ملاحظه میکنید که همین الان هم در فضای سنتی مذهبی، مجالس خاص و قمهزنی و رفتارهای ناشایست و نامطلوب بیشتر مقبول است تا اینکه مثلاً کسی بخواهد برای وحدت جهان اسلام و رفع سوءتفاهم ها و تقریب بین مسلمین اقدامی کند...
مصاحبه کننده: حامد رضایی
قاعدتاً وقتی با چند شخص محدود ارتباط داریم یا چند رسانه خاص را بررسی میکنیم و فقط راه حجره و مدرس را طی میکنیم، خطر را درک نمیکنیم و اوضاع را مطلوب و آرام میپنداریم؛ حالآنکه اگر مقداری از لاک خودمان بیرون بیاییم و به اطرافمان نگاه کنیم، دشمن غدار را روبهروی خود میبینیم و خواب و خوراک از ما ربوده خواهد شد؛ شب و روزمان را به هم میدوزیم، بلکه تکلیفمان را ادا، و کفه ترازوی جنگ را به سمت خودمان سنگین کنیم. حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا زائری، دانشآموخته دانشگاه بیروت و آشنا به اوضاع جهان اسلام، در این گفتوگو ما را متوجه جنگی میکنند که از آن غافلیم!
نهادهای حوزوی که در عرصه بینالملل فعالیت میکنند، تا چه حد توانسته اند ارتباطاتی منظم و عمیق با جریانات اهل سنت برقرار کنند؟
پیش از انقلاب اسلامی، جریان تقریبی با هدایت مرحوم آیتالله بروجردی (رضوان الله علیه) و تلاش امثال مرحوم آقای قمی، حرکتی آرام، اما بسیار مؤثر و قدرتمند را شروع کرده بود. بعد از انقلاب هم نهادهای مختلف دینی و حوزوی به طور گسترده تر به این عرصه وارد شدند و به صورت کاملاً منسجم و سازمانیافته برنامه ها و فعالیتهایی انجام شده و میشود؛ اما بنا به دلایلی، اولاً حجم ارتباطها نسبت به نیاز و گستردگی تقاضا بسیار کمتر است و ثانیاً این تلاشها در رقابتی بسیار نابرابر و غیر قابل مقایسه، کماثر شده است.
متأسفانه وهابیت سعودی با اموال و امکانات و ظرفیتهای فراوان، برای تخریب این جریان، بسیار کار کرده و از قابلیتها و ابزارهای متنوع و مؤثری مثل شبکه های ماهواره ای و اینترنت نهایت بهرهبرداری را کرده است؛ درحالیکه از این طرف ما نتوانسته ایم با هوشمندی و قدرت لازم عمل کنیم.
سه نکته در این مقطع باید به طور جدی مورد توجه باشد:
اولاً نقش انقلاب و جمهوری اسلامی است؛ چون وقوع انقلاب اسلامی و روی آوردن گسترده نخبگان مسلمان مثل جناب شیخ زکزاکی به انقلاب و مکتب اهلبیت و ارادتشان به مرحوم امام، باعث نگرانی جریان استکبار و رقبای ایران اسلامی شد؛ به گونهای که کشورهای عربی مثل صدام و برخی دیگر را بهشدت علیه ما تحریک، مسیر ارتباطی بین مسلمانان را سد کردند.
ثانیاً تفرق خود ما در دیدگاه ها و تفکرات، واضح است؛ تا جایی که گاهی اگر کسی بخواهد با نظر به افق گسترده جهان اسلام و چشمانداز تمدن اسلامی، برای ارتباط با خواهران و برادران مسلمان خود قدم بردارد، عملاً متهم میشود و آسیب میبیند و منزوی میشود. فضای جاری و حاکم بر حوزه های ما متأسفانه در ابعاد گوناگون این موضوع دچار مشکل است. این واقعیت را نمیشود انکار کرد که نیروهای نوگرا و پیشرو حوزه های علمیه که اطراف امام را گرفته بودند، بعد از پیروزی انقلاب، غالباً از حوزه به سمت مسئولیتها و اشتغالات اجرایی کشیده شدند یا مانند آیتالله مطهری و دکتر بهشتی به شهادت رسیدند؛ کسانی هم که مخالف این رویکرد بودند، در حوزه مستقر شدند و بیشتر قدرت یافتند. لذا ملاحظه میکنید که همین الان هم در فضای سنتی مذهبی، مجالس خاص و قمهزنی و رفتارهای ناشایست و نامطلوب بیشتر مقبول است تا اینکه مثلاً کسی بخواهد برای وحدت جهان اسلام و رفع سوءتفاهم ها و تقریب بین مسلمین اقدامی کند. همین حساسیتهای مذهبی سنتی و سوءفهم ها و مانعتراشیهای جریانهای خاصی که اتفاقاً در حوزه ها قدرت هم دارند، باعث شده گاهی مثلاً یک شبکه ماهواره ای ظاهراً شیعی، حتى نقش تخریبی و هدفمند و اساسی ایفا کند.
