در حال بارگذاری ...

گمان قوی نگارنده بر آن است که این خبیث، رسالت پیامبر اکرم(ص) را تصدیق نکرده است و مجموعه کارهایی که با اهل حرم الهی و اهل حرم پیامبر(ص) و عترت طیب و طاهر او در حیات و پس از حیات آنها انجام داد و اعمال شرم آور و ننگینی که از او سر زد، کمتر از انداختن یک صفحه از قرآن در نجاست نیست!

آیت الله محمدمهدی آصفی

شیخ آلوسی (وفات: ۱۲۷۰ق) در روح المعانی(ج13،ص227-229) در تفسیر آیه «فهل عسیتم إن تولیتم أن تفسدوا فی الأرض و تقطعوا أرحامکم (محمد: ۲۲)» می گوید:

برزنجی در کتاب الاشاعه و هیتمی در الصواعق المحرقه نقل کرده اند که وقتی عبدالله فرزند امام احمد بن حنبل از او درباره لعن یزید پرسید، پاسخ داد: چگونه لعن نشود کسی که خداوند او را در کتابش لعن کرده است؟ عبدالله گفت: من کتاب خدای را خوانده ام؛ اما لعن یزید را در آن ندیده ام. امام احمد گفت خداوند متعال می فرماید:

فهل عسیتم إن تولیتم أن تفسدوا فی الأرض و تقطعوا أرحامکم أولئک الذین لعنهم الله... (محمد: ۲۲ - ۲۳).

اگر (از این دستورها) روی گردان شوید، جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید؟! آنها کسانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته است...

کدام فساد و قطع پیوند خویشاوندی شدیدتر از آن بود که یزید انجام داد؟

بر اساس این سخن در لعن یزید درنگ نکن که صفات زشت فراوانی دارد؛ او در همه روزگار تکلیفش گناهان کبیره انجام داد و جنایت هایش در روزگار تسلط بر اهالی مدینه و مکه [برای لعن و نفرین وی] کافی است.

طبرانی با سندی حَسَن روایت کرده است: «خدایا کسی را که بر مردم مدینه ستم کرد و آنان را ترساند، بترسان؛ لعنت خدا، فرشتگان و مردم، همگی، بر او باد و هیچ عملی از او پذیرفته نخواهد شد».(عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنة والادب، تهران، دار الکتب العلمیه، ۱۳66، ج ۱۱، ص ۳۵ به نقل و تصحیح از علی بن احمد سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، مشهد، تیهو، ۱۳۸۲، ج ۱، ص ۳۱.)

مصیبت بزرگ برخورد یزید با اهل بیت و رضایت و شادمانی اش از شنیدن قتل حسین و اهانت به اهل بیت وی به حد تواتر معنوی رسیده است، اگر چه درباره جزئیات آن اخبار آحاد وجود دارد.

در روایت آمده است:

شش نفرند که من آنها را لعنت کرده ام و در روایتی، خداوند و همه پیامبران مستجاب الدعوه آنها را لعنت کرده اند: تحریف کننده کتاب الهی و در روایتی کسی که چیزی به کتاب خدا بیفزاید، تکذیب کننده قدر الهی و کسی که به زور بر مردم مسلط شده و آنها را که نزد خداوند خوار هستند، عزیز کرده و آنان را که نزد خداوند عزیز هستند، خوار کرده، کسی که خون خانواده ام را حلال شمارد و کسی که سنت مرا ترک کند... (محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری، همان، ج ۱، ص36)

گروهی از عالمان بر کفر یزید جزم دارند و به روشنی از آن سخن گفته اند؛ ابن جوزی و پیش از او قاضی ابویعلی از جمله آنها هستند.

علامه تفتازانی می گوید: «درباره [زشتی] کار او [یزید] بلکه در عدم ایمان او درنگ نمی کنیم؛ لعنت خدا بر او و اعوان و انصارش باد».

از کسانی که آشکارا به لعن یزید اشاره کرده اند، جلال الدین سیوطی است. در تاریخ ابن الوردی و کتاب الوافی بالوفیات آمده هنگامی که اسیران را از عراق برای یزید آوردند، یزید بیرون آمد و کودکان و زنان خاندان امیرمؤمنان و امام حسین و سرهای روی نیزه ها را که به ورودی شهر «جَیرون» رسیده بودند، ملاقات کرد. وقتی آنان را دید کلاغی قارقار کرد؛ یزید سرود:

لما بدت تلک الحمول و اشرفت           تلک الرئوس على شفا جیرون

نعب الغراب فقلت قل او لا تقل           فقد اقتضیت من الرسول دیونی

وقتی این کاروان و این سرها به دروازه «جیرون» رسید، کلاغ قار قار کرد؛ به کلاغ گفتم: چه قارقار کنی چه قارقار نکنی، حسابم را با رسول خدا صاف کردم.

یعنی یزید آنان (امام حسین و یارانش) را در برابر جدش عتبه و دایی اش ولید بن عتبه و دیگرانی به قتل رساند که رسول خدا آنها را در جنگ بدر کشته بود.

