در حال بارگذاری ...

عامل دوم، وحدت و «اتحاد امت» است. به تعبیر دیگر، امامت در صورتی متحقق میشود که امتی باشد و امامت بدون امت، مفهومی ندارد و اینکه امام را، امام میگویند به جهت این است که تشکیل دهنده­ ی امت است. پس یکی از کارهایی که رهبر انجام میدهد تشکیل امت است و امت به معنی ملتی است که وحدت هدف داشته باشد و امت، غیر از این معنایی ندارد.(از امَّ، یومُّ که به معنی قصد است، یعنی جمعیتی که هدفی را تعقیب می­کند.)

آیت الله مهدوی کنی

اعوذُ بالله من الشیطان الرجیم، قل هذه سبیلی، ادعوا الیَ الله علی بصیرةٍ اَنا و منِ اتَّبَعنی.

آنچه را در نظر دارم مورد بحث و بررسی قرار دهم، موضوع «وحدت، رمز پیروزی و تداوم انقلاب» است. برای بیان این بحث، مقدماتی را در نظر گرفته ام.

مقدمه­ ی اول این است که برای تداوم یک انقلاب و حتی پیروزی در یک انقلاب و تشکیل یک امت واحده و حکومت اسلامی، نیاز به عواملی است و این عوامل را، من از کلمات مولی امیر المومنین علی علیه الصلاة والسلام در نهج البلاغه استنباط کرده ­ام.

تا آنجا که من استقصاء کرده­ ام حدود ده-دوازده عامل برای تداوم یک انقلاب لازم است:

اول رهبری صحیح و قاطع، یعنی امامت. که اگر یک انقلاب، یک حرکت، رهبری صحیح و قاطع نداشته باشد، با تمام مشکلاتی که در سر راه هست، چه در مقام پیروزی و چه پس از پیروزی، دچار شکست خواهد شد و این رهبری قاطع است که در روند انقلاب و مقاطع حساس آن باید جامعه را به جلو حرکت بدهد و از مشکلات، مردم را رهایی بخشد و ترس و وحشتی که عامه مردم دارند از دل هاشان بزداید. شما دیدید که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، در مقاطع حساس که غالب افراد عادی و بلکه غیر عادی روح یاس و ناامیدی در آنها پیدا میشد و میگفتند دیگر جایی نیست که ما بتوانیم حرکت کنیم، رهبری قاطع امام امت، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی، ملت را به پیش برد و مشکلات را از سر راه آنها، به یاری خدا و به همت مردم، برداشت. البته این موضوع، بحث مفصلی دارد، برای اینکه وقت ما محدود است، ناگزیر من دیگر توضیح نمیدهم.

عامل دوم، وحدت و «اتحاد امت» است. به تعبیر دیگر، امامت در صورتی متحقق میشود که امتی باشد و امامت بدون امت، مفهومی ندارد و اینکه امام را، امام میگویند به جهت این است که تشکیل دهنده­ ی امت است. پس یکی از کارهایی که رهبر انجام میدهد تشکیل امت است و امت به معنی ملتی است که وحدت هدف داشته باشد و امت، غیر از این معنایی ندارد.(از امَّ، یومُّ که به معنی قصد است، یعنی جمعیتی که هدفی را تعقیب می­کند.)

مرحله سوم از این عوامل، این است که امت باید پیرو رهبر باشد که «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (سوره نساء، آیه 59)

در اینجا می توانیم این سه عوامل را در یک جمله خلاصه کنیم: «وحدت امت و امام». اگر این عامل که مجموعه ای است از این سه عامل، متحقق می شود، میتواند عامل موفقیت باشد. اگر رهبری قاطع باشد ولی مردم از او پیروی نکنند آن رهبر موفق نمی شود، و اگرمردم آماده فداکاری باشند ولی رهبری نداشته باشند، باز موفق نخواهند شد. باید به ملت مسلمان ایران درود فرستاد و به شهدای عزیزمان و به جانبازان انقلاب درود گردم فرستاد که ندای رهبر را لبیک گفتند و پیروی کردند تا این امت تشکیل شد، امتی که در مقابل همه مشکلات و نابسامانی ها استقامت کرد و خود بهتر می دانید که ملت ایران چه استقامتی در برابر دشمنان داخلی و خارجی کرد؛ ملت ما در برابر مشکلاتی قرارگرفت که یکی از آنها برای از بین بردن ملتی کافی بود.

