در حال بارگذاری ...

امت اسلام به رغم تنوع نژادی و زبانی و مذهبی، باید در قالب واحد سازمان بیابند و آثار این وحدت در همه روابط مسلمانان و اشتراک منافع آنان و صف بندی هایشان در مقابل بیگانگان باید دیده شود.

زندگی نامه و شخصیت علمی

آیت الله شیخ محمد مهدی شمس الدین عاملی از نسل عالم بزرگ شیعه مرحوم شمس الدین محمد مکی عاملی معروف به شهید اول است. وی در سال ۱۳۱۱ ش در نجف متولد شد. پدرش شیخ عبدالکریم شمس الدین از علمای معروف لبنانی به شمار می رفت.[1] محمد مهدی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی از محضر اساتیدی چون آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله ابوالقاسم خویی بهره علمی برد و با کوشش فراوانی که داشت به درجه اجتهاد نائل آمد. چندین سال دیگر در عراق ماند و در سال 1347ش راهی لبنان شد و در راستای ترویج معارف دینی و رفع مظلومیت از شیعیان مظلوم لبنان بر آمد.

بعدها به ریاست مجلس اعلای شیعیان لبنان برگزیده شد و منشأ خدمات بسیاری برای لبنان و شیعیان لبنان گشت. این عالم انقلابی و دانشمند تقریب گرا و مصلح بزرگ، عاقبت در چهارشنبه 15 شوال سال 1421 قمری مصادف با ۲ دی ماه سال ۱۳۷۹ شمسی در بیروت درگذشت.

تقریب مذاهب و اتحاد ادیان

شیخ محمد مهدی شمس الدین در جهت اتحاد مذاهب اسلامی و بلکه اتحاد ادیان الهی عنایت فوق العاده زیادی داشت. به گونه ای که وی را در این عرصه می توان از نوادر عصر نامید. او ده ها سال در راستای تحقق آرمان وحدت به انحای گوناگون کوشید و توفیقات بسیاری نیز در این مسیر یافت. وی به نقد درون دینی در رابطه با مذاهب می پرداخت و چنانکه انسداد اجتهاد توسط اهل سنت را تقبیح می کرد و از ورود برخی از سنی های متاخر به عرصه اجتهاد خشنود بود، از تورم اجتهادی شیعه نیز راضی نبود و راهکارهایی را در سخنرانی های لبنان و مصر و کتاب هایش پیرامون استفاده صحیح از ابزار اجتهاد  توسط شیعه و سنی مطرح می نمود. شیخ شمس الدین اسلام را دینی کامل می دانست و افتراق و اختلاف را مایه ناکارآمد شدن این دین کامل می دانست و تقریب را عامل مهمی در فراگیری اسلام ذکر می کرد. او می گفت: امت اسلام به رغم تنوع نژادی و زبانی و مذهبی، باید در قالب واحد سازمان بیابند و آثار این وحدت در همه روابط مسلمانان و اشتراک منافع آنان و صف بندی هایشان در مقابل بیگانگان باید دیده شود. معتقد بود باید از وقایع تاریخی‌ که به پیدایی انشعابات سیاسی انجامیده، فراتر رفت. این انشعابات سیاسی رفته رفته در اختلافات علمی و فکری در حوزه فقه - چه در بعد ادله و چه در بعد استنباط - تأثیر برجای نهاده است. ما باید از سطح این وقایع فراتر رویم و در آگاه کردن عامه مردم به این وقایع تاریخی و آثار سیاسی اش، شیوه ای را به کار گیریم که به وحدت مسلمانان، زیان نرسانده و موجب گسست نشود. زیرا کشمکش های مذهبی بر سر وقایع گذشته، وضعیت کنونی امت را به شدت ناگوار و ناهموار می کند و موجب جدایی میان مجموعه های امت می شود و این همان وضعی است که امام على (علیه السلام) و فرزندان او از در افتادن در آن پرهیز داده اند و حتی برای اجتناب از گسست در میان امت، فداکاری های مادی و معنوی فراوان نمودند. او شیوه آیت الله سید حسین بروجردی را در راستای تحقق تقریب می ستود و می گفت: امکان ندارد که با احیای اختلافات گذشته، وحدت را مستقر کنیم. باید وحدت را بر نیازهای عصر و زمانه و مبانی ثابت و مسلم شریعت و عقیده اسلامی (فقه و کلام) که مسلمانان را امتی واحد قرار می دهد، استوار کنیم. از سوی دیگر، باید اعتبار حکم شرعی اسلامی سازمان بخش و اساسی «تولی» مسلمانان نسبت به یکدیگر را بدان باز گردانیم و این اصل مغفول که مستند به آیه قرآن «المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض» است را احیا کنیم. این اصل از در افتادن جوامع و دولت های اسلامی به دام هم پیمانی با نیروهای بیگانه غیر مسلمان که گاه مسلمانان را هم در مقابل یکدیگر قرار می دهد، پیشگیری می کند. قرآن کریم و سنت نبوی، مسلمانان را از تولی و دوستی غیر مسلمانان در صورتی که منجر به تفرقه و اختلاف میان مسلمانان شود، و نهی کرده است. در عین حال باید بدانیم که بحث های واقع بینانه عالمان و متفکران هر مذهب در عقائد و روش های فقهی دیگر مذاهب، مساحت بسیار وسیع مشترک میان همه مذاهب را به خوبی روشن خواهد ساخت. در بسیاری از نقاط اختلافی هم می توان به نقطه وفاق رسید، و آن مواردی که قابل وفاق نیست، باید به هر مذهبی وانهاده شود تا آن موارد از خصوصیات و ممیزات آن باشد و مبنا و پایه اختلاف و نزاع و تباهی روابط مسلمانان نشود. دعوت دیگری به از دست دادن هویت مذهبی خویش، دعوت به وحدت نیست و چنین وحدتی مطلقا تحقق نمی یابد؛ یعنی تقریب و نزدیکی‌ای به این روش تحقق نمی یابد. مهم، به رسمیت شناختن دیگری است و به رسمیت شناختن خصوصیت و اسلامیت آن. و این همان روشی است که در تقریب میان مذاهب وابسته به خط مکتب کلامی اشعری - که مذاهب اهل سنت نامیده می شوند - وجود دارد و باید بر رابطه میان این مذاهب و دیگر مذاهب اسلامی غیر اشعری، همین وضع حاکم شود. این هدف، یکی از اهداف بزرگی است که باید مورد توجه مشتاقان اجماع اسلامی فراگیر قرار گیرد. همچنین باید در همه مؤسسات و نهادهایی که مبتنی بر ایده تبشیر و تبلیغات مذهبی در مقابل مذاهب دیگر شکل گرفته اند، بازنگری شود. این مؤسسات به شکل ویران گری مانع رشد عوامل تقریب هستند و عمیقا روند وحدت را برهم می زنند.