این [اشعار یزید] کفر آشکار است؛ اگر این روایت صحیح باشد، یزید با این سخن کافر شده است؛ مانند این شعر؛ شعری است که یزید به تقلید از شاعر پیش از اسلام، عبدالله بن زبعری سروده است: «لیت اشیاخی ببدر شهدوا...؛ ای کاش پدرانم در بدر شاهد بودند...»

با وجود این، غزالی بر حرمت لعن یزید فتوا داده است. ابوبکر بن عربی مالکی که آنچه سزاوار اوست خداوند نصیبش کند، بزرگترین تهمت را زده و گمان برده که امام حسین با شمشیر جدش رسول خدا کشته شده است. برخی مردمان جاهل نیز در این نظر با او موافقند: «کبرت کلمة تخرج من أفواههم إن یقولون إلا کذبا (کهف: 5)؛ کلمه ای که از دهانشان بیرون می شود بزرگ است، و جز دروغ نمی گویند.»

ابن جوزی در السرّ المصون می گوید:

از جمله اعتقادات عامیانه ای که بر جماعتی از منسوبان به اهل سنت غلبه نموده، این است که می گویند: یزید بر حق بود و حضرت حسین در خروج علیه او اشتباه کرد. اگر در کتاب های سیره نظر می کردند، متوجه می شدند که چگونه با یزید بیعت شد و مردم بر انجام بیعت مجبور شدند. او در این راه هر کار زشتی را نسبت به مردم مرتکب شد؛ بر فرض که درستی خلافت یزید را بپذیریم، کارهای ناشایستی از او سر زد که هر یک می توانست موجب فسخ عقد بیعت مردم با او شود. تنها کسی به این دیدگاه گرایش پیدا می کند که جاهل و عامی المذهب باشد و گمان برد با این عقیده، خشم خود را به رافضیان نشان داده است.

بر اساس این سخنان چنین بر می آید که مردم درباره یزید اختلاف نظر دارند.

برخی می گویند که او مسلمان است و بر اثر برخوردی که با عترت طاهره کرد، گناهکار شد؛ ولی لعن او جایز نیست و برخی بر جواز لعن فتوا می دهند؛ ولی می گویند این کار کراهت دارد؛ برخی دیگر آن را رد می کنند، برخی می گویند: او کافر و ملعون است و برخی دیگر بر این باورند که او با این برخورد معصیت نکرده است و لعنش جایز نیست. گوینده این سخن سزاوار است که در شمار یاران یزید قرار گیرد.

پاسخ:

گمان قوی نگارنده بر آن است که این خبیث، رسالت پیامبر اکرم(ص) را تصدیق نکرده است و مجموعه کارهایی که با اهل حرم الهی و اهل حرم پیامبر(ص) و عترت طیب و طاهر او در حیات و پس از حیات آنها انجام داد و اعمال شرم آور و ننگینی که از او سر زد، کمتر از انداختن یک صفحه از قرآن در نجاست نیست!

گمان نمی کنم که زشتی کار او بر بزرگان مسلمانان آن روزگار پوشیده بود؛ اما این بزرگان، شکست خورده بودند و راهی جز صبر نداشتند تا آن دنیا به سرانجام رسید. اگر به فرض بپذیریم که این خبیث، مسلمان بود، باید بدانیم مسلمانی بود که آن قدر گناهان کبیره مرتکب شد که زبان از بیان آن ناتوان است.

من به جواز لعن کسانی مانند او به طور خاص باور دارم، اگر چه تصور نمی شود که در میان فاسقان مانندی داشته باشد. یزیدظاهرا توبه نکرد و احتمال توبه اش ضعیف تر از احتمال ایمان داشتن اوست.

ابن زیاد و ابن سعد و گروهی دیگر مانند او هستند؛ پس تا زمانی که چشمی برای اباعبدالله اشک بریزد لعنت خدای بر همه آنان و یاران، پیروان و کسانی که به آنان گرایش دارند؛ شعر شاعر معاصر و صاحب فضیلت آشکار، عبدالباقی افندی عمری موصلی، مرا بس خوش آمد که وقتی از او درباره لعن یزید سؤال کردند، چنین سرود:

یزید على لعنى عریض جنابه           فاغدوا به طول المدى العن اللعنا

بر نفرین من به یزید افزوده می شود و تمام مدت عمرم شدیدترین لعنها را بر او نثار می کنم.

کسی که از آشکارا لعن فرستادن بر این گمراه شده، یزید، می ترسد؛ باید بگوید: «خداوند کسی را که از شهادت حسین خشنود است و کسی را که به ناحق خاندان پیامبر اکرم را اذیت می کند و حق آنان را غصب می نماید، از رحمت خود دور دارد».

با این سخن یزید را هم لعن کرده است؛ زیرا او به روشنی و در حقیقت در این عبارت تحت عموم لفظ نفرین قرار می گیرد؛ در این میان هیچ کس جز ابن عربی که پیش از این به او اشاره شد و موافقان او با جواز لعن با این الفاظ و مانند آن مخالفت نکرده است؛ بنابر ظاهر آنچه از این افراد نقل شده، لعن کسی که به قتل حسین رضایت دارد، جایز نیست. به جانم سوگند این باور، گمراهی عمیقی است که کمتر از گمراهی یزید نیست.

منبع: پژوهشی تطبیقی در فقه مقاومت، آیت الله آصفی، صص155-160




نظرات کاربران