گفتمان وحدت اسلامی در کشور ما در هر سه سطح بینش، دانش و منش، دچار مسائلی اساسی است. مسائلی که نشان میدهد اقدامات انجام شده برای حل آنها غیرموثر بودهاند و شایسته است که متولیان و دلسوزان این عرصه، نسبت به عملکرد خود بازخوانی جدیتری داشته باشند.
علیرضا کمیلی
گفتمان وحدت اسلامی در کشور ما در هر سه سطح بینش، دانش و منش، دچار مسائلی اساسی است. مسائلی که نشان میدهد اقدامات انجام شده برای حل آنها غیرموثر بودهاند و شایسته است که متولیان و دلسوزان این عرصه، نسبت به عملکرد خود بازخوانی جدیتری داشته باشند تا در قبال این مساله استراتژیک حیاتی در آینده وضعیت بهتری داشته باشیم.
مساله سطح بینش: دینی ندانستن تقریب
هنوز خیلیها وقتی مساله وحدت مطرح می شود آنرا فهم نمیکنند و تصورشان این است که باید از عقاید خود عقب نشینی کرد. خیلیها باور قلبی به مساله وحدت ندارند چرا که آنرا امری سیاسی و تاکتیکی میپندارند و مبانی دینیشان در این عرصه تبیین نشده است. تبعات تمدنی و قدرت آفرین مساله وحدت بدلیل وجود عصبیتها یا نگاههای جزئی نگرانه مورد توجه قرار نگرفتهاند و نوعا در ذهنیتهای تاریخ محورانه باقی ماندهایم.
مساله سطح دانش: عدم شناخت اهل سنت
شناخت ما از اهل سنت و آنها نسبت به ما خیلی کم است. هنوز در تعریف حدود و ثغور جریانات فکری جهان اسلام اطلاعات کافی وجود ندارد و حتی بدیهیات برخی جریانات فکری بدرستی شناخته نشده است. طبعا این امر منجر به خلط فرصت و تهدید و دوست و دشمن شده است. به جای سنی شناسی به وهابی شناسی روی آوردهایم و به جای فرصت محوری به تهدید محوری دچار شدهایم.
مساله سطح منش: عدم وجود اقدامات عملی
در ساحت عمل هم به تبع دو سطح فوقالذکر رفتارهای تقریبزا اندکاند. اساسا طراحیهای حوزه وحدت هم به سمت اقدامات عملی و محبت آفرین نیست و نوعا به سمتوسوی گفتگوهای صوری و رسمی و تکراری سوق دارد. به جای آموزش نحوه رفاقت، به روشهای مناظره و شبهه افکنی یا پاسخ به شبهه اشتغال داریم و طبیعی است که چه نوع رفتارهایی از دل این آموزشها بیرون میآیند.
حال که به مسائل سه گانه وحدت آگاه شدیم باید از خود بپرسیم چرا وضعیت بدین منوال است؟ شاید یکی از بهترین پاسخها این باشد که در اموری که به باور قلبی و صداقت رفتاری نیازمندند، روحیه کارمندی و اداری چاره گشا نیست. شاید بتوان برخی کارها را با رویههای رسمی به پیش برد ولی آنچه در مساله وحدت که امری بشدت وابسته به باورهاست راهگشا است، انگیزههای خودجوش و دلسوزانه است که نوعا در تشکلهای مردمی ظهور و بروز دارد.
از همین روست که برای بهبود وضعیت آینده وحدت در کشور و منطقه، بجای تمسک به همایشهای متعدد باید به توسعه مجموعههای واقعا خودجوش و مردمی روی آورد. البته جنس این تشکلسازی هم باید درونزا و جوششی باشد و نه دولت ساخته و سفارشی، انشاالله.