در حال بارگذاری ...

آیا ما می خواهیم «ارتباط با اهل سنت جهان» داشته باشیم یا خیر؟ اگر می خواهیم پس باید ملزومات این «تعامل» را رعایت کنیم والا تعامل و ارتباط مخدوش خواهد شد!

علیرضا کمیلی

چندی پیش در حرم مطهر رضوی جماعتی از اهل سنت پاکستان را دیدم. شلوارها اگر چین نداشته باشد نوعا افغانستانی یا پاکستانی است و چین شلوار، تقریبا به بلوچ ها منحصر است. با دست بسته نماز می خواندند. خودم را گذاشتم جای آنها که پای سخنرانی قبل و بعد از نماز نشسته بودم. چه نوع صحبت هایی اگر از سخنران حرم اهل بیت علیهم السلام بشنوم مرا آزار نمی دهد و بار دیگر هم با طیب خاطر خواهم آمد؟

حتما اگر مثل همه مسلمانان باشم نسبت به بیان فضائل یا روایات و سیره اهل بیت علیهم السلام نه تنها ناراحت نمی شوم که خوشحال هم خواهم شد چرا که بسیاری از آنها در میان اوساط سنی هم مطرح اند. حتی اگر مباحث اعتقادی خاص تشیع مثل اثبات امامت گفته بشود من آنرا طبیعی می دانم چرا که اکثر مخاطبان حرم از اهل تشیع هستند. چه رسد به مباحث اخلاقی، سبک زندگی، توحید و همه آموزه هایی که روح اصلی دین برای همین ها و اصلاح رفتار مسلمانان آمده است و برای همه ضروری است.

حال فرض کنید سخنران حرم، بدون هیچ فحاشی یا لعنی، مستند به اسناد تاریخی، شروع کند به اثبات بیسوادی جناب عمر، بی مبالاتی جناب ابوبکر و طعنه زدن به اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله که طبعا یک سنی این نوع روایت از تاریخ را قبول ندارد! آیا من عامی می توانم بنشینم و بشنوم؟! اگر محیط علمی بود و عالمی از سوی اهل سنت نیز به این شبهات و طعنه ها جواب می داد خب مانعی نبود و می گفتیم هر گفته ای را جوابی است ولی در این محیط عمومی و یکطرفه چطور؟! آیا این انصاف است که من بعنوان یک محب اهل بیت علیهم السلام در حرم ایشان یا در صدا و سیما، شاهد چنین سخنانی علیه عقاید خودم باشم؟! آیا خود ایشان این روحیه را داشته اند؟

در این تمثیل یک نکته اصلی وجود دارد که جریان متحجر شیعی عامدانه یا از سر جهل نمی خواهد آنرا بپذیرد! آن هم پاسخ به این سوال است که آیا ما می خواهیم «ارتباط با اهل سنت جهان» داشته باشیم یا خیر؟ اگر می خواهیم پس باید ملزومات این «تعامل» را رعایت کنیم والا تعامل و ارتباط مخدوش خواهد شد! این مساله خیلی واضح است و ما اگر امروزه حضور اهل سنت در محیط های رسانه ای و حتی شهری را در همه نقاط داخل ایران منکر بشویم مثل انکار آفتاب در روز روشن است!

ادله محرک بودن آن سخنان برای اهل سنت چیزی نیست که بشود منکرش شد. جریان متحجر هم آنرا می پذیرد! ولی اشکالاتی را مطرح می کند و نگرانی‌هایی دارد که باعث می شود رویه خود را ادامه دهد!! آن نگرانی عبارت است از فراموشی عقاید شیعه و اینکه جنبه‌های سلبی هم جزئی از عقاید ماست. با این استدلال حتی اگر اهل سنت از سخنان ما زده بشوند ما باید آن حرف ها را بگوییم بخاطر حفظ چیزی که «هویت شیعی» نامیده می شود.

فارغ از رد عملی این مدعا که در تجربه شیعیان مقیم در کشورهای با اکثریت اهل سنت رخ داده و منجر به تغییر عقاید و هویت شان نیز نشده است و با توجه به اینکه معمولا این نگرانی یک ابزار برای تحریک عواطف شیعیان بوده و هست باید گفت که در مقابل هم یک نظریه وجود دارد که جریان تقریبی مدافع آن است. این جریان معتقد است چون نفی عقاید اهل سنت در ملا عام و محیط های عمومی به طور قطع برهم زننده «تعامل و رابطه» است پس باید برای اینها در محیط های خصوصی و کتب خاص خود شیعه تمهیداتی اندیشید. اولا توهین را در هر محیطی باید حذف کرد. ثانیا محیط نقد سلبی را باید محیط علمی قرار داد و البته در محیط های بسته برای عوام شیعه می توان از عقاید سلبی شیعه هم بدون توهین و طعنه سخن گفت.

برخی از این جریانات طوری تصویر می کنند که گویی تا ما وارد طرد عقاید اهل سنت در محیط عمومی نشویم، امامت را نپذیرفته ایم و امام مفترض الطاعه را اطاعت نکرده ایم و تو گویی تقیه توصیه آنان نبوده و محبت و مدارا در سیره امامان نیست!! گویی خود اهل بیت مکرم علیهم السلام، صبح تا به شب، کارشان همین طرد و نفی عقاید دیگران بوده است نه محبت و جذب دلها و رسیدگی به آحاد جامعه اسلامی! متاسفانه این جریانات دائما در حال اتهام زنی به جریان تقریبی اند و همه مصلحان شیعه از آیت الله بروجردی و امام موسی صدر تا امام خمینی و رهبری متاسفانه انگ هایی مثل «مُنیه» «بتریه» «وهابیت» «اهل بدعت» و... را از این جریان دریافت کرده اند!

در مقابل جریانی که به استناد حقانیت -که طبعا هر جریانی خود را صاحب حق می داند- بیان هر عقیده ای در محیط عمومی حتی صداوسیما را جایز می دانند، چند نکته را می توان افزود. اولا اینکه حدود آزادی بیان در جامعه اسلامی معلوم است. امیرالمومنین علی علیه السلام حتی اجازه جلوگیری از طرح اشکالات خوارج به خودشان را ندادند. ثانیا تصور کنید شما در جامعه ای با اکثریت سنی حضور دارید، اگر اجازه ایجاد شبکه و سخنرانی علمای شیعه در رسانه های آنجا داده نشود فقط به این دلیل که ما بر حق هستیم چه حسی پیدا می کنید؟! ضعیف بودن ادله جواز نفی عقاید دیگران به صرف حقانیت اینجا خودش را نشان می دهد.

خلاصه اینکه بنظر می رسد یا نباید وارد تعاملات اجتماعی مسلمین بشویم -که البته ملزومات اجتماعی مدرن، اینک این مساله را خود به خود رقم زده است- یا وقتی وارد شدیم نمی توانیم به سبک دوره صفویه عمل کنیم و بگوییم هر کس لعن یا نفی عقایدش را تحمل نکرد، طرد خواهد شد و آزاد است که برود!!




نظرات کاربران