در حال بارگذاری ...

ترقی و تعالی هر قومی به این خواهد شد که جامع میان خودشان را نگهداری کنند و به واسطه ترقی آن جامع ترقی کنند غرض اصلی ما یک جامعه ای است که یک قسمت بزرگ دنیا در آن جامعه شرکت دارد و آن اسلام است.

محمد صادق مزینانی

پیروزی و پیشرفت در پرتو همبستگی جهان اسلام

مدرس افزون بر اتحاد ملی اتحاد و همبستگی امت اسلامی را نیز باوری عمیق داشت و وجود آن را برای مسلمانان ضرورتی انکار ناپذیر می دانست و معتقد بود امت اسلامی برای حفظ هویت و عزت خود موظف است اختلافات را کنار گذارد و در برابر دشمنان اسلام که از همه سو به کشورهای اسلامی در حال تهاجم اند، بایستد. آن بزرگوار پیروزی و پیشرفت مسلمانان را در پرتو اتحاد و شکست و عقب ماندگی آنان را از پیامدهای اختلافات میان مسلمانان میدانست:

«اسلام یک مدتی در دنیا ترقی و توسعه پیدا کرد و آن همان مدتی بود که مسلمانان جامع (همبستگی بر محور اسلام) خودشان را حفظ کردند و بزرگان خودشان را اطاعت کردند مواسات کردند برادری کردند و بر اکثر دنیا در زمان کمی مسلط شدند. متأسفانه در قرون اخیر از باب اینکه آن جامع خودشان را بزرگان و امرا خوب حفظ نکردند، ضعف بر این قوم پیدا شد.»

«اسلام یک مدتی در دنیا ترقی و توسعه پیدا کرد و آن همان مدتی بود که مسلمانان جامع (همبستگی بر محور اسلام) خودشان را حفظ کردند و بزرگان خودشان را اطاعت کردند مواسات کردند برادری کردند و بر اکثر دنیا در زمان کمی مسلط شدند. متأسفانه در قرون اخیر از باب اینکه آن جامع خودشان را بزرگان و امرا خوب حفظ نکردند، ضعف بر این قوم پیدا شد.»
[1]

«ترقی و تعالی هر قومی به این خواهد شد که جامع میان خودشان را نگهداری کنند و به واسطه ترقی آن جامع ترقی کنند غرض اصلی ما یک جامعه ای است که یک قسمت بزرگ دنیا در آن جامعه شرکت دارد و آن اسلام است. ما خیلی همبستگی اسلامی خود را از دست دادیم بالاخره باید بیدار شده، هوشیار شویم و جامعه خودمان را حفظ کنیم.»[2]

استادان بزرگ ایشان چون آخوند خراسانی شیخ الشریعه اصفهانی وآیة الله سید محمدکاظم یزدی نیز امت اسلامی را به وحدت فرامی خواندند و به هنگام اختلاف بین شیعه و سنی همه توان خود را به کار می گرفتند تا اختلاف آنان را به همبستگی مبدل کنند.[3] روزنامه های نجف و ایران نیز که از علما و جریان مذهبی در مشروطیت خط میگرفتند بر این مسأله تاکید فراوان میکردند.[4]

 

 

جنگ جهانی اول و سیاست همگرایی جریان مذهبی

در آغاز نخستین جنگ جهانی (1914) ترکهای عثمانی که بر ضد دول متفق با آلمان متحد شده بودند تبلیغات پان اسلامی خود را در خلال سالهای ۱۸-۱۹۱۴ تشدید کردند. آنان همه مسلمانان جهان را به جهاد خواندند و در ۲۳ نوامبر ۱۹۱۴ اعلامیه ای در همین زمینه به امضای شیخ الاسلام دولت عثمانی و ۲۸ تن دیگر از رهبران مذهبی بیرون دادند.[5]

علمای شیعه عراق به درخواست عالمان اهل سنت پاسخ دادند و آنان نیز اعلان جهاد برضد متفقین دادند و این در حقیقت بیانگر باور عالمان بزرگ شیعی، به مسأله همگرایی و تشکیل جبهه ای متحد در برابر بیگانگان بود. این اتفاق بر خلاف پندار برخی از نویسندگان،[6] بدین جهت نبود که در عراق یک دولت شیعی روی کار بیاورند بلکه هدف همان همکاری و همگامی با دیگر مسلمانان در برابر بیگانگان و تشکیل حکومتی مستقل بود. این بزرگواران از همه مردم عراق، چه شیعه و چه سنی، خواستنند که بدون توجه به تفاوتهای مذهبی در نهضت شرکت کنند.