از نگاه آیت الله شمس الدین باید اهل بیت علیهم السلام را به عنوان مرجع علمی (چنانکه حدیث ثقلین هم بر آن تاکید دارد) مطرح نمود و آن دسته علل تاریخی که منجر به گسست اهل سنت از سنت روایت شده‌ی از طریق اهل بیت شده، مطالعه و بازیابی شود و آن اسباب عینی که مشوق اهل سنت برای پذیرش مرجعیت اهل بیت(ع) در نقل سنت نبوی است، یافت و عرضه شود. اکنون باید آثار، علل و اسباب سیاسی زدوده شود و وضعیت سنت نبوی با قرار گرفتن آن در جایگاه و مصدر طبیعی اش پس از پیامبر(ص) که همان اهل بیت(ع) هستند تصحیح شود. البته مصدر و منبع دیگر - یعنی صحابه – هم نباید مورد بی مهری و بی توجهی قرار گیرد. وی راه های متعددی در نظر و عمل و پیرامون وحدت بین اهل هر مذهب با مذاهب دیگر و حتى اهل دیانت اسلام با و دین های الهی در ذهن داشت و تفصیل نظرات وی در این باب تحقیقی مبسوط و جداگانه می طلبد.

مبارزه با صهیونیسم جهانی

آیت الله شیخ مهدی شمس الدین صهیونیسم را غده‌ای سرطانی و شیطانی می دانست که باید از بین برود و معتقد بود که برای این امر حتى اگر صد سال هم شده، خواهیم جنگید. مبارزه با صهیونیسم علاوه بر اینکه جزو خطوط ستم ستیزی این عالم شیعی بود ابزاری در راستای تحقق سریع تر وحدت و تقریب برای او به شمار می رفت. نه تنها تقریب بین مذاهب اسلامی که وحدت و تقریب بین دو دین بزرگ الهی یعنی اسلام و مسیحیت را در نظر داشت. وی علاوه بر چند کتاب مستقل که پیرامون صهیونیسم و زیان های آن به بشریت دارد، مقالات[2] و سخنرانی های بسیاری در این زمینه از خود بر جای نهاده است که نشان گر حجم عظیم نفرت وی از این ولیده استعمار و استکبار می باشد. به علاوه تقویت روح مقاومت توسط وی باعث اتحاد بیشتر لبنان[3] و قوی شدن حرکت أمل (افواج مقاومت لبنانی) و تقویت جایگاه آن در لبنان می شد.

وی پس از شکست اعراب در جنگ 1968 م در یک خطابه می گوید: دیگر سخن گفتن بس است و نتیجه ۲۰ سال سخن گفتن و عمل نکردن این شده که کرامت خویش را از دست داده و تحقیر را به جان خریده ایم «وفقدنا فیها بالإضافة إلى کرامتنا وأرضنا مقدساتنا الإسلامیة والمسیحیة» و علاوه بر از دست دادن کرامت و سرزمین خود، مقدسات اسلامی و مسیحی خود را هم گم کرده ایم. وی از اینکه اسرائیل در حقیقت بستر ساز حضور غرب و در رأس آنها آمریکا در مناطق اسلامی غرب آسیاست، سخن می گوید و اینکه اسرائیل در حقیقت ابزار انتقام غرب از اسلام است و این آلت دست استعمار غرب برای ایجاد تفرقه در میان جوامع عربی (اعم از مسیحی و مسلمان در منطقه ایجاد شده و برای مقابله با آن باید هوشیار بود و فریب نخورد و برنامه های متعدد و متنوعی را برای هدف اصلی آزادیخواهان مسلمان و مسیحی نسبت به حضور اشغالگرانه این غده سطانی ابراز می دارد.[4]

منبع: کتاب فعالیتهای عالمان شیعه در عرصه بین الملل،صص102-109

 

[1] علماء عرفتهم، ص ۳۴۳

[2] «إسرائیل إنسحبت مکرهه», المقاومه, روزنامه السفیر در تاریخ 18/2/1985 ، «إسرائیل کیان غاصب یجب أن یقتلع» منتشر شده در روزنامه القرار وابسته به مجلس اعلای شیعیان لبنان در تاریخ  16/8/1985، «إسرائیل لن ترتاح فی لبنان». روزنامه النهار در تاریخ 19/3/1984 چاپ شده است.

[3] علماء عرفتهم، ص ۲۵۹

[4] سخنرانی شیخ محمد مهدی شمس الدین در منطقه جبشیت، آوریل ۱۹۶۸. Imamshamseddin.com




نظرات کاربران