ثالثاً با کمال تأسف، ما در فضای ذهنی و روحیات حوزوی و طلبگی، اهمیت ارتباطها و تماسها و رفت و آمدها را چندان درک نمیکنیم و با اینکه در مبانی فکری و روایات و احادیث ما توصیه های فراوان به حفظ این روابط شده و تأکید صریح و مکرر و متعدد داریم، روابط بین المللی را خیلی جدی نمیگیریم و همین قدر هم که هست، بیشتر ناشی از اقتضائات سازمانی و تشکیلاتی دوران پس از انقلاب و به طور مشخص، تلاشها و احساس مسئولیتهای شخصی است که روحیه مناسب و درک دقیق و درستی از موضوع داشته اند و توانسته اند اینجا و آنجا فرصتهایی برای برقراری روابط با مسلمانان خارج از ایران ایجاد کنند.
چرا بیشتر روابط، منحصر به شیعیان است؟
به دلیل همین نکاتی که عرض کردم، ما حاضر نیستیم برای ارتباط با طرف مقابل، چندان هزینه بدهیم. برای ایجاد رابطه و تقویت و حفظ آن، باید هزینههایی بپردازیم و یک جاهایی قدری کوتاه بیاییم؛ البته منظورم در اصول و مبانی فکری و اعتقادی یا خط قرمزها نیست. از زمان مرحوم سیدجمالالدین اسدآبادی (رضوان الله علیه) تا دوره حضور شهید بهشتی در هامبورگ، همیشه مسئله این بوده که در برخی امور ظاهری باید زمینههایی ایجاد شود که طرف مقابل هم جلو بیاید. وقتی من توقع دارم او به سمت من حرکت کند، من هم باید به سوی او قدمی برداشته باشم. اینجا طبیعی است که کار سخت میشود و برای من شیعه، برقراری ارتباط با شیعیان بسیار راحتتر است. حتی بین خود شیعیان هم باز ارتباطمان بر شیعیان اثناعشری و از آنها هم بر طیفهای راغبتر به ایران و انقلاب، متمرکز شده و سالهای طولانی از بعضی جریانهای مؤثر و قوی و پراکنده شیعی، مثل علوی های ترکیه یا زیدی های یمن غافل بودیم و حالا چند سالی است که گاهی به آنها کمی توجه میکنیم.
بابت این ضعف ارتباطی چه آسیبهایی متوجه ما و امت اسلامی میشود؟
به طور طبیعی این ضعف ارتباطی از دو جهت برای ما خطرناک است؛ ما از ظرفیت عظیم بخشی از امت اسلامی محروم میشویم و آنها از آشنایی با دیدگاه های متعالی و مترقی مکتب اهلبیت محروم میشوند و دشمن میتواند برایشان ذهنیت منفی و سوءتفاهم ایجاد کند و آنها را در مقابل ما قرار دهد. به دلیل همین ضعف ارتباطی است که مثلاً برخی از آنها فکر میکردند ما قرآن دیگری داریم یا ائمه اطهار را میپرستیم و مشرک هستیم و امثال این ذهنیتهای غلط که وجود داشته و دارد.
شما مشکل کار را در کجا میبینید و چه پیشنهاد عملیاتی برای بهبود این اوضاع دارید؟
من معتقدم قبل از حوزه اجرایی و عملیاتی، ذهنیتها باید اصلاح شود و در عرصه نظری و فکری باید تغییر نگاه و باور صورت گیرد. بسیاری از علما و فضلای ما سوءنیتی ندارند. در قدم نخست باید برای بزرگان و شخصیتهای مؤثر حوزه، و در قدم بعدی برای همه طلاب، زمینه هایی ایجاد شود که بتوانند اطلاعات و آمار و اخبار دقیقی از وضعیت جهان اسلام پیدا کنند و با تهدیدها و فرصتها و مسائل و مشکلات، قدری آشنا شوند. از طرف دیگر هم خود این افراد، هرچه مستقیم فرصت و امکان سفر خارجی و حضور در میدانهای فعالیت تبلیغی و ارتباطی با جهان اسلام پیدا کنند، قطعا بر آنها اثر میگذارد. از مرحوم علامه امینی نقل میکنند که فرمودند: اگر وجوهات شرعی در اختیار من بود، همه را به طلاب میدادم تا به سفر بروند و دنیا را ببینند! منظور ایشان این بوده که اگر طلاب نگاهشان عوض شود و دنیا را بشناسند و با خطرها و تهدیدها و نیازها آشنا شوند و بفهمند چقدر چشم و گوش مستعد و آماده در دنیا هست، آن وقت دیگر فکر نمیکنند که همه دنیا در خیابان چهارمردان و گذرخان(محله ای در قم نزدیک حرم، که از قدیم طلاب رفت و آمد زیادی داشتند) منحصر است!