عامل چهارم برای تداوم و پیروزی، درایت و بصیرت و بینش است. یک رهبر و یک امت، برای حرکتی که انجام می دهد باید بصیرت داشته باشد، حساب کرده کار بکند و تحلیل صحیح از حوادث داشته باشد. من فکر می کنم این جمله ای که خداوند متعال در سوره یوسف و درباره حضرت یوسف فرموده است «وکذلک یجتبیک ربک و یعلمک من تاویل الاحادیث»، مفهوم آن همین باشد که خداوند تحلیل صحیح از وقایع و حوادث برای یک کسی که میخواهد رهبر یک جامعه باشد را به او می آموزد؛ چون یوسف تربیت شده برای اینکه حکومت مصر را اداره کند و خداوند به او تاویل الاحادیث را می آموزد، تا وقایع گذشته را بتواند ربط بدهد به وقایع آینده، و پیش بینی های لازم را بکند. بنابراین یک رهبر باید آن چنان بصیرت و بینشی را دارا باشد که بتواند اخبار و گزارشها را جمع بندی کند و تحلیل صحیح از حوادث و وقایع داشته باشد. رمز موفقیت امام در این جهت بوده که مراکز حساس جریانات را مورد توجه قرار میدادند و با تحلیل و تفسیر صحیح از حوادث، از هر فرصتی استفاده میکردند.

عامل پنجم این است که رهبر «دعوت الی الله» داشته باشد نه «دعوت به نفس». آنچه مهم است این است که یک رهبر، مردم را به خود دعوت نکند. ما بارها گفته ایم که هرگاه دیدید کسی شما را به سوی خودش دعوت میکند، بدانید این بتی است از بت های زمان و اورا بکوبید قبل از اینکه در جایی مستقر بشود و ما آمدیم که بتها را بشکنیم. شما در امام، تجسم این روح را کاملا مشاهده میکنید. امام مکرر فرمودند که اگر به من فحش دادند چیزی نگویید ولی اجازه نمیدادند که به سایر مراجع توهین بشود. این نشان رهبری صحیح است که دعوت الی الله میکند نه دعوت الی النفس، و این رمز پیروزی امام است.

ششم از عوامل، سعی و تلاش است که: «لیس للانسان الا ما سعی» . بدون سعی و کوشش نمی شود پیروزی را بدست آورد و یا انقلابی را حفظ کرد و دستاوردهای آن را محفوظ داشت.

عامل هفتم، نظم و انضباط است. امیرالمونین علیه السلام در وصیتنامه اش میفرماید: «و نظم امرکم». تشکیلات یک امت باید با یک سازماندهی و نظم معینی پی ریزی شود. اگر بی نظمی و بی قانونی باشد و هر کس برای خودش فکری داشته باشد و فکر خودش را بخواهد پیاده بکند، انقلاب را متزلزل میکند. برای پیروزی، تنها جانبازی کافی نیست، زیرا اگر بی قانونی بر یک جامعه ای حکومت بکند قهراً انقلاب از درون پوسیده خواهد شد و خون های شهدا و فداکاری های جانبازان، از بین خواهد رفت. عمل نکردن به قانون، ممکن است در بعضی دوره های کوتاه مدت مفید باشد ولی در دراز مدت، جامعه را به هرج و مرج می کشد و اطمینان و امنیت را از بین مردم می برد.

عامل هشتم، برنامه ریزی و برخورد فعال با حوادث است زیرا یک جامعه بدون برنامه نمیتواند کاری انجام بدهد.

عامل نهم، دور اندیشی است. نباید با حوادث به صورت انفعالی برخورد کرد بلکه به صورت فعال و قبل از اینکه حوادث بر ما غلبه بکند باید ما پشگیری کرده باشیم. اینکه امروز ما گرفتار تروریسم شدیم، یکی از علل آن همین است که ما پیش بینی های لازم را برای این مسائل نکرده بودیم و ما روی حسن نیتی که داشتیم فکر میکردیم که ملت ما در میانش افرادی پیدا نمیشوند که به انقلابشان خیانت کنند و از آزادی هایی که به آنها داده شده سوء استفاده کنند.

عامل دهم، احساس شخصیت در یک ملت است. یک ملتی که میخواهد قیام بکند باید احساس شخصیت بکند. فرعون وقتی خواست ملتی را مطیع خودش قرار بدهد اول آنها را استخفاف کرد. عجب نکته­ی جالبی قرآن دارد که از نظر علم الاجتماع بسیار مهم است و از معجزات قرآن است؛ قرآن می فرماید: « فاستَخفَّ قومَهُ فاطاعوه». فرعون برای اینکه ملت را به دنبال خودش بکشد اول شخصیت آنها را از آنها گرفت، بعد آنها را وادار کرد به اطاعت. ولی یک رهبر الهی مثل امام ما، به مردم شخصیت می دهد و می گوید رهبر، شما هستید نه من. وقتی میگویند که امام است که بنیان کن بت ها است، می گوید نه، شما هستید که بنیان کن بت ها بودید نه من.

