جای تعجب است که چرا جناب مولوی کوهی بدون استقرای کامل، و با دیدن چند رأی خاص، همه شیعیان را متهم به تحریف قرآن و در نتیجه کافر می دانند، و نظری را به شیعه نسبت می دهند که خلاف واقع است...
علی اکبری
اخیرا آقای مولوی کوهی از روحانیون اهل سنت در سیستان و بلوچستان، در خطبه های نماز جمعه اش، مطالبی در خصوص تحریف قرآن توسط شیعه، توهین به اهل سنت، و حقوق پایمال شده اهل سنت ایراد کردند، که در ادامه نکاتی در خصوص آن عرض خواهیم کرد:
1- ایشان در خصوص تحریف قرآن از منظر شیعه ادعا کردند که متقدمین شیعه و متاخرین، قائل به تحریف اند، و در کتاب کافی مرحوم کلینی و کشف الاسرار امام خمینی هم این مطلب ذکر شده است.
متاسفانه مطلب ایشان دور از انصاف علمی است. چرا که برای مخاطب القاء میشود که تمام شیعیان قائل به تحرف اند و امام خمینی هم مؤید آن است. در حالیکه تعداد بسیار اندکی از شیعیان مانند محدث نوری قائل به این نظر شده اند، و امثال مرحوم امام نیز در کتاب های کشف الاسرار و انوارالهدایه آن را نقل و نقد کرده اند. به عنوان نمونه در خصوص تحریف قرآن می گویند:
«بعضی از اخباریین و محدثین شیعه و سنی که گفتارشان نزد دانشمندان و علماء مورد اعتنا نیست گول ظاهر بعضی اخبار را خورده و چنین رأیی اظهار کرده اند، ولی دانشمندان و علماء او را رد کردند و برای کتاب او قدر در جامعه علمی نیست، پس نباید یک حرف بیخردانه را نسجیده به دینداران داد».[1]
از طرفی علمای متقدم شیعه، از جمله بزرگانی چون: فیض کاشانی در مقدمه تفسیر الصافی فی تفسیر القرآن[2]، شیخ طوسی در التبیان فی تفسیرالقرآن[3]، علامه طبرسی در مجمع البیان [4]، و... این مطلب را با قاطعیت تمام رد کرده اند. به عنوان نمونه شیخ صدوق در این خصوص می فرماید: «اعتقادنا أنّ القرآن الذی أنزله الله علی نبیّه(ص) هو ما بین الدفّتین، وهو ما فی أیدی الناس، لیس بأکثر من ذلک... ومن نسب إلینا أنّا نقول أنّه أکثر من ذلک فهو کاذب».[5]
علاوه بر این بزرگانی از اهل سنت نیز شیعیان را از این اتهام مبرّی دانسته و این شبهه را پاسخ داده اند. به عنوان نمونه:
- رحمت الله هندی: قرآن مجید نزد جمهور علماء و دانشمندان شیعه دوازده امامی از هر گونه دگرگونی و تبدیل محفوظ است و گفتار برخی از آنها (اخباری ها) که می گویند قرآن دچار کاستی شده است، پیش شیعیان مردود و غیر قابل پذیرش است.[6]
- شیخ محمود مدنی استاد دانشگاه الازهر: به خدا پناه می برم از کسی که بگوید به عقیده شیعیان، قرآن ناقص است. تنها پاره ای روایات در کتاب هایشان آمده که هر دو فرقه آن روایات را تضعیف نموده، بطلان و فساد آن را روشن ساخته اند.[7]
با این حال جای تعجب است که چرا جناب مولوی کوهی بدون استقرای کامل، و با دیدن چند رأی خاص، همه شیعیان را متهم به تحریف قرآن و در نتیجه کافر می دانند، و نظری را به شیعه نسبت می دهند که خلاف واقع است، و باعث ایجاد نگاه منفی به تشیع می شود که مانعی بزرگ برای ایجاد وحدت و همدلی است.
2- تکفیر دیگران، از جمله مشکلات جناب مولوی است که بارها شاهد آن بوده ایم!
اینکه آقای الهی قمشه ای را بدلیل ترجمه غلط یا صحیح اش صاحب «قلم نجس» دانسته و او را تحریف کننده قرآن و در نتیجه کافر بداند، و یا کسی که قائل به صدیق بودن اصحاب نباشد را زندیق بخواند، جز ترویج تفکرات تکفیری و رفتارهای تشنج زا، نتیجه ای را در بر نخواهد داشت.
آیا زمان آن نرسیده که بدون تعصب و تکفیر، دیگران را نقد کنیم و رفتاری داشته باشیم که الگویی برای جامعه مذهبی باشد؟!
3- در خصوص برخی اشتباهات رخ داده از جانب صدا و سیما و یا دیگر ارگان ها؛
یقینا ما نیز با اهانت به صحابه پیامبر(ص) و همسران ایشان بشدت مخالفیم، و آن را حرام شرعی و خلاف قانون قلمداد کرده و نسبت به آن موضع میگیریم. اما برای تغییر این رفتار غلط نباید ندای تکفیر و توهین سر داد، چراکه پاسخ توهین، توهین نیست. و این برخورد موجب شعله ورشدن آتش اختلاف بین فریقین میشود.
4- اما توقع ما از عالمان اهل سنت...
تصویرغلطی که از خطهی سیستان و بلوچستان در بعضی از اذهان شکل گرفته، تکفیر و افراط گرایی است، که میتوان یکی از دلایل آن را صحبت های غیر علمی و مواضع تند برخی شخصیت های مذهبی در میان عموم مردم دانست. اگر عالمان و بزرگان اهل سنت در مقابل اینگونه رفتارهای خُرد واکنش نشان ندهند، علاوه بر ترویج نگاه بدبینانه نسبت به جریان مذهبی اهل سنت در شرق ایران، و تعمیم آن به تمامی اهل سنت، باعث ایجاد رفتارهای تند و افراطی در میان جوانان مذهبی شیعه و سنی خواهد شد. جامعه شیعه از علمای اهل سنت توقع دارند که اینگونه رفتارها و سخنان را محکوم، و در راستای ایجاد تعامل و مدارای بین فریقین در جامعه و ایجاد موانع در مقابل رشد جریان تکفیری و افراط گرایی، واکنش های مناسبی از خود نشان بدهند.
[1] کشف الاسرار، ص131
[2] ج1،ص46
[3] ج1،ص3
[4] ج1،ص83
[5] الاعتقادات فی دین الامامیه،ص82
[6] اظهارالحق ص 113
[7] رساله الاسلام،سال 11،ش 44،ص382