عالمان بزرگ شیعی به دادن اعلامیه بسنده نکردند بلکه خود در جبهه نبرد حضور یافتند نائینی، سید ابوالقاسم کاشانی از کسانی بودند که در این جهاد بزرگ فعال بودند.[7]

مدرس و جمعی دیگر از علمای تهران نیز همگام با علمای نجف، از متحدین حمایت کردند و به دولت روسیه و انگلیس که از آنان می خواستند همراه آنها وارد جنگ با متحدین شوند، پاسخ منفی دادند. مدرس به صراحت اعلام کرد که ما به هیچ روی نمی توانیم علیه یک کشور مسلمان وارد جنگ شویم و در حمایت از متحدین، با عده ای از علما و نمایندگان مجلس و دیگر سیاسیون دست به مهاجرت زدند.

مدرس و جمعی دیگر از علمای تهران نیز همگام با علمای نجف، از متحدین حمایت کردند و به دولت روسیه و انگلیس که از آنان می خواستند همراه آنها وارد جنگ با متحدین شوند، پاسخ منفی دادند. مدرس به صراحت اعلام کرد که ما به هیچ روی نمی توانیم علیه یک کشور مسلمان وارد جنگ شویم و در حمایت از متحدین، با عده ای از علما و نمایندگان مجلس و دیگر سیاسیون دست به مهاجرت زدند.

واکنش مدرس به دخالت انگلیس در عراق

مدرس هنگامی که از دخالتهای استعمارگرانه دولت انگلیس در عراق آگاه شد، در یکی از جلسه های مجلس شورای ملی با اشاره به واکنش علما و مراجع نجف، توطئه و تجاوز انگلیس را به شدت محکوم کرد و در ضرورت عکس العمل مردم ایران به این حادثه گفت:

«اما ایران چه نسبتی دارد با بین النهرین؟ البته اغلب مسلمانان دنیا وبالخصوص ایرانیها قلبشان متوجه بین النهرین است. ما روحاً وجسماً از هر جهت به آن زمین و اهالی آن علاقه مندیم و بلکه به واسطه آن مشاهد متبرکه و مشرفه یک قسمت بزرگ بلکه اکثر مسلمانان دنیا متوجه آن اراضی هستند.

-نمایندگان: صحیح است...

-بنده نسبت به دخالت انگلیسیها در این مجلس که مرکز ایران است میتوانم بگویم که مرجع اکثریت مسلمانان(جهان) است، اظهار تنفر میکنم از این فشارهایی که از طرف دولت انگلیس به بین النهرین وارد میشود.

-نمایندگان: صحیح است، صحیح است، احسنت..!

واکنش به بمباران مدینه

با شکست دولت عثمانی کشورهای اسلامی دچار هرج و مرج شدند. فرانسه و انگلیس، سوریه و اردن و عراق را بین خود تقسیم کردند و در دیگر بلاد نیز حاکمان مورد اعتماد خود را گماشتند و بر مردم مسلط کردند؛ از جمله در حجاز امیر عبدالعزیز راکه دارای مسلک وهابی بود تقویت کردند و به او سلاح دادند. او در اوایل ۱۳۰۴ ش برابر با صفر ۱۳۴۲ به شهرهای حجاز تاخت و یکی پس از دیگری شهرها را تصرف کرد و چون مردم مدینه در برابر آنها مقاومت کردند نخست شهر را بمباران و سپس آن را اشغال و قبور ائمه بقیع و دیگر اصحاب و بزرگان اسلام را ویران کردند و قصد ویرانی حرم مطهر پیامبر را داشتند که در پی اعتراض شدید مسلمانان جهان از این اقدام صرف نظر کردند آنگاه نیروهای خود را به سوی عراق حرکت دادند تا شهرهای مقدس نجف کربلا کاظمین سامرا و قبور بزرگان را غارت و ویران کنند. در این هنگام سیدابوالحسن اصفهانی که در نجف اقامت داشت برای مشورت با شیخ محمد خالصی تلگرافی به کاظمین مخابره کرد. مرحوم خالصی از کاظمین جریان را تلگرافی به مدرس اطلاع داد و خود با جمعیتی حدود سیصد هزار نفر از عشایر و قبایل حرکت کرد و آماده پیکار با نیروهای وهابی شد.

شهید مدرس در هشتم شهریور ۱۳۰۴/ دهم صفر ۱۳۴۴ در مجلس شورای ملی، در نطق پرشوری حکومت وهابیان را تهدید کرد و آمادگی خود و مردم ایران را برای عزیمت به عراق و جلوگیری از تخریب اماکن مقدسه اعلام کرد:

«این اتفاقی که امروز افتاده و استماع فرموده اید ویرانی شهر مدینه و حرکت به سوی عراق برای ویرانی قبور ائمه اطهار، ضایعه بزرگی است. دولت مکلف است تحقیقات کامل نموده نتیجه را به عرض مجلس برساند... به عقیده من فعلا باید تمام فکر را صرف این کار کرد. باید قدمهای مؤثر و قاطع و فوری که مقتضای دیانت و حفظ قومیت اسلامی است برداشت و هیچ چیز را مقدم بر این کار قرار ندهیم و نگذاریم که این مسأله زیادتر از این اسباب خرابی جامعه اسلامی شود. مبادا یک ضرر عظیم تری بر ما مترتب گردد. ما این تجاوزات را نمی توانیم ببینیم، نخواهیم گذاشت ادامه یابد و اماکن متبرکه و مراکز دینی و اسلامی دستخوش متجاوزین شود. با قدرت و قاطعیت آنها را حفظ میکنیم و متجاوزین را سرکوب می نماییم.»[8]

در تاریخ ۱۷آذر۱۳۰۴/ ۲۱جمادی الاولی ۱۳۴۴ نیز درباره فتنه وهابیت سخن گفت و دو نوع واکنش مردم ایران را نقل کرد: یکی واکنش حماسی و پرشور که مدرس از عمل به وظیفه سیاسی و دینی مردم ایران در این مقطع درباره همدردی با دیگر مسلمانان ستایش می کند. دیگر خمودگی و خاموشی که مدرس خاموشی آنان را به نقد می کشد و از آنان میخواهد به وظیفه سیاسی و دینی خود همانند گذشته عمل کنند:

«عقیده من این است که آن رویه اول که سه ماه قبل از این گرفتیم، آن رویه رویه ماست. هم منفعت سیاسی و هم منفعت دیانتی ما در آن است و همدردی با سایر مسلمین هم برای دنیای ما نافع است و هم برای دیانتمان نافع است و این خمودگی و سکون که در دو هفته اخیر اختیار کردیم، مضر به تمام مراتب وشؤون ما ایرانیان است. چرا تعبیر به ایرانیان کردم؟ حیث اسلامیت و حیث دیانت است.»

«عقیده من این است که آن رویه اول که سه ماه قبل از این گرفتیم، آن رویه رویه ماست. هم منفعت سیاسی و هم منفعت دیانتی ما در آن است و همدردی با سایر مسلمین هم برای دنیای ما نافع است و هم برای دیانتمان نافع است و این خمودگی و سکون که در دو هفته اخیر اختیار کردیم، مضر به تمام مراتب وشؤون ما ایرانیان است. چرا تعبیر به ایرانیان کردم؟ حیث اسلامیت و حیث دیانت است.»
[9]

این حادثه عواطف مردم ایران را به سختی جریحه دار کرد. از همه نقاط ایران تلگرافهایی به تهران مخابره شد. علما جلساتی تشکیل دادند و درباره این موضوع به بحث و گفتگو پرداختند. مدرس افزون بر حضور فعال در جلسه های یادشده و شرکت در کمیسیون حرمین شریفین درصدد اقداماتی نیز بود. در گزارشی به تاریخ ۹ تیر ۱۳۰۵ آمده:

عده زیادی از طبقات مختلف به منزل مدرس دعوت شده اند که راجع به مسأله وهابیها مذاکراتی بنمایند و شایع است مدرس خیال دارد با طیاره به طرف عتبات مسافرت بنماید و نیز مدرس اظهار کرده است بیانیه که دولت راجع به اقدامات وهابیها منتشر نموده قبلا با من شور نموده من هم تصویب کردم بعد منتشر نمودند. به علاوه تلگراف شخصی هم به ابن السعود مخابره کرده و او را مرتد خواندم و کاری خواهم کرد که عموم مسلمین برضد او قیام نمایند.[10]

نکته در خور توجه این است که مدرس در اینجا از افراطی گری برخی ایرانیان سخن گفته و کارهای آنان را واکنش در برابر آن دانسته است. در حقیقت او افراطی گری را عامل تفرقه میان مسلمانان شمرده است.[11]

راهکارها و موانع همبستگی اسلامی

بر سر راه تحقق همبستگی اسلامی مشکلات و موانع بسیاری وجود دارد؛ از جمله استعمار و توطئه هایش حکومتهای استبدادی، روشنفکران سکولار و متحجران٬ تعصبات نابجای مذهبی. از سوی دیگر عواملی چون احترام گذاشتن علمای اهل سنت و شیعه به یکدیگر٬ پیوند و ارتباط عالمان و متفکران مذاهب اسلامی با یکدیگر٬ نفی و طرد عوامل تفرقه٬ همایشها و نشستهای مشترک٬ از عوامل همبستگی مسلمانان به شمار می آید. طلایه داران اتحاد اسلامی در یکی دو قرن اخیر در این راه گامهایی برداشته و راههایی را نشان داده و در راه ایجاد وحدت و همبستگی به اقداماتی عملی و عینی دست زده و راهکارهای زیادی برای تحقق اتحاد اسلامی ذکر کرده اند. در اینجا پاره ای از آنها را از نگاه شهید مدرس بیان میکنیم:

۱. احترام گذاشتن علمای فریقین به یکدیگر

یکی از راههای وحدت و همبستگی میان مسلمانان، احترام متقابل شیعیان و اهل سنت به ویژه عالمان آنان به یکدیگر است. عالمان مذاهب باید به شخصیتها و باورهای طرف مقابل احترام بگذارند و ادب در گفتار و نوشتار را رعایت کنند. به گونه ای بگویند و بنویسند که احساسات دیگران را جریحه دار نکنند. این سنت حسنه در گذشته میان علمای فریقین معمول بوده است. در سخنان و رفتار مدرس نمونه های زیادی از این گونه برخوردهای محترمانه دیده میشود از باب نمونه او پس از بازگشت از مهاجرت و گفتگو درباره آن روزها هنگامی که از صدراعظم عثمانی یاد میکند، خیلی با احترام از او نام می برد:

 «ما با تمام دنیا دوستیم مادامی که متعرض ما نشده اند. هرکس متعرض ما بشود، متعرض او خواهیم شد. همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شـهید عثمانی میکردم. گفتم اگر کسی بدون اجازه ما وارد سرحد ایران شود و قدرت داشته باشیم، او را با تیر می زنیم. اگر مسلمان بود دفنش می‌کنیم».

«ما با تمام دنیا دوستیم مادامی که متعرض ما نشده اند. هرکس متعرض ما بشود، متعرض او خواهیم شد. همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شـهید عثمانی میکردم. گفتم اگر کسی بدون اجازه ما وارد سرحد ایران شود و قدرت داشته باشیم، او را با تیر می زنیم. اگر مسلمان بود دفنش می‌کنیم».
[12]

مدرس با واژه مرحوم و شهید از او با احترام یاد میکند.

برخورد محترمانه مدرس ویژه بزرگان و مقامات عالی اهل سنت نبود. با توده مردم اهل سنت نیز چنین برخوردی داشت؛ به گونه ای که جذب کلام و رفتار او می شدند. نظام السلطنه مافی در سفر مهاجرت به اسلامبول میگوید:

«وقتی که ما عازم اسلامبول بودیم، قطار برای ما و همراهان جا نداشت، ناچار یک واگن به قطار وصل نموده به ما اختصاص دادند ما به نام هیأت ایرانی در واگن استراحت میکردیم. مدرس چای تازه و قلیان خود را آماده کرده، مشغول کشیدن قلیان شد. دو نفر از مأمورین قطار نزد ما آمدند و مدرس به آنها چای تعارف کرد و آنها هم نوشیدند. مدرس چای دوم هم به آنها داد؛ چون بسیار معطر بود. آن را هم نوشیدند و تشکر کردند. موقع پیاده شدن از قطار، رئیس قطارکه متوجه موضوع شده بود، دست در جیب خود کرد که پول چای را بدهد به او اشاره کردیم که لازم نیست. قطار متوقف شد و هیأت دولت عثمانی در ایستگاه به استقبال ما آمده بودند. مدرس جلو بود و ما پشت سر او حرکت میکردیم آنگاه رئیس قطار متوجه شد که این مرد، رئیس و بزرگ دولت ایران است که به استقبال او آمده اند؛ لذا شرمنده شد و جمله ای به دوستانش گفت که آن جمله بعداً مشهور شد. جمله چنین است: «والله ما پس از عُمر٬ افندی به این بزرگی ندیده بودیم».

صلابت مدرس همه را تحت تأثیر قرار می داد. این سفر نتایج مطلوبی داشت و قوای عثمانی پس از مذاکراتی که انجام شد٬ قسمتهایی از ایران را که تصرف کرده بودند، تخلیه کردند. همچنین در حسن رابطه ایران و عثمانی اثری مثبت داشت. شناختی هم که دولت و ملت عثمانی از ایران پیدا کردند، بسیار مطلوب بود. این احترام متقابل بود. آنها نیز به مدرس احترام فوق العاده میگذاشتند.

در یکی از روزها مدرس فرمود: «به زیارت مزار سید جمال الدین برویم». در آن تاریخ درست بیست سال از زمان شهادت سید جمال الدین گذشته بود. مأمورین دولت عثمانی که متوجه شده بودند٬ فوراً محل را نظافت و آب پاشی کرده، فرش انداختند. مزار سید جمال الدین در محلی به نام شیخلر قرار داشت و مدرس و همراهان در آنجا فاتحه خواندند. مدرس شمه ای از فضایل و مبارزات و افکار سید را هم بیان کرد.

نمونه دیگر: مدرس در دیداری رسمی از مسؤولان بلند پایه عثمانی[13] وقتی وارد مجلس شد، با اینکه جایگاه پذیرایی مبلمان بود مدرس روی زمین نشست. همه به احترام او صندلیها را ترک کردند و روی زمین نشستند.[14]

۲. ارتباط عالمان مذاهب اسلامی با یکدیگر

یکی دیگر از گامهای بسیار مهم و اساسی در همبستگی مسلمانان، ارتباط عالمان و متفکران اسلامی فریقین با یکدیگر است. این رابطه به گونه های گوناگون می تواند انجام شود. تبادل فرهنگی رفت و آمدهای دانشمندان طرفین٬ تشکیل همایشها و کنگره های گوناگون. شرکت در محافل و مجالس یکدیگر، گفتگوها و مناظره های منطقی و سازنده، تبادل نظر و مشورت با یکدیگر در مسائل علمی و مشکلات جهان اسلام می تواند نمونه هایی از این روابط باشد. به عنوان نمونه شهید مدرس در سفر مهاجرت وقتی با دیگر همراهان به اسلامبول وارد شد به جای سکونت در هتل به یکی از مدارس علمی آنجا رفت و با برادران روحانی اهل سنت به بحث و گفتگو پرداخت و حتی به آنان درس داد.

شهید مدرس در سفر مهاجرت وقتی با دیگر همراهان به اسلامبول وارد شد به جای سکونت در هتل به یکی از مدارس علمی آنجا رفت و با برادران روحانی اهل سنت به بحث و گفتگو پرداخت و حتی به آنان درس داد.

نظام السلطنه مافی در این باره میگوید: «این سفر به مدت دو سال طول کشید و ما همگی برای اداره زندگی خودمان در زحمت بودیم. مدرس به یکی از مدارس علوم اسلامی وارد شد و اتاقی گرفت و به درس و بحث طلبگی خود پرداخت و از مدرسه، حقوق می گرفت و زندگی ساده خود را اداره میکرد. او لباس خود را می شست و غذای خود را می پخت و به خدمتکار احتیاج نداشت. بسیاری از رجال حکومت عثمانی در این مدرسه به خدمت مدرس می رسیدند و شخصیت علمی و حاضر جوابی و سادگی و تواضع او، همه را تحت تأثیر قرار داده بود.[15]

پادشاه عثمانی٬ سلطان محمد پنجم٬ از مدرس دعوت کرد که برای مذاکره و گفتگو به قصر سلطنتی برود. پس از حضور مدرس و تشریفات معمول، مدرس به تشریح هدف ایرانیان از مهاجرت پرداخت و گفت: مقصود از مهاجرت ما ایرانیان به این کشور این است که اولاً دولت عثمانی صحبت از الحاق قسمتی از خاک آذربایجان را به خاک عثمانی موقوف نماید. ثانیاً در موضوع صمیمیت بین برادران مسلمان ایرانی و ترک مذاکراتی به عمل آوریم. [16]

مدرس هرچند در سخنان یادشده از گفتگو و مذاکره با برادران مسلمان خود برای اتحاد و صمیمیت بیشتر سخن گفته است٬ ولی به استقلال و تمامیت ارضی ایران نیز حساسیت نشان داده تا جایی که آن را یکی از اهداف سفر مهاجرت خود دانسته است.

مسأله وهابیت جهان اسلام را به واکنش واداشت. ایران اسلامی نیز واکنشهایی از خود نشان داد. مدرس معتقد بود باید بهتر و بیشتر به این مسأله می پرداختیم. او در پاسخ به پرسش روزنامه ایران درباره مشکلاتی که وهابیون ایجاد کرده اند، راه حل مشکل را در گرو تشکیل اجتماعی از نمایندگان دول و ملل مسلمان و اتخاذ تصمیم در آن مجمع میبیند. متن پاسخ آن بزرگوار به شرح زیر است:

به عقیده من آن قدمی که ممکن است در این خصوص برداشت، این است که در ایران یک کنگره از نمایندگان دول و ملل مسلمان تشکیل و توسط دولت برای شرکت در این کنگره از عموم ملل و دول مسلمان دعوت شده و با توافق نظر آنها رفع سلطه این فرقه را بالاتفاق خواستار شویم.[17]

چنین پاسخی نشان دهنده درک درست او از حل معضلات درونی جهان اسلام است که نیازمند راه حل جمعی به دور از سلیقه های گروهی و فرقه ای است و نیز بیانگر اهمیت ایشان به گفتگوی نمایندگان ملتها و دولتها و همبستگی آنان است.

در راه بازگشت از مهاجرت٬ مدرس پیوند و ارتباط با علمای اهل سنت را پیگیری کرد. در سنندج بر مفتی اهل سنت وارد شد و در خانه او اقامت گزید. نظام السلطنه مافی میگوید:

در بازگشت از مهاجرت با مدرس از راه عراق به کردستان آمدیم و سه روز در سنندج ماندیم و در منزل شیخ عبدالله مفتی اقامت کردیم. در آن زمان یک سلسله تحریکات بین شیعه و سنی ایجاد شده بود که مدرس سران آنها را خواست و درباره وحدت جهان اسلام صحبت کرد و پیشنهاد کرد که علمای شیعه و سنی، هفته ای یک روز دور هم جمع شوند و وحدت را حفظ کنند. سومین روز اقامت ما در سنندج مصادف با روز جمعه بود. مدرس و همراهانش به مسجد جامع دار الاحسان رفتند و در نماز جمعه شرکت نمودند.

در بازگشت از مهاجرت با مدرس از راه عراق به کردستان آمدیم و سه روز در سنندج ماندیم و در منزل شیخ عبدالله مفتی اقامت کردیم. در آن زمان یک سلسله تحریکات بین شیعه و سنی ایجاد شده بود که مدرس سران آنها را خواست و درباره وحدت جهان اسلام صحبت کرد و پیشنهاد کرد که علمای شیعه و سنی، هفته ای یک روز دور هم جمع شوند و وحدت را حفظ کنند. سومین روز اقامت ما در سنندج مصادف با روز جمعه بود. مدرس و همراهانش به مسجد جامع دار الاحسان رفتند و در نماز جمعه شرکت نمودند.
[18]

دکتر عبدالباقی فرزند مدرس در خاطرات خود آورده است:

هنگامی که سرپرست بهداری کردستان بودم یکی از روزها پیشوای دینی آن دیار به دیدنم آمد. پس از مدتی یکی از همکاران یادآوری نمود که شیخ بزرگ ـ نام ایشان را متأسفانه فراموش کرده ام- منتظر است که از او بازدید کنید. بعد از ظهر یکی از روزها به دیدار او رفتم٬ به استقبالم آمد و مرا به اتاقی دعوت نمود و از من خواست در نقطه به خصوصی که قطعه پوستی گسترده بود، بنشینم. من تصور نمودم که این مکان جای خود ایشان است و نمی خواستم در حقیقت تکیه برجای بزرگان بدهم. ایشان هم اصرار داشت در همان مکان جای گیرم. بالاخره گفت - با همان لهجه مخصوص- آقای دکتر! شما فرزند مدرس بزرگ ما هستید. از این جهت اصرار دارم در این محل بنشینید که جای مخصوص پدر شماست. روزی ایشان در بازگشت از سفر مهاجرت به اینجا آمدند و به همین خانه وارد شدند و در همین نقطه نشستند و اختلافی که صدها سال ما بین ما و شیعیان بود حل و فصل نمودند و کدورتها برطرف شد و اختلافی که صدها سال ما دو فرقه را از هم جدا کرده بود، حل شد و از نتیجه انفاس قدسی ایشان با صمیمیت با هم و درکنار هم زندگی میکنیم. من این مکان را تاکنون به همین صورت نگهداری کرده ام.[19]

پرهیز از عوامل تفرقه

یکی از گامهایی که باید علمای فریقین در راه همبستگی بردارند، این است که عوامل تفرقه و جدایی را شناسایی و ماهیت آنها را افشا و در حقیقت این عوامل را از جوامع اسلامی طرد و نفی کنند. این عوامل عبارت اند از:

الف- استعمار: قدرتهای ضد اسلام از عوامل اصلی تفرقه و جدایی بین مسلمانان اند و در تنازعات فرقه ای نقش مهمی را به عهده داشته اند. بنابراین در رابطه با دشمنان خارجی و استعمار از حسن ظن و ساده اندیشی به شدت باید اجتناب کرد و دست نامرئی استعمار را در پشت اکثر صحنه های تنازعات فرقه ای باید جست و به طور مستمر شیوه های گوناگون استعمار وایادی آن را در ایجاد تفرقه و جدایی در جوامع اسلامی شناخت و آمادگی لازم را برای خنثی کردن این توطئه ها و طرد نفی آن درامت اسلامی به وجود آورد. شهید مدرس به روشنی میگوید که استعمار از فرقه های گمراه برای اختلاف درمیان مسلمانان استفاده میکند.[20]

ب- تعصب مذهبی: یکی دیگر از گامهایی که علمای فریقین باید در راه تقریب مذاهب اسلامی بردارند منع از تعصب مذهبی قومی و نژادی است. تعصب مذهبی اگر از حد معقول نگذرد و در راه دفاع از اسلام و مقررات آن قرار گیرد و با هواهای نفسانی ممزوج نشود خوب است و به مشکلی در نمی آید، ولی تعصبی مذموم است که مسلمانی حاضر نباشد سخن حق برادر دینی خود را به جرم اینکه هم مذهب او نیست، گوش دهد و حتی از او بیش از دشمنش بگریزد و دشمنی با وی را در دل گیرد. این تعصبی است که اسلام با آن به شدت به مقابله برخاسته است. چه مصیبتهایی که این گونه تعصبات بر سر مسلمانان آورده و چه خونهایی که ریخته و چه شمشیرهایی که به جای کشتن دشمن به روی برادر کشیده شده و چه بسیار نیروهایی که به جای جنگ با مشرکین در راه جنگ با فرزندان توحید به کار رفته است! تاریخ گواه این همه است. از این رو وظیفه همه علماست که با چنین تعصبهایی به مبارزه برخیزند. شهید مدرس پس از اشاره به اینکه گاهی فرقه ها زمینه را برای دخالت دشمنان و تنازع مسلمانان فراهم میکنند مینویسد:

اگر همه علمای مذاهب تعصب را کنار بگذارند و گرد هم جمع شوند، مرکزی با قدرت ایجاد نمایند و تاریخ تکامل اسلامی را بنویسند و نقاط جدایی و علل آن را توضیح دهند، ما جامعه ای مسلمان٬ یک پارچه کالنفس الواحده خواهیم داشت و این میسر نیست جزبا رفع تعصب و شناخت نقاط انحراف و تعیین حدودی که فرق اسلامی از هم جدا افتاده اند.[21]

دلم میخواهد ولی ممکن نیست. از طرفی در وسط دانه گندم هم خطی است. ما همین لباسی را که داریم خوب است و شما هم همان لباسی را که دارید خوب است٬ ولی چقدر خوب بود که صدر اعظم میفرمودند به جای آنکه لباس سربازان ایرانی و ترک یکسان و یک شکل شود برادران ایرانی و ترک یک دل شوند؛ زیرا ممکن است از حیث لباس همرنگ شویم٬ ولی یک دل نباشیم.[22]

 

[1] مدرس، ج ۲، ص ۲۹۱؛ مدرس قهرمان آزادی، ج ۲، ص ۶۸۳

[2] مدرس قهرمان آزادی ، ج ۲، ص ۶۸۳. در گفتگوی مدرس با صدر اعظم عثمانی وقتی او پیشنهاد میکند لباس سربازان ایرانی و ترک یکسان شود مدرس لبخندی میزند و میگوید خیلی چیزها باید بشود، ولی متأسفانه نمی شود. مهم آن است که سربازان ترک و ایرانی یک دل شوند؛ زیرا ممکن است از جهت لباس همرنگ شویم، ولی یک دل نباشیم مدرس قهرمان آزادی، ج ۱، ص ۱۴۳-۱۴۲)

[3] درة النجف، جزء چهارم و پنجم غره رجب ۱۳۲۸ ق به نقل از نجف و فلسفه تجدد، ص ۳۶۷- ۳۷۰؛ برگی از تاریخ معاصر، ص ۷۹ - ۸۰ و ۹۷ و ۹۸؛ روزنامه ایران ،نو سال دوم ش ۶۱ محرم ۱۳۲۹؛ روزنامه مجلس سال ۴۷، ش ۴۹، ۱۵ محرم ۱۳۲۹؛ العلم ، ج ۲، ص ۲۸۴ - ۲۸۵

[4] ر.ک: مجله نجف سال دوم، ش ۱۱ و سال اول ش ۲۶ مندرج در حوزه نجف و فلسفه تجدد در ایران، ص۶۴۸

[5] تشیع و مشروطیت در ایران ص ۱۶۷

[6] همان، ص168

[7] همان، ص169

[8] مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۷۸ - ۷۹؛ قهرمان آزادی، ج ۲، ص ۶۸۱-۶۸۴

[9] مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج ۲، ص ۲۲۱ - ۲۲۲

[10] سازمان اسناد ملی شماره تنظیم ۱۰-۱۱۶۰۰۱ ، پاکت ،۱۲۲، به نقل از علما و رژیم رضاشاه، ص ۳۳۸

[11] ر.ک: مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج ۲، ص ۲۲۱

[12] تاریخ بیست ساله ایران، ج ۲، ص ۲۹۰؛ مذاکرات دوره چهارم مجلس شورای ملی، جلسه ۲۸۴، ۲۱ جوزای ۱۳۰۲ش؛ مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج ۱، ص۴۲۷.

[13] صدر اعظم وقت (پرنس حلیم پاشا) و طلعت پاشا وزیر کشور وقت عثمانی و دیگر وزرا

[14] مدرس قهرمان آزادی، ج ۱، ص ۱۴۲ - ۱۴۳

[15] مدرس مجاهدی شکست ناپذیر ص۱۹۷ – ۱۹۸. برخی گفته اند که مدرس در مدرسه ایرانیهای مقیم اسلامبول سکونت داشت. در این صورت گفتگوی مدرس و رفت و آمد او با عالمان و محصلان اهل سنت با توجه به روحیات مدرس بعید نمی نماید.

[16] مدرس قهرمان آزادی، ج ۱، ص۱۴۰ -۱۴۱.

[17] روزنامه ایران ۱۹ تیر ۱۳۰۵؛ تاریخ معاصر ایران ، ج ۹، ص ۱۹۹

[18] مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص۱۹۹. این موضوع را مرحوم حاج اسماعیل امیرخیزی نیز برای استاد محمد جعفر محبوب عیناً نقل کرده اند. حاج اسماعیل امیرخیزی در سفر مهاجرت مترجم مدرس و از همراهان بود.

[19] مدرس ، ج ۱، ص ۲۰۰

[20] مرد روزگاران، ص ۵۸۵ -۵۸۶

[21] مرد روزگاران، ص ۵۸۶

[22] مدرس قهرمان آزادی، ص ۱۴۲ - ۱۴۳

 

منبع: سرگذشت٬ ‌افکار و آثار شهید آیت الله مدرس؛‌ صص۲۱۱-۲۲۲




نظرات کاربران