این همان ملت ماست که در بیست سال قبل، سی سال قبل، وقتی صحبت از مقابله با شاه و اربابانش می شد، می گفتند امکان ندارد، نمیشود. ولی همین ملت قیام میکند و آن چیز غیر ممکن میکند، به سبب اینکه شخصیت پیدا میکند و می گوید می شود در مقابل آمریکا ایستاد. پس یکی از رموز موفقیت یک ملت، این است که رهبری بیاید که شخصیت های مرده و سرکوب شده و ناخود آگاه را به هشیاری و خود آگاهی بکشد و ملت را بیدار بکند.

عامل یازدهم، امانتداری است. یک ملتی که بخواهد باقی بماند باید امین باشد، مردم نسبت به یکدیگر، رهبر نسبت به مردم و مردم نسبت به رهبر خیانت نکنند: « انَّ اللهَ یَامر انِ تَودّوا الاَماناتِ الی اهلها».

عامل دوازدهم، اصلاح ذات البین است. بدیهی است میان افراد و اعضاء یک جامعه، ممکن است اختلافاتی پیش بیاید ولی به مقتضای « انما المومنون اخوة فاَصلحوا بینَ اخوَیکم»، باید زود بین آنان اصلاح بشود. این بود مقدمه­ ی اول.

اما مقدمه­ ی دوم، اصول مشترک است. ما که از وحدت سخن میگوییم، مسلم است بحث های شعاری و ذهنی و ایده آلیستی نداریم. امکان ندارد که ملتها یا گروه هایی که هیچ نقطه­ ی مشترکی ندارند، بتوانند باهم متحد شوند. مثلا به ما بگویید که بیایید با کمونیست ها وحدت پیدا کنید که از نظر ایدئولوژی، ما با آنها هیچ گونه اشتراکی اسلامی، اصول مشترک داریم که عبارت است از: خدای واحد، پیامبر واحد، قبله­ ی واحد، کتاب واحد، نماز واحد، روزه ­ی واحد، زبان مذهبی واحد(زبان قرآن)؛ لذا قرآن به اهل کتاب میگوید:

«قل یا اهل الکتابِ تعالَوا الی کلمةٍ سَواءٍ بیننا و بینَکم الاّ نعبدَ الاّ اللّه و لا نشرِکَ به شیئاً و لا یتخذَ بعضُنا بَعضاً ارباباً مِن دونِ الله».(آل عمران: 64)

ای اهل کتاب بیایید به سوی یک سخن که میان ما و شما برابر است و آن، اینکه به جز خدا کسی را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و هیچ یک از ما، دیگری را ربّ و مالک خویش قرار ندهد.

در این آیه، خداوند تعالی اهل کتاب را به یک اصل مشترک میان خدا پرستان و اهل توحید دعوت میکند.

علاوه براصل مشترک اعتقادی میان مسلمانان، نقاط مشترکی که برای اتحاد و وحدت میتوانیم از آن استفاده کنیم و عواملی هم برای وحدت عملی در اسلام هست، مانند حج که یکی از عوامل وحدت است و به همین ترتیب، نماز جمعه، نماز جماعت، نماز عیدین، روزه، که در مذهب شیعه، ائمه دین ما به ما دستور دادند: « افطِروا حیثُ ما افطَر الناس»، به ما گفتند که هر روزی که مسلمان ها افطار کردند شما نیز افطار کنید و هر روزی که مسلمان ها افطار کردند شما نیز افطار کنید و هر روزی که آنها عید گرفتند شما هم عید بگیرید. امام ما، امام خمینی و بسیاری از فقهای ما فتوا میدهند که لازم است در حج، ولو اختلاف در رویت هلال باشد، از مسلمین تبعیت کنید، همین طور که قرآن میفرماید از همان جایی که مردم میروند شما بروید ( ثمَّ اَفیضوا مِن حیثُ اَفاضَ الناس)، اگر آنها از مشعر حرکت کردند به سوی منی، شما هم بروید نگویید که ما، ماه را ندیدیم؛ و فرمودند در نماز مسلمین و اهل سنت و جماعت شرکت کنید: مَن صلّی خَلفَهم کمَن صلّی خَلفَ رسول الله(ص).
هر کس پشت سر آنها نماز بخواند مانند کسی است که با رسول خدا نماز گزارده است.




نظرات کاربران