چه ظرفیتهایی در حوزه علمیه شیعه برای گسترش ارتباطها و همکاریهای فرامذهبی وجود دارد؟
بخشی از این ظرفیتها، در عرصه علمی و فکری، مثل موضوعات فقه مقارن و تطبیقی یا مسائل اصولی و فلسفی و تاریخ و سیره و تفسیر و امثال اینهاست که اصل اینگونه ارتباطها در تاریخ شیعه بسیار هم سابقه داشته و فقهای متقدم و بزرگوارانی مثل جناب شیخ مفید یا شهید اول و ثانی (رضوان الله علیهما) در فقه اهل سنت متخصص بودند و هم خودشان در نزد فقهای عامه درس گرفته بودند و هم شاگردانی از عامه داشتند. متأسفانه این شیوه و منش در سده های اخیر بهمرور کمرنگ شده و در دهه های اخیر هم بهکلی از بین رفته و شخصیتهایی مثل مرحوم شرفالدین یا امین یا کاشفالغطا یا حتى نمونه ای مانند مرحوم دکتر وائلی را که فارغالتحصیل الأزهر مصر بودند، دیگر اصلاً نمی بینیم.
حوزه دیگر، مسائل تبلیغی و ترویجی دینی است که فارغ از اختلافات کلامی یا دیدگاه های اعتقادی ما، متأسفانه با تهدیدهای مشترک و خطرهای یکسان درباره اصل دین روبهرو هستیم؛ چه شیعه باشیم یا سنی. واقعیت این است که هماکنون گرایشهای الحادی و تفکرات لیبرالیستی غربی، اساس اسلام را هدف گرفتهاند و این عرصه های عملی مشترک برای حفظ ایمان و دین امت رسولالله بر مبنای کتاب واحد و قبله واحد و پیامبر واحد، میتواند محل تبادل نظر و ارتباط باشد؛ همانطور که مسیحیت بهرغم اختلافات شدید و تفرقه و تنوع مذهبی بسیار، بیش از ما توانسته برای تحقق اهداف کلان مشترک، انسجام و ارتباط داشته باشد.
آیا در طول تاریخ نمونه های موفقی دراینزمینه داشته ایم؟
بله. البته همانطور که عرض کردم، متأسفانه این تجربه ها شاید نسبت به حجم نیاز و تقاضا، در خور توجه نباشد، ولی بههرحال تجربه های مهم و ارزشمندی است؛ مانند عملکرد امام موسى صدر که در عین اصرار بر هویت مستقل و تأسیس مجلس اعلای شیعی لبنان، توانست ارتباط گسترده و عمیق با اهل سنت برقرار کند و با روحانیان و علمای آنها از نزدیک انس داشته باشد. در ایران هم بعد از انقلاب، اتفاقات خوبی افتاده؛ چه به شکل رسمی و سازمانی مثل برنامه های سالانه کنفرانس وحدت یا کارهایی که امثال سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در کشورهای مختلف انجام میدهند و چه به شکل غیررسمی و غیردولتی مانند کارهای بعضی مجموعه های دانشجویی نظیر بچه های امت واحده که بسیار موفق بوده اند و توانسته اند بیسروصدا و با دست خالی، کارهای خیلی ارزشمند و اثرگذاری انجام دهند.
این نمونه ها چه ویژگیهایی داشته اند؟
معمولاً همه این تجربه های موفق چند خصوصیت مشترک دارند: اولاً خاستگاه برنامه هایشان، مبانی واحد و اشتراکات است؛ ثانیاً واقعگرا هستند و ارزیابی عملی میدانی و اطلاعات دقیق دارند؛ ثالثاً با ایثار و از خودگذشتگی و بهدور از خودخواهی و تعصب هستند؛ رابعاً یک شخص معین محور کار است و معمولاً فردی با پشتکار و جدیت خودش، کار را به سامان میرساند؛ خامساً و از همه مهمتر، با عشق و ایمان قلبی و اعتقاد است، نه با تعارف و برنامه های تشریفاتی رسمی که متأسفانه معمولاً کمترین نتایج و بیشترین گرفتاریها را دارند.
منبع: ماهنامه رسائل-شماره 7