در حال بارگذاری ...

روزنامه اطلاعات گزارش داد: «... گروهی از جوانان ترکمن با حمل پلاکاردهایی که روی آن نوشته بود: تشیع، تسنن، پیوندتان مبارک همبستگی خود را با مبارزات مسلمانان شیعه‌ این شهر اعلام داشتند.»

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ "وحدت" کلیدواژه‌ای است که همواره بزرگان اهل سنت و شیعه بر آن تاکید می‌کنند. با نگاهی بر اندیشه و آرای امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی نیز در می‌یابیم که این مهم در اندیشه و عمل ایشان – چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن- نمود بارزی داشته است.

با آغاز نهضت اسلامی، امام خمینی به عنوان رهبر نهضت، تاکید ویژه‌ای بر حفظ وحدت شیعه و سنی داشتند و این موضوع مبنایی اندیشه‌ای داشت. این راهبرد چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن، باعث نزدیکی و پیوند و اتحاد شیعه و سنی شد به طوری که در دوران طاغوت ، شیعیان و اهل سنت بارها در یک صف متحد، به مبارزه با رژیم پهلوی پرداختند.

این نوشتار نمونه‌هایی از وحدت شیعه و سنی در مبارزه با رژیم پهلوی را مورد بررسی قرار می‌دهد.

تاکید امام خمینی بر وحدت شیعه و سنی در مبارزه با رژیم پهلوی

امام خمینی، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی همواره بر وحدت شیعه و سنی تاکید داشتند و این موضوع یکی از مسائل مبنایی اندیشه ایشان بود. رهبر نهضت اسلامی از همان نخستین سال‌های آغازین نهضت، به منظور پیوند شیعه و سنی اقدام‌هایی صورت می‌داد. براساس سندی از ساواک که مربوط به سال 1343 است، مامور مخفی رژیم پهلوی از دستور امام خمینی مبنی بر وحدت اهل تسنن و شیعیان گزارش می‌دهد و عنوان می‌کند: « از طرف آیت‌الله خمینی دستورات مکرری به آخوندها صادر شده تا موجبات نزدیکی آخوندهای سنی و شیعه را فراهم و [به] شیعیان هم تذکر بدهند از توهین به مقدسات اهل تسنن خودداری نمایند.»[1]

امام در روزهای اوج مبارزات ملت ایران با رژیم پهلوی نیز همواره بر این موضوع تاکید می‌کردند. ایشان در 24 دی‌‌ماه 1357 طی پیامی به «علمای اعلام و خطبای کرام و عموم اهالی محترم کردستان» فرمودند: « در این موقع که وطن ما حساس‌ترین مراحل تاریخ را می‏‌گذراند و ملت مسلمان ایران با وحشی‏‌ترین دژخیمان شاه روبه‌‏رو هستند بر تمام طبقات محترم کشور است که با "وحدت کلمه" از کشور و اسلام عزیز دفاع کنند و دست خائنان و جانیان را از آن قطع کنند که غفلت از وظیفه، موجب سستی نهضت اسلامی و ـ خدای نخواسته ـ شکست آن می‏‌شود.»[2]

حضرت امام در 17 بهمن همان سال نیز تاکید کردند: « ما برادری خودمان را به برادران اهل سنت اعلام می‏‌کنیم. دشمنان اسلامند که می‏‌خواهند ما را با برادرهای خودمان مختلف کنند. دشمن‌های اسلام یا گول‏‌خورده‏‌‌ای از آن‌ها هستند که در این وقت مخالفت مابین دو دسته را اعلام می‏‌کنند. ما اعلام می‌‏کنیم وحدت کلمه مسلمین را... یک زمان حساسی است؛ مابین حیات و موت مردد هستیم. ما الآن مملکتمان یا باید تا ابد زیر یوغ استعمار و استبداد باشد، یا باید الآن از این یوغ خارج بشود. اگر وحدت کلمه را حفظ نکنید، تا آخر باید مبتلا باشید... بین شیعه و سنی ابداً تفرقه نیست؛ بین شیعه و سنی نباید تفرقه باشد. باید وحدت کلمه را حفظ کنید. ائمه اطهار ما سفارش کردند به ما که بپیوندید با هم؛ و با هم اجتماعمان را حفظ کنیم...»[3]

همین روشنگری‌های امام خمینی و هوشیاری ملت ایران، بارها صحنه‌های بی‌نظیری از وحدت شیعه و سنی در مبارزه با استبداد پهلوی را رقم زد.

تظاهرات باشکوه شیعه و سنی علیه رژیم پهلوی در بندرعباس

حجت‌الاسلام احمد سالک که در دوران نهضت اسلامی بارها به نقاط مختلف کشور سفر کرده بود، در جریان یکی از سفرهای تبلیغی خود به بندرعباس شاهد وحدت شیعیان و سنیان در مبارزه با رژیم پهلوی بود. وی در این رابطه می‌گوید: « به درخواست آقاى متین ـ از علماى بندرعباس ـ باید به بندرعباس می‌رفتم تا در مسجد فاطمیه‌ بندرعباس سخنرانى کنم... به سمت بندرعباس حرکت نمودم و به منزل آقاى متین رفتم. سپس شروع به ارزیابى از وضعیت شهر، مردم، حضور اهل تسنن، دستگاه‌ها و حضور ساواک و مقامات امنیتى و پلیس و در آنجا نمودم، به‌خصوص که بزرگ‌ترین مفتى اهل سنت در آن‌جا بود و از طرفى شهر بندرعباس به دلیل بندرى بودن، حساسیت ویژه‌اى براى رژیم داشت و عوامل قدرت‌هاى بزرگ از جمله اسرائیل و آمریکا در این مناطق حضور و تردد داشتند.»

حجت‌الاسلام سالک در طول مدتى که در بندرعباس حضور داشت با تعدادى از علماى اهل سنت آشنایى پیدا کرد و با آنها ارتباط گرفت که به گفته خود او « این امر باعث شده بود همدلى و هماهنگى بین اهل سنت و سایر مردم آن منطقه به وجود بیاید.»

سپس به منظور حضور باشکوه اهل سنت و شیعیان در یک تظاهرات عظیم برنامه‌ریزی شد. به گفته حجت‌الاسلام سالک: « با حضور پرشکوه اهل سنت و شیعه و علماى اهل سنت و مفتى آن‌ها، به سمت مسجد گلوبندک حرکت کردیم.»[4] و بدین ترتیب، اهل سنت و شیعیان بندرعباس در حالی که دست در دست هم داشتند، نمایش بی‌نظیری از اتحاد را به نمایش گذاشتند.

شعار "وحدت" در تظاهرات مردم گنبدکاووس

در آبان‌ ماه سال 1357 نیز حرکت دیگری از اتحاد و پیوند شیعه و سنی در مبارزه با رژیم پهلوی رخ داد. روز دهم آبان مردم گنبدکاووس که بیشتر آن‌ها را دانش‌آموزان دختر و پسر تشکیل می‌دادند، همراه دبیران، دانشجویان دست به راهپیمایی زدند. پیشاپیش این افراد روحانیون شهر نیز حضور داشتند. آنها در مسجد قائمیه اجتماع کردند و به سخنان یکی از روحانیون گوش دادند که بر وحدت تسنن و تشیع تأکید می‌کرد. به گزارش مطبوعات، یکی از شعارهای تظاهرکنندگان در این روز این بود: «تسنن، تشیع، پیوندتان مبارک» و «دین ما دین شماست.»

در اجتماعی که در روز 12 آبان در مسجد جعفری شهر گنبد برپا شده بود، یکی از روحانیون برای مردم سخنرانی و مطالبی درباره وحدت و یکپارچگی طبقات مختلف ایراد کرد. پس از آن شیعه و سنی در یک صف از مسجد خارج شدند و ضمن حمل پلاکاردهایی در طرف‌داری از امام‌خمینی به تظاهرات علیه رژیم پهلوی پرداختند.

در تظاهرات روز اربعین همان سال نیز، وحدت شیعه و سنی در گرگان بار دیگر نمایان شد. روزنامه اطلاعات گزارش داد: «... گروهی از جوانان ترکمن با حمل پلاکاردهایی که روی آن نوشته بود: "تشیع، تسنن، پیوندتان مبارک" همبستگی خود را با مبارزات مسلمانان شیعه‌ این شهر اعلام داشتند.»[5]

حمایت اهل سنت بوکان از روحانیون تبعیدی شیعه

بعد دیگری از وحدت شیعه و سنی زمانی نمود می‌یافت که یکی از مبارزان شیعه به شهرها و استان‌های سنی‌نشین کشور تبعید می‌شد. در این زمان، مردم با حمایت‌های مادی و معنوی از مبارزین، بعد دیگری از وحدت را به نمایش می‌گذاشتند.

آیت‌الله مهدوی‌کنی که در ماه رمضان سال 1353 به بوکان تبعید شده بود در این رابطه می‌گوید: «بعد از تبعید به بوکان به منزل یکی از مومنان آنجا بنام آقای فروزنده رفتم و او از من پذیرایی گرمی کرد، من خاطره پذیرایی او و خانمش را که سحری درست می‌کرد و لباس‌های مرا می‌شست فراموش نمی‌کنم همچنین فراموش نمی‌کنم مردم بومی بوکان که کرد و اهل سنت بودند نسبت به حقیر بیش از حد اظهار محبت می‌کردند.

مردم آن‌جا با این‌که سنی بودند به من خیلی احترام می‌گذاشتند، آن‌ها چون روحانی خود را ماموستا می‌نامند مرا هم ماموستا می‌گفتند، من به هر مغازه‌ای که برای خرید لوازم‌ می‌رفتم مثلا اگر قصابی بود و صف بود یا دو سه نفر ایستاده بودند، قصاب می‌گفت: ماموستا مهمان ماست و احترام او واجب است، اجازه دهید ایشان را اول رد کنیم تا معطل نشود، در هر مغازه‌ای می‌رفتم صندلی می‌گذاشتند، چای می‌آوردند، اگر به حمام می‌رفتیم مرا مقدم می‌داشتند و می‌گفتند ایشان مهمان ما است.»[6]

وحدت شیعه و سنی در مبارزه با رژیم پهلوی در بانه

یک نمونه دیگر از وحدت شیعه و سنی در مبارزه با رژیم پهلوی در شهر بانه رقم خورد. بعد از تبعید حجت‌الاسلام شاه‌آبادی به بانه در آذرماه 1355، برخلاف انتظار رژیم پهلوی، مردم بانه که اهل سنت بودند، ضمن استقبال از حجت‌الاسلام شاه‌آبادی که از مبارزین شناخته‌شده نهضت اسلامی بود با همراهی او مبارزات را سامان دادند.

در این میان بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز روابط نزدیکی با شهید شاه‌آبادی برقرار کردند. یکی از علمای اهل سنت شهر بانه می‌گوید: «شاید بتوانم به جرأت ادعا کنم که آقای شاه‌آبادی، در مدت تبعید خود هیچ یک از نمازهای یومیه‌اش را در منزل نخواند، بلکه در همه جماعات شرکت می‌کرد و حتی در یک یا چند مسجد خاص نماز نمی‌خواند، بلکه سعی می‌کرد که در همه چهارده مسجدی که در این شهر بود به نوبت شرکت کند.»

شهید شاه‌آبادی در طول دوران حضور در بانه با علمای اهل سنت رابطه‌ای صمیمی داشت و به طور مرتب در جلسات مشترک حجت‌الاسلام شاه‌آبادی و بزرگان اهل سنت بانه، خط سیر مبارزه با رژیم پهلوی در این شهر ترسیم می‌شد.[7]

حمایت بزرگان اهل سنت کردستان از روحانیون شیعه‌ی متحصن در دانشگاه تهران

زمانی که روحانیون مبارز و انقلابی در بهمن‌ماه 1357 در دانشگاه تهران متحصن بودند، گروه‌های مختلفی از سراسر کشور حمایت خود را از آنها اعلام کردند. در همین زمان، حاج‌ شیخ‌احمد مفتی‌زاده‌ یکی‌ از روحانیون‌ سنی‌ مذهب‌ کردستان در راستای اعلام وحدت شیعه و سنی در مبارزه با رژیم پهلوی، با انتشار نامه‌ای‌ اعلام‌ کرد: دشمن‌ می‌داند که‌ بزرگ‌ترین‌ مجاهدات‌ تاریخ‌ حاضر ایران‌، امام‌ عظیم‌الشأن‌ خمینی‌ ایده‌الله تأیید الحق‌، مرکز مسلم‌ و مستحکم‌ دایره‌ دیانت ‌و الهام‌بخش‌ حرکت‌ خورشید امید ملّت‌ مسلمان‌ ایران‌ است‌ و به‌ این‌ جهت‌ منع‌ قیادت ‌از رسیدن‌ به‌ امت‌ در حد منع‌ رسیدن‌ جان‌ به‌ پیکر می‌شناسد.[8]

وحدت شیعه و سنی و سرنگونی مجسمه شاه در ارومیه

در خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین حسنی هم نمونه‌های فراوانی از وحدت شیعه و سنی در مبارزه با رژیم پهلوی در ارومیه به چشم می‌خورد. در یکی از این نمونه‌ها، شیعه و سنی دست در دست هم دادند و مجسمه شاه را سرنگون کردند. چنانچه حجت‌الاسلام حسنی می‌گوید: « چند روز بعد از فرار شاه، روزى با چند نفر از دوستان به سراغ مجسمه‌ شاه رفتیم اما هر چه تلاش کردیم نتوانستیم آن را سرنگون کنیم. از جاده، یک تریلى 18 چرخ مى‌گذشت. جلویش را گرفتیم، از برادران کُرد و اهل تسنن بود و فورى مرا شناخت. گفت: ملاحسنى شما هستید؟ گفتم بله. اشک شوق از چشمانش جارى شد، مرا در آغوش گرفت و گفت: اگر حسنى بگوید خودت را آتش بزن، مى‌زنم.

دو تا سیم بکسل آورده به گردن مجسمه انداختیم. راننده پشت فرمان نشست و یکى دو متر حرکت کرد، اما مجسمه اصلا تکان نمى‌خورد حتى گاهى چرخ‌هاى تریلى از زمین جدا مى‌شد. راننده گفت: این طور نمى‌شود باید یک تریلى دیگر هم به کمک بیاید و دو تایى با هم بکشیم. منتظر ماندیم. در این وقت آن برادر اهل سنت دوربین عکاسى‌اش را از داخل ماشین درآورد و از من خواهش کرد در کنار او و تریلى بایستم و او یک عکس یادگارى از من داشته باشد. موافقت کردم. او مى‌گفت از اهالى قوشچى هستم و یکى از فامیل‌هایم که در منطقه بالانج ساکن است از مسلحین شماست. بالاخره تریلى دوم از راه رسید. دوستان دست تکان دادند و توقف کرد. وقتى از ماجرا باخبر شد از همکارى با ما استقبال کرد. سیم بکسل و سایر وسایلش را آورد. به وسیله‌ 2 تریلى با تلاش، بالاخره موفق شدیم مجسمه‌ شاه را به زیر بکشیم و سرنگون کنیم. مردم که بتدریج آمده و میدان را مملو از جمعیت کرده بودند، جشن و شادى نمودند.»[9]

اندکی قبل و در 5 دی همان سال نیز، گزارشگر ساواک از طرح مبارزاتی مشترک شیعیان و اهل سنت با رژیم پهلوی خبر داده بود. براساس گزارش ساواک، در مجلس بزرگداشتی که به مناسبت شهادت یکی از انقلابیون نقده برگزار شده بود، «[حجت‌الاسلام] حسنی و چند تن از دبیران اهل تسنن مطالب تحریک‌آمیزی عنوان و حسنی مردم را به مبارزه تحریک و اظهار داشته تا آخرین قطره‌ خون خواهیم جنگید.»[10]

صف واحد شیعه و سنی در مبارزه با رژیم پهلوی در زاهدان

زاهدان یکی دیگر از شهرهایی بود که در دوران نهضت اسلامی شاهد اتحاد شیعه و سنی بود. آیت‌الله علی آل‌اسحاق ضمن روایت خاطره‌ای درباره اتحاد شیعه و سنی در زاهدان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی می‌گوید: «انقلاب در زاهدان اوج مى‌گرفت... ما شب‌ها تظاهرات راه مى‌انداختیم. بلوچ و غیربلوچ به هم مى‌پیوستند. همواره از مسجد جامع به مسجد مولوى مى‌رفتیم و در آن‌جا سخنرانى مى‌کردیم. جمعیت زیادى هم مى‌آمدند و شیعه و سنى متحد شده بودند.»

وی ادامه می‌دهد: «نزدیکى پیروزى انقلاب... ما در سطح خیابان تظاهرات مى‌کردیم و با بلندگو شعار مى‌دادیم... در یکی از تظاهرات‌ها، من جلو رفتم و گفتم: «آقایان الآن موقع آن است که نام این خیابان‌ها را عوض کنیم.» بعد کمى صحبت کرده و در پایان پیشنهاد دادم که نام یک خیابان را به "صدیق" تغییر بدهیم و تهیه‌ تابلوى آن خیابان را بر عهده‌ مولوى عبدالعزیز بگذاریم. اهل سنت به خلیفه اول "صدیق" مى‌گویند. خیابان دیگرى را نیز به نام امام خمینی تغییر دهیم و تابلویش را آماده کنیم. همین که گفتم "صدیق"، سنى‌ها بشدت کف زدند... بعد از ما خواستند راهپیمایى را ادامه دهیم. فرداى آن روز هم تابلوى خیابان مورد نظر را آماده کردیم...»[11]

این اتحاد و وحدت شیعه و سنی در مبارزه با رژیم پهلوی در حالی شکل گرفت که رژیم به شدت درصدد ایجاد تفرقه بود و در موارد متعددی نیز موفق به این کار شد. اما با روشنگری‌های امام خمینی و آگاهی مردم، توطئه‌های رژیم پهلوی نتیجه‌ای جز شکست نداشت.

پی‌نوشت‌ها: 

1- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی

2- صحیفه امام خمینی، جلد 5

3- صحیفه امام خمینی، جلد 6

4- خاطرات حجت‌الاسلام شیخ احمد سالک، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص166

5- انقلاب اسلامی در گرگان و دشت، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص365

6- خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 153

7- زندگی و مبارزات شهید مهدی شاه آبادی­، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص94

8- حجت‌الاسلام والمسلمین روح‌الله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص798

9- خاطرات حجت‌الاسلام حسنی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص142

10- انقلاب اسلامی در ارومیه، جلد دوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص225

11- خاطرات آیت‌الله علی آل‌اسحاق، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص235




نظرات کاربران