در حال بارگذاری ...

تنازع معنایش این است که دو نفر که اختلاف فکر دارند، اختلاف سلیقه دارند، اختلاف از نظر جغرافیا دارند، در مقابل هم بایستند و موضع گیری کنند و یکدیگر را بکوبند تا حریف را از میدان بیرون کنند. ولی اختلاف نظر، یک امر طبیعی است و برای رفع اختلاف هم، مرجعی معین شده. لذا دستور ندادند فکر متفاوت و کلام مختلف نداشته باشید، اصولا فکرها و نظرها باید متفاوت باشد تا رشد و تکامل پیدا بشود.

آیت الله مهدوی کنی

مقدمه ­ی سوم بحث، شاید خود بحث تازه ای باشد. اساساً مقصود از وحدت چیست؟ آیا اسلام، ما را دعوت به اتحاد کرده یا دعوت به این کرده که نزاع نکنید و دنباله­ ی اختلافات را نگیرید و پراکنده نشوید چون اختلاف یک امر طبیعی در خلقت است؟ قرآن کریم میفرماید:

یا ایُّها النّاسُ انّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ و اُنثی و جعلناکَم شعوباً و قبائلَ لتعارفوا، انَّ اکرمَکم عندالله اتقکُم. (حجرات: 13)

ای مردم ما شما را از جنس مرد و زن آفریدیم و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، گرامی ترین شما نزد خداوند پارساترین شما است.

شک نیست که اختلاف در خلقت، اختلاف در طبع و طبیعت، اختلاف از نظر موقعیت جغرافیایی و مکان و زمان، به تناسب، اختلاف سلیقه هایی را ایجاد میکند، و «لا زالَ اُمَّتی علی خیرٍ ما تفاوتوا واِذا تساووا اهلَکوا». یعنی امت بر من بر طریق خیر و نیکی خواهند بود تا زمانی که تفاوت داشته باشند و هنگامی که باهم یکسان شدند به هلاکت و تباهی خواهند رسید.( مقصود آن است که به مقتضای تفاوتهای طبیعی که در عالم خلقت موجود است، بازده کار اشخاص و ارزش وجودی آنها متفاوت است و ارزیابیها باید متناسب با ارزشهای خلق شده باشد. بنابراین برابری و مساوات برخلاف حقیقت و واقعیت است و موجب رکود و سقوط.)

مساوات اصلا درست نیست، عدل درست است و اختلاف به یک معنا اشکال ندارد؛ آن چیزی که اشکال دارد تنازع یا نزاع است. در قرآن، نداریم که «لا تَختَلفوا»، در قرآن داریم که «و لا تنازعوا فتفشلوا و تَذهَبَ ریحُکم»، یعنی از نزاع و کشمکش احتراز کنید که موجب سستی و باعث از بین رفتن اعتبار و حیثیت شماست.

تنازع از ماده­ ی «نزع» است و نزع به معنای براندازی و برکندن است. خداوند میفرماید: « ثمَّ لَنَنزعَنَّ مِن کلِّ شیعَةٍ اَیُّهُم اَشَدُّ عَلی الرّحمنِ عِتِیّا» یعنی از جای برکنیم از هر گروهی آنکه را بر خدای رحمن سرکش تر باشد.

تنازع معنایش این است که دو نفر که اختلاف فکر دارند، اختلاف سلیقه دارند، اختلاف از نظر جغرافیا دارند، در مقابل هم بایستند و موضع گیری کنند و یکدیگر را بکوبند تا حریف را از میدان بیرون کنند؛ این تنازع است از باب تفاعل.

ولی اختلاف نظر، یک امر طبیعی است و برای رفع اختلاف هم، مرجعی معین شده که بعدا عرض میکنم. لذا دستور ندادند فکر متفاوت و کلام مختلف نداشته باشید، اصولا فکرها و نظرها باید متفاوت باشد تا رشد و تکامل پیدا بشود. فلسفه­ ی شور و مشورت هم همین است، اگر نظر ها از اول یکی باشد دیگر شور یعنی چه؟ شور و مشاوره به خاطر همین است که اختلاف نظر هست، ولی باید اختلاف نظر ها را رساند به جایی که در مقام عمل، عمل واحدی انجام بشود، گرچه ممکن است که نظر ها تا به آخر هم یکی نشود، ولی این امر در مشورت یک امر مسلمی است زیرا که در مشورت معمولا نظر اکثریت معتبر است و آن کس که در اقلیت قرار گرفته لازم نیست از رای خود برگردد ولی واجب است که تبعیت از اکثریت بکند، اینجاست که تنازع می رود کنار. ولی اگر بنا باشد آن کس که در اقلیت قرار گرفته بگوید نه، من روی حرف خودم می ایستم و زیر بار حرف شما نمی روم و مخالفت میکنم، شیرازه ی اجتماع از بین می رود.

مقدمه ی چهارم؛ برای رفع تنازع مرجعی معین شده، هم مرجع علمی و فکری و هم مرجع علمی و اجرائی.

اما مرجع فکری و نظری:
فاِن تنازعتم فی شیءٍ فَرُدُّوه الی اللهِ و الرَّسولِ ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخِر، ذلک خیرٌ واحسنُ تاویلا. ( نساء: 59)

چناچه در چیزی، اختلاف شما به نزاع و درگیری کشید، آن را به خدا و رسولش بازگردانید، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید، که این بهتر است و نتیجه­ ی بهتری دارد.

مرجع رفع نزاع میان همه ­ی مسلمانان خدا و رسول است، یعنی کتاب خدا و سنت رسول. نکته­ ی جالبی که در این آیه هست این است که می­فرماید اگر ایمان به خدا و روز جزا دارید از مقام تنازع به خدا و رسول برگردید؛ معلوم می­شود کسانی که در مقام تنازع باقی می­مانند و رفع نزاع نمی­کنند، اینها گرفتار هواهای نفسانی هستند و ایمان به خدا و روز جزا ندارند.

مهتمرین چیز، ایمان به خدا و روز جزا است. یکی از بزرگان، وقتی می­خواست بعضی از افراد را تعریف و تمجید بکند می گفت فلانی معتقد به روز جزا است، می­گفت این آدمی است که قیامت را قبول دارد. خیلی مهم است این مسئله، یعنی قبول داشتن جزا و حساب و کتاب، و اینکه انسان به فکر آن روز باشد؛ «ذلک خیرٌ و احسن تاویلا» این بهتر است برای شما و نتیجه اش هم بهتر است اگر به سوی خدا و رسول برگردید. اگر همه­ ی مسلمین دراین گرفتاریها به خدا ورسول مراجعه میکردند این همه بدبختی در میان آنها پدیدار نمی شد.

اما در مقام عمل و اجرا، برای رفع نزاع و مخاصمه، قرآن مرجعی تعیین فرموده است:

اَطیعوا اللهَ و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.

اعتقادات اصولی که شیعه نسبت به اولیاء و ائمه­ ی معصومین (ع) دارد به جای خود محفوظ است و جزء معتقدات مذهب ما است، ولی مسلم است که این آیه مربوط به همه­ ی زمان هاست و صیغه­ ی جمع «اولی الامر» هم به همین جهت است که در همه­ ی زمان ها پیروی از ولی امری که از خودتان باشد، نه از «آمریکا و شوروی»، لازم است.

پس قرآن برای ما راه را گشوده که برای رفع اختلافات خود به سوی رهبری بروید که از خود شما باشد و از خود شما برخاسته باشد، همزبان شما باشد. چه خوب بیان کرد برادر عزیزمان، عالم عزیز سوری، که این پیشنهاد را داد که باید ما به مردم دنیا اعلام کنیم که بیایید رهبری امام خمینی را بپذیرید و این مفهومش این نیست که دولت ها را یکی بکنیم و بگوییم که عراق بیاید زیر پرچم ایران، با سوریه زیر پرچم ایران باشد، نه، همه به جای خود باقی هستند، ولی ما میگوییم که ملت نیاز به یک رهبری دارد که از خودشان باشد و امتحان خودش را داده باشد و بتواند در تمام موارد و مشکلات ایستادگی کند و یاری خدا هم به دنبالش باشد و آن رهبری است که می­تواند بدون هیچ گونه خود خواهی و ادعای رهبری و سلطه گری، جامعه ی اسلامی را رهبری کند و در عین حال جوامع اسلامی هر کدام هم، استقلال خودشان را حفظ کنند و در برابر دشمنان خود، دشمنانی که برای از بین بردن همه­ ی ما متحد شده اند، با پیروی از رهبری عادل و قاطع پایمردی کنند.

مقدمه­ ی پنجم، باید بررسی کرد که عوامل تنازع چیست؟ آن چه که منشاء تنازع و موضعگیری های خصمانه است زیاد است، ولی من در دو چیز خلاصه میکنم :

یکی عصبیت است و گروه بندی، چرا که در میان یک ملت، حتی ملت ایران، اگر تعصب ها و گروه گرایی ها پیش بیاید قهرا موضع گیری ها پیش خواهد آمد.

جمله ای از امیر المومنین علی بن ابیطالب(ع) یادم هست که فرموده اند که عصبیت خوب نیست واگر خوب باشد تعصب درمکارم اخلاق خوب است، که انسان نسبت به اخلاق خوب و خوبی ها تعصب داشته باشد ولی نسبت به امور شخصی و مسائل شخصی و قومی و گروهی و حزبی این تعصب ها، منشاء تنازع میشود و باید اینها کنار بروند.

موضوع دوم که عامل تنازع است، خودخواهی وزیر پا گذاشتن مصالح امت است. وقتی که بنا شد مسئولین امر، یا گروه هایی که در یک مملکت هستند، مصالح زود گذر شخصی را بر مصالح عمومی دراز مدت مقدم بدارند، ولی اگر مصالح شخصی کنار گذاشته بشود دیگر هیچ گونه تنازعی باقی نمی­ماند؛ اختلاف ممکن است باشد، آنهم اختلاف نظر، اختلاف نظر از بین نمی رود ولی تنازع از بین می رود. ما وقتی که احساس کنیم دیگری بهتر از ما حکومت را اداره می­کند، بلافاصله تحویلش می­دهیم. اینها معجزات انقلاب است که انسان ها را ساخته است. این انقلاب است که چنین فکرهایی ایجاد می­کند. مسائل ساده ای نیست، اینها مسائل بزرگ انقلاب است و یک ملتی می­تواند پیروز باشد که در او گذشت و فداکاری و ایثار دیده بشود. اینها همه از نعمت های خدا و اولیاء خدا و رهبری امام است که این درس ها را به ما داده است.

 

بخش اول؛ عوامل تداوم انقلاب

 




نظرات کاربران