی نیز مؤید این مطلب است که « فبشرعبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه »(قرآن، سوره زمر، آیه۱۷ و ۱۸)

در گفتگوهای علمی و دینی اگر دنبال بحث و جدل بی دلیل و حجت بودیم، نتیجه ای جز تکبر و خودبرتربینی ندارد. همچنین در گفتگو باید دانش کافی در رشته مورد بحث باشد و ضمن برخورداری از انصاف کاملاً بیطرف بود. هدف از گفتگو باید رسیدن به حق و عیان گشتن حق باشد . احترام به نظر و عقیده طرف گفتگو، از دیگر شرایط آن است. موضوع گفتگو باید علمی و واقعی باشد و براساس موهومات نباشد.(درباره وحدت و تقریب، صفحه ۱۸۰)

بنابراین گفتگوی درون دینی و درون تمدنی میان مذاهب اسلامی برپایه اخلاق گرایی، فرهنگ گرایی، واقع بینی و نوع دوستی منجر به تفاهم، همبستگی و انسجام خواهد شد.

منبع: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی




نظرات